eitaa logo
رمان حامی(خورشید و ماه💔)
860 دنبال‌کننده
556 عکس
136 ویدیو
1 فایل
سلام عزیزدلم خوش اومدی💫 رمان هامون🤌🏻 رمان هم هم و غم منی (مرور) 🥺 رمان خورشید و ماه💔 تاریخ شروع:۱۴۰۳/۶/۱۷🌈 بمونید برام 🕊🫂 https://eitaa.com/rommanhaamim
مشاهده در ایتا
دانلود
ℝ𝕠𝕞𝕒𝕟 𝕜𝕙𝕠𝕣𝕤𝕙𝕚𝕕 𝕒𝕟𝕕 𝕞𝕒𝕙🤍✨ 𝕗𝕒𝕤𝕝 3🥲 𝕡𝕒𝕣𝕥 158🥺 پوریا: به به سلاام پریا خانم خودم چطوری؟ پریا: چیه ادم شدی؟ 🙂 افتاب از کدوم سمت در اومده؟ پوریا: در حالی ک سرم و خاروندم گفتم اثرات حرف های نیوشاعه😅 پریا: میگم که تو ادم نمیشی حتما باید زور بالا سرت باشه... انقد بچه ای ک درک نداری زنت رو جلوی خواهرت و مادرت ضایع نکنی! دو سال پیش یادته چقد سخته کشیدیم؟ ابجیت کجا بود؟ مامانت کجا بود؟ اصلا یادشون بود یه پسر دارن؟😄 نه یادشون نبود... الان یعو عزیز شدی براشون... پوریا: ببخشید دیگه🥲 پریا: بخشیدم ک اینجام! اگ نبخشیده بودم الان خونه خودم بودم! اما حواست و جمع کن! نیوشا: حوصلم سر رفته حامی حامی: فیلم ببینیم؟ نیوشا: نه حامی: بریم بیرون؟ نیوشا: عامم بریم🙂 با احتیاط از پله ها رفتم بالا لباسام و پوشیدم ی ارایش ملیح هم کردم و رفتم پایین.. حامی: خوشکل کی بودی شما؟ نیوشا: خوشگل شما حامی: صد البته فردا میگم بیان خونرو تمیز کنن و بریم واسه خرید لباس((: نیوشا: اوم باش میگم حامی تو همین پارک نگه دار مثله قدیما بریم بشینیم... الانم ساعت 8 حال میده... حامی: چشم یادش بخیر اوایل اشناییمون چفد اینجا میومدیم😂 نیوشا: اره خیلی خوب بود😂 چه دیونه بازی هایی ک در نمی اوردیم حامی: هعییی نیوشا: هعیی تررر ادامه در پارت بعد🥲
بفرمایید👆🏻 پارت 158 خدمت شومااا✍🏻
ℝ𝕠𝕞𝕒𝕟 𝕜𝕙𝕠𝕣𝕤𝕙𝕚𝕕 𝕒𝕟𝕕 𝕞𝕒𝕙🤍✨ 𝕗𝕒𝕤𝕝 3🥲 𝕡𝕒𝕣𝕥 159🥺 [پرش زمانی ب چند ماه بعد] حامی: دکترا کلی برگه داده بودن دستم تا امضا کنم و برای عمل رضایت بدم... مامان و بابام و جانا هم اومده بود... نیوشا من بیهوش بود... قلبم داشت از دهنم میومد بیرون... پشت در اتاق عمل منتظر بودیم... با پاهام کل سالن و متر کرده بودم... بالاخره بعد چندین ماه... جانا: حامی بشین سرگیجه گرفتممم حامی: استرس دارم جانا، استرس مامان لیلا: با استرس چیزی درست نمیشه پسرم... حامی: میدونم مامان، میدونم... اما چیکار کنم... مکه دست خودمه... حامی: تقریبا 2 ساعت کذشته بود و هیچ خبری نبود... این من و بیشتر نگران میکرد... کلافه خیره شده بودم ب در اتاق عمل... بالاخره دکتر اومد... با عجله و استرس رفتم و پرسیدم دکتر حال خانمم چطوره؟ بچم چی؟ حال هر دوشون خوبه؟ دکتر: اقای صالحی یواش... بله هردوشون خداروشکر خوبن و حال هر دوشون خوبه... خانومتون تا چند دیقه دیگه ب بخش منتقل میشن و کوچولوتون هم میبرن تو ی اتاق مخصوص تا کارهاش و انجام بدن... حامی: بله خیلی ممنون🥲 دکتر: با اجازتون... حامب: هوفف خداروشکر بالاخره(((: خوشحالی تو چهره هممون موج میزد.... با خوشحالی رفتم سمت اتاق نیوشا... چشمای خوشگلش بسته بود... رفتم سمت اتاقی ک مخصوص بچه ها بود... تو اتاق کلی بچه بود... یعنی کدوم مال ما بود؟ 🥺 ادامه در پارت بعد🥲
بفرمایید👆🏻 پارت 159 خدمت شومااا✍🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم از عمل ب قولموو😌 یکی: حامی خیلی اسون ب اینجا رسید... ما: اره باشه... [فقط فور لینک داره وگرنه...!✨🤍] @rommanhaamim
حمایت شن قشنگا✨🤍
00:00 مرور خاطره ها... دلی ک پیش توعه! 🥲 دلی ک داره از دورتون دق میکنه اما ادامه میده... 💔 تایم فداتون🙂🫂 {HM}،{P}
https://eitaa.com/joinchat/2703688442Cf5137ec70c زشته اینجا رو نداشته باشی حال از من گفتن بود😌 ادیت در مورد حامی، داش علی، ماکان بند🥲 با بهترین مدیر😄 دیگه چی از این بهتر؟
استوری دیشب حامی✨🤍 مهربونی، اعتقادش🛐>>> بازم دلیل بیارم ک چرا فنش شدم؟🙂
سلاام خوشگلا صبحتون بخیر✨🤍🫀:)!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمل ب قول داریم اونم از نوع سَمِش😌😂😶‍🌫 این داستان: پیشی و حامی🦦 اهنگ شب اخر حامی رو گذاشتن رو گربه ها🤣 خیلی خوبه😔😂 میخوای ببینیش ما رو ب امار 900 برسون فرشته🥺🤍 امار فعلی: 852 امار خز: 900 مرسی ک فور میکنی تو چنلت فرشته🥲 @rommanhaamim