ℝ𝕠𝕞𝕒𝕟 𝕜𝕙𝕠𝕣𝕤𝕙𝕚𝕕 𝕒𝕟𝕕 𝕞𝕒𝕙🤍✨
𝕗𝕒𝕤𝕝 3🥲
𝕡𝕒𝕣𝕥 158🥺
پوریا: به به سلاام پریا خانم خودم چطوری؟
پریا: چیه ادم شدی؟ 🙂
افتاب از کدوم سمت در اومده؟
پوریا: در حالی ک سرم و خاروندم گفتم اثرات حرف های نیوشاعه😅
پریا: میگم که تو ادم نمیشی حتما باید زور بالا سرت باشه...
انقد بچه ای ک درک نداری زنت رو جلوی خواهرت و مادرت ضایع نکنی!
دو سال پیش یادته چقد سخته کشیدیم؟
ابجیت کجا بود؟
مامانت کجا بود؟
اصلا یادشون بود یه پسر دارن؟😄
نه یادشون نبود...
الان یعو عزیز شدی براشون...
پوریا: ببخشید دیگه🥲
پریا: بخشیدم ک اینجام!
اگ نبخشیده بودم الان خونه خودم بودم!
اما حواست و جمع کن!
نیوشا: حوصلم سر رفته حامی
حامی: فیلم ببینیم؟
نیوشا: نه
حامی: بریم بیرون؟
نیوشا: عامم بریم🙂
با احتیاط از پله ها رفتم بالا لباسام و پوشیدم ی ارایش ملیح هم کردم و رفتم پایین..
حامی: خوشکل کی بودی شما؟
نیوشا: خوشگل شما
حامی: صد البته
فردا میگم بیان خونرو تمیز کنن و بریم واسه خرید لباس((:
نیوشا: اوم باش
میگم حامی تو همین پارک نگه دار مثله قدیما بریم بشینیم...
الانم ساعت 8 حال میده...
حامی: چشم
یادش بخیر اوایل اشناییمون چفد اینجا میومدیم😂
نیوشا: اره خیلی خوب بود😂
چه دیونه بازی هایی ک در نمی اوردیم
حامی: هعییی
نیوشا: هعیی تررر
ادامه در پارت بعد🥲
ℝ𝕠𝕞𝕒𝕟 𝕜𝕙𝕠𝕣𝕤𝕙𝕚𝕕 𝕒𝕟𝕕 𝕞𝕒𝕙🤍✨
𝕗𝕒𝕤𝕝 3🥲
𝕡𝕒𝕣𝕥 159🥺
[پرش زمانی ب چند ماه بعد]
حامی: دکترا کلی برگه داده بودن دستم تا امضا کنم و برای عمل رضایت بدم...
مامان و بابام و جانا هم اومده بود...
نیوشا من بیهوش بود...
قلبم داشت از دهنم میومد بیرون...
پشت در اتاق عمل منتظر بودیم...
با پاهام کل سالن و متر کرده بودم...
بالاخره بعد چندین ماه...
جانا: حامی بشین سرگیجه گرفتممم
حامی: استرس دارم جانا، استرس
مامان لیلا: با استرس چیزی درست نمیشه پسرم...
حامی: میدونم مامان، میدونم...
اما چیکار کنم...
مکه دست خودمه...
حامی: تقریبا 2 ساعت کذشته بود و هیچ خبری نبود...
این من و بیشتر نگران میکرد...
کلافه خیره شده بودم ب در اتاق عمل...
بالاخره دکتر اومد...
با عجله و استرس رفتم و پرسیدم
دکتر حال خانمم چطوره؟
بچم چی؟
حال هر دوشون خوبه؟
دکتر: اقای صالحی یواش...
بله هردوشون خداروشکر خوبن و حال هر دوشون خوبه...
خانومتون تا چند دیقه دیگه ب بخش منتقل میشن و کوچولوتون هم میبرن تو ی اتاق مخصوص تا کارهاش و انجام بدن...
حامی: بله خیلی ممنون🥲
دکتر: با اجازتون...
حامب: هوفف خداروشکر
بالاخره(((:
خوشحالی تو چهره هممون موج میزد....
با خوشحالی رفتم سمت اتاق نیوشا...
چشمای خوشگلش بسته بود...
رفتم سمت اتاقی ک مخصوص بچه ها بود...
تو اتاق کلی بچه بود...
یعنی کدوم مال ما بود؟ 🥺
ادامه در پارت بعد🥲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم از عمل ب قولموو😌
یکی: حامی خیلی اسون ب اینجا رسید...
ما: اره باشه...
[فقط فور لینک داره وگرنه...!✨🤍]
@rommanhaamim
00:00
مرور خاطره ها...
دلی ک پیش توعه! 🥲
دلی ک داره از دورتون دق میکنه اما ادامه میده... 💔
تایم فداتون🙂🫂
{HM}،{P}
https://eitaa.com/joinchat/2703688442Cf5137ec70c
زشته اینجا رو نداشته باشی حال از من گفتن بود😌
ادیت در مورد حامی، داش علی، ماکان بند🥲
با بهترین مدیر😄
دیگه چی از این بهتر؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمل ب قول داریم اونم از نوع سَمِش😌😂😶🌫
این داستان: پیشی و حامی🦦
اهنگ شب اخر حامی رو گذاشتن رو گربه ها🤣
خیلی خوبه😔😂
میخوای ببینیش ما رو ب امار 900 برسون فرشته🥺🤍
امار فعلی: 852
امار خز: 900
مرسی ک فور میکنی تو چنلت فرشته🥲
@rommanhaamim