در نهایت، تعدادِ سالهای زندگی مهم نیست،
بلکه میزان زندگی در آن سالها مهم است...🌱
🌸🌱🌸🌱
#شبتون_در_پناه_حق 🙏
https://eitaa.com/joinchat/723190026C3eb72c0347
چگونه روش زندگی کردنمون رو تغییر بدیم؟
اول:
اینکه همه ی بهانه هایی که تو رو دچار روزمرگی کرده رو بریز دور...(بچه، اشتغال،مریض داشتن و...)
تلاش کن زودتر بیدارشی حداقل شده یک ساعت
فعالیتت رو بیشتر کن، همش یجا نشین بگی خسته ام...
رژیم غذایی سالمی رو دنبال کن.
بیشتر مطالعه کن.
برای فردا برنامه ریزی کن.
ارتباطتت با خدا رو اصلاح کن، برات معجزه میکنه.
و در آخر یاد بگیر که قوی باشی، تمرین زیادی لازمه، ولی تو مطمئنا میتونی زندگیتو تغییر بدی.💪🌱
#سلام
#صبح_قشنگتون_بخیر
امیدوارم اول هفته ی سرشار از انرژی و شروع کرده باشید❤️
https://eitaa.com/joinchat/723190026C3eb72c0347
ببخشید عزیزای دلم بابت اینکه دیروز کتاب یادت باشد رو نذاشتم🙏🌱
روز جمعه بوده و در کنار عزیزانم بودم
و گاهی اوقات، باید برای کسی گوش باشی، گاهی برای عزیزی پرستار،
دیگه دیروز، رو اختصاص دادم بیشتر به همسرم و دخترم که مریض بود و یه لحظه هم آغوش منو رها نمیکرد🌱
ولی امروز ان شاالله جبران میشه
و چقدر خوشحالم از اینکه انقدر این کتاب و دوست دارید😍🙏
داشتم خریدای دیروز و جابجا میکردم، چندتا نکته بگم این وسط؛
🌸🌸🌸
دم کرده ی عناب خشک شده در درمان سرفه و گلو درد عالی هست
و همچنین برای کم خونی و...
و مصرف دم کرده ی آویشن و پونه برای عفونت عالیه🌱👌
🌸🌸🌸
که چقدر خوبه روزی یکبار مصرف بشه
و نکته بعد میوه ی کُنار هست، که برای جنوب کشورمون هست، سیستان و بلوچستان،
نمیدونستیم مزه اش چجوریه،
کم گرفتیم
ولی خیلی خوشمزه اس و مزه ی عناب و میده و برای درمان کم خونی عالیه، سرشار از آهن هست،
برای پوست و مو و درمان اضطراب و استرس عالیه👌
ولی به دلیل طبع سردش، زیاد نباید خورده بشه❌
#طب_اسلامی
https://eitaa.com/joinchat/723190026C3eb72c0347
سلام مجدد عزیزای دلم😍
ظاهرا ایتا چند ساعتی اختلال داشته،
و من هم تو این فاصله به کارهای خونه رسیدم😍
رختهای روز شنبه رو شستم،
یه قورمه هم گذاشتم تو آرام پز برای فردا ناهار،
اتاق نشیمن هم خاک گیری شد،
خونه عین گل شده🌱
https://eitaa.com/joinchat/723190026C3eb72c0347
از ساعتی که محرم شدیم احساس عجیبی تمام وجودم را گرفته بود.
داشتم به قدرت عشق و دلتنگی های عاشقانه ایمان پیدا میکردم.
ناخواسته وابسته شده بودم.
از ساعت ۵ غروب روز چهارده مهر شده بودیم همراز و همراه!
🌸🌸🌸
بعد از کلاسم به حمید پیام دادم که رسیده به همدان، به یک دقیقه نکشید که گفته بود؛الان دو راه همدان هستم، میام دنبال شما بریم خونه!
ماموریتش کنسل شده بود😍
🌱🌱🌱
در دلم مدام قربان صدقه اش می رفتم، اما نمیتوانستم به خودش رودررو این حرفهای عاشقانه را بزنم.
مدتها زمان برد تا قفل زبانم باز شود و بتوانم ابراز احساسات کنم و با حمید راحت باشم.
هفته ی اول که با روسری و پیراهن آستین بلند و جوراب بودم!
تا آنجا این غریبگی به چشم آمد که حمید،
وقتی برای اولین بار به امامزاده حسین رفته بودیم، به حرف آمد و با گله پرسید؛
تو منو دوست نداری فرزانه؟ چرا انقدر جدی و خشکی! مثل کوه یخی! اصلا باهام حرف نمیزنی، احساساتتو نشون نمیدی.
با شنیدن این حرفها از جانب حمید جا خوردم!!! و گفتم خودم دارم خیلی سعی میکنم باهات راحت تر باشم، ولی طول میکشه تا به این وضعیت عادت کنم...
یک ماهی طول کشید تا قبول کنیم که به هم محرم هستیم!
❤️❤️❤️
دوست داشتم اولین هدیه ای که به حمید می دهم برای همیشه در ذهنش ماندگار باشد. زنگ خانه رازد، هر کاری کردم بالا نیومد، کادو را زیر چادرم پنهان کردم و رفتم پایین، گفتم چشاتو ببند، چند ثانیه ای معطلش کردم، کادو رو از زیر چادر بیرون آوردم، چشمش که به کادو افتاد خیلی خوشحال شد.
اصلا انتظارش رو نداشت.
همونجا داخل حیاط باز کرد.
برایش یک مقدار خاک مقتل یک شهید گمنام گذاشته بودم که کنارش تکه ای از کفن شهید بود.
این تربت و تکه کفن رو سفر جنوب بما داده بودند. خیلی برایم عزیز بود
حمید کلی تشکر کرد و گفت هیچوقت اولین هدیه ای که بمن دادی و فراموش نمیکنم.
دوست دارم این تربت مثل نشونه همیشه همراهم باشه. و قول میدم هیچوقت از خودم جداش نکنم.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/723190026C3eb72c0347
یه قورمه هم گذاشتم از صبح تا برای فردا ناهار، تو آرام پز که آروم آروم بپزه، هرچی غذا آرومتر پخته شه، خواصش هم بیشتر حفظ میشه ان شالله
و در مرحله آخر هم که خوب پخت یه قاشق رب انار و تو یه لیوان آب قاطی کردم و ریختم توی قورمه تا سیاه بشه و توی طعمش هم تاثیری نداره👌🌱
و به نیت امام موسی کاظم پختم تا سر سفره ی ائمه باشیم ان شاالله 🤲
https://eitaa.com/joinchat/723190026C3eb72c0347