شب هشتم محرم امسال بود، که تو هیئت آقای بذری، حاج آقایی داشت صحبت میکرد،
میگفتند، سعی کنید،با یه شهیدی رفیق بشید، باهاش زیاد صحبت کنید،
خودش راه و مسیر و بهتون نشون میده...
برام خیلی جالب بود، از سال ۹۰ که دانشگاهم توی شهر بابلسر بود،
هر وقت دلم گرفته بود، حاجتی داشتم، میومدم سر مزار سید کمال هاشمی و باهاش حرف میزدم،
و بعد دانشگاه هم سالی چند بار میومدم و باز هم میشستم و باهاش از درد و دلام میگفتم،
زندگی سختی های زیادی رو بهمون نشون داده،
و هیچ زندگی و شخصی وجود نداره که درد و زخمی رو تجربه نکرده باشه و نکنه...
و اون نگاهِ ماست، که زندگی رو با تمام سختی هاش، چطور معنا میکنه...🌱
فقط خدا کنه مسیر مون تو زندگی مسیر حق باشه، و دستمون از ریسمان حقانیت جدا نشه و تو وجودمون بجای عشق حق، چیز دیگری جایی نداشته باشه🤲🌱
این یعنی عاقبت مون بخیر شده
#خدایا_لحظه_ای_ما_را_به_حال_خودمون_وا_مگذار🤲
https://eitaa.com/romminaa