eitaa logo
رو به راه... 👣
907 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
848 ویدیو
1 فایل
°•﷽•° 🏡 خانه ی هنر هنرکده ی رو به راه رسانه های دیگر ما: «زندگی زیباست» http://eitaa.ir/sad_dar_sad_ziba «ارج» http://eitaa.ir/arj_e_ensan ارتباط با مدیر: @kooh313 تبادل و تبلیغ: @fadakq2096
مشاهده در ایتا
دانلود
❈✦❈🥀❈✦❈ «بشری شنان» هنرمند فلسطینی با استفاده از رنگ‌های قرمز و سیاه مایل به خاکستری، دود سیاه و زبانه‌های سرخ آتش برخاسته از ساختمان‌های غزه را به صورت چهره ی ده ‌ها کودکی ترسیم کرده است که زیر بمباران رژیم خونریز اسرائیل به شهادت رسیده اند. 🌷هنرڪده ⇨🔹@rooberaah
✍🏼 ☘ هنرڪده ⇨🔹 http://eitaa.com/rooberaah 🔹⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
🌷«شهید محسن حججی» ☘ هنرڪده ⇨🔹http://eitaa.com/rooberaah 🔹⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘یک روش جالب برای چاپ روی پارچه! البته برای موندگاریش بهتره به مدت یک ربع روش اتو بکشید (البته یه پارچه روش بگذارید، بعد اتو کنید که نچسبه به اُتو) 🏡 خانه ی هنر 🔹 http://eitaa.com/rooberaah 🔸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش ۳۰: امبر گفت: «شوخی می کنی؟... بعد تو چرا فکر کردی که می تونی با یه هندو ازدواج کنی؟!» مغی گفت: «چه اشکالی داره؟» امبر گفت: «اشکالش اینه که تو خدا رو می پرستی، دینش گاو رو(!). به نظر تو فرقی بین این دو تا عقیده نیست؟» - نمی دونم. تا حالا بهش فکر نکردم. خب من با دین خودم زندگی می کنم. اون با دین خودش. امبر گفت: «بچه تون چی؟... مهم نیست از باباش چی یاد می گیره؟» من که توی دلم به حرفای امبر کلی خندیده بودم. گفتم: «به نظر من هم این قضیه خیلی مهمه. پشت دین، فرهنگ وجود داره، هدف وجود داره، مسیر وجود داره. وقتی این ها در شما یکی نیست به نظر من با مشکل مواجه می شید.» مغی گفت: «اما اون من رو دوست داره. من هم اون رو دوست دارم. فکر می کنم این از همه چی مهم تره.» صدای در زدن اومد. کاش این اتاق در نداشت! با باز شدن در جیغ اونی که پشت در بود بلند شد: «مغـــــــــــــــــی غذات زغال شد!» مغی نفهمید چه جوری از اتاق دوید بیرون. امبر به من گفت: «چرا بهش نمی گی دینش به دردش نمی خورده؟» گفتم: «آخه دو تا آدم وقتی با هم مشکل پیدا می‌کنن که هر کدوم به چیزی معتقد باشن و عقایدشان در تقابل با هم قرار بگیره. این دو تا اعتقاد ویژه ای ندارن که سرش اختلاف پیدا کنن. نه دینش به خاطر گاو از مغی می گذره نه مغی به خاطر دینش از دینش(!). البته همین قدر که مغی بقیه عمرش رو با کسی می گذرونه که خدا رو نمی شناسه یه جور پس رفته. اما، به نظرم درکش برای مغی سخته.» تا وقتی که مغی محتویات ماهیتابه ش رو خالی کنه و ماهیتابه ش رو بشوره و برگرده بیاد درِ دربه‌درِ اتاق من رو بزنه، با امبروژا کلی مسخره بازی در آوردیم و درباره گاوها صحبت کردیم؛ درباره ی گوشت گاو و شیر کاکائو و لبنیات فرآورده‌های گاوی و این که چی می شه که انسان‌هایی پیدا می‌شوند که گاو و فیل و جک و جونور رو موجودات مقدس فرض می‌کنند و اونا رو می پرستند. چه اتحادی بین ما دو تا ایجاد شد! چه قدر فرق می کنه آدم با کسی طرف باشه که خدا پرسته. چه قدر اشتراک اعتقادات، اشتراک می آره؛ خیلی بیشتر از اشتراک ملیت و زبان. خیلی به این مسئله فکر کرده م؛ این که در معرفی انسان ملیت تعیین کننده تره یا عقاید. ⏪ ادامـه دارد... ……………………………………… 🌳 🌱 💠 خانه ی هنر http://eitaa.com/rooberaah ┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎗«درست کردن گل با روبان!» 🏡خانه ی هنر ⇨http://eitaa.com/rooberaah 🌸⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 ماجرای دشنام به «آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی» 🏡خانه ی هنر ⇨ http://eitaa.com/rooberaah 🌸⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش ۳۱: «مهمون های خوابگاه» داشتم بساطم را جمع می کردم برم توی آشپزخونه شام بخورم؛ یک بسته غویولی و یه قابلمه ی خیلی کوچولو برای جوش آوردن آب. در اتاقم باز بود. دو نفر از جلوی در رد شدن؛ دو تا آقا با سر و وضعی یه کم عجیب. قطعاً مال خوابگاه ما نبودن. صداشون می اومد. جلوی در اتاق ریاض، همون الجزایریه، وایسادن و بلند بلند به عربی یه چیزایی گفتن و سلام و علیک کردن و یکی همه را به هم معرفی کرد. ظاهراً یکیشون اسمش عمر بود و اون یکی رشید. بقیه ش رو نشنیدم. رفتم توی آشپزخونه. همون طور که با مغی حرف می زدم شامم رو می خوردم که سر و کله‌ی آقایان تازه وارد پیدا شد. یک مراکشی تازه وارد، و یک نفر دیگر به اسم یزید که نفهمیدم کجایی بود هم توی آشپزخونه بودن. اون دو تا با ورود مردان غریبه رفتند جلو و سلام و علیک کردن. با لهجه غلیظ و حروف حلقی عربی داد می زدن و صحبت می‌کردن. این به اون می گفت: «عمر...» اون به این می گفت: «یزید» عمر!... یزید!.. ابوبکر!... یزید!...عمر!... و من که از حرفاشون چیزی نمی فهمیدم احساس می‌کردم دارن نقشه می کشن برن امام حسین رو بکشن! آقایی که اسمش رشید بود اومد جلو و اون طرف میز کنار مغی وایساد: «سلام علیکم» - سلام علیکم. - شما همون خانم شیعه ایرانی هستید که توی این خوابگاهه؟ با خودم گفتم: «همون؟ کدوم؟» و جواب دادم: «بله من ایرانی‌ام. شیعه هم هستم.» - من رشیدم. الجزایری ام. این هم عمر دوست منه. اهل سودانه. شروع کرد به معرفی خودش و دوستش، کرد که البته برام اهمیتی نداشت؛ به خصوص این که در حال شام خوردن هم بودم. ریاض اومد جلو و توضیح داد که اینا شنیدن یک شیعه ی ایرانی توی این خوابگاهه و هر ماه جلسات بحث داریم و از این حرفا و اینه که امشب اومدن این جا. رشید بدون هیچ مقدمه‌ای پرسید: «شما صوفی هستید؟» گفتم: «نه خیر» گفت: «اما توی ایران صوفی هم هست.» گفتم: «بله هست. مسیحی هم هست. زرتشتی هم هست. یهودی هم هست.» گفت: «نظر شیعه ها درباره ی صوفی ها چیه؟» - شما از عقاید فعلی صوفی ها خبر دارید؟ -بله. - از نظر ما این یک فرقه ی منحرف شده از مسیر درسته. گفت: «عجب» و البته من نفهمیدم منظورش از عجب گفتن چی بود؟ ادامه داد: «... البته من از شیعه ها هم چیزایی شنیدم. اما وقتی دوستم گفت این جا یه شیعه هست، فکر کردم بهتره خودم بیام و مستقیم از خودتون بشنوم.» سرم رو به نشونه ی تکون دادن سر(!) تکون دادم و هر چه فکر می‌کنم می‌بینم هیچ معنی ازش استنباط نمی شد. شما اگر جای من بودید گشنه و تشنه و یه ظرف غذای گرم که هر لحظه داشت سردتر می شد جلوتون بود، چه کار می کردید؟ در آن زمان خاص علاقه ای به بحث کردن نداشتم. اما به نظر هم نمی رسید که اون آقا کاملاً بی طرف باش و فقط برای سؤال کردن اومده باشه. یک سؤال کردن ساده که دیگه خدم و حشم نمی خواست! در ثانی، نمی‌ شد صبر کرد تا غذای من تموم بشه؟ چیزی نگفتم منتظر شدم ببینم اوضاع چه طور پیش می ره. پرسید: «ایران چه طوره؟» گفتم: «خوب... خیلی خوب!» گفت: «تو ایران سنی هم هست؟ یعنی راحت می تونن زندگی کنن؟» گفتم: «بله، هست. چرا نباید بتونن راحت زندگی کنن!‌‌‌‌‌‌ البته اکثر ایرانی‌ها مسلمان شیعه هستن. اما نه اونا با اهل تسنن مشکل دارن نه اهل تسنن با اونا.» گفت: «ایران استثناست. مسلمونا اکثراً اهل تسنن هستن. من تا امروز دو سه تا شیعه دیده م. اسم همه شون هم علی بوده (لابد مثل من!) تعداد شیعه ها کمه.» ⏪ ادامـه دارد... ……………………………………… 🌳 🌱 💠 خانه ی هنر http://eitaa.com/rooberaah ┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌‌‌‌ 💠 «روایتی براساس آیه ی ۱۰۷ سوره انبیاء» 📖 «ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» (و ما تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.) 🏡خانه ی هنر ⇨🔹 @rooberaah 🔹⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
☘ هنرڪده ⇨🔹 @rooberaah 🔹⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✉ «نامه ای که زندگی رهبری را تغییر داد.» ☘ هنرڪده ⇨🔹 http://eitaa.com/rooberaah 🔹⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
‌ೋღ 💖 ღೋ 🕊 ڪوچه باغ جلوه بخت تو دل می‌برد از شاه و گدا چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی ☘ هنرڪده ⇨🔹 http://eitaa.com/rooberaah ------------------------🌹-------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«آمریکا خوب است!» ✍شاعر: «میلاد عرفان پور» 🎙خواننده: «مهدی سینا» ☘ هنرڪده ⇨🔹 http://eitaa.com/rooberaah 🔹⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
🏡خانه ی هنر ⇨🔹 http://eitaa.com/rooberaah 🔹⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش۳۲: - متوجه منظورتون نمی شم. - یعنی اکثر مسلمونا سنّی هستن. اصلاً منظور بدی ندارم. فقط می خوام بگم یه اقلیتی عقاید شیعه ها رو قبول دارن. - خب، این نشون ‌دهنده چیه؟ به نظر شما در عالم خلقت اکثر مردم فهیم و عاقلند؟ - بالاخره این که یه عقیده ای طرفدار بیشتری داره بی معنی نیست. حتماً این همه مسلمون هم دلیلی دارن برای خودش. - بله، حتماً این مسئله بی‌معنی نیست. درباره ی «دلیل داشتن» هم هر کس هر دلیلی داشته باشه می تونه مطرح کنه. شاید به درد بقیه هم بخوره؛ البته به شرطی که دلایل بقیه ‌رو هم گوش بده. - من برای کنجکاوی خودم می پرسم؛ شیعه ها روی پسراشون اسم صحابه خاص رو هم می ذارن؟ عمر... ابوبکر... - من تا حالا نشنیده م. - آآآه... خیلی بده! - چه اشکالی داره؟ - اسم عمر رو نمی ذارید؛ اما اسم حسین و علی رو استفاده می کنید! - این یکی چه اشکالی داره؟ - اشکال اینه که اگه علی (علیه السلام) از صحابه بود، عمر ابن خطاب هم بود. باید به همه ی صحابه احترام گذاشت. اونا همشون محترمند. مگه نشنیدید حدیث اصحاب پیامبر که فرمودند: «اصحابنا کالنجوم» رو؟ معتقدند پیامبر فرموده ن که اصحاب مثل ستارگان هستن که اگه اونا رو دنبال کنید، راه رو گم نمی کنید. - چرا شنیده م. البته درباره ی صحتش چیزی نمی دونم. اما شک دارم. اصحاب که یک نفر نبودن. چه طور گفته شده از اصحاب پیروی کنید، در حالی که بینشون افرادی هم بوده‌ن که با هم اختلاف داشته ن؟ توی این اختلافا هم بالأخره یه طرف حق بوده یه طرف ناحق. پس بین اونا هم افرادی بوده‌ن که راه رو گم کرده‌ن. باید راه کدوم رو دنبال کرد تا گمراه نشد؟ ریاض، که اون طرف تر نشسته بود و با جدیت بحث رو دنبال می‌کرد، گفت: «شما می خواید بگید که عمر ابن خطاب بین این دسته از صحابه بوده؟» گفتم: «من نمی خوام چیزی بگم! شما اومدید و سر بحث رو باز کردید. اول از همه هم نقاط اختلافی رو مطرح کردید. این یعنی شما می‌خواید چیزی رو بگید و گرنه توی مذهب من اون قدر به وحدت مسلمون ها اهمیت داده شده که در وهله ی اول من با دیدن شمای مسلمون به این چیزا فکر نمی کنم.» گفت: «نه... بله... من فکر می‌کنم در اصل رشید می‌خواسته امروز صریح تر درباره ی عقاید شیعه بشنوه.» گفتم: «خب، پس شما هم اول صریح جواب اونی رو که پرسیدم بدید!... من باید راه کدوم یک از صحابه رو برم تا گمراه نباشم؟» رشید گفت: «حدیثی صریح تر از این نداریم.» گفتم: «چرا داریم.» ریاض گفت: «بله داریم. تأکید پیامبر بر برتری خلفا خودش مشخص‌کننده ی راهه. نه؟ چون خلفا افراد خیلی ویژه و نزدیک به پیامبر بوده ن. حتماً شما شنیدید احادیثی رو که از پیامبر درباره ی برتری ابوبکر یا وصف عمر روایت شده.» گفتم: «درباره ی برتری ابوبکر نه این طور نیست. غالب مواردی که در وصف ابوبکر نقل شده از عایشه است، دختر ابوبکر، یا از عبدالله ابن عمر، که موضع هر دوشون درباره ی امام علی (علیه السلام) روشنه؛ همون طور که نقل کرده بعد از خدا، در بین مردم، ابوبکر صدیق بوده، بعد عمر ابن خطاب، بعد عثمان، بعد از این سه هم هیچ برتری برای کسی وجود نداره. درباره ی عمر ابن خطاب هم همین طور. باید دید احادیث از کجا اومده؟» رشید پرید وسط حرفم: «سبحان الله خواهر! چیزی به بزرگان نسبت ندید که اون دنیا شرمنده بشید.» گفتم: «من چیزی رو به کسی نسبت ندادم. اینایی که گفتم از صحیح بخاری بود که حتما می شناسینش!» این کتاب بعد از قرآن یکی از منابع مستند اهل تسننه. ادامه دادم: «این که من گفتم احادیث صریح تر هم داریم، منظورم احادیث قابل استناد صریح تر بود نه هر حدیثی.» ⏪ ادامـه دارد... ……………………………………… 🌳 🌱 💠 خانه ی هنر http://eitaa.com/rooberaah ┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
📆 به فراخور ۲۶ مرداد ماه سالروز ورود آزدگان به وطن 🔸«عباس فلاحتی» از آزادگان مازندرانی است که حدود ۱۰ سال از عمر با برکت خود را در اردوگاه های اسرای ایرانی در عراق سپری کرده است. 🎨 نقاشی های او حاصل سال ها حضور در اسارت است. او آن چه را که دیده به بهترین شکل به تصویر کشیده است. 🏡خانه ی هنر ⇨🔹 http://eitaa.com/rooberaah 🔹⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
🐆 🏡خانه ی هنر ⇨💠 http://eitaa.com/rooberaah 💠⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش۳۳: رشید گفت: «شما حدیث معتبر سراغ دارید؟» گفتم: «پیامبر فرموده ن که هر کی دوست داره مثل من زندگی کنه و مثل من بمیره و داخل بهشتی بشه که خداوند به من وعده داده بشه. علی و ذریه ش رو پس از من ولی خودش بدونه. چون اونا هرگز شما را از راه هدایت خارج نمی کن و شما رو هیچ وقت به ضلالت وارد نمی‌کنن. این هم یکی از اون احادیث!» رشید به سرعت گفت: «البته به قول شما باید دید این حدیث رو چه کسی نقل کرده و کجا نقل شده.» گفتم: «این حدیث به نقل از منابع اهل سنت و توی خیلی از منابع اهل تسنن هم اومده. من از منابع اهل تسنن یه مورد رو گفتم. موارد دیگه ای هم هست. جدا از اینا، مطمئناً ما هم منابع ویژه خودمون رو داریم اما من از اونا نقل نمی‌کنم.» ریاض پرسید: «ما از کجا بدونیم این مواردی که شما می گید واقعا توی این کتاب ها وجود داره؟» گفتم: «اونی که براش پیدا کردن حق اهمیت داشته باشه خودش هم می ره این کتاب ها رو پیدا می کنه و این موارد رو بررسی می کنه. من به درستی اون چیزی که گفتم شک ندارم. شما هم یا شک ندارید که پس بپذیرید، یا شک دارید پس خودتون برید بخونید. شما ماجرای غدیر خم رو شنیدید؟» - نه - تا به حال اسم غدیر خم رو نشنیدید؟ - نه - ماجرای حَجة الوداع پیامبر و انتخاب امام علی (علیه السلام) به عنوان ولی بعد از رسول الله... اون روز اولین کسی که به مناسبت این انتخاب به امام علی (علیه السلام) تبریک گفت ابوبکر بود. این روایت رو که مورد تایید علمای اهل تسننه و هم اهل تشیع، نشنیدید؟ چیزی نگفتن. ادامه دادم: «من دوباره تاکید می‌کنم که علاقه‌ای به بیان اختلافات ندارم. چون فکر می‌کنم به اندازه ی کافی کتاب برای مراجعه هست. اما ظاهراً شما به این منظور این جا اومدید. اگه به دنیای بی دین فعلی نگاه کنید، می‌بینید که مشترکات مسلمون ها اون قدر زیاده که حرف برای زدن و مشکل برای مطرح کردن و راه حل پیدا کردن و غصه برای خوردن کم نیست.» ریاض گفت: «اینی که گفتید... مگه می‌شه ابوبکر صدیق هم بره تبریک بگه و هم اون فرد رو قبول نداشته باشه؟» گفتم: «این رو شما باید جواب بدید. چه طور ایشون به خودش اجازه می‌ده که بعد از پیامبر بشه خلیفه؛ در حالی که می دونست پیامبر چه کسی رو تعیین کرده ن و خودش برای تبریک گفتن به اون فرد پیش قدم شده بوده.» رشید گفت: «واقعا ریاست اون قدر ارزش نداره که این همه سرش دعوا شده.» گفتم: «بحث سر ریاست نیست... صحبت از هدایت کردن یا گمراه کردن امتی هست که پیامبر به سختی به اون سطح رسونده بودند. ببینید بعد از پیامبر حکومت به کجا رسید... چه کسانی روی کار اومدند... حکومت دست چه کسی بود که به دست یزید و معاویه افتاد... این اون چیزی بود که پیامبر می خواستن؟ چیزی که شما اسمش رو می ذارید ریاست، اگه این قدر بی ارزشه چرا خلفای جانشینی خودشون رو هم تعیین می‌کردن؟ چه طور تعجب نمی کنید که خلفا جانشین خودشون رو تعیین کرده ن تا یه نفر قابل اعتماد دستاورداشون رو حفظ کنه، اما به شما گفته شده پیامبر چنین کاری نکرده ن، در حالی که بعد از پیامبر این کار خیلی ضروری تر بوده. به نظر شما درایت خلفا بیشتر از پیامبر نبوده؟!» رشید گفت: سبحان الله... ما جرأت نمی کنیم همچین ادعایی بکنیم. ما معاویه رو قبول نداریم این متأسفانه اشتباهی بود که اتفاق افتاده. اما خود خلفا افراد بسیار قابل اعتمادی برای پیامبر بوده ن. پیامبر درباره عمر گفته ن: «اگر خدا می خواست بعد از من پیامبری انتخاب کنه اون تو می بودی(!)» حتماً درباره ی عدل عمر ابن خطاب شنیدید !!! ⏪ ادامـه دارد... ……………………………………… 🌳 🌱 💠 خانه ی هنر http://eitaa.com/rooberaah ┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎈 با استفاده از بادکنک و نخ یه «تزئینی» زیبا درست کنید. 🏡خانه ی هنر ⇨http://eitaa.com/rooberaah 🌸⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
؟ 🔸کلاژ واژه ای «فرانسوی» و به معنی «چسباندن» است. روشی که برای خلق آثار روی سطوح دیگر در هنر های تجسمی به کار می رود. در واقع، در این روش با سر هم کردن مواد به کمک ابزار گوناگون، اشکال کنار هم گذاشته می شوند و تصویر نهائی خلق می شود. 🔸« تیکه چسبانی» ممکن است از بریده های روزنامه، نوار های کاغذی، رنگ، ریزه های کاغذ های دست ساز، تکه های یک نقاشی، عکس یا نوشته تشکیل شده باشد. 🏡خانه ی هنر ⇨http://eitaa.com/rooberaah 🌸⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧