فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺کلام اخلاقی از شهید همت🌹🌹🌹
@roman_tori
❇️ سردار شهید قاسم سلیمانے:
🔻🔻🔻🔻
اگر پایههاۍ اسلام
در این ڪشور ضعیف شد
دشمن به راحتے مےتواند
این ڪشور را به هم بریزد
و آن چه به ڪشور انسجام
بخشیده، همین اسلام است🇮🇷
#فدایےعباس؏
@roman_tori
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز تولد شهید رضا رحیمی😍🎊
۱۴ صلوات هدیه به این شهید بزرگوار🌺
@roman_tori
🌹استوری فاطمه سلیمانی فرزند شهید حاج قاسم سلیمانی :
♦️کوچیک که بودم وابستگیم به بابا انقدر زیاد بود که بعضی روزها اگر تهران بود ، میرفتن دفتر کارشون من رو با خودشون میبردن
توی اون دفتر یه اتاق کوچیک بود با یه جا رختی و سجاده و یخچال خیلی کوچک
♦️جلسه های بابا (حاج قاسم) که طولانی میشد به من میگفت برو تو اون اتاق و استراحت کن ، توی یخچال آب و آبمیوه و شکلات تافی بود
از همون تافی ها که پوستشون رنگی رنگی بود و وسطشون شکلات ، ساعت ها توی همون اتاق میشستم تا جلسه بابا تموم بشه و برم پیشش
از توی یخچال چنتا تافی می خوردم و آبمیوه و آب ،
♦️وقتی جلسه بابا تموم میشد سریع با کاغذ و خودکار میومد تو اتاق
میپریدم بغلش منو میشوند روی پاهاش ، میگفت : بابا چیا خوردی ؟ هرچی خوردی بگو تا بنویسم :)
دونه به دونه بهش می گفتم حتی آب معدنی و شکلات ، موقع رفتن دستمو که می گرفت تو راه کاغذ رو به یه نفر میداد و میگفت : بده به حسابداری ، دختر من این چیزا رو استفاده کرد ، بگو پولشو حساب کنن یا از حقوقم کم کنن
♦️اونوقت چجوری ما ۸/۵ میلیارد پول مردم این کشور که بابام جونشو براشون داد میتونیم از سفره مردم برداریم
@roman_tori
رمان شکلات زندگی من😍😍😍😋😋 '
پارت 167 از زبان ترنم
🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫
صبح زود بیدار شدم دیدم آرتین خوابه
جوری که بیدارش نکنم رفتم اشپزخونه
چای ساز رو زدم به برق اب جوش اومد
چایی درس کردم رفتم آرتینو بیدار کنم
دیدم نشسته
گفتم سلام صبح بخیر
گفت سلام خانم سحرخیز صبح شمام بخیر
گفتم صبحونه امادس
گفت به به ببینم چع کردی دست و صورتمو بشورم میام
رفتم پایین دیدم آراد بیدار شده تو فکره
بلند گفتم سلام داداش صبح بخیررر
گفت ووااای دختر این چه کاری بود. سکته کردم
گفتم ببخشید
گفت خواهش میکنم یه زن داداش که بیشتر ندارم
گفتم الان میزو میچینم بیا صبحونه بخور
رفتم تو اشپز خونه میز رو با سلیقه چیدم
آراد اومد نشست داشتم چایی میریختم که آرتین اومد با خنده گفت گلتون کم بود که اونم اومد
چایی رو گذاشتم رو میز گفتن دستت درد نکنه
گفتم نوش جون
صبحونه رو خوردن
و رفتن سرکار
وسایل صبحونه رو.جم کردم
ظرفا رو شستم.
شروع کردم به تمیز کردن و گرد گیری
نگا ساعت کردم ساعت 12 شد
هنوز غذا درست نکرده بودم
سریع رفتم سراغ یخچال
وسایل لازانیا رو در اوردم شروع کردم به درست کردن لازانیا موادشو که درس کردم.فتم بالا یه دوش گرفتم لباسمو عوض کردم که صدای زنگ اومد. نگا کردم دیدم یه خانم چادریه
تعجب کردم آرتین گفته بود در رو برا کسی باز نکنم خودش کلید داره
رفتم تلفنو برداشتم شماره آرتینو گرفتم
گفت الو سلام خانم چیزی احتیاج داری
گفتم نه کجایی
گفت سر کوچم
گفتم یه خانم چادری چند باره داره زنگ ایفنو میزنه
گفت باشع الان خودمو میرسونم نگران نباش فعلا
🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫
کپی کردن حرام است و پیگرد قانونی دارد
@roman_tori
رمان شکلات زندگی من😍😍😍😋😋 '
پارت 168 از زبان ترنم
🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫
آرتین رسید از ایفون دیدم که دارن صحبت میکنن
ارتین اومد داخل
گفتم سلام خسته نباشی
گفت سلام خانم سلامت باشی
کیف و کتکش رو ازش گرفتم آویزون کردم
گفتم نهار آمادس
دستاتو تا میزو میچینم
گفت چشم
رفتم تو اشپزخونه غذا رو از فر دراوروم
میز رو چیدم یادم اومد آراد نیومده
آرتین اومد تو اشپزخونه
گفتم چرا آراد. نیومده
گفت یکم کار داشت دیگ نتونست بیاد
البته فدا کاری کرد جای من موند
گفتم دستش درد نکنه غذا میزارم توظرف براش ببر گشنه نمونه
گفت دستت درد نکنه
یه لقمه از لازانیا رو خورد
گفت ازبیرون سفارش دادی
گفتم نه خودم درس کردم
گفت خیلی خوشمزه شده دستت درد نکنه
مشغول خوردن شدیم
گفت غذات عالی بود من باید برم شرکت به کارا برسم و این غذا رو به آراد بدم
زود میام دنبالت بریم بازار برا فردا شب خرید کنیم
گفتم اگه میشه منم باهات بیام اینجور
حوصلم سر نمیره
هم اینکه این همه مسیرو برنگردی
گفت باشه اگه اذیت نمیشی برو من اینجا رو تمیز میکنم تو برو لباس بپوش
تو دلم گفت آرتین کاش انقد خوب نبودی
چرا دل منو میلرزونی. کاش مثل روزای اول اخمو و بداخلاق باشی
در اتاقمو باز کردم رفتم کنار پنجره که پرده رو بکشم
یه چیزی پرتاب شد سمت شیشه و همه خورده شیشع ها ریخت رو دستم
از دستم خون میریخت که جیغ زدم
آرتین گفت ترنمممم ترنممممم چیشده
صداش پاش اومد که از پله ها اومد بالا
در رو که بازکرد با دیدی من شوکه شد گفت چیشده
سریع اومد سمتم کمک کرد مانتومو بپوشم سریع منو رسوند بیمارستان
اونجا قرار بود پلیس بره و موضوع رو بررسی کنه
دکتر دستمو بخیه زد با کمک آرتین از بیمارستان خارج شدیم
🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫
کپی کردن حرام است و پیگرد قانونی دارد
@roman_tori
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 در آلمان برای سرماخوردگی دمنوش بابونه تجویز میکنند
رئیس دانشکده طب ایرانی:
🔹بابونه و عناب به کنترل علائم سرماخوردگی کمک میکند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم 🌻•°
اگر که یادت نکنم، میمیرم؛ سلطان قلبم!
مرا روزی مباد آن دم، که بییاد تو بنشینم🥺💔
#صبحانتظار 🌤
#صبحتونمهدوی 🌤
@roman_tori
عزیزی میگُفت:
هروقٺاحساسڪردیداز
#امامزمان دورشدیدودلتون
واسهآقاتنگنیسٺ..
ایندعای کوچکروبخونیدبخصوص
توی قنوٺهاتون
[لـَیِّـنْ قَـلبے لِـوَلِـیِّ أَمـرِڪ]
یعنیخداجون
دلموواسه اماممنرمڪن . . .
🌿🌸 @roman_tori🌸🌿
رفیق😊!
جوری باش
که ھروقت
حضرت مهدی ♡؏ج♡
یادت افتاد؛
با لبخند بگه: خدا حفظش کنه...🙂
@roman_tori
"امروز یکی از بهترین روزهای خداست و
من اینک قلبم را برای دریافت زیباترین
عشق ها و آرامش ها و خوشبختی می گشایم ."
《 خدایا شکرت... 》
🌹روزتان پر از انرژی های مثبت🌹
🌿🌸 @roman_tori🌸🌿
بایدها و نبایدهای پوشش
در حجاب کامل دست ها تا مچ کاملا پوشیده باشه.💚
#عکس_باز_شود
@roman_tori
{🍊🌱}
《زیباترین دارایی یک فرد ذهنی پر از دانش نیست. بلکه قلبی سرشار از عشق، گوشی شنوا و دستی دستگیر است》
صبحتون بهشت رفقا💚🍃
🌿🌸 @roman_tori🌸🌿
May 11
🦚⛵🌊
رفقاحواستونباشههرکاریمیکنیدv
باعثایننشهکهگناهکنید🐾💔
ازماگفتنبود🙂🌿
@ronan_tori