💠حکایتی از #عارف بزرگ آخوند ملا #حسینقلی-همداني از زبان مقام معظم رهبری 💠
شنیدم مرحوم حاج میرزا جواد آقای تبریزی معروف - که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحبدلِ زمان خودش بوده است - اوایلی که برای تحصیل وارد نجف شد، با این که طلبه بود، ولی به شیوه ی اعیان و اشراف حرکت می کرد. نوکری دنبال سرش بود و پوستینی قیمتی روی دوشش می انداخت و لباسهای فاخری می پوشید؛ چون از خانواده اعیان و اشراف بود و پدرش در تبریز ملک التجار بوده ایشان، طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آنکه توفیق شامل حال این جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحید، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی - که در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله اهل معنا و اهل دل بوده است و حّتی بزرگان می رفتند در محضر ایشان می نشستند و استفاده می کردند - راهنمایی شد.روز اولی که مرحوم حاج میرزا جوادآقا، با آن هیأتِ یک طلبه اعیان و اشراف متعین، به درس آخوند ملاحسینقلی همدانی می رود، وقتی که می خواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسینقلی همدانی، از آن جا صدا می زند که همان جا - یعنی همان دمِ در، روی کفشها - بنشین. حاج میرزا جواد آقا هم هم آنجا می نشیند. البته به او برمی خورد و احساس اهانت می کند؛ اما خودِ این و تحمل این تربیت و ریاضت الهی، او را پیش می برد. جلسات درس را ادامه می دهد. یک روز در مجلس درس، او که در اواخر مجلس هم نشسته بود، بعد که درس تمام می شود، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی، به حاج میرزا جوادآقا رو می کند و می گوید: برو این قلیان را برای من چاق کن و بیاور! بلند می شود، قلیان را بیرون می برد؛ اما چه طور چنین کاری بکند؟! اعیان، اعیا ن زاده، جلوی جمعیت، با آن لباسهای فاخر ! ببینید، انسانهای صالح و بزرگ را این طور تربیت می کردند. قلیان را می برد، به نوکرش که بیرون در ایستاده بود، می دهد ومی گوید: این قلیان را چاق کن و بیاور. او می رود قلیان را درست می کند و می آورد به میرزا جوادآقا می دهد و ایشان قلیان را وارد مجلس می کند. البته این هم که قلیان را به دست بگیرد و داخل مجلس بیاورد، کار مهم و سنگینی بوده است؛ اما مرحوم آخوند ملاحسینقلی می گوید که خواستم خودت قلیان را درست کنی، نه این که بدهی نوکرت درست کند. این، شکستن آن «منِ متعرض فضولِ موجب شرک انسانی» در وجود انسان است. این، آن منی ت و خودبزرگ بینی و خودشگفتی و برای خود ارزش و مقامی در مقابل حق قایل شدن را از بین می برد و او را وارد جاده ای می کند و به مدارج کمالی می رساند که مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی به آن مقامات رسید . او در زمان حیات خود، قبله ی اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست. بنابراین، قدم اول، شکستن «منِ درونی» هر انسانی است که اگر انسان، دایم او را با توجه و تذکر و موعظه و ریاضت - همین طور ریاضتها - پَست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونی خواهد شد.
مقام معظم رهبری ؛سخنرانی در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز بیست وسوم ماه مبارک رمضان) 30 / 1/ 1369- نرم افزار صحبا
@rooshanfekr
💠حکایتی از #عارف بزرگ آخوند ملا #حسینقلی-همداني از زبان مقام معظم رهبری 💠
شنیدم مرحوم حاج میرزا جواد آقای تبریزی معروف - که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحبدلِ زمان خودش بوده است - اوایلی که برای تحصیل وارد نجف شد، با این که طلبه بود، ولی به شیوه ی اعیان و اشراف حرکت می کرد. نوکری دنبال سرش بود و پوستینی قیمتی روی دوشش می انداخت و لباسهای فاخری می پوشید؛ چون از خانواده اعیان و اشراف بود و پدرش در تبریز ملک التجار بوده ایشان، طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آنکه توفیق شامل حال این جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحید، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی - که در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله اهل معنا و اهل دل بوده است و حّتی بزرگان می رفتند در محضر ایشان می نشستند و استفاده می کردند - راهنمایی شد.روز اولی که مرحوم حاج میرزا جوادآقا، با آن هیأتِ یک طلبه اعیان و اشراف متعین، به درس آخوند ملاحسینقلی همدانی می رود، وقتی که می خواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسینقلی همدانی، از آن جا صدا می زند که همان جا - یعنی همان دمِ در، روی کفشها - بنشین. حاج میرزا جواد آقا هم هم آنجا می نشیند. البته به او برمی خورد و احساس اهانت می کند؛ اما خودِ این و تحمل این تربیت و ریاضت الهی، او را پیش می برد. جلسات درس را ادامه می دهد. یک روز در مجلس درس، او که در اواخر مجلس هم نشسته بود، بعد که درس تمام می شود، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی، به حاج میرزا جوادآقا رو می کند و می گوید: برو این قلیان را برای من چاق کن و بیاور! بلند می شود، قلیان را بیرون می برد؛ اما چه طور چنین کاری بکند؟! اعیان، اعیا ن زاده، جلوی جمعیت، با آن لباسهای فاخر ! ببینید، انسانهای صالح و بزرگ را این طور تربیت می کردند. قلیان را می برد، به نوکرش که بیرون در ایستاده بود، می دهد ومی گوید: این قلیان را چاق کن و بیاور. او می رود قلیان را درست می کند و می آورد به میرزا جوادآقا می دهد و ایشان قلیان را وارد مجلس می کند. البته این هم که قلیان را به دست بگیرد و داخل مجلس بیاورد، کار مهم و سنگینی بوده است؛ اما مرحوم آخوند ملاحسینقلی می گوید که خواستم خودت قلیان را درست کنی، نه این که بدهی نوکرت درست کند. این، شکستن آن «منِ متعرض فضولِ موجب شرک انسانی» در وجود انسان است. این، آن منی ت و خودبزرگ بینی و خودشگفتی و برای خود ارزش و مقامی در مقابل حق قایل شدن را از بین می برد و او را وارد جاده ای می کند و به مدارج کمالی می رساند که مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی به آن مقامات رسید . او در زمان حیات خود، قبله ی اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست. بنابراین، قدم اول، شکستن «منِ درونی» هر انسانی است که اگر انسان، دایم او را با توجه و تذکر و موعظه و ریاضت - همین طور ریاضتها - پَست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونی خواهد شد.
مقام معظم رهبری ؛سخنرانی در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز بیست وسوم ماه مبارک رمضان) 30 / 1/ 1369- نرم افزار صحبا
@rooshanfekr
💠حکایتی از #عارف بزرگ آخوند ملا #حسینقلی-همداني از زبان مقام معظم رهبری 💠
شنیدم مرحوم حاج میرزا جواد آقای تبریزی معروف - که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحبدلِ زمان خودش بوده است - اوایلی که برای تحصیل وارد نجف شد، با این که طلبه بود، ولی به شیوه ی اعیان و اشراف حرکت می کرد. نوکری دنبال سرش بود و پوستینی قیمتی روی دوشش می انداخت و لباسهای فاخری می پوشید؛ چون از خانواده اعیان و اشراف بود و پدرش در تبریز ملک التجار بوده ایشان، طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آنکه توفیق شامل حال این جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحید، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی - که در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله اهل معنا و اهل دل بوده است و حّتی بزرگان می رفتند در محضر ایشان می نشستند و استفاده می کردند - راهنمایی شد.روز اولی که مرحوم حاج میرزا جوادآقا، با آن هیأتِ یک طلبه اعیان و اشراف متعین، به درس آخوند ملاحسینقلی همدانی می رود، وقتی که می خواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسینقلی همدانی، از آن جا صدا می زند که همان جا - یعنی همان دمِ در، روی کفشها - بنشین. حاج میرزا جواد آقا هم هم آنجا می نشیند. البته به او برمی خورد و احساس اهانت می کند؛ اما خودِ این و تحمل این تربیت و ریاضت الهی، او را پیش می برد. جلسات درس را ادامه می دهد. یک روز در مجلس درس، او که در اواخر مجلس هم نشسته بود، بعد که درس تمام می شود، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی، به حاج میرزا جوادآقا رو می کند و می گوید: برو این قلیان را برای من چاق کن و بیاور! بلند می شود، قلیان را بیرون می برد؛ اما چه طور چنین کاری بکند؟! اعیان، اعیا ن زاده، جلوی جمعیت، با آن لباسهای فاخر ! ببینید، انسانهای صالح و بزرگ را این طور تربیت می کردند. قلیان را می برد، به نوکرش که بیرون در ایستاده بود، می دهد ومی گوید: این قلیان را چاق کن و بیاور. او می رود قلیان را درست می کند و می آورد به میرزا جوادآقا می دهد و ایشان قلیان را وارد مجلس می کند. البته این هم که قلیان را به دست بگیرد و داخل مجلس بیاورد، کار مهم و سنگینی بوده است؛ اما مرحوم آخوند ملاحسینقلی می گوید که خواستم خودت قلیان را درست کنی، نه این که بدهی نوکرت درست کند. این، شکستن آن «منِ متعرض فضولِ موجب شرک انسانی» در وجود انسان است. این، آن منی ت و خودبزرگ بینی و خودشگفتی و برای خود ارزش و مقامی در مقابل حق قایل شدن را از بین می برد و او را وارد جاده ای می کند و به مدارج کمالی می رساند که مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی به آن مقامات رسید . او در زمان حیات خود، قبله ی اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست. بنابراین، قدم اول، شکستن «منِ درونی» هر انسانی است که اگر انسان، دایم او را با توجه و تذکر و موعظه و ریاضت - همین طور ریاضتها - پَست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونی خواهد شد.
مقام معظم رهبری ؛سخنرانی در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز بیست وسوم ماه مبارک رمضان) 30 / 1/ 1369- نرم افزار صحبا
@rooshanfekr
💠حکایتی از #عارف بزرگ آخوند ملا #حسینقلی-همداني از زبان مقام معظم رهبری 💠
شنیدم مرحوم حاج میرزا جواد آقای تبریزی معروف - که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحبدلِ زمان خودش بوده است - اوایلی که برای تحصیل وارد نجف شد، با این که طلبه بود، ولی به شیوه ی اعیان و اشراف حرکت می کرد. نوکری دنبال سرش بود و پوستینی قیمتی روی دوشش می انداخت و لباسهای فاخری می پوشید؛ چون از خانواده اعیان و اشراف بود و پدرش در تبریز ملک التجار بوده ایشان، طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آنکه توفیق شامل حال این جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحید، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی - که در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله اهل معنا و اهل دل بوده است و حّتی بزرگان می رفتند در محضر ایشان می نشستند و استفاده می کردند - راهنمایی شد.روز اولی که مرحوم حاج میرزا جوادآقا، با آن هیأتِ یک طلبه اعیان و اشراف متعین، به درس آخوند ملاحسینقلی همدانی می رود، وقتی که می خواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسینقلی همدانی، از آن جا صدا می زند که همان جا - یعنی همان دمِ در، روی کفشها - بنشین. حاج میرزا جواد آقا هم هم آنجا می نشیند. البته به او برمی خورد و احساس اهانت می کند؛ اما خودِ این و تحمل این تربیت و ریاضت الهی، او را پیش می برد. جلسات درس را ادامه می دهد. یک روز در مجلس درس، او که در اواخر مجلس هم نشسته بود، بعد که درس تمام می شود، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی، به حاج میرزا جوادآقا رو می کند و می گوید: برو این قلیان را برای من چاق کن و بیاور! بلند می شود، قلیان را بیرون می برد؛ اما چه طور چنین کاری بکند؟! اعیان، اعیا ن زاده، جلوی جمعیت، با آن لباسهای فاخر ! ببینید، انسانهای صالح و بزرگ را این طور تربیت می کردند. قلیان را می برد، به نوکرش که بیرون در ایستاده بود، می دهد ومی گوید: این قلیان را چاق کن و بیاور. او می رود قلیان را درست می کند و می آورد به میرزا جوادآقا می دهد و ایشان قلیان را وارد مجلس می کند. البته این هم که قلیان را به دست بگیرد و داخل مجلس بیاورد، کار مهم و سنگینی بوده است؛ اما مرحوم آخوند ملاحسینقلی می گوید که خواستم خودت قلیان را درست کنی، نه این که بدهی نوکرت درست کند. این، شکستن آن «منِ متعرض فضولِ موجب شرک انسانی» در وجود انسان است. این، آن منی ت و خودبزرگ بینی و خودشگفتی و برای خود ارزش و مقامی در مقابل حق قایل شدن را از بین می برد و او را وارد جاده ای می کند و به مدارج کمالی می رساند که مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی به آن مقامات رسید . او در زمان حیات خود، قبله ی اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست. بنابراین، قدم اول، شکستن «منِ درونی» هر انسانی است که اگر انسان، دایم او را با توجه و تذکر و موعظه و ریاضت - همین طور ریاضتها - پَست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونی خواهد شد.
مقام معظم رهبری ؛سخنرانی در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز بیست وسوم ماه مبارک رمضان) 30 / 1/ 1369- نرم افزار صحبا
@rooshanfekr