📖 #داستانک
#مناقب_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
══✿☆✿☆✿══
☀️صدیق اکبر
__
♦️ پیامبر اکرم (ص) فرمود:
در معراج خداوند متعال به من فرمود:
یا محمد! چه کسی را به خلافت بعد از خود، بر امت انتخاب کردی؟
♦️ عرض کردم: پروردگارا تو داناتری.
♦️فرمود:
ای محمد من تو را به رسالت مبعوث کردم و برای خود انتخاب کردم.....
♦️و پس از تو، آن صدیق اکبر و آن پاکیزه نهادی است که او را از سرشت تو آفریدم و او را وزیر تو کردم.
و او را پدر دو سبط پاک و پاک نهاد تو، سرور جوانان اهل بهشت قرار دادم و همسر او بهترین زنان جهان است.
♦️ (ای محمد) تو درختی و علی شاخه و فاطمه برگ و حسن و حسین ثمره آن درخت هستند...
♦️شیعه شما را نیز از (سرشت) شما ساختم. چه اگر گردنهای آنان را با شمشیر بزنند، بر مهر و محبتشان نسبت به شما(خاندان) می افزایند.
♦️ عرض کردم: پروردگارا صدیق اکبر کیست؟
♦️ فرمود: برادرت علی بن ابی طالب(ع) است.
📚 الغدیر، ج ۴، ص ۱۹۶
@rooshanfekr
📖 #داستانک
🔥 زنان جهنمی :
♦️علی بن عبد اللَّه الورّاق، از عبد العظیم حسنی، از امام جواد علیه السلام روایت کرده که گفت: پدرم به واسطه آباء گرامش از امیر مؤمنان علیه السلام نقل کرد که فرمود :
♦️امیرالمومنین حضرت على (ع) فرمود:
♦️یکروز من و سیّده زنان عالم حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) بر حبیب خدا حضرت پیغمبر اسلام (ص) وارد شدیم و آن بزرگوار را در حالى دیدیم که شدیدا گریه مى کرد.
♦️به آن حضرت عرض کردم :
پدر و مادرم فدایت شوند، یارسول اللّه ، چه شده ؟! چه چیزى شما را به گریه درآورده ؟
♦️آن حضرت فرمود:
یاعلى شب معراج وقتیکه به آسمان رفتم ، زنان امتم را در عذاب شدید مشاهده کردم . بخاطر آن شدت عذابها گریان و نالان شده ام .
♦️حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) فرمود:
مگر چه دیدید که اینقدر متأ ثر و گریان شده اید؟!
♦️حضرت رحمه للعالمین (ص) فرمود:
🔥1 - زنى را دیدم که بمویش آویزان کرده بودند، در حالیکه مغزش میجوشید.
🔥2 - زنى را مشاهده کردم که به زبانش آویزانش کرده بودند، و از حمیم جهنم در حلقش مى ریختند.
🔥3 - زنى را دیدم که به دو پستانش آویزانش کرده بودند.
🔥4 - زنى را مشاهده کردم که دست و پایش را بسته اند و مارها و عقربها را بر او مسلط کرده بودند.
🔥5 - زنى را دیدم که گوشت بدنش را با قیچى مى چیدند و مجبورش مى کردند که آن را بخورد، و آتش از زیر آن زبانه مى کشید.
🔥6 - زنى را مشاهده کردم که به صورت کر و لال و کور است ، در حالى که در تابوتى از آتش مى باشد و مغز سرش از دماغش خارج مى شود و بدن او به صورت جذام و برص است .
🔥7 - زنى را دیدم که به دو پایش آویزان کرده اند، در حالیکه در تنورى از آتش بود.
🔥8 - زنى را مشاهده کردم که گوشت بدنش را از قسمت جلو و عقب به وسیله مقراضهایى از آتش جدا مى کردند.
🔥9 - زنى را دیدم که صورت و دستهایش آتش گرفته ، در حالى که روده هایش را مى خورد.
🔥10 - زنى را مشاهده کردم که سرش مثل سر خوک ، و بدنش مثل بدن الاغ و به انواع عذابها شکنجه اش مى دادند.
🔥11 - زنى را دیدم که به صورت سگ بود، و آتش از عقبش خارج مى شد و ملائکه با گرز آهنى از آتش ، بر سر و بدنش مى کوبند.
♦️ فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) فرمودند: اى حبیب من و اى نور چشم من ، اى پدر بزرگوارم به من بفرمائید که این زنان چه عملى داشته اند و به چه جهت به این عذابها گرفتار شده اند و راه و روششان چه بوده که پروردگار متعال آنها را به چنین شکنجه هایى مبتلا نموده ؟!
♦️ حضرت محمد (ص) فرمود:
1 - آن زنى را که به موهایش آویزان شده بود، آن زنى بود که موهایش را از مردان نامحرم نمى پوشانید.
2 - آن زنى را که به زبانش آویزان کرده بودند، آن زنیست که شوهرش را با زبانش اذیت مى کرد.
3 - آن زنى را که به دو پستانش آویزان بود، آن زنى بود که از همبستر شدن با شوهرش خوددارى مى نمود.
4 - آن زنى را که دست و پایش را بسته اند و مارها و عقربها را بر او مسلّط کرده بودند، آن زنى بود که بدون اجازه شوهرش از خانه خارج مى شد.
5 - آن زنى را که از گوشت بدنش با قیچى مى چیدند و به او مى خورانیدند، زنى بود که خودش را براى مردان نامحرم زینت مى کرد و بدنش را به آنها نشان مى داد.
6 - آن زنى را که کر و کور و لال بود، آن زنى بود که از راه زنا بچّه دار مى شد و به گردن شوهرش مى انداخت .
7 - آن زنى را که به پاهایش آویزانش کرده بودند، زنى بود که در حال نجاست وضو مى گرفت یعنى رعایت نجس و پاکى را نمى کرد، و در وقت جنابت و حیض غسل نمى نمود، و در نمازش سستى مى کرد.
8 - آن زنى را که از گوشت جلو و عقب بدنش با مقراض از آتش جدا مى کردند، زنى بود که خود را از راه نامشروع به مردان عرضه مى داشت .
9 - آن زنى که صورت و دستهایش آتش گرفته و روده هایش را مى خورد، آن زنى بود که قوّادى مى کرد، یعنى واسطه حرام بود.
10 - آن زنى که سرش مثل سر خوک و بدنش مثل بدن الاغ بود، آن زنى بود که سخن چینى مى کرد و زیاد دروغگو بود.
11 - آن زنى که به صورت سگ بود آن زنى بود که آوازه خوان (و صدایش را براى نامحرم با ناز و کرشمه و مهیّج رها مى کرد) و حسود بود.
♦️آن گاه پیامبر(ص) فرمود: وای بر زنی که شوی خویش را به غضب آرد و خوشا به حال بانوئی که شوهرش از او راضی باشد
📚شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج2، ص 9-11
@rooshanfekr
📖 #داستانک
💧 قتیل العبرات
🔟 گریه امام حسین علیه السلام
🔳 خود امام حسین (ع) هم گریه کرد
▪️مرحوم شیخ جعفرشوشتری میگوید:
آیا خود امام حسین علیه السلام هم گریه کرده است یا نه؟
▪️بعد می فرماید حتما این کار را کرده است؛ چون گریه کردن بر اهل بیت علیهم السلام از افضل عبادات است. بعد جاهایی را که امام گریه کردند را ذکر می کند.
▪️ اول بار در روز دوم محرم بود که اهل بیت علیهم السلام وارد صحرای کربلا شدند. حضرت خیلی گریه کردند و گفتند خدایا من به تو پناه می برم از گرفتاری و بلا.
▪️جای دیگری که ایشان گریه کردند زمانی بود که فرزندش حضرت علی اکبر علیه السلام اذن میدان گرفتند. آقا یک نگاهی به قد و قامت علی انداختند و به قدری منقلب شدن که محاسنشان به طرف آسمان را گرفتند و شروع کردند به اشک ریختن.
▪️جای دیگری که گریستند زمانی بود که یادگار برادرش حضرت قاسم اجازه میدان گرفتند. آقا به یاد برادرش افتادند و قاسم را در آغوش گرفتند و بسیار گریه کردند. حضرت قاسم که نابالغ بود آنقدر دست و پای عمویش را بوسید تا عمو را راضی به رفتن کرد.
▪️جای دیگری که آقا گریست زمانی بود که حضرت کنار نهر علقمه آمد و چشمش به بدن قطعه قطعه برادرش قمر بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام افتاد. می گویند دشمن تا آن موقع گریه بلند آقا را ندیده بود. بلند بلند آقا گریه کردند.
▪️یکی دیگر از جاهای که حضرت خیلی گریه کردند موقعی بود که با بی بی سکینه می خواستند خداحافظی کنند. آن قدر گریه کردند که حالشان منقلب شد. آقا دختر کوچکش را در آغوش گرفت و با گریه فرمودند دخترم با این اشک هایت دل بابایت را آتش نزن.
▪️یکی دیگر از جاهایی که آقا خیلی گریه کردند زمان وداع با خواهرش زینب کبری علیها سلام بود. آقا روح و جان زینب است. نمی دانم چه جوری حضرت زینب علیها سلام و امام حسین علیه السلام از هم جدا شدند.
▪️آخرین جایی که اباعبدالله خیلی گریه کردند لحظه آخر عمرشان بود که صورت غرق به خونش روی خاک گرم کربلا افتاد و فرمود : و أبکی مکروباً؛
یعنی خدایا با دل پر درد گریه می کنم و از تو کمک می گیرم.
@rooshanfekr
⚜جهاد سیاسی حضرت زهرا(سلام الله علیها)
(به مناسبت ایام #فاطمیه)
در زیارت هایی که برای اهل بیت و خصوصا حضرت زهرا(سلامالله علیها) می خوانیم، جمله «جَاهَدْتَ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ» را می بینیم؛ ما شهادت می دهیم شما جهاد کردید و حق جهاد را انجام دادید.
🔸حال سوال اینجاست:
اهل بیت(علیهمالسلام) که همه جهاد نظامی نکردند؟
در بین چهارده معصوم تنها پیامبر(صلیالله علیه و آله)، حضرت علی(علیهالسلام)، امام حسین(علیهالسلام) و امام حسن(علیهالسلام) جهاد نظامی کردند. بقیه ائمه و حضرت زهرا(سلامالله علیها) که جهاد نظامی انجام ندادند.
🔻پس چرا ما این جمله را برای ایشان می گوییم؟
در قرآن خداوند می فرماید: «فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبیراً»؛ (سوره فرقان، آیه ۵۲) شما باید جهاد کبیر انجام دهید.
#جهاد_کبیر جهاد نظامی نیست. مهم ترین مصداق جهاد کبیر، #جهاد_سیاسی است، جهادی که حضرت زهرا(سلامالله علیها) انجام دادند.
حضرت زهرا(سلامالله علیها) با #گریه خود، جهاد سیاسی انجام می دهند و کل حکومت آن دوران را به هم می ریزند.
#وصیت_نامه ایشان جهاد سیاسی است؛ تشییع شان، تدفین شان، محل دفنشان هم جهاد سیاسی است.
جهاد سیاسی یعنی اینکه ما دشمن را از خودمان ناامید کنیم.
جهاد سیاسی در سیره علما نیز دیده می شود.
📚#داستانک:
در جلسهای، فتحعلیشاه از میرزای قمی، صاحب قوانین، درخواست کرد که اجازه دهد دختر خود را به همسریِ پسر میرزا درآورد و رابطهی خانوادگی برقرار گردد. آن جلسه بدون نتیجه پایان یافت. میرزا که از این پیشنهاد سخت نگران بود و این احتمال وجود داشت که مجبور شود و از روی ناچاری به این وصلت تن دردهد، دست به دعا برداشت و گفت: خداوندا، اگر بناست شاهزاده به همسری پسر من درآید مرگ جوانم را برسان. طولی نکشید فرزندش در حوض منزل غرق شد و از دنیا رفت. [سیمای فرزانگان رضامختاری، ص ۴۷۸]
#ایام_فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#جهاد_سیاسی
#وصیت_نامه
@rooshanfekr
#داستانک
❖ داستانهایی از زندگى حضرت فاطمه عليهاالسلام
🏷 دفاع علمى از مؤمنين
● دو نفر زن كه در مسئلهاى دينى با يكديگر اختلاف داشتند براى حل اختلاف خود نزد حضرت فاطمه عليهاالسلام رفتند. يكى از زنان مؤمن و ديگرى معاند بود.
● حضرت فاطمه عليهاالسلام مىفرمايد: من دلايل زن مؤمن را اثبات كردم و حقانيت سخن او را آشكار نمودم و در نتيجه او بر آن زن كه دشمن اسلام بود پيروز گشت و بشدّت شاد و مسرور گرديد.
● حضرت فاطمه عليهاالسلام به آن زن مؤمن كه بسيار خوشحال شده بود فرمود: شادى فرشتهها براى پيروزى تو بر او بيشتر از شادى تو مىباشد و غم و اندوه شيطان و ياران او از غم و اندوه اين زن كافر زيادتر است.
📚 بحارالأنوار، ج ۲ ص ۸
@rooshanfekr
#داستانک
❖ داستانهایی از زندگى حضرت فاطمه عليهاالسلام
🏷 ارزش آموزش دین
● روزى زنى نزد حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) وارد شد و گفت: مادرى دارم ضعیف و ناتوان که براى انجام نماز، مسئلهاى برایش پیش آمده و مرا فرستاده است تا پاسخ آن را از شما دریافت نمایم.
● حضرت زهرا (سلام الله علیها) پس از گوش دادن به سخنان آن زن، جوابش را داد. سپس آن زن سوال دیگری را مطرح کرد و حضرت دوباره جواب او را داد.
● و به طور مرتب آن زن سوالات دیگری را مطرح کرد تا آن که به ده مرتبه رسید و حضرت زهرا (سلام الله علیها) بدون هیچگونه احساس و اظهار ناراحتى و بلکه به عطوفت پاسخ او را بیان مىنمود. پس از آن، زن خجالت زده شد و گفت: شما را خسته و ناراحت کردم، بیش از این مزاحم شما نمىشوم.
● حضرت زهرا (سلام الله علیها) اظهار نمود: خیر، براى من زحمتى نخواهد بود. سپس افزود: چنانچه شخصى اجیر شده باشد تا بارى سنگین را به جایى ببرد و در ازاى آن مبلغ صد هزار دینار مزد بگیرد آیا ناراحت مى شود؟! آن زن در جواب حضرت گفت: خیر. بعد از آن فرمود: من براى هر سؤال که جوابش را بگویم اجیر تو هستم و مزد و پاداش آن نزد خداوند متعال به ارزشى بیش از آنچه که در این جهان است مىباشد.
● پس اکنون آنچه مىخواهى سؤال کن و براى من ناراحت مباش که از پدرم رسول الله (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: علما و دانشمندان، شیعیان و پیروان ما در روز قیامت در حالى محشور مىشوند که تاج کرامت بر سر نهادهاند.
● چون آنان در دنیا بر هدایت بندگان خدا تلاش و کوشش داشتهاند، مورد لطف و رحمت خداوند قرار مىگیرند و هدایا و خلعتهاى فراوان و گرانبهاى بهشتى از جنس نور تقدیمشان مىشود.
● سپس منادی الهی ندا میدهد که: ای سرپرستان یتیمان آل محمد که آنها را در روزگار یتیمی و محرومیت از وجود ائمه خود هدایت و راهنمایی کردید! اینها شاگردان و یتیمانی هستند که شما آنها را سرپرستی و هدایت نمودید، پس از خلعتهایی که به شما ارزانی شد، به آنها نیز بدهید.
● در این هنگام علما به اندازه علومی که مردم از آنها فراگرفتهاند به آنها خلعت میدهند تا جایی که برخی از مردم صدهزار خلعت نصیب آنها میشود. و پس از آن خداوند از فضل خود خلعتهای علما را فزون و مضاعف میگرداند.
● پس از آن حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود: اى بنده خدا، ارزش یکى از آن خلعتها، هزاربار بیش از آنچه است که در این دنیا وجود دارد و خورشید بر آن مىتابد. چون که چیزهاى این دنیا، هر چند هم به ظاهر ارزش والایی داشته باشد، اما فاسدشدنى و فناپذیر است.
📚 بحارالأنوار؛ ج ۲ ص ۳
🧊فاطمیه
@@rooshanfekr
#داستانک
❖ داستانهایی از زندگى حضرت فاطمه عليهاالسلام
🏷 شيعه فاطمه عليهاالسلام
● مردى به همسرش گفت: نزد فاطمه عليهاالسلام دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله برو و درباره من از او سؤال كن كه: آيا من شيعه شما هستم يا خير؟
● همسرش نزد فاطمه عليهاالسلام رفت و از او سؤال كرد. حضرت فرمود: به او بگو: اگر به آنچه تو را امر كرديم عمل مىكنى و از آنچه نهى كرديم پرهيز مىكنى تو از شيعيان ما هستى وگرنه شيعه ما نيستى.
● همسر آن مرد گويد: جواب فاطمه عليهاالسلام را به شوهرم رساندم. او گفت: واى بر من چه كسى از گناهان و خطاها بدور است! پس من در اين صورت براى هميشه در جهنم هستم زيرا هر كسى از شيعيان آنها نباشد هميشه در آتش جهنم است.
● همسرش وقتى او را آنگونه آشفته و نگران ديد، به حضور حضرت زهراء (سلام الله عليها) آمده و جريان را به عرض او رسانيد.
● حضرت زهراء (سلام الله عليها) به آن بانو فرمود: به شوهرت بگو: چنين نيست كه تو تصور مىكنى، شيعيان ما از افراد نيک اهل بهشت هستند، ولى اگر گناهكار باشند، بر اثر بلاها و گرفتاریها كه به سوى آنها رومىآورد، و صدماتى كه در صحراى محشر، در روز قيامت و يا در طبقه اعلاى دوزخ مىبينند، گناهانشان ريخته مىشود و آنها از گناهان پاک مىگردند، و سپس آنها را نجات مىدهيم و به سوى بهشت مىبريم.
📚 سفينة البحار؛ ج ۱ ص ۲۳۱
🧊فاطمیه
@rooshanfekr
#داستانک
🕯 مهربانتر از پدر و مادر
● بريحه عباسى كه در مكه و مدينه اهل نماز و دعا بود براى متوكل نوشت: اگر تو را به مكه و مدينه احتياجى هست امر كن تا امام على النقى را از اينجا خارج كنند، زيرا آن حضرت مردم را بسوى خود دعوت ميكند و جمعيت زيادى تابع او شدهاند. بريحه چند نامه بدين مضمون براى متوكل نوشت.
● متوكل يحى بن هرثمه را با نامهاى به حضور امام على النقى عليهالسّلام فرستاد، در آن نامه نوشت: من مشتاق لقاء تو هستم، تقاضا دارم كه نزد من بيائى، متوكل به يحى دستور داد: طورى با امام مسافرت كن كه مطابق ميل آن حضرت باشد، نامهاى هم براى بريحه نوشت كه منظور متوكل را به عرض امام برساند.
● يحى بن هرثمه در مدينه آمد و نامه متوكل را به بريحه داد، يحى و بريحه با يكديگر سوار شدند، به حضور امام على النقى عليهالسّلام مشرف شدند، نامه متوكل را به آن حضرت تقديم كردند، امام عليهالسّلام مدت سه روز از آنان مهلت خواست، امام بعد از سه روز بسوى منزل خود برگشت، اسبها را زين كرده و بارها را بسته ديد، امام هادی بجانب عراق حركت كرد.
● بريحه براى بدرقه آن حضرت آمد وقتى كه مقدارى از راه طى شد بريحه به امام عرض كرد: ميدانم شما واقفى كه من باعث شدم تا شما را به عراق ببرند، من قسم ميخورم كه اگر شكايت مرا به متوكل يا يكى از ياران خصوصى او يا پسرانش بكنى من هم خرماهاى تو را قطع ميكنم و دوستان تو را ميكشم، چشمه و قناتهاى زمينهاى تو را از بين خواهم برد، اين كارها را حتما انجام خواهم داد.
● «فالتفت إليه أبو الحسن فقال له: ان أقرب عرضي اياك على البارحة و ما كنت لأعرضنك عليه ثم لأشكونك الى غيره من خلقه.قال: فانكب عليه بريحة و ضرع إليه و استعفاه.فقال له: قد عفوت عنك».
امام عليهالسّلام متوجه بريحه شدند و فرمودند: اول شكايتى كه من از تو بخدا بكنم امشب است، وقتى كه شكايت تو را به خدا بكنم هرگز به خلق خدا از تو شكايت نخواهم كرد. بريحه به دست و پاى امام افتاد، گريه و زارى كرد، طلب عفو نمود، حضرت فرمودند: تو را عفو كردم.
📚اثبات الوصية؛ ص۲۳۳
@rooshanfekr
📖 #داستانک
✳️ صله امیرالمومنین علیه السلام به علامه امینی(ره)
♦️ وقتي خواستم بعد از رحلت مرحوم علاّمه در سال ۱۳۹۰ از نجف به ايران بيايم. رفتم خدمت آيت الله سيّد محمّد تقی بحرالعلوم كه از نوههاي مرحوم علاّمه بحر العلوم است،
♦️ وقتی چشمش به من افتاد شروع كرد به گريه كردن
♦️گفتم: به خاطر چه گريه می كنيد؟!
♦️فرمودند:
بعد از اينكه مرحوم پدرت رحلت كرد با خود فكر می كردم كه امام علی(ع) چگونه از زحمات علاّمه تشكر می كند!
♦️تا اينكه يك شب در خواب ديدم كه قيامت بر پا شدهاست، و مردم در صحرای محشر هستند و همه توجه به يک طرفی كردهاند فهميدم كه آن حوض كوثر است
♦️رفتم طرف حوض كوثر ديدم كه حضرت امير المؤمنين در كنار حوض ايستاده اند، و محبّين خودش را با كاسههای بلوری كه پر از آب زلال است سيراب می كنند.
♦️ يك وقت صدايی از بين مردم بلند شد، گفتند: كه علاّمه امينی به حوض كوثر و به محضر علی (عليهالسلام) مشرف می شوند،
♦️من منتظر بودم كه امام چگونه با علاّمه برخورد می كنند.
♦️ديدم امام كاسه را زمين گذاشت و دو دست مباركش را از حوض پر كرد، و آب را به صورت علاّمه پاشيد و علاّمه را با دستان مبارک سيراب كرد
♦️و سپس حضرت فرمود:
بَيّضَالله وَجهك بَيّضتَ و جوهنا
خدا صورت تو را سفيد كند كه تو صورت ما را سفيدكردی.
♦️در اين هنگام فهميدم مقام علامه را در نزد امير المؤمنين به خاطر تأليف كتاب الغدير چه قدر است.
📚به نقل از فرزند علامه امینی(ره)
@rooshanfekr
📖 #داستانک
#مناقب_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
══✿☆✿☆✿══
👿 شیطان هم، امیرالمومنین علی علیه السلام را دوست دارد !!!!
══✿☆✿☆✿══
♦️ﺳﻠﻤﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﮔﻮﻳﺪ:
♦️ﺍﺑﻠﻴﺲ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻋﺪّﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ علی ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻛﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻫﺎﻧﺖ ﻣﻲﻛﺮﺩﻧﺪ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ، ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻔﺖ:
ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ، ﭼﺮﺍ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﻫﺎﻧﺖ ﻣﻲﻛﻨﻴﺪ؟
♦️ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ﻣﻲﺩﺍﻧﻲ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻣﺎ امیرالمؤمنین ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ؟
♦️ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻓﺮﻣﺎﻳﺶ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺗﺎﻥ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﻫﺮ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﻢ، امیرالمؤمنین ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭﺳﺖ.
♦️ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺁﻳﺎ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻟﻴﺎﻥ ﻭ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﻲ؟
♦️ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﺍﺯ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺍﻭ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻟﻴﺎﻥ ﺍﻭﻳﻢ، ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻦ امیرالمؤمنین ﻋﻠﻲ علیه السلام ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺷﻤﻨﻲ ﻛﻨﺪ ﺩﺭ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺷﺮﻳﻚ ﻣﻲﺷﻮﻡ،
♦️ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﺍﺯ ﻓﻀﺎﺋﻞ امیرالمؤمنین ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﭼﻴﺰﻱ بگو!
♦️ﮔﻔﺖ: ﮔﻮﺵ ﻛﻨﻴﺪ، ﺍﻱ ﻧﺎﻛﺜﻴﻦ ﻭ ﻗﺎﺳﻄﻴﻦ ﻭ ﻣﺎﺭﻗﻴﻦ، ﻣﻦ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺟﻨّﻴﺎﻥ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻛﺮﺩﻡ،
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﻭّﻝ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﻠﺎﺋﻜﻪ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻛﺮﺩﻡ،
♦️ﺭﻭﺯﻱ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﻭ ﺗﻘﺪﻳﺲ ﺫﺍﺕ ﺍﺣﺪﻳّﺖ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻳﻚ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻧﻮﺭ ﻋﺠﻴﺒﻲ ﻛﻪ ﭼﺸﻤﻬﺎ ﺭﺍ ﺧﻴﺮﻩ ﻣﻲﻛﺮﺩ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﻭّﻝ ﻋﺒﻮﺭ ﻛﺮﺩ،
♦️ﭘﺲ ﻣﻠﺎﺋﻜﻪ ﺑﻪ ﺳﺠﺪﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﮔﻔﺘﻨﺪ:
«ﺳُﺒّﻮﺡٌ ﻗُﺪّﻭﺱٌ» ﺍﻳﻦ ﻧﻮﺭِ ﻣﻠﻚ ﻣﻘﺮّﺏ ﻳﺎ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻣﺮﺳﻠﻲ ﺍﺳﺖ،
♦️ﺍﻣّﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﻧﺪﺍ ﺭﺳﻴﺪ:
ﻧﻪ ﻧﻮﺭ ملک ﻣﻘﺮّﺏ ﻭ ﻧﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻣﺮﺳﻞ ﺍﺳﺖ ،
ﺑﻠﻜﻪ ﻧﻮﺭ ﻃﻴﻨﺖ ﻭ ﮔِﻞ ﻭﺟﻮد امیرالمؤمنین ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻴﻄﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ".
📚 منابع :
أمالی شیخ ﺻﺪﻭﻕ. ص۴۲۷
ﺑﺤﺎﺭﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ. ﺝ۳۹. ﺹ۱۶۲
ﻣﺪﻳﻨﺔ ﺍﻟﻤﻌﺎﺟﺰ. ج۱. ﺹ۱۲۳
ﻋﻠﻞ ﺍﻟﺸﺮﺍﻳﻊ. ﺹ۱۴۳
@rooshanfekr
📖 #داستانک
#مناقب_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
══✿☆✿☆✿══
☀️صدیق اکبر
__
♦️ پیامبر اکرم (ص) فرمود:
در معراج خداوند متعال به من فرمود:
یا محمد! چه کسی را به خلافت بعد از خود، بر امت انتخاب کردی؟
♦️ عرض کردم: پروردگارا تو داناتری.
♦️فرمود:
ای محمد من تو را به رسالت مبعوث کردم و برای خود انتخاب کردم.....
♦️و پس از تو، آن صدیق اکبر و آن پاکیزه نهادی است که او را از سرشت تو آفریدم و او را وزیر تو کردم.
و او را پدر دو سبط پاک و پاک نهاد تو، سرور جوانان اهل بهشت قرار دادم و همسر او بهترین زنان جهان است.
♦️ (ای محمد) تو درختی و علی شاخه و فاطمه برگ و حسن و حسین ثمره آن درخت هستند...
♦️شیعه شما را نیز از (سرشت) شما ساختم. چه اگر گردنهای آنان را با شمشیر بزنند، بر مهر و محبتشان نسبت به شما(خاندان) می افزایند.
♦️ عرض کردم: پروردگارا صدیق اکبر کیست؟
♦️ فرمود: برادرت علی بن ابی طالب(ع) است.
📚 الغدیر، ج ۴، ص ۱۹۶
@rooshanfekr
📖 #داستانک
💧 قتیل العبرات
🔟 گریه امام حسین علیه السلام
🔳 خود امام حسین (ع) هم گریه کرد
▪️مرحوم شیخ جعفرشوشتری میگوید:
آیا خود امام حسین علیه السلام هم گریه کرده است یا نه؟
▪️بعد می فرماید حتما این کار را کرده است؛ چون گریه کردن بر اهل بیت علیهم السلام از افضل عبادات است. بعد جاهایی را که امام گریه کردند را ذکر می کند.
▪️ اول بار در روز دوم محرم بود که اهل بیت علیهم السلام وارد صحرای کربلا شدند. حضرت خیلی گریه کردند و گفتند خدایا من به تو پناه می برم از گرفتاری و بلا.
▪️جای دیگری که ایشان گریه کردند زمانی بود که فرزندش حضرت علی اکبر علیه السلام اذن میدان گرفتند. آقا یک نگاهی به قد و قامت علی انداختند و به قدری منقلب شدن که محاسنشان به طرف آسمان را گرفتند و شروع کردند به اشک ریختن.
▪️جای دیگری که گریستند زمانی بود که یادگار برادرش حضرت قاسم اجازه میدان گرفتند. آقا به یاد برادرش افتادند و قاسم را در آغوش گرفتند و بسیار گریه کردند. حضرت قاسم که نابالغ بود آنقدر دست و پای عمویش را بوسید تا عمو را راضی به رفتن کرد.
▪️جای دیگری که آقا گریست زمانی بود که حضرت کنار نهر علقمه آمد و چشمش به بدن قطعه قطعه برادرش قمر بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام افتاد. می گویند دشمن تا آن موقع گریه بلند آقا را ندیده بود. بلند بلند آقا گریه کردند.
▪️یکی دیگر از جاهای که حضرت خیلی گریه کردند موقعی بود که با بی بی سکینه می خواستند خداحافظی کنند. آن قدر گریه کردند که حالشان منقلب شد. آقا دختر کوچکش را در آغوش گرفت و با گریه فرمودند دخترم با این اشک هایت دل بابایت را آتش نزن.
▪️یکی دیگر از جاهایی که آقا خیلی گریه کردند زمان وداع با خواهرش زینب کبری علیها سلام بود. آقا روح و جان زینب است. نمی دانم چه جوری حضرت زینب علیها سلام و امام حسین علیه السلام از هم جدا شدند.
▪️آخرین جایی که اباعبدالله خیلی گریه کردند لحظه آخر عمرشان بود که صورت غرق به خونش روی خاک گرم کربلا افتاد و فرمود : و أبکی مکروباً؛
یعنی خدایا با دل پر درد گریه می کنم و از تو کمک می گیرم.
@rooshanfekr