eitaa logo
مجله دینی نکته‌های ناب مهدوی
2.8هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
8.7هزار ویدیو
435 فایل
💎معجزه کلام را در خوب‌شدن حالتان را دراین کانال ببینید. 💎کم‌کردن #حسرت #یوم‌الحساب مد نظر است. 💎غذای روحتان راازاین کانال دریافت کنید. 💎بامداومت برعمل نورانی #اهلیت و #علاقه به این مباحث ایجاد می‌شود. http://eitaa.com/joinchat/2906521606C41e5b9fe8b
مشاهده در ایتا
دانلود
♠️. ♠️ بسته راه چاره دید و گریه کرد طفل بی‌گهواره دید و گریه کرد دختر آواره دید و گریه کرد روسری پاره دید و گریه کرد او چهل سال است کارش گریه است این چهل سال افتخارش گریه است دست بسته از زنان شرمنده شد از تمام کاروان شرمنده شد بیشتر از دختران شرمنده شد مجلس می، آنچنان شرمنده شد در میان راه تنها مرد بود بین یک جمعیتی نامرد بود از غم ویرانه‌رفتن اشک ریخت پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت لحظه‌ی معجر گرفتن اشک ریخت مرد ها دنبال یک زن...اشک ریخت هم زیارتنامه‌اش آتش گرفت هم سر و عمامه‌اش آتش گرفت باورش می‌شد که غم پیرش کند؟ خواهرش را زجر زنجیرش کند زاده‌ی مرجانه تکفیرش کند حرمله اینقدر تحقیرش کند نانجیب پست با یک مشک آب پرسه می‌زد پیش چشمان رباب کوچه‌های شام خیلی سخت بود سنگ‌های بام خیلی سخت بود طعنه و دشنام خیلی سخت بود جام و بزم عام خیلی سخت بود حرف‌های تند و تیزی می‌شنید واژه‌ای مثل کنیزی می‌شنید خنده‌های شمر یادش مانده است ماجرای شمر یادش مانده است چکمه‌های شمر یادش مانده است جای پای شمر یادش مانده است کندی خنجر عذابش می‌دهد ضربه‌ی آخر عذابش می‌دهد آمد و بال و پرش را جمع کرد دست بی‌انگشترش را جمع کرد با حصیری پیکرش را جمع کرد روی دستش حنجرش را جمع کرد صورت خود را به روی خاک زد یاد عریانی گریبان چاک زد @rooshanfekr ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️
♠️. ♠️ بسته راه چاره دید و گریه کرد طفل بی‌گهواره دید و گریه کرد دختر آواره دید و گریه کرد روسری پاره دید و گریه کرد او چهل سال است کارش گریه است این چهل سال افتخارش گریه است دست بسته از زنان شرمنده شد از تمام کاروان شرمنده شد بیشتر از دختران شرمنده شد مجلس می، آنچنان شرمنده شد در میان راه تنها مرد بود بین یک جمعیتی نامرد بود از غم ویرانه‌رفتن اشک ریخت پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت لحظه‌ی معجر گرفتن اشک ریخت مرد ها دنبال یک زن...اشک ریخت هم زیارتنامه‌اش آتش گرفت هم سر و عمامه‌اش آتش گرفت باورش می‌شد که غم پیرش کند؟ خواهرش را زجر زنجیرش کند زاده‌ی مرجانه تکفیرش کند حرمله اینقدر تحقیرش کند نانجیب پست با یک مشک آب پرسه می‌زد پیش چشمان رباب کوچه‌های شام خیلی سخت بود سنگ‌های بام خیلی سخت بود طعنه و دشنام خیلی سخت بود جام و بزم عام خیلی سخت بود حرف‌های تند و تیزی می‌شنید واژه‌ای مثل کنیزی می‌شنید خنده‌های شمر یادش مانده است ماجرای شمر یادش مانده است چکمه‌های شمر یادش مانده است جای پای شمر یادش مانده است کندی خنجر عذابش می‌دهد ضربه‌ی آخر عذابش می‌دهد آمد و بال و پرش را جمع کرد دست بی‌انگشترش را جمع کرد با حصیری پیکرش را جمع کرد روی دستش حنجرش را جمع کرد صورت خود را به روی خاک زد یاد عریانی گریبان چاک زد @rooshanfekr ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️
با سر رسیدنِ تو دو پای مرا گرفت این نای زخم خورده نوای مرا گرفت از ذوقِ اینکه آمده ای گریه میکنم این دردِ دنده گرچه صدای مرا گرفت! من خواستم بیایی و من را بغل کنی یادم نبود زانویی جای مرا گرفت!! باید بدونِ دوش عمو در به در شوم وقتی تبر رسید و سرای مرا گرفت زهرا بزن دوباره صدایم نگاه کن هر دست ذرّه ذرّه نمای مرا گرفت! زآتش گره به مو بخورد وا نمیشود شعله ببین چگونه صفای مرا گرفت امروز پیشِ دیده ی من با سرت چه شد دیدم شراب ظرفِ دوای مرا گرفت!! اصلا ً تمامِ شکلِ دهانت عوض شده این خُرده های چوب قُوای مرا گرفت دارد خرابه دورِ سرم چرخ میزند ذهنم سراغِ خاطره های مرا گرفت عمّه حلال کن . زحماتت اثر نداشت باید در این خرابه عزای مرا گرفت 🔸شاعر: این قدر دختر بابایی من را نزنید همه ی هستی و دارایی من را نزنید قرص ماه است چه جوری دلتان می آید ؟ جلوه ی کامل زیبایی من را نزنید شده رنگ رخ او مثل کبودی تنش نازک این لاله ی صحرایی من را نزنید از غم دختر من عرش به هم می ریزد بی سبب ماه تماشایی من را نزنید همه با هم به سوی باغ تهاجم نکنید آه این یاس مسیحایی من را نزنید بوی زهراست که پیچیده در این ویرانه دختر کوچک شیدایی من را نزنید نانجیبان گل دردانه ی من نورسته ست این سه ساله گل زهرایی من را نزنید 🔸شاعر: @rooshanfekr
♠️. ♠️ بسته راه چاره دید و گریه کرد طفل بی‌گهواره دید و گریه کرد دختر آواره دید و گریه کرد روسری پاره دید و گریه کرد او چهل سال است کارش گریه است این چهل سال افتخارش گریه است دست بسته از زنان شرمنده شد از تمام کاروان شرمنده شد بیشتر از دختران شرمنده شد مجلس می، آنچنان شرمنده شد در میان راه تنها مرد بود بین یک جمعیتی نامرد بود از غم ویرانه‌رفتن اشک ریخت پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت لحظه‌ی معجر گرفتن اشک ریخت مرد ها دنبال یک زن...اشک ریخت هم زیارتنامه‌اش آتش گرفت هم سر و عمامه‌اش آتش گرفت باورش می‌شد که غم پیرش کند؟ خواهرش را زجر زنجیرش کند زاده‌ی مرجانه تکفیرش کند حرمله اینقدر تحقیرش کند نانجیب پست با یک مشک آب پرسه می‌زد پیش چشمان رباب کوچه‌های شام خیلی سخت بود سنگ‌های بام خیلی سخت بود طعنه و دشنام خیلی سخت بود جام و بزم عام خیلی سخت بود حرف‌های تند و تیزی می‌شنید واژه‌ای مثل کنیزی می‌شنید خنده‌های شمر یادش مانده است ماجرای شمر یادش مانده است چکمه‌های شمر یادش مانده است جای پای شمر یادش مانده است کندی خنجر عذابش می‌دهد ضربه‌ی آخر عذابش می‌دهد آمد و بال و پرش را جمع کرد دست بی‌انگشترش را جمع کرد با حصیری پیکرش را جمع کرد روی دستش حنجرش را جمع کرد صورت خود را به روی خاک زد یاد عریانی گریبان چاک زد @rooshanfekr ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️
این قدر دختر بابایی من را نزنید همه ی هستی و دارایی من را نزنید قرص ماه است چه جوری دلتان می آید ؟ جلوه ی کامل زیبایی من را نزنید شده رنگ رخ او مثل کبودی تنش نازک این لاله ی صحرایی من را نزنید از غم دختر من عرش به هم می ریزد بی سبب ماه تماشایی من را نزنید همه با هم به سوی باغ تهاجم نکنید آه این یاس مسیحایی من را نزنید بوی زهراست که پیچیده در این ویرانه دختر کوچک شیدایی من را نزنید نانجیبان گل دردانه ی من نورسته ست این سه ساله گل زهرایی من را نزنید 🔸شاعر: @rooshanfekr
♠️. ♠️ بسته راه چاره دید و گریه کرد طفل بی‌گهواره دید و گریه کرد دختر آواره دید و گریه کرد روسری پاره دید و گریه کرد او چهل سال است کارش گریه است این چهل سال افتخارش گریه است دست بسته از زنان شرمنده شد از تمام کاروان شرمنده شد بیشتر از دختران شرمنده شد مجلس می، آنچنان شرمنده شد در میان راه تنها مرد بود بین یک جمعیتی نامرد بود از غم ویرانه‌رفتن اشک ریخت پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت لحظه‌ی معجر گرفتن اشک ریخت مرد ها دنبال یک زن...اشک ریخت هم زیارتنامه‌اش آتش گرفت هم سر و عمامه‌اش آتش گرفت باورش می‌شد که غم پیرش کند؟ خواهرش را زجر زنجیرش کند زاده‌ی مرجانه تکفیرش کند حرمله اینقدر تحقیرش کند نانجیب پست با یک مشک آب پرسه می‌زد پیش چشمان رباب کوچه‌های شام خیلی سخت بود سنگ‌های بام خیلی سخت بود طعنه و دشنام خیلی سخت بود جام و بزم عام خیلی سخت بود حرف‌های تند و تیزی می‌شنید واژه‌ای مثل کنیزی می‌شنید خنده‌های شمر یادش مانده است ماجرای شمر یادش مانده است چکمه‌های شمر یادش مانده است جای پای شمر یادش مانده است کندی خنجر عذابش می‌دهد ضربه‌ی آخر عذابش می‌دهد آمد و بال و پرش را جمع کرد دست بی‌انگشترش را جمع کرد با حصیری پیکرش را جمع کرد روی دستش حنجرش را جمع کرد صورت خود را به روی خاک زد یاد عریانی گریبان چاک زد @rooshanfekr ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️
این قدر دختر بابایی من را نزنید همه ی هستی و دارایی من را نزنید قرص ماه است چه جوری دلتان می آید ؟ جلوه ی کامل زیبایی من را نزنید شده رنگ رخ او مثل کبودی تنش نازک این لاله ی صحرایی من را نزنید از غم دختر من عرش به هم می ریزد بی سبب ماه تماشایی من را نزنید همه با هم به سوی باغ تهاجم نکنید آه این یاس مسیحایی من را نزنید بوی زهراست که پیچیده در این ویرانه دختر کوچک شیدایی من را نزنید نانجیبان گل دردانه ی من نورسته ست این سه ساله گل زهرایی من را نزنید 🔸شاعر: @rooshanfekr
♠️. ♠️ بسته راه چاره دید و گریه کرد طفل بی‌گهواره دید و گریه کرد دختر آواره دید و گریه کرد روسری پاره دید و گریه کرد او چهل سال است کارش گریه است این چهل سال افتخارش گریه است دست بسته از زنان شرمنده شد از تمام کاروان شرمنده شد بیشتر از دختران شرمنده شد مجلس می، آنچنان شرمنده شد در میان راه تنها مرد بود بین یک جمعیتی نامرد بود از غم ویرانه‌رفتن اشک ریخت پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت لحظه‌ی معجر گرفتن اشک ریخت مرد ها دنبال یک زن...اشک ریخت هم زیارتنامه‌اش آتش گرفت هم سر و عمامه‌اش آتش گرفت باورش می‌شد که غم پیرش کند؟ خواهرش را زجر زنجیرش کند زاده‌ی مرجانه تکفیرش کند حرمله اینقدر تحقیرش کند نانجیب پست با یک مشک آب پرسه می‌زد پیش چشمان رباب کوچه‌های شام خیلی سخت بود سنگ‌های بام خیلی سخت بود طعنه و دشنام خیلی سخت بود جام و بزم عام خیلی سخت بود حرف‌های تند و تیزی می‌شنید واژه‌ای مثل کنیزی می‌شنید خنده‌های شمر یادش مانده است ماجرای شمر یادش مانده است چکمه‌های شمر یادش مانده است جای پای شمر یادش مانده است کندی خنجر عذابش می‌دهد ضربه‌ی آخر عذابش می‌دهد آمد و بال و پرش را جمع کرد دست بی‌انگشترش را جمع کرد با حصیری پیکرش را جمع کرد روی دستش حنجرش را جمع کرد صورت خود را به روی خاک زد یاد عریانی گریبان چاک زد @rooshanfekr ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️
این قدر دختر بابایی من را نزنید همه ی هستی و دارایی من را نزنید قرص ماه است چه جوری دلتان می آید ؟ جلوه ی کامل زیبایی من را نزنید شده رنگ رخ او مثل کبودی تنش نازک این لاله ی صحرایی من را نزنید از غم دختر من عرش به هم می ریزد بی سبب ماه تماشایی من را نزنید همه با هم به سوی باغ تهاجم نکنید آه این یاس مسیحایی من را نزنید بوی زهراست که پیچیده در این ویرانه دختر کوچک شیدایی من را نزنید نانجیبان گل دردانه ی من نورسته ست این سه ساله گل زهرایی من را نزنید 🔸شاعر: @rooshanfekr
♠️. ♠️ بسته راه چاره دید و گریه کرد طفل بی‌گهواره دید و گریه کرد دختر آواره دید و گریه کرد روسری پاره دید و گریه کرد او چهل سال است کارش گریه است این چهل سال افتخارش گریه است دست بسته از زنان شرمنده شد از تمام کاروان شرمنده شد بیشتر از دختران شرمنده شد مجلس می، آنچنان شرمنده شد در میان راه تنها مرد بود بین یک جمعیتی نامرد بود از غم ویرانه‌رفتن اشک ریخت پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت لحظه‌ی معجر گرفتن اشک ریخت مرد ها دنبال یک زن...اشک ریخت هم زیارتنامه‌اش آتش گرفت هم سر و عمامه‌اش آتش گرفت باورش می‌شد که غم پیرش کند؟ خواهرش را زجر زنجیرش کند زاده‌ی مرجانه تکفیرش کند حرمله اینقدر تحقیرش کند نانجیب پست با یک مشک آب پرسه می‌زد پیش چشمان رباب کوچه‌های شام خیلی سخت بود سنگ‌های بام خیلی سخت بود طعنه و دشنام خیلی سخت بود جام و بزم عام خیلی سخت بود حرف‌های تند و تیزی می‌شنید واژه‌ای مثل کنیزی می‌شنید خنده‌های شمر یادش مانده است ماجرای شمر یادش مانده است چکمه‌های شمر یادش مانده است جای پای شمر یادش مانده است کندی خنجر عذابش می‌دهد ضربه‌ی آخر عذابش می‌دهد آمد و بال و پرش را جمع کرد دست بی‌انگشترش را جمع کرد با حصیری پیکرش را جمع کرد روی دستش حنجرش را جمع کرد صورت خود را به روی خاک زد یاد عریانی گریبان چاک زد @rooshanfekr ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️
این قدر دختر بابایی من را نزنید همه ی هستی و دارایی من را نزنید قرص ماه است چه جوری دلتان می آید ؟ جلوه ی کامل زیبایی من را نزنید شده رنگ رخ او مثل کبودی تنش نازک این لاله ی صحرایی من را نزنید از غم دختر من عرش به هم می ریزد بی سبب ماه تماشایی من را نزنید همه با هم به سوی باغ تهاجم نکنید آه این یاس مسیحایی من را نزنید بوی زهراست که پیچیده در این ویرانه دختر کوچک شیدایی من را نزنید نانجیبان گل دردانه ی من نورسته ست این سه ساله گل زهرایی من را نزنید 🔸شاعر: @rooshanfekr
♠️. ♠️ بسته راه چاره دید و گریه کرد طفل بی‌گهواره دید و گریه کرد دختر آواره دید و گریه کرد روسری پاره دید و گریه کرد او چهل سال است کارش گریه است این چهل سال افتخارش گریه است دست بسته از زنان شرمنده شد از تمام کاروان شرمنده شد بیشتر از دختران شرمنده شد مجلس می، آنچنان شرمنده شد در میان راه تنها مرد بود بین یک جمعیتی نامرد بود از غم ویرانه‌رفتن اشک ریخت پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت لحظه‌ی معجر گرفتن اشک ریخت مرد ها دنبال یک زن...اشک ریخت هم زیارتنامه‌اش آتش گرفت هم سر و عمامه‌اش آتش گرفت باورش می‌شد که غم پیرش کند؟ خواهرش را زجر زنجیرش کند زاده‌ی مرجانه تکفیرش کند حرمله اینقدر تحقیرش کند نانجیب پست با یک مشک آب پرسه می‌زد پیش چشمان رباب کوچه‌های شام خیلی سخت بود سنگ‌های بام خیلی سخت بود طعنه و دشنام خیلی سخت بود جام و بزم عام خیلی سخت بود حرف‌های تند و تیزی می‌شنید واژه‌ای مثل کنیزی می‌شنید خنده‌های شمر یادش مانده است ماجرای شمر یادش مانده است چکمه‌های شمر یادش مانده است جای پای شمر یادش مانده است کندی خنجر عذابش می‌دهد ضربه‌ی آخر عذابش می‌دهد آمد و بال و پرش را جمع کرد دست بی‌انگشترش را جمع کرد با حصیری پیکرش را جمع کرد روی دستش حنجرش را جمع کرد صورت خود را به روی خاک زد یاد عریانی گریبان چاک زد @rooshanfekr ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️♠️