eitaa logo
روزنوشت
629 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
418 ویدیو
0 فایل
روزنوشت دریچه ای کوچک به زندگی روزمره من و فرشته هام و چالش هایی که بدون حضور همسر، باهاش دست و پنجه نرم میکنم و کنار عزیزترینام دوباره قدمیکشم و بزرگ میشم💪 @twins_mami کانال تبلیغات👇👇 https://eitaa.com/joinchat/147719197C441ea2df3c
مشاهده در ایتا
دانلود
چله برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان قرائت زیارت عاشورا + ۴۰ بار ذکر اللهم عجل لولیک الفرج شروع چله از شب (امشب) تا شب ۲۴ رمضان 🌹 التماس دعا
🦋🌸 ‌خدایا !! ای دادرس همه‌ی لحظه‌های سخت ای معبود بی همتای من🩵 با دستهای مهربانت بر زخمهایمان مرهم بگذار •••••••••••••☆••••••••♡••••••••☆••••••••••• شبتون درپناه امن الهی🌙💫 https://eitaa.com/joinchat/1933967873Cf2e040bb49
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
💬 قرائت دعای "عهــــد" 🎧 با نوای علی فانی هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ♥️
🍃 🍃 🍃 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به روح پاک و مطهر 🌸🌸
هیچ درختی 🌳 به خاطر پناه دادن به کبوترها🕊 بی بار و برگ نشده است ...🍂 💓تکیه گاه باشیم سخت نیست ...! سلام✋ صبح بخیر☘ مهربون باشیم🥰😇 https://eitaa.com/joinchat/1933967873Cf2e040bb49
صبح همزمان با بیدار کردن دوگل برای مدرسه حنانه جان هم بیدار شد و طبق عادتش همراه با گریه دستاشو آورد بالا که یعنی بغل😩 حالا من دارم تند تند میوه پوست میگیرم برا بچه ها خلاصه که بغلش کردم و با وضعی میوه پوست گرفتم و ریختم توی ظرف هاشون به امیرعلی گفتم سفره بذاره وسایل صبحانه رو آماده کردم حنانه رو گذاشدم پایین،مقاومت نکرد و رفت کنارشون نشست چون شام نخورده بود گشنش بود نشستم کنارش و براش لقمه گرفتم فقط نون و کره خورد،مربا و عسل دوست نداره مگه اینکه مربا توت فرنگی باشه سرویس امیرعلی تک انداخت،لقمه هاشونو برداشتن و خداحافظی کردن بعد رفتنشون دوتایی خوابیدیم😅😅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثلا بپرسه:ناهار چی داریم؟ تو هم با عشق حواب بدی: مانا مته ای😍😍 😂😂😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماکارونی رو که دم کردم تند تند لباس پوشیدم به حنانه هم لباس پوشوندم تا بریم مدرسه ی ریحانه چون چند روزی هست تو‌نمازخونه ی مدرسه نمایشگاه هست میگفت بیا شاهنامه هم دارن امروز گفتم اگه قیمت شاهنامه مناسبه براش بگیرم به سرویس امیرعلی زنگ زدم و گفتم بیاردش جلو در مدرسه ریحانه تا وقتی نیستم پشت در نمونه ریحانه که اومد تو حیاط دیدم یه برگه دستشه و‌گریه میکنه صداش کردم، دیدم لوح تقدیر گرفته بغلش کردم و گفتم آفرین😍 اشک شوقه؟ گفت نه😂😂 پس چیه؟ گفتن کیا چادری ان بعد قرعه کشی کردن و جامدادی دادن اسمم درنیومد😩 گفتم این که گریه نداره تو‌که جامدادی داری مهم تر از اون لوح تقدیر گرفتی خلاصه که تا خونه غر زد به امیرعلی گفتم تو لوح تقدیر نگرفتی؟ گفت فردا میدن بعضی از مادرا هم جایزه خریدن دادن مدیر تا بدن به بچه هاشون☹️ الان بچه ی منم توقع داره جایزه بخرم ببرم مدرسه.منم که شرایط بیرون رفتن ندارم😕 ببین چجوری بچه هارو‌مقابل خونواده ها قرار میدن😤 زمان ما مدرسه یه جایزه هرچند کوچیک میخرید میدادن بهمون خیلی هم خوشحال میشدیم😊
🌱 آرزو میکنم که جاده زندگیت همیشه هموار، آسمان چشمانت صاف، ودلی آرام داشته باشی❤️ •••••••••••••☆••••••••♡••••••••☆•••••••••• "اَلْحَمْدُلِلّٰهِ کَمٰا هُوَ اَهْلُهُ" جاتون سبز🌱 سفره اهالی زمین پربرکت🌾
سلام قشنگم ممنونم از دعاتون🌷 نظر لطفتونه خدا حفظتون کنه دعا کنید صبور بشم 🥺