eitaa logo
روزبرگ شیعه (ره توشه معارفی)
1.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
51 فایل
ادمین: https://eitaa.com/Mkiani110 وابسته به امور مساجد استان اصفهان پشتیبان نشر: ✅ ستاد اقامه نماز استان اصفهان ✅اداره کل تبلیغات اسلامی استان اصفهان ✅ اداره کل اوقاف و امور خیریه استان اصفهان ✅ مرکز رسانه و فضای مجازی حوزه‌های علمیه کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدیِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم موضوع امروز: «» روز دوشنبه، ١۴٠٢/٠۵/١۶ ✍️ مناسبت روز: امروز بیستمین روز از ماه محرم‌الحرام است که علامه مجلسی (ره) روایتی را از امام باقر (ع) نقل کرده که در چنین روزی، جمعى از بنى‌اسد بدن شریف «» غلام جناب ابوذر غفارى (ره) را در کربلا پیدا کرده و دفن نمودند، در حالی که پس از ده روز از زمان شهادت، بوى مُشک از جنازه او به مشام می‌رسید. [بحارالأنوار، ج۴۵، ص۲۳] «جون» فردی سیاه‌پوست اهل نوبَه (منطقه‌ای در آفریقا) و غلام فضل بن عباس بن عبدالمطلب بود که امیرالمومنین (ع) او را خریداری و به ابوذر غفاری (ره) بخشیدند؛ او بعد از رحلت جناب ابوذر (ره) در ربذه، به مدینه بازگشت و در خدمت امیرالمؤمنین (ع)، و بعد از ایشان به خدمت امام حسن (ع)، و سپس به خدمت امام حسین (ع) رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا آمد؛ ظاهراً او در تعمیر و آماده‌سازی اسلحه مهارت داشته، چنانچه در نقلی از امام سجاد(ع) در شب عاشورا آمده است که جون در خیمه امام حسین(ع) مشغول آماده‌سازی شمشیر آن حضرت بود؛ (تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۰) سید ابن طاووس (ره) چنین آورده که امام حسین (ع) در روز عاشورا، «جون» که در حدود ٩٠ سالگی بود را از رفتن به میدان بازداشتند و به او فرمودند: من به تو اجازه می‌دهم (که از این سرزمین بروی و جان خود را حفظ کنی) تو همراه ما برای عافیت آمدی، پس در گرفتاری ما، خود را مبتلا مساز؛ ولی جون در جواب گفت: «ای فرزند رسول خدا، آیا سزاوار است که من در زمان خوشی، نان‌خور شما باشم، ولی در سختی‌ها شما را تنها بگذارم؟ به خدا سوگند، که (در این دنیا) بویم بد، نژادم پست، و رنگم سیاه است؛ پس بر من منت گذارید و مرا به بهشت رسانید تا بدنم خوش‌بو، نژادم شریف و رویم سفید گردد! به خدا سوگند، هرگز از شما جدا نمی‌شوم تا اینکه خون من با خون شما درآمیزد» و سپس به میدان رفت و جنگ نمایانی نمود؛ (لهوف، ص ١٠٨؛ و اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۵) خوارزمی در مقتل الحسین (ع) این رجز را در میدان نبرد برای «جون» ذکر کرده که با صدای بلند رو به لشگر عمربن سعد ملعون گفت: «ای بدکاران، چگونه می‌بینند ضربات این سیاه را با شمشیری که در راه فرزندان پیامبر خدا کشیده شده است؛ آری، من با دست و زبان از آنان حمایت می‌کنم و با این کار، امید دارم که در روز ورود به صحنهٔ محشر به بهشت وارد شوم؛ زمانی که شفاعت کننده‌ای همانند احمد (ص)، در پیشگاه خدا نیست» (مقتل‌الحسین خوارزمی، ج۲، ص۲۳) او سپس به جمع لشگریان دشمن زد و به روایتی ٢۵ نفر و به روایت دیگر ٧٠ نفر از آنان را به درک واصل کرد تا این‌که زخم‌هاى فراوانى بر او وارد شد و ضربتی به سر او خورد و از روی اسب به زمین افتاد و نام خود را در میان هفتاد و دو سردار شهید حسینی ثبت نمود؛ (مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۳) در این وقت، امام حسین (ع) خود را به جون رساندند و سرش را به دامن گرفته و بلندبلند گریستند و سپس دست مبارک را بر سر و صورت جون کشیده و فرمودند: «اللّهُمِّ بَیِّض وَجْهَهُ وَ طَیِّب ریحَهُ وَاحْشُرْهُ مَعَ مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّد علیهم‌السلام: بارالها رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان محمد و آل محمد علیهم‌السلام محشورش فرما». (اعیان‌الشیعه، ج۱، ص۶۰۵؛ مورخین آورده‌اند که بنی‌اسد پیکر معطر و نورانی «جون» را در کنار دیگر شهدای کربلا، پایین پای امام حسین(ع) به خاک سپردند که امروزه زیارتگاه ده‌ها میلیون‌ زائر حسینی در کربلای معلا است و مقام بلند وی تا بدان جاست که امام زمان (عج) در «زیارت ناحیه مقدّسه» بر او سلام می‌دهند و در «زیارت الشهداء» نیز چنین آمده: «اَلسَّلَامُ عَلَی جَوْنٍ مَوْلَی أَبِی‌ذَرٍّ الْغِفَارِی». ✍️ روی سپید و نورانی، و بوی عطر حسینی، و رضوان همراه با محمد و آل محمد (ص) گوارای وجودش، و شفاعتش شامل همه‌ی شیعیان و محبین حضرت اباعبدالله الحسین (ع) باد. رو سیاهی که می‌رسد اینجا عاقبت روسپید خواهد شد سیب می‌بوید و کنار حسین در نهایت شهید خواهد شد انس با همنشین اثر دارد باید از شیشه عطر بردارد آن گِلی که کنار گل باشد مست بوی عبیر خواهد شد هر که چشمش به چشم او افتاد دل به عشقِ ولایت او داد صبح خیمه، سیاه گر بوده ظهر میدان، سفید خواهد شد... https://eitaa.com/ROOZBARG
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدیِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم موضوع امروز: «» ✍️ مناسبت روز: علامه مجلسی (ره) روایتی را از امام باقر (ع) نقل کرده که در چنین روزهایی، جمعى از بنى‌اسد بدن شریف «» غلام جناب ابوذر غفارى (ره) را در کربلا پیدا کرده و دفن نمودند، در حالی که پس از ده روز از زمان شهادت، بوى مُشک از جنازه او به مشام می‌رسید. [بحارالأنوار، ج۴۵، ص۲۳] «جون» فردی سیاه‌پوست اهل نوبَه (منطقه‌ای در آفریقا) و غلام فضل بن عباس بن عبدالمطلب بود که امیرالمومنین (ع) او را خریداری و به ابوذر غفاری (ره) بخشیدند؛ او بعد از رحلت جناب ابوذر (ره) در ربذه، به مدینه بازگشت و در خدمت امیرالمؤمنین (ع)، و بعد از ایشان به خدمت امام حسن (ع)، و سپس به خدمت امام حسین (ع) رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا آمد؛ ظاهراً او در تعمیر و آماده‌سازی اسلحه مهارت داشته، چنانچه در نقلی از امام سجاد(ع) در شب عاشورا آمده است که جون در خیمه امام حسین(ع) مشغول آماده‌سازی شمشیر آن حضرت بود؛ (تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۰) سید ابن طاووس (ره) چنین آورده که امام حسین (ع) در روز عاشورا، «جون» که در حدود ٩٠ سالگی بود را از رفتن به میدان بازداشتند و به او فرمودند: من به تو اجازه می‌دهم (که از این سرزمین بروی و جان خود را حفظ کنی) تو همراه ما برای عافیت آمدی، پس در گرفتاری ما، خود را مبتلا مساز؛ ولی جون در جواب گفت: «ای فرزند رسول خدا، آیا سزاوار است که من در زمان خوشی، نان‌خور شما باشم، ولی در سختی‌ها شما را تنها بگذارم؟ به خدا سوگند، که (در این دنیا) بویم بد، نژادم پست، و رنگم سیاه است؛ پس بر من منت گذارید و مرا به بهشت رسانید تا بدنم خوش‌بو، نژادم شریف و رویم سفید گردد! به خدا سوگند، هرگز از شما جدا نمی‌شوم تا اینکه خون من با خون شما درآمیزد» و سپس به میدان رفت و جنگ نمایانی نمود؛ (لهوف، ص ١٠٨؛ و اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۵) خوارزمی در مقتل الحسین (ع) این رجز را در میدان نبرد برای «جون» ذکر کرده که با صدای بلند رو به لشگر عمربن سعد ملعون گفت: «ای بدکاران، چگونه می‌بینند ضربات این سیاه را با شمشیری که در راه فرزندان پیامبر خدا کشیده شده است؛ آری، من با دست و زبان از آنان حمایت می‌کنم و با این کار، امید دارم که در روز ورود به صحنهٔ محشر به بهشت وارد شوم؛ زمانی که شفاعت کننده‌ای همانند احمد (ص)، در پیشگاه خدا نیست» (مقتل‌الحسین خوارزمی، ج۲، ص۲۳) او سپس به جمع لشگریان دشمن زد و به روایتی ٢۵ نفر و به روایت دیگر ٧٠ نفر از آنان را به درک واصل کرد تا این‌که زخم‌هاى فراوانى بر او وارد شد و ضربتی به سر او خورد و از روی اسب به زمین افتاد و نام خود را در میان هفتاد و دو سردار شهید حسینی ثبت نمود؛ (مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۳) در این وقت، امام حسین (ع) خود را به جون رساندند و سرش را به دامن گرفته و بلندبلند گریستند و سپس دست مبارک را بر سر و صورت جون کشیده و فرمودند: «اللّهُمِّ بَیِّض وَجْهَهُ وَ طَیِّب ریحَهُ وَاحْشُرْهُ مَعَ مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّد علیهم‌السلام: بارالها رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان محمد و آل محمد علیهم‌السلام محشورش فرما». (اعیان‌الشیعه، ج۱، ص۶۰۵؛ مورخین آورده‌اند که بنی‌اسد پیکر معطر و نورانی «جون» را در کنار دیگر شهدای کربلا، پایین پای امام حسین(ع) به خاک سپردند که امروزه زیارتگاه ده‌ها میلیون‌ زائر حسینی در کربلای معلا است و مقام بلند وی تا بدان جاست که امام زمان (عج) در «زیارت ناحیه مقدّسه» بر او سلام می‌دهند و در «زیارت الشهداء» نیز چنین آمده: «اَلسَّلَامُ عَلَی جَوْنٍ مَوْلَی أَبِی‌ذَرٍّ الْغِفَارِی». ✍️ روی سپید و نورانی، و بوی عطر حسینی، و رضوان همراه با محمد و آل محمد (ص) گوارای وجودش، و شفاعتش شامل همه‌ی شیعیان و محبین حضرت اباعبدالله الحسین (ع) باد. رو سیاهی که می‌رسد اینجا عاقبت روسپید خواهد شد سیب می‌بوید و کنار حسین در نهایت شهید خواهد شد انس با همنشین اثر دارد باید از شیشه عطر بردارد آن گِلی که کنار گل باشد مست بوی عبیر خواهد شد هر که چشمش به چشم او افتاد دل به عشقِ ولایت او داد صبح خیمه، سیاه گر بوده ظهر میدان، سفید خواهد شد https://eitaa.com/ROOZBARG