eitaa logo
روز نوشت‌های من
60 دنبال‌کننده
286 عکس
83 ویدیو
11 فایل
زندگی پر از اتفاقات روزانه است. روز نوشت های من بیان این اتفاقات شخصی از زاویه دید جدیدی است.
مشاهده در ایتا
دانلود
پاسداری از سرمایه‌ها و عدم حضور فتنه گران حجت الاسلام و المسلمین حاج ابوالقاسم دولابی مشاور ریاست جمهور در واکنش به استعفای مجری برنامه پاورقی نوشت: برادر عزیز جناب آقای شهبازی (مجری محترم برنامه پاورقی)، غیرت به خرج دادند و اقدامی به موقع انجام دادند؛ اما صدا و سیما وظیفه دارد: از این سرمایه ها پاسداری کند اجازه بازگشت فتنه گران را بدون عذرخواهی علنی، ندهد. هنوز داغ شهیدان فتنه در قلبهایمان زنده است. 💯 🆔 @rasanewsagency
بعد از گذشت دو سال و اندی، در پاییز سال 69 و در روز رحلت آیت الله العظمی مرعشی(ره) به وطن بازگشتیم. در این روز بیش از 300 مجروح ایرانی بودیم که به جهت شرایط خاص جسمانی ما را با هواپیما به فرودگاه مهرآباد آوردند. حاج آقا احمد دهنوی از دوران اسارت خود می‌گوید: در ایام اسارت به هر طریق ما بیکار ننشستیم. در اردوگاه به امور تبلیغی از جمله آموزش قرآن، احادیث و احکام اهتمام داشتیم و با وجود آن که در اردوگاه هیچ امکان آموزشی نداشتیم، اما به هر شکل ممکن تا حدودی سعی کردیم خلا بیان احکام و تبلیغ دین را در بین بچه‌های آزاده جبران کنیم. در ایام اسارت، بعثی ها نمی‌دانستند که من روحانی هستم و افسر اطلاعات عراق نیز که مسئول بازپرسی بود در پرونده بنده نوشت که پاسدار است و هر چه ما به او گفتیم که بابا من بسیجی هستم قبول نکرد. شاید به جهت محاسن، فکر کرد که ما هم پاسدار هستیم. در هر صورت در اردوگاه‌های عراق، بیش از همه پاسداران و روحانیون را آزار و اذیت می‌کردند. در اواخر جنگ پس از پذیرش قطعنامه 598 هم برای حفاظت از کشور به منطقه پادگان ابوذر در منطقه غرب اعزام شدیم که همان جا نیز پس از درگیری‌هایی، مجروح شده و توسط عراقی‌ها دستگیر شدیم. در واقع در آن زمان، پس از پذیرش قطعنامه عراقی‌ها فکر می‌کردند که ما در موضع ضعف هستیم و بدین سان می‌توانند دوباره شهرهای ما را تصرف کنند. دو سال و دو ماه آزادگی زمان اسارت ما برمی گردد به چند روز قبل از عملیات مرصاد. دوران اسارت ما در اردوگاه‌های کشور عراق حدود دو سال و دو ماه به طول انجامید. عدم رسیدگی عراقی ها در بیمارستان و شهادت برخی از بچه ها در مرحله اول از آنجا که خب مجروحیت هم داشتم، دو هفته‌ای در یکی از بیمارستان‌های این کشور بستری بودم و متاسفانه در آن جا به اوضاع و احوال رسیدگی چندانی نمی‌کردند، به طوری که برخی از بچه‌های آزاده ما در همان بیمارستان، به علت عدم رسیدگی درمانی لازم و نبود امکانات و دارو، به شهادت رسیدند. بعد از این دو هفته، ما را به پادگان صلاح الدین ایوبی تکریت- زادگاه صدام ملعون- بردند که یک سال در اردوگاه 16 و یکسال هم در اردوگاه 20  آن جا بودیم. https://eitaa.com/roozneveshthayeman/707
🌹متن نامه پدرانه و بسیار محبت آمیز حجت الاسلام قرائتی به دختران ایران اسلامی : بسم الله الرحمن الرحیم گوهر پاکی و پاکدامنی خواهرم و دخترم : چون نمی‌ دانم دامنه مطالعات و مقدار تحصیلات شما چقدر است، از همه استدلال‌های علمی و فنی دوری می ‌کنم و ساده و خودمانی حرف می ‌زنم و خیلی هم با شما بیگانه نیستم، سالهاست شب‌های جمعه در تلویزیون منزل شما هستم. خواهرم و دخترم! غفلت بزرگترین خطر برای انسان است. غفلت از خدا و قیامت غفلت از جوانی، استعدادها، ارزش‌ها و کرامت‌های انسانی غفلت از جامعه، دوستان و محرومان‌؛ و غفلت از توطئه‌ ها و طرفندهای دشمنان. خواهرم و دخترم : هرچیز و هر کس ما را غافل کند، ما را به خطر انداخته و دشمن ماست و هر چیز و هر کس ما را از غفلت بیرون آورد و هشدار دهد، بهترین دوست ماست. دوست ما، خداوند است که هستی را به ما داد و همه چیز را در اختیار ما گذاشت و به ما عقل، فکر، علم، هدایت، قدرت تشخیص و انتخاب داد و طبیعت را تسخیر ما کرد و کارهای نیکوی ما را چندین برابر خریداری می ‌کند. دوست ما، پیامبر عزیز اسلام است که در روزگاری که دختر مایه ننگ بود و چه بسا زنده به گور می شد، با بوسیدن دخترش، به دختران مقام داد و برای زنان حق مالک‌ شدن، رأی داشتن، تحصیل کردن، انتخاب همسر و نظارت بر امور جامعه، یعنی حق امر به معروف و نهی از منکر قائل شد و زن را مثل مرد، مستعدّ رسیدن به همه کمالات دانست. دوست ما، شهدایی هستند که با قبول جراحت و اسارت و شهادت، دشمن را از این کشور بیرون راندند، تا من و شما هر شب در امنیت استراحت ‌کنیم. اما دشمن ما، شیطان است که پدر و مادر ما، آدم و حوا را به نافرمانی خدا کشاند که نتیجه اش کنار رفتن پوشش آنها شد. آری اولین پیروی از وسوسه شیطان، نتیجه اش برهنگی بود. دشمن ما، تفکری است که زن را برای کامیابی و هوسبازی می خواهد و تصویر نیمه عریان او را وسیله تبلیغات اجناس قرار می دهد. خواهرم و دخترم : آیا تاکنون به این سؤالات فکر کرده اید: ۱- چرا دشمنان اسباب پیشرفت‌های علمی را از ما بخل و نسبت به آنچه دختران و پسران ما را منحرف می‌ سازد، بخشش می ‌کنند؟ ۲- در دفاع از میهن، مادران محجبه فرزندان خود را به جبهه فرستادند یا زنان بی ‌حجاب؟ 3- اگر امروز به کشور عزیز ما هجومی شود، مردان و زنان باایمان ایستادگی می‌ کنند یا عناصر سست‌ ایمان؟ 4- در همه جوامع بشری، آزار دختران عفیف و پوشیده بیشتر است یا دختران رها و لاابالی؟ 5- اگر برادر شما بنای ازدواج داشته باشد و شما را وکیل خود کند، شما دختری را انتخاب می‌ کنید که هر روز خود را در معرض نگاه جوانان هرزه قرار داده یا کسی که عفاف و حجاب او کامل‌تر و از چشم هوسبازان‌ به دور بوده است؟ 6- آمار طلاق، افت تحصیلی، افسردگی و اضطراب، امراض روانی و مقاربتی، سقط جنین، فرار از خانه، اسراف و تجمل‌گرایی، گناه و بی ‌بند و باری در میان دختران پاک و عفیف بیشتر است یا دختران رها و لاابالی؟ خواهرم و دخترم : حجاب از ضروریات دین است و شما بحمداللَّه فرزند اسلام هستید. امروز هزاران دختر تحصیلکرده با حجاب کامل به عالی ‌ترین درجات علمی رسیده اند و با حضور خود در عرصه‌ های علمی، سیاسی و اقتصادی، نشان داده اند که حجاب مانع فعالیت های اجتماعی و رشد و پیشرفت نیست. خواهرم و دخترم : اگر هر چیز را انکار کنیم، مرگ را نمی ‌توان انکار کرد. من و شما دیر یا زود باید پاسخگوی کارهای خود در برابر خدا باشیم. در حجاب کامل رضای خدا، پیامبر خدا و امامان معصوم است، ولی در کشف حجاب و ولنگاری، رضای شیطان و افراد لاابالی و چشم ‌چرانان هرزه است. خواهرم و دخترم : مگر شما خود طلا و جواهرات قیمتی را در پوشش قرار نمی ‌دهید و آنها را از دسترس نااهلان دور نگه‌ نمی دارید؟ چه گوهری گرانبهاتر از وجود خود شما است؟ چرا خود را ارزان در برابر هر چشمی قرار دهید؟ مگر نه این است که چشمان ناپاک شما را برای خودشان‌ می‌ خواهند و خدا شما را برای خودتان می‌ خواهد؟. خواهرم و دخترم : اگر جلوه‌ گری امروز شما دلربایی کرد و علاقه مردی را به همسرش کم کرد، فردا زن زیبایی با جلوه ‌گری خود دل شوهر شما را خواهد ربود و رونق زندگی شما را کم خواهد کرد. خواهرم و دخترم : لباس و آرایش فریبنده شما در خیابان، زخمی را در دل فقرایی که این نوع لباس‌ها را ندارند، به وجود خواهد آورد که با آه خود از شما انتقام خواهند گرفت. خواهرم و دخترم : مراقب دوستان خود باشید، زیرا بعضی غافل و گول‌ خورده اند. خیال می ‌کنند بی ‌حجابی نشان تمدن است یا گمان می ‌کنند جلب توجه و نگاه دیگران، به سود آنهاست. خیال می‌ کنند جلوه‌ گری گناه ساده‌ ای است، ولی نمی‌ دانند چه بسا آرامش خانواده ای را به نگرانی تبدیل می ‌کند . ( عزیزان در انتشار حداکثری این نامه دلسوزانه بکوشیم)
حس ماندگار از سال ۸۶ تا این ساعت در مسجدهای مختلف شهر، بعنوان مربی و مسئول به فعالیت فرهنگی، مذهبی، هنری، ورزشی و سیاسی، برای گروه‌های سنی مختلف خدمت کردم. مهمترین نقطه موفقیت خودم را از دیدار با کودکان گذشته و نوجوانان و جوانان کنونی یافتم. بچه‌های معصومی که اوقات فراغت تابستانه خود را در مسجد صاحب الزمان(عج) کانون منتظران فرج می‌گذراندند الان برای خود قدی کشیده‌اند و بعضی از آن‌ها پا در پای ما گذاشته‌اند و متربی دیروز، مربی امروز شده‌ است. در کوچه و خیابان وقتی این جوان و نوجوان را می‌بینم قیافه‌شان خیلی با کودکیشان تفاوت کرده و آنچه از گذشته برایم نقل می‌کنند تعجب آور است. خوش‌اخلاقی و مهربانی من با آنان در همان کودکی به مذاقشان خوش آمده و این محبت و خوش اخلاقی را هر وقت به یاد می‌آورند، همچو حس تاز‌ه‌ای به یاد می‌آورند.
رسانه مذهبی‌ها مذهبی‌های رسانه‌ای اگر جمعیتی همجنسگرا تو یه خیابونی از یه شهر کوچکی بریزن بیرون و ادا و اطوار در بیارن همه (چه اون ور آبی‌ها چه داخلی‌ها) بهش می‌پردازن. غربی‌ها و غرب زده‌ها که پول میگیرن اخبار شیطانی رو کار کنن. داخلی‌ها هم به نقدش می‌پردازن و میگن وای علامت آخر الزمان هست و به کجا داریم ما. و اینطور میشه که آمار بازدید بالا میره. اما وقتی اینجا یک جمعیت زیاد در پایتخت دینی و مذهبی جهان در مسجد منجی آخرالزمان درباره مسجد و فرهنگ مسجدی بودن جلسه برگزار میشه و شبیه اون در مساجد جامع کل کشور مراسم برگزار میشه، چقدر بازدید کننده داره؟! شبیه به این موارد زیاد هست. ذائقه‌ها عوض شده! گویا نویسنده برای ذائقه مجازی‌ها می‌نویسد! وقتی می‌داند مشتری ندارد پس نمی‌نویسد! اگر دستی آشکار مانع دیده شدن اخبار مهدوی و الهی است، دستانی درونی که همان ذائقه‌های ما باشد مانع دیدن می‌شود، یعنی اصلا نمی‌گذارد به چشم بیاید. رسانه‌ای داریم برای انتشار خوبی‌ها یا رسانه خودمان را هم مشغول به بدی‌ها کرده‌ایم؟ مذهبی‌های رسانه‌ای درگیر انتشار مذهب هستند یا آنان نیز مشغول پست‌های باطل و احیاناً پاسخ به آن؟! آیا فصل انفعال به سر نیامده است؟ اگر چنین معارفی را مسیحیت داشت آرام می‌نشست؟ از تمام ابزارش برای نشر و غالب کردن بر جهان استفاده نمی‌نمود؟ کما اینکه در گذشته چنین بود. فصل بیداری و روشنگری نیازمند رسانه دینی و انقلابی و فعالین جهادی و مذهبی است. همه با هم یکصدا باید زبان گویای معارف دینی باشیم. اخبار امروز مسجد جمکران را بازگو کنیم. سخنان رهبری مبنی بر رسیدن به قله را جهانی کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر کودک بودم که رفتی پدر روزهایی به بودنت کنارم احتیاج داشتم  بودی ولی نمی‌دانستم پدر برگشتی چه بازگشت با شکوهی به زمانه شکایت نمی‌کنم چون در روضه رقیه (س) سه ساله امام حسین (ع) اشک و آهم را گفته‌ام و در برابر مصیبت وارده بر او شرمند‌ه‌ام.    
باسمه تعالی با سلام و سپاس یکی از فعالیت‌های موثر در فضای مجازی حمایت گروهی از کاربران موفق پرمخاطب است. یکی از مبلغین موفق در فضای مجازی که در عرصه پاسخگویی به سوالات و بیان احکام شرعی عملکرد خوبی داشته آقای حجت الاسلام والمسلمین کثیری زید عزه می باشد که در گروه وکانال ایتایی با نام پرسمان احکام شرعی فعالیت چشمگیری داشته است‌. از شما دعوت می کنیم ازطریق لینک زیر به گروه و کانال ایشان بپیوندید آدرس گروه پرسمان احکام شرعی http://eitaa.com/joinchat/2881421331Cd4d8cd0bc8 آدرس کانال پرسمان احکام شرعی https://eitaa.com/joinchat/823197997Cf5c11cf017
امروز اربعین ، همان ندای ملکوتی عاشورایی و مقدمه‌ای برای یک حرکت خودجوش جهانی است. اربعین حسینی و پیاده روی چند روزه آن در کنار تجربه‌ای متفاوت از سبک زندگی، اخلاق و معنویت، تمرین سبک زندگی منتظرانه است همان سبکی که مسیر ما را تا ظهور امام عصر(عج) هموار و کوتاه می‌کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفرنامه اربعین ۱۴۰۲ اول راه کربلا امسال به توفیقی که ناشی از همراهی دوستان حسینی برایم حاصل شد، از کاظمین مشایه را برای اولین‌بار تجربه کردم. تجربه نگاری باشد برای آینده. اما در ابتدای شهر کربلا هنگام استراحت در یک موکب برادران عراقی، وقتی در فضای مجازی شاهد اختلاف افکنی و شبهه پراکنی بودم، در یک حرکت انقلابی با داشته‌های از پیش زبان عربی، وارد صحبت با یکی از عراقیون شدم و مصاحبه‌ای مبنی بر اتحاد و برادری بین شیعیان ایران و عراق و وجود امنیت در تمام شهرهای زیارتی انجام دادم که شما را به دیدن آن دعوت می‌کنم. ✍مجتبی میرزایی https://eitaa.com/roozneveshthayeman
سفرنامه اربعین ۱۴۰۲ دوست خوب/مرز خسروی با خودم گفتم هوا گرمه و خانواده هم که نمیان، پس به رفقا میگم که بدون من برن. فردا صبح به امیرالحاج پیام دادم. خیلی ناراحت شد. شروع کردن به نصیحت کردن. آیه و روایت و داستان نبود که نخونن تا راضیم کنند. دوست خوب اونیه که تو رو جای خوب ببره حتی شده به دعوا و اجبار. ده روز به اربعین راه افتادیم. صبح بعد از نماز صبح. آفتاب هنوز بالا نیومده بود. چهار نفر بودیم. سه نفر جامانده داشیم که دودنفرشون وسط مشایه به ما ملحق شدند ولی نفر هفتم اولین جامانده اربعین ۱۴۰۲ شد و نشد بیاد. ظهر خسروی بودیم و ماشین رو تو بیابون پارک کردیم و با اتوبوس به پایانه مرزی رفتیم. سریع از مرز رد شدیم. هوا گرم نیست. اولین کار خرید سیمکارت عراقی بود. انگار این منطقه ترک زبان هستند. هم عربی بلد بودند هم تُرکی و هم فارسی. فکر کنم انگلیسی هم. یه ماشین کرایه کردیم و به سمت سامرا راه افتادیم... ✍مجتبی میرزایی
سفرنامه اربعین ۱۴۰۲ دیدار بعد از ۱۰ سال سال ۱۳۹۲ آخرین باری بود که سامرا رفته بودم و بعد از اون فقط برای اربعین عراق رفته بودم و مسیرم سمت سامرا نبود. نیمه شب به سامرا رسیدیم. دینار دادیم و چند تا پتو امانی گرفتیم و تو حیاط اطراف حرم جا انداختیم برای استراحت. مستقیم رفتم زیر دوش و غسل زیارت کردم و تا نماز صبح تو حرم بودم و بعدش اومدم خوابیدم. آیت الله بهجت می‌گفتند اگر می‌خوای بفهمی که زیارتت قبوله، ببین اشک چشمت جاری میشه یا نه؟ اگه دلت نشکست و اشکت جاری نشد، برو و یه وقت دیگه بیا. حرم سامرا برام یه حس خاصی غیر از حرم‌های دیگه داره. مثل اکثر بچه شیعه‌ها، در این حرم از پدر امام زمان(عج) درخواست می‌کنم که عنایتی کنه و سفارش ما رو به پسر نازنینش بکنه. اما خودم یه حس خاصی به مادر امام زمان(عج) دارم. بچه که بودم یه خواسته‌ای داشتم و شنیدم اگه از مادر امام زمان(عج) بخواید حاجت می‌گیرید و من تو عالم بچگیم از مادر امام زمان خواستم و حاجتم رو گرفتم. انتظار داشتم یه خواب خوشگل ببینم اما خبری نبود. آفتاب نوک دماغم رو سوزوند و از خواب پریدم. همسفرام رفته بودند زیارت. پتوها رو روی زمین کشیدم و بردم تو سایه که اومدند با دست پر. گرسنم شده بود. صبحانه خوردیم و ساعت نه صبح بود که به سمت گاراژ راه افتادیم. با ماشینی خودمون را تا کاظمین تقریبا یک ساعتی بعد از اذان ظهر رسوندیم. نماز و زیارت و ناهار و استراحت، سر جمع سه الی چهار ساعت طول کشید و مشایه از حرم موسی بن جعفر و جواد الائمه علیهم السلام را آغاز کردیم... ✍مجتبی میرزایی
سفرنامه اربعین ۱۴۰۲ مسیری نو پنج سال توفیق مشایه اربعین داشتم ولی اولین‌بار بود که از مسیر کاظمین به کربلا تجربه می‌کردم. ایرانی کمتر دیده می‌شد. موکب ایرانی که اصلاً نبود. امکانات بهداشتی بنظرم بیشتر بود. موکب‌دارها خیلی تحویل می‌گرفتند و خارج از نوبت به زائرای ایرانی خدمت می‌کردند و شرمندگی برام می‌آورد. با اشاره گفتم این بنده خدا (زائر عراقی) جلوتر بود ولی دستش رو دراز کرد و لقمه رو به من داد. محبت که زیاد بود و شرمندگی برام موند. نیروهای امنیتی و انتظامی خیلی بودند و اثری از موکب‌های فرقه‌ها و برخی افراد زاویه دار با نظام جمهوری مقدس ایران نبود. کل مسیر بیشتر عکس‌ها از مقتدی صدر بود و بعدش عکس آیت الله سیستانی و هم‌اندازش عکس ابومهدی و بعدش عکس حاج قاسم و سر در هر موکبی عکس خادمای تازه مرحوم شده بعلاوه عکس شهدای خادمی که در جنگ اخیر شهید شدند، دیده می‌شد. مسیر خنکی بود و پر از امکانات. نمی‌ذاشتند سختی بکشی. با خودم همش مرور می‌کردم که ای کاش شماها کربلا بودید. ای کاش همراه اسرای امام حسین بودید. تو دلم غصه می‌خوردم و از شرم همسفرام یواشکی گریه. قربونت پاهات برم رقیه جان.😭 ✍مجتبی میرزایی
سفرنامه اربعین ۱۴۰۲ نوجوون مثل محمدرضا تو کل مسیر نه قُر می‌زد و نه اعتراضی. مردی بود واسه خودش. خستگی ناپذیر. بهونه خوبی بود تا قُر بزنم. خسته شدم بزار بشینیم یه نفسی چاق کنیم. رفقا به دوربین نکاه کنید. آقا نگاه کن. همتون نگاه کنید. این عکس تو راه مشایه هست. نمیزاشتم شب بخوابن. روز هوا گرم بود و پیاده روی سخت. از ساعت ۱۸ تا ۹ صبح پیاده روی بود. وسطش هر ساعتی چند دقیقه استراحت و موقع نماز و شام هم که استراحت می‌کردیم و اگه جای خوبی پیدا می‌شد ۲۴ تا نماز صبح چرتی می‌زدیم و بلافاصله بعد نماز صبح پیاده‌روی رو شروع می‌کردیم. با همه این اوصاف صدایی از این نوجوون در نیومد. بگه بابا خوابم میاد. بابا خستم. بابا گرسنم. بابا تشنم. بابا پاهام درد می‌کنه. بابا دلم تنگ شده. یاد چیزی افتادی؟ قربونت برم رقیه جان که تو خرابه با بابا نجوا کردی و جان دادی😭 ✍مجتبی میرزایی
سفرنامه اربعین ۱۴۰۲ مهمان بابِل هنوز دوازده شب نشده بود. امیرالحاج گفت شیخ نزدیکه. دو نفر همسفری که گفتم وسط راه به ما ملحق شدند. همینجا بود. روز دوم و شب سوم به ما رسیدند. نوجوان عراقی گفت: مبیت می‌خواهید؟ من گفتم با رفقایم مشورت کنم. همسفرا گفتند بریم. ماشینی کرایه کرد و ده دقیقه‌ای از مسیر پیاده روی خارج شدیم. به راننده گفتم صبح بعد نماز بیا دنبالمون اما نوجوان عراقی گفت نیازی نیست. مستقر شدیم. پدر جوان در اتاق منتظر ما بود. خسته بود. از چهره‌اش تشخیص دادم‌. با او که صحبت کردم گفت راننده حشدالشعبی است و فردا قصد دارند با خانواده به زیارت کربلا بروند. در مورد شهر و دیارشان پرسیدم. گفت همان بابِل معروف در کتب تاریخی هست. شده بودیم مهمان بابِلیان. گفتم شام خوردیم و فردا بعد از نماز صبح می‌رویم. نوجوان عراقی گفت: نه دو روز باید بمانید. دوستان خوابیدند و من فرصتی یافتم برای تماس با ایران. در حین تماس دو سه باری برق رفت. یک ساعتی از حضور ما در منزل بابِلیان می‌گذشت که نوجوان عراقی شام مفصلی آورد و من همسفران را بیدار کردم. (قیافه‌های خواب آلود عکس خود نشان از سر درون است) شام مفصلی بود و من جور بقیه را که کم خوردند کشیدم. بالاخره زحمت کشیده بودند و نمی‌شد رها کرد این طعام بهشتی را.😋 بعد از نماز صبح عزا گرفته بودیم که چگونه تا خیابان مشایه برویم. لوکیشین گوشی را روشن کردیم و پیاده هنوز پنجاه قدم برنداشته بودیم که کامیونی وارد جاده شد و جلوی راهش را گرفتیم و ما را دقیقا همان جایی که دیشب سوار ماشین شدیم پیاده کرد و مشایه را شروع کردیم. آیا این آخرین روز مشایه است؟... ✍مج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفرنامه اربعین ۱۴۰۲ آرزوی همه؛ شب جمعه، کربلا تا شب پیاده رفتیم. امیرالحاج؟ بله شب جمعه برویم کربلا؟ ماشین گیر بیاری چرا که نه. موتور سه چرخه اول را پراندیم. دومی را همینطور. پیاده رفتیم. در دل تاریکی کامیون باربری از موکب بیرون آمد به سمت خیابان. کربلا کربلا امیرالحاج کربلا می‌رود. همسفران بدویید بیایید بالا که ماشین رایگان پیدا شد. اگه مسیر باقیمانده را پیاده می‌رفتیم نمازصبح کربلا بودیم. ساعت دوازده شب تو حرم حضرت عباس (ع) بودم. بعد از اینکه یک ساعتی امیرالحاج و شیخ دنبال موکب گشتند و استقرار پیدا کردیم از خلوتی حمام استفاده کردم و غسل زیارت کردم و راهی حرم شدم. نیم ساعتی راه بود. جمعیت خیلی شلوغ بود. بین الحرمین مورچه‌ای می‌شد حرکت کرد. به آرزویم رسیدم. ضریح منور همه ائمه اطهار علیهم السلام در عتبات عالیات را با چشمانم دیدم. جایی پیدا کردم و زیارت به نیابت از تمام جامانده‌ها خواندم. خسته بودم. خیلی خوابم می‌آمد. در راه آمدن آب پیدا نکرده بودم. تشنه بودم. در راه برگشت جایی برای نشستن پیدا نکردم. خسته بودم. اون صندلی پلاستیک آبی خالیه. تا رفتم روش نشستم خوابم برد. چه خوابی. ساعت سه، سه ونیم بود که موکب رسیدم. نماز صبح خوندم و خوابیدم. دلم هنوز بی‌تاب بود. زیارت اب الائمه شرفیاب نشده بودم. جمعه غروب با کامیون‌های حشدالشعبی به سمت نجف راه افتادیم که خودش یک سفرنامه کامل می‌طلبد و در وقت مناسب بهش خواهم پرداخت. نجف منزل ابوعلی مملو از جمعیت منتظر زائران حسینی بودند... ✍مجتبی میرزایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفرنامه اربعین ۱۴۰۲ آخرین منزلگاه شلوغی مسیر کربلا به نجف را طی کردیم. هم طریق کاظمین به کربلا را دیدم هم طریق نجف به کربلا. با موتور سه چرخ رفتیم خونه ابوعلی. خیلی شلوغ بود. شام برایمان آوردند. تشکی برداشتم و تو حیاط تو راه جلوی کولر جا انداختم و خوابیدم. خسته بودم. نماز صبح بلند شدم دیدم دو سه نفر کیفشون رو برداشتند و رفتند. من هم سریع بساطم رو جمع کردم رفتم جاشون. همسفرام رو صدا زدم بیان تو. بالاخره سایه و کولر گازی بهتر از آفتاب و کولر آبی بود. ساعت ده صبح همه با هم به سمت حرم رفتیم. نماز ظهر شده بود و درب‌های حرم بسته. نماز جماعت رو به سختی خوندیم. فشار جمعیت بعد نماز برای ورود به حرم بقدری زیاد بود که منصرف از ورود شدم و بیرون از حرم شروع کردم به زیارت. یک ساعتی که گذشت جمعیت خلوت شد و رفتم سمت ضریح منور و ساعت ۱۴ سر قرار حاضر شدم و تو راه برگشت سوغاتی گرفتیم رفتیم منزل ابوعلی. ناهار و بعدش خواب. نماز مغرب و عشا رو خوندیم و به سمت خسروی حرکت کردیم... ✍مجتبی میرزایی
سفرنامه اربعین ۱۴۰۲ هفته طلایی نماز صبح وارد ایران شدیم. به سمت پارکینگ راه افتادیم. یه وجب خاک روی ماشین نشسته بود. ماشین رو آتیش کردیم به سمت وطن. هرچقدر هم عراق مکان دلچسبی باشه ولی یک هفته از ایران که جدا میشم میخوام خاکش رو بغل کنم و ببوسم‌. یک هفته پر از درس و امتحان. خوب شد اومدم. نمیومدم مثل خیلی از جامانده‌ها حسرت به دل می‌موندم. خدا را شکر بابت این توفیق. خدا را شکر بابت دوستان خوب. در این یک هفته یک پله رفتم بالا اگر مراقب باشم که نیام پائین. به قول استادی می‌فرمودند مثل بچه‌ها کنار ساحل نباشید که قلعه شنی می سازند و با یک موج قلعشون خراب میشه. تا حالا که یجورایی اینطور بودیم ولی با دعای آقا ان‌شاءالله زین بعد اینگونه نباشد. ما دلبسته به یاران حسینیم عمریست به دنبال حسینیم گفتیم و شنیدیم و نکردیم طاعت به فرامین حسینی هرچند که ما را نشاید از بس که شکستیم و بریدیم گر اذن دهد حضرت مادر(س) در زمره یاران حسینیم گر بوتراب(ع) بنگرد و ما در محشر حق، روز الهی همرنگ شهیدان حسینی خوش باشیم و درخشیم ✍مجتبی میرزایی
« بسم الله الرحمن الرحیم» « اگر تولید ملی شتاب بگیرد، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.» امام خامنه‌ای، دامت برکاته با آرزوی قبولی عزاداری شما عزیزان، فرصت را غنیمت می‌شماریم تا به عنوان سربازان عرصه مجازی در زمان شروع سال تحصیلی جدید و فرصت خرید و تهیه لوازم تحصیلی محصلین، که شاید بهترین فرصت جذاب برای تغییر سبک زندگی کودکان و نوجوانان عزیز باشد، به دنبال ایجاد تغییرات مثبت در فرهنگ جامعه و حمایت از تولید کالای ایرانی و خرید لوازم ارزشی باشیم.
رونمایی « » « ALAQSA STORM » ( پخش ۲۰ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۲۰ ) تهیه‌کننده: مجتبی میرزایی خواننده : حسین جعفری ترانه سرا فارسی : ایمان سیف ترانه سرا عربی : اسماعیل حکاک تنظیم : ایمان سیف گرافیک: سجاد بهرامی ضبط : استودیو کارو ڪانالهاـے رسمـےحسین جعفرے |روبیکا|ایتا|سروش|تلگرام|اینستاگرام|آپارات|
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ « » « ALAQSA STORM » تهیه‌کننده: مجتبی میرزایی خواننده : حسین جعفری ترانه سرا فارسی : ایمان سیف ترانه سرا عربی : اسماعیل حکاک تنظیم : ایمان سیف گرافیک: سجاد بهرامی ضبط : استودیو کارو « جهت حمایت لطفاً به اشتراک بگذارید » ڪانالهاـے رسمـےحسین جعفرے |روبیکا|ایتا|سروش|تلگرام|اینستاگرام|آپارات|
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
האם אתם מוכנים לישחות בים התיחון آیا شما آماده هستید برای شنا در دریای مدیترانه؟ ביקרוב ניצטריך לישחות בים התיחון بزودی مجبورتان خواهیم کرد در دریای مدیترانه شنا کنید. سینه سپر دارم اسیر و بی کسان را در حد و اندازه ندیدم ناکسان را این قوم ظالم را نباشد خواب آرام این آه مظلوم است آه سرد ایتام هر کس ستم کار است روزی سرنگون است خویش و تمام خاندانش واژگون است از آن همه ظلمُ ستمگر داد و فریاد روز عدالت بر ستمگر سخت تر باد طوفانُ الاَقصى لِلكُفرِ أَقصى برای نابودی نهایی مِن حَقِّنا نَثأَر ما حق داریم انتقام بگیریم كَالأُسدِ لُو نَزأَر درست مثل شیر اگر غرش کند أَحبابُنا تُؤسَر عزیزانمان اسیرند أَكبادُنا تُنحَر جگرهایمان سلاخی شده‌اند فَانهَض يا شَعبِي المُنتَصِر ای قوم پیروز من برخیز صَهيَونُ الشَّرِّ يَّحتَضِر صهیون شر در حال مرگ است از خون قاسم بس سلیمانی دمیده هر قطره خونش نقش پیروزی کشیده از خون طهرانی مقدم‌ها بترسید صحرا به صحرا لاله روید جنس امید از خون و از نام شهیدان خوف دارید از ما گریزید از فرار دست بر ندارید طوفانُ الاَقصى لِلكُفرِ أَقصى برای نابودی نهایی مِن حَقِّنا نَثأَر ما حق داریم انتقام بگیریم كَالأُسدِ لُو نَزأَر درست مثل شیر اگر غرش کند أَحبابُنا تُؤسَر عزیزانمان اسیرند أَكبادُنا تُنحَر جگرهایمان سلاخی شده‌اند فَانهَض يا شَعبِي المُنتَصِر ای قوم پیروز من برخیز صَهيَونُ الشَّرِّ يَّحتَضِر صهیون شر در حال مرگ است امروز شاید مسجد الاقصی غریب است جشن رهایی در فلسطین عن قریب است برخیز عزمت جزم باشد مرد میدان از سایه‌ات وحشت کنند از روح و از جان طوفانُ الاَقصى لِلكُفرِ أَقصى برای نابودی نهایی مِن حَقِّنا نَثأَر ما حق داریم انتقام بگیریم كَالأُسدِ لُو نَزأَر درست مثل شیر اگر غرش کند أَحبابُنا تُؤسَر عزیزانمان اسیرند أَكبادُنا تُنحَر جگرهایمان سلاخی شده‌اند فَانهَض يا شَعبِي المُنتَصِر ای قوم پیروز من برخیز صَهيَونُ الشَّرِّ يَّحتَضِر صهیون شر در حال مرگ است کانال های رسمی حسین جعفری |روبیکا|ایتا|سروش|تلگرام|اینستاگرام|آپارات|
صبح شنبه وقتی بیدار شدیم، فضای مجازی رو پر از اخبار راجع به غزه و حمله طوفانی حماس به شهرک‌های اسرائیلی دیدم. خوشحالی همراه با تعجب. باورمون نمی‌شد بالاخره اتفاقاتی برای نابودی اسرائیل داره می‌افته. شنبه تو شوک بودیم و با رفقا و همکارا با تعجب می‌گفتیم دیدی حماس چه کرده؟ اما این تازه شروع ماجرا بود. رژیم غاصبی که توان مقابله تن به تن نداره میره بمب‌هاشو رو سر زن و بچه مظلوم و بی‌دفاع میریزه و جامعه جهانی چی؟ هیچ. نهایتش دو تا توئیت. سریع تصمیم گرفتم یه کار فوری در مورد طوفان الاقصی انجام بدم. و این شد که استارت دومین کار رسانه‌ایم رو بعنوان تهیه کننده زدم. رفیقای خوب نعمتن. بدون اونا که کار جلو نمیرفت. با شاعر جوان در تهران تماس گرفتیم. متن به همراه صوت چند روایت و چند جمله و چند کلید واژه برای شاعر عزیز ارسال کردیم و محتوایی که مدنظرمون بود رو به ایشان انتقال دادیم. بحمدالله شعر خوبی از کار دراومد. اما جای قطعات عربی زبان کم بود و همین شد که با شاعر عرب زبان صحبت کردیم و ایشان هم مناسب حال و مقام شعری در خور سرودند. سه شنبه ساعت۸تا۱۰ شب رفتیم استودیو برای ضبط این کلیپ. و پنجشنبه ساعت ۸ شب اون رو به اشتراک گذاشتیم. کار اگر ضعف و نقصی داره به حساب سرعت و تعجیل در کار هست. برای پیروزی جبهه مقاومت دعا می‌کنیم و آرزوی سلامتی برای تمام رزمندگان مقاومت دارم. بلا دور باشه از مردم مظلوم غزه برای ما هم دعا کنید که کارهای بعدی رو توفیق داشته باشیم انجام بدیم. https://eitaa.com/roozneveshthayeman
فقط بیانیه میدن😡 فقط شعار میدن😡 حاج قاسم اگه بود ... خدایا خودت به فریاد مظلومان جهان برس🤲