همیشه ریحانه سادات عیدی غدیر رو میداد ولی امسال خود امام علی عدیشو داد
چه عیدی بهتر از اینکه به آرزوش رسید✨
خـواهــران بهشتـے🦋
و اما شبِ آخری که همو دیدیم گوشیم زنگ زد برای اینکه نماز صبح بیدار بشم گوشیمو گذاشته بودم سر ساعت؛
منم از روز اخر بگم؟
روز اخر ، دوشنبه کادوش رو داده بودم کلللی بغلم کرد و ذوق کرد ، میدونست وقتی کادو میدم برام مهمه طرفم خوشش بیاد ؛ کلی تعریف کرد که خیالم راحت بشه خوشش اومده ، کلی بغلم کرد و منم سرشو بوس میکردم 🙂
چهارشنبش من قرار بود شیرینی بدم ( ماجراش طولانیه برای ی امتحان بود ) ، بچه های اکیپمون کلی اصرار میکردن که باید بدی ، کلی ازش مشورت گرفتم که ریحون چی بخرم ! بالاخره خریدم ، بستنی ، اون روز خیلی خوب بود🙂 همه نشستیم و باهم میخوردیم ، وقتی داشتیم بستنی میخوردیم کلی باهم شوخی کردیم
صدای خنده هاش هنوز توی گوشمه...
اون روز بی دلیل هی بغلم میکرد و تشکر میکرد ازم ؛ ولی چرا ، نمیدونم
من فرداش مهمونی بودم ، هی داشتم به ریحانه و اسرا پیام میدادم و ویدیو میفرستادم 🙂 ریحانه همش میگفت خوشبگذره
قرار بود کلی چیزی براش تعریف کنم ، قول داده بود بهم زنگ بزنه و ماجراها براش تعریف کنم ،،، زنگی که... هیچوقت نزد...:))
اون شب ساعتای ۴ بود که من چندتا صدا پشت هم شنیدم و خبرا رو خوندم ، انقدر نگران بودم که همون لحظه به همه پیام دادم ، امیدوارم بودم یا خواب باشن و ندونن ، یا سری از حالشون بهم خبر بدن...
همه اومدن ، ریحانه نه! داشتم میمردم از نگرانی تا اینکه نیم ساعت بعد ریحانه اومد و از حالش گفت
خوب بود ! منم خوشحال بودم که خوبه
میگفت بچه ها ینی میشه شهید بشم؟🥺 ینی لیاقتشو دارم؟
اون روز به همشون گفتم که اگر ی تار مو ازتون کم بشه من میمیرم ، دیگه نمیتونم زندگی کنم تو این دنیا
دعوام کرد🙃 میگفت چرا این چرت و پرتا رو میگی ، هممون حالمون خوب میمونه ، تو ام خوبی ،،،
دیدی ولم کردی🙂
فرداش داشت باهام حرف میزد ، میگفت دارم وسیله جمع میکنم ، دارم همه ی یادگاری های مهممو با خودم میبرم
ینی کادو ی منم برد؟
بهش گفتم خوبی؟؟
قربون صدقم رفت و گفت ، نگران نباش قربونت برم ، خوبم ، تو خوبی
خیلی نگرانش بودم که اسرا گفت گوشیشو خاموش کرده
کلی پیام دادم که اگر انلاین شد ببینه و جواب بده ، خیلی نگران بودم
پیام دادم :
« ریحانه نگرانتم تروخدا انلاین شدی جواب بده »
اما...
نداد
فرداش خبر شهادتش رو خوندم ، حالم بد بود
هی پیام میدادم تروخدا انلاین شو و بگو ی شوخیه ! اما ...
نداد
دیگه جوابمو نداد
من پیامای سین نزدع ی زیادی دارم ،،، ولی کاش ببینه و کاش بخونه🖤
خـواهــران بهشتـے🦋
منم از روز اخر بگم؟ روز اخر ، دوشنبه کادوش رو داده بودم کلللی بغلم کرد و ذوق کرد ، میدونست وقتی کادو
ولی سخته بهش بگیم اخرین بار...
دردناکه...
ما ریحانه رو همیشه میتونیم بریم پیشش , سر مزارش
ولی دیگه هیچوقت نمیتونیم بغلش کنیم ، بوسش کنیم و شوخی کنیم و صدای خنده هاشو دوباره بشنوم
ریحانه سادات با چی خوشحال میشد؟مثلا اگه ناراحت بود چیکار میکرد که حالش خوب بشه؟
رفتارش با دوستای صمیمیش چه چجوری بود؟با کدوم کاراش خیلی خوشحال شدین؟
ببخشید سوال ها زیاد شدن...
+ 1 ریحانه هر کار خوبی که براش میکردیم ،بهش کادو مدیدادیم ، از دیدن بچه های کم حجابی که به هیئت میان و در صف نماز جماعت حضور داشتند خیلی خوشحال میشد از دیدن دوستاش و...
2 اگه ناراحت بود سعی میکرد با قرآن خوندن با خدا صحبت کردن حالشو بهتر کنه و یا حتی با دوستاش صحبت کردن و مشورت گرفتن حالش رو بهتر می کرد .
3 رفتارش نه فقط نسبت به ما بلکه با همهٔ آدما خوب بود حتی با کسایی که باهاش مشکل داشتن .
4 ریحانه خب کارای زیادی میکرد تا دوستاش رو خوشحال کنه مثل: سوپرایز کردن دوستاش . هدیه دادن بدون مناسبت . کمک کردن تو درسا و ...
راه شهدا همیشه ادامه دارد...✨
فعالیت در کانال ریحانه سادات(♡ Fairy Tales ♡🇮🇷)دوباره شروع میشه....
و راه ریحانه سادات ادامه پیدا خواهد کرد
منتظر باشید ✨
تنها دلیل من برای تو اون مدرسه بودن تو بودی ، تنها دلیلی که باعث میشد صبحا از خواب بلد بشم و با لبخند بیام مدرسه تو بودی ، دلیل خنده هام ، دلیل دل خوشیام ، دلیل همچیم تو بودی
تو باعث شدی بفهمم هنوزم ادمای خوب هستن... هنوزم ادمایی هستن که لیاقت کلمه ی رفیق و حتی بالاترشو داشته باشن ؛ اما تو ام رفتی ؛ کاش اون خانومه سر مزارت راست گفته باشه ، کاش پیشم بمونی و مراقبم باشی ،،، به کمکت نیاز دارم مامان ریحون
دلم برات خیلی تنگه ،،، خیلی تنگ❤️🩹🖤
سلام رامیلا خانم خوب هستید؟
من هم فرزانگان دو درس خوندم البته الان یازدهمم، جسارتا یه سوال داشتم ، شهیده ریحانه سادات با هم کلاسی هایی که شاید با عقاید زیبای ایشون مخالفت داشتن چطور برخورد میکردن؟ منظورم در خصوص امر به معروف و نهی از منکر هست
...
+ سلام عزیزم خوشبختم اختلاف نظر توی مدرسه ی ما مخصوصا کلاس ما خیلی بود ، همونطور که گفتم هم به دلیل بحث ازاد های زیاد ما زیاد صحبت میکردم ، ریحانه هرموقع میدید کسی داره اطلاعات غلطی میده حتی معلم ، بلند میشد و با ادب کامل براش توضیح میداد که این غلطه و درست رو میگفت . توی بحث های دیگه ام همیشه نظر خودش رو با دلیل و استدلال کامل میورد همیشه هم مکالمه میکرد ، هیچ وقت از بحث کردن ( مناظره) ناراحت نمیشد من حتی خیلی وقت ها خودم باهاش بحث (مکالمه) میکردم و تهش بغلم میکرد و میگفت این نباید توی دوستیمون تاثیر بذاره و همیشه دوست داشت راه درست رو نشون بقیه و دوستاش بدع
دخترا
خیلی تو ناشناس گفتن کانال ریحانه سادات دست نخوره ،بزارید بمونه و ...
به هر حال راه ریحانه سادات باید ادامه پیدا کنه!
و چه ایده ای بهتر از ادامه دادنِ کانالی که ریحانه با جون و دل توش فعالیت میکرد
درسته ما هیچ کدوم نمیتونیم جایِ ریحانه رو بگیریم ولی با تلاش میتونیم راهش رو ادامه بدیم✨🌱
#گوش به فرمان رهبر
من بخاطر مردم ایران و اون همه شهیدی که دادیم پروفایل تیره گذاشته بودم
ولی ریحانه پروفایل حضرت علی ....
من خیلی تو شُک بودم به خاطر این اتفاقات که یک دفعه ریحانه پیام داد
پ.ن:چت رو بخونید👇