🔰روشنا
🔅داستان یک سیب!
🔹#بخش_اول_1
🔸در حالیکه در آبی خوکار را در کلاس می جوید و حواسش به لانه عنکبوت روی سقف بود معلم که بالای سرش آمده بود نهیبی زد: خسرو! اینبار کجا سیر می کنی؟ همه بچه ها به کنایه معلم خندیدند ولی معلم خیلی جدی و عصبانی به سمت تخته رفت و ماژیک کمرنگش نوشت: موضوع انشاء،افتادن یک سیب را توصیف کنید.
🔸زنگ مدرسه خورد و همه بچه ها با سرعت و سراسیمه از کلاس خارج شده و به سمت خانه شان رفتند. خسرو قدم قدم زنان در حالیکه فکر افتادن سیب ذهنش را مشغول کرده بود، به سمت خانه شان روان شد.
🔸پس از فوت والدین خسرو پیش پدربزرگش زندگی می کرد . پدر بزرگ سرایدار یک با غ سیب بود که در ضلع جنوبی باغ مشرف به دریاچه کلبه ای کوچک داشت. وقتی از درب چوبی داخل باغ شد...
🔺ادامه دارد...
🌓 روشنا
🆔 https://eitaa.com/roshana_ir
🆔 https://rubika.ir/roshana_ir
🔰روشنا
🔅داستان یک سیب!
#بخش_دوم
🔹وقتی از درب چوبی داخل باغ شد چشمش به پدربزرگ افتاد که روی چهار پایه چوبی قدیمیش لم داده بود و چپق بلندش را چاق می کرد تابرای بار چندم در روز از دم و دود آن بهره مند شود
🔸خسرو کلافه از تکلیف انشاء پیش پدربزرگ رفت و گفت: آقا جون معلم ازمون یک انشاء سخت خواسته که درباره افتادن سیب از درخت بنویسیم . اخه مگه افتادن یک سیب از درخت چند دقیقه طول میکشد که بخواهیم یک صفحه کامل انشاء درباره اش بنویسیم؟
🔸 پدر بزرگ لبخندی زد و با ناله از کمر دردی که امانش را بریده بود از صندلی بلند شد و یکی از سیب های نیمه گندیده ای که روی زمین افتاده بود را برداشت و به من نشان داد و گفت : واقعا نمیتوانی ماجرای به این سادگی را توصیف کنی خسرو نیشخندی زد و گفت: مگه یم سیب گندیده ماجرا دارد؟ پدر بزرگ دستی روی سر خسرو کشید و گفت : پسرم !اگر میخوای یک سیب را توصیف کنی باید اول و آخر آن را خوب بشناسی .، طوریکه انگار با درخت و میوه هایش زندگی کردی! مثلا از خودنمایی شکوفه سیب در فصل بهار روی شاخه درخت شروع کنی و تا زمان ریختن شکوفه ها و شروع تولد میوه حرف بزنی ، از گفتگوی پرندگانی که گاهی شانه درخت را سنگین می کردند و گفتگوی آنها با شکوفه سیب بنویسی ، اینکه چه اتفاقی افتاد که طی سه ماه شکوفه کوچک تبدیل به سیب سرخ کامل شد.
🔸از نوازش باد بر بدن سیب و اثر آن بگویی، ماجرای تلخ نوک زدن پرندگان به تن میوه را شرح دهی و تلخی لحظاتی که کرم ها بدن سیب را سوراخ می کنند تا در دل آن ناله کنند را به تصویر بکشی . می توانی حس آرامشی که حضور باغبان به میوه ها می دهد را به تصویر بکشی. بعد از احساس سنگینی میوه روی شاخه حرف بزنی که چگونه سنگینی سیب ها بازوی شاخه را به درد آورد و شاخه به کمک بادهای فصلی که در پاییز دور تنه درخت حلقه می زند سیب ها را به پایین پرت می کند؟
🔸اینکه سیب در حال افتادن چند بار به دور خود چرخیده است تا به زمین بیفتد؟ و وقتی به زمین افتاد چه احساسی را نسبت به درختی که مادر تولد اوست پیدا می کند.اینکه برگ های خشک روی زمین با او چه حرف هایی دارند و چگونه ابعد از این سانحه با او دلجویی می کنند
🔺#بخش_اول_1 را در اینجا بخوانید
🌓 روشنا
🆔 https://eitaa.com/roshana_ir
🆔 https://rubika.ir/roshana_ir