#داستانهای_حدیثی
🌺موعظه اي از گنه كار!🌺
🔹مردي محضر حضرت عيسي عليه السلام آمد و عرض كرد: - مرتكب زنا شده ام، مرا از گناه پاك كن.
🔹عيسي عليه السلام دستور داد كه اعلام كنند تا تمام مردم را تطهير گناهكار حاضر شوند و براي مجازات وي گودالي كندند.
🔹وقتي همه جمع شدند و گناهكار در گودال اجراي قانون الهي قرار گرفت. نگاهي به جمعيت انبوه مردم انداخت كه همه آماده مجازات او بودند. با صداي بلند گفت: اي مردم! هر كس خودش آلوده به گناه است و بايد كيفر ببيند، حق ندارد در مجازات من شركت كند.
🔹با شنيدن اين جمله همه رفتند. تنها حضرت عيسي عليه السلام و حضرت يحيي عليه السلام ماندند. در اين هنگام يحيي عليه السلام پيش آمد و به آن مرد نزديك شد و گفت: - اي گناهكار! مرا موعظه كن!
🔹مرد گفت: اي يحيي! مواظب باش خودت را در اختيار هواي نفست مگذاري! زيرا سقوط كرده و بدبخت خواهي شد.
🔹يحيي عليه السلام گفت: موعظه اي ديگر بگو!
🔹مرد گفت: هرگز خطاكاري را به خاطر لغزشش ملامت مكن! بلكه در فكر نجات او باش!
🔹حضرت يحيي عليه السلام گفت: باز هم موعظه كن!
🔹مرد گفت: از به كار بردن غضبت خودداري نما!
🔹در اين وقت حضرت يحيي گفت: - موعظه هايت مرا كفايت مي كند.
📚بحار: ج 14، ص 188.