eitaa logo
روشنای ساوه
179 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
144 فایل
بررسی مسائل اعتقادی سیاسی فرهنگی اقتصادی کشور،ویژه هادیان سیاسی ادمین ۱ @ntzaryar ادمین۲ @Hamidadmin ادمین ۳ @dalirian
مشاهده در ایتا
دانلود
3.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 🎥 ماجرای خیانت رضا پهلوی به برادرش و خودکشی علیرضا بخاطر همین خیانت، از زبان احمدعلی مسعود انصاری (پسرخاله فرح دیبا) 🍃🌹🍃 ❌ سلطنت طلب‌های نامحترم، حداقل کسی را برای آینده ایران انتخاب کنید که اینطور به برادر خودش خیانت نکند!
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🖼 عاقبت تاج الملوک! 🍃🌹🍃
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 ارزش زن در دو دوره و 🍃🌹🍃
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 حقیقتا باورکردنی نیست | داستانی از قساوت قلب شاه ایران 🍃🌹🍃 🔻منصور رفیع‌زاده رئيس پايگاه ساواك در نيويورك و مأمور سيا در کتابWitness"شاهد"در ص ۲۱۶ و ۲۱۷ داستان هولناکی از نقل می کند: در بین فعالان ضد شاه، یک معلم تبریزی بود که در صحبت‌های عمومی‌اش، مکرراً القاب بسیار زشتی به شاه نسبت می‌داد. به همین خاطر، توسط بازداشت شد، اما حتی بعد از ضرب و جرح‌های شدید، کوتاه نیامد، لذا ساواک وی را به زندان اوین منتقل کرد، در آنجا هم با وجود شکنجه، به نطق‌های آتشین خود علیه شاه ادامه داد. هنگامی که جریان این مرد به گوش شاه رسید، او خیلی ساده گفت: «به جای الاغ باید این فرد را جلوی شیرها انداخت.» 🔹یک هفته بعد شاه و نزدیکانش به باغِ وحش خصوصی او رفتند. تیمسار نصیری نیز حاضر بود. به محض آن که مرد زندانی را از اوین آوردند و چشم او به شاه افتاد، فریاد زد: «خون‌خوار، مستبد، قصاب!» ناظرین که شوکه شده بودند، گوش‌های خودشان را گرفتند تا حرف‌های بد مرد زندانی را نشنوند. شاه به نگهبانان اشاره کرد و در یک چشم بر هم زدن، آن‌ها مرد را به داخل پرتاب کردند. شیرهای گرسنه بلافاصله مرد را تکه تکه کردند. 🔸شاه فریاد زد: «تو بودی که جرأت می‌کردی به ما فحش بدهی؟!» 🔺هنگامی که شاه به اندازه‌ی کافی لذت بصری برد، در حال رفتن، رو به نصیری کرد و خیلی عادی گفت: «حالا دیگر شما یک آدم خاطی کمتر دارید»
4.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 | خانواده پهلوی عزادار شد 🍃🌹🍃 🔸محشور شدن سگ سالومه با زومبه و هاپوکومار در بهشت!
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 جواد قارایی ایرانگرد با انتشار این فیلم در صفحه اینستاگرام خود نوشت: 🍃🌹🍃 🔻تا زمانی که از شهر ماکوی آذربایجان غربی در ایران جانمان به این چشم انداز نگاه نکنیم، نمی توانیم باور کنیم که رضاشاه چه حماقت بزرگی انجام داد. آنچه تماشا می کنید بخشی بسیار با ارزش از ایران جان است که توسط رضاشاه به ترکیه بخشیده شد. بسیار باارزشِ بزرگ و آرارات کوچک. 🔸بزرگترین ننگ تاریخی دوران حکومت رضاخان و جداییِ بخش اعظمی از ایران و دادن مناطق استراتژیک به همسایه های ایران در پیمان سعد آباد. 🔹رضاشاه پهلوی ارتفاعات آرارات در غرب ایران را به ترکیه، قسمت‌هائی از شرق ایران را به افغانستان و منطقه سوق الجیشی اروند رود (شط العرب) را به عراق بخشید. 🔺او به سرلشگر ارفع که با توضیحات و دلایل فراوان میخواست رضا شاه را از این اشتباه بزرگ منع کند گفت: این کوه با آن کوه و این تپه و آن تپه با هم چه فرق دارند. مهم نیست این کوهها مال کدام کشور باشد. مهم دوستی بین ما و ترکیه است. بدهید برود. افسوس. سرفراز ایران و ایرانی.
📝 ماشاءالله تیم المپیاد ایران 🔻با ۲۲ مدال در رتبه سوم بالاتر از ژاپن و کره جنوبی وایساد 🔸طرفداران پهلوی و براندازان: ای بابا زمان شاه داشتیم ژاپن میشیدیم که انقلاب نگذاشت 🔺چهل وپنج سال بعد انقلاب: ژاپن پایین‌تر از ایران در مباحث علمی المپیادی😍😍 |
9.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷﷽🇵🇸 🎥 حمله شدید فرامرز دادرس، افسر گارد شاهنشاهی به ربع پهلوی: خاک بر سرت که به خاطر حمایت از حمله به ایران ننگ ابدی را برای خودت و خاندانت خریدی! 🍃🌹🍃 🔸ای خائن! من و بسیاری از فرماندهان ارتش پهلوی تو را قبول نداریم!
🇮🇷🇵🇸 🔴 فروش کلیه و اندام بدن در بورس معاملات پهلوی! 🍃🌹🍃 🔹 ضد انقلاب و سلطنت‌طلب‌ها می‌گویند در زمان پهلوی مردم ایران بهترین وضعیت اقتصادی را داشته‌اند، از همین‌رو توجه شما را به بخشی از روزنامه اطلاعات چاپ سه شنبه ۱۳ اردیبهشت سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی (۱۳۵۶ شمسی) جلب می‌کنم - خرید و فروش اجزاء و اندام‌های بدن در بورس معاملات! - موفقیت جراحی‌های پیوند کلیه بازار خرید و فروش کلیه را رواج می‌دهد - ده‌هزار ایرانی با یک کلیه زندگی می‌کنند (قبلاً یک کلیه را فروخته‌اند)
🇮🇷🇵🇸 🖼 عکسی که عزت و احترام به زنان این سرزمین را در دوران پهلوی نمایان می‌کند! 🍃🌹🍃 🔸خانم فقیری که کفش ندارد و با لباسی کهنه در فقروفلاکت غرق شده باحسرت به ملکه ثریا و شاه نگاه میکند؛ ملکه ای که در مقابل کیف و کفش ایتالیایی به تن دارد و حتی نگاهی به این خانم ندارد؛ اوج عزت و احترام به زنان این سرزمین در این عکس کاملا نمایان است
🇮🇷🇵🇸 🔰 چند روایت از اقتصاد پهلوی (۱) 1⃣ بخش اول 🍃🌹🍃 🔹 بیش از ۴۵ سال از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد؛ انقلابی که با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و با حمایت میلیون‌ها ایرانی به پیروزی رسید. از همان ماه‌های ابتدایی پیروزی انقلاب، کشور ایران در بسیاری از حوزه‌ها و مسائل با تحولی عظیم مواجه شد؛ کشوری که در دوران طاغوت به جرئت یکی از مستعمره‌ها و کشور‌های تحت فرمان غرب، به ویژه آمریکا بود، به کشوری مستقل و امید همه آزادی‌خواهان جهان تبدیل شد. این تغییر در بسیاری از حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی و... نیز ملموس بود. با این حال، به واسطه وابستگی اقتصادی رژیم پهلوی به غرب و و اتکای ایران به درآمد‌های نفتی عملاً ایجاد استقلال اقتصادی در کوتاه‎مدت ممکن نبود. پس از پیروزی انقلاب و آغاز ایجاد تغییرات اقتصادی در سال ۱۳۵۹ و با آغاز جنگ تحمیلی هشت ساله عملاً بسیاری از اصلاحات و اقدامات اقتصادی در شرف آغاز نیمه‌کاره ماند. با این حال، شاید برخی از روایت‌های ناصحیح و دروغین از وضعیت اقتصادی ایران در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب سبب شده است برای نسلی که آن روز‌ها را درک نکرده‌اند، شائبه‌هایی ایجاد شود. شاید بهترین روایت از وضعیت اقتصادی ایران در آن سال‌ها را باید میان نوشته‌ها، روایت‌ها، اسناد و اصطلاحاً واقعیت‌های میدانی آن روز‌ها جست‌و‌جو کرد. کسانی که آن دوران را به یاد دارند، زاغه‌نشینی و کپرنشینی، بیکاری، وضعیت بهداشتی و زندگی جاری شهروندان، اختلاف شدید طبقاتی و... را به یاد دارند؛ اما شاید غلبه روایت‌های اشتباه و دروغین سبب شده برخی از نسل جوان یا کسانی که آن ایام را درک نکرده‌اند، شناختی از شرایط سخت و سیاه آن سال‌ها نداشته باشند. در این نوشته سعی کرده‎ام به چند روایت از گفته‌ها و نوشته‌های سردمداران و مسئولان حکومت پهلوی و رسانه‌ها که تصویر دقیق‌تری از شرایط آن روز‌ها ارائه داده‌اند، اشاره کنم.  ۱. تبدیل کشاورز به دستفروش  «ابوالحسن بهنیا» که در دوران رژیم پهلوی سمت‌هایی، چون وزیر راه و مدیرعامل بانک رهنی ایران و البته مدیران سازمان برنامه را برعهده داشته است، درباره کاهش تولیدات کشاورزی می‌گوید: «می‌توان ریشه‌های کاهش سطح تولید کشاورزی در ایران را در علاقه به صنعتی شدن کشور جست‌و‌جو کرد. نتیجه این علاقه این شد که کارگر‌ها توانستند به شهر‌ها بیایند و دستمزد‌های بیشتری نسبت به روستا بگیرند و البته به تدریج ده‌ها و روستا‌ها خالی شدند. ما یک زمانی در محصولاتی، مانند گندم خودکفا بودیم؛ اما از آنجا که روستا‌ها خالی شده و دولت بی‌توجه قیمتی را برای خرید گندم تعیین می‌کند که هیچ تناسبی با قیمت‌های جهانی ندارد وضعیت اینگونه شده است. خود ما روستایی در آذربایجان داشتیم که جوانانی که آنجا کار می‌کردند به تهران آمدند و دست فروش و دلال شدند.»