eitaa logo
روشنا_ابهر
258 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
854 فایل
روشنگری، تحلیل و بررسی مسائل فرهنگی کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
📔 | 📚 عنوان کتاب : پسران من 🔻بر اساس زندگی شهیدان عبدالوهاب و محمد ولی جعفری نماز را خواندم و برای سلامتی رزمنده ها دعا کردم. تلویزیون مراسم تشییع شهدا را نشان می داد، یک دفعه دلم گرفت و گریه کردم . محمد ولی ، وقتی گریه ی من را دید،گفت:چرا گریه می کنی ننه؟! با گوشه ی چادر،اشک هایم را پاک کردم و گفتم: بچه های مردم میرن جبهه، اما من ، پسرام رو گرفتم دورم و نشستم توی خونه! محمد گفت:من فردا میرم به بسیج و ثبت نام می کنم. عبدالوهاب گفت:تو درسات را بخوان، خودم میرم. حمید که هنوز چهارده سال نداشت گفت : من هم میرم ننه. ۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان ۴۰۰_شهید_شهرستان_ابهر روشنگران ابهر