eitaa logo
کانال روشنگری‌🇵🇸
19هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
14.7هزار ویدیو
71 فایل
🔶پاسخ شبهات(اعتقادی-تاریخی-سیاسی) 🔶تحلیلهای ضروری روز 🔶روشنگرانه ها پیج انگلیسی: @Enlightenment40 عربی: @altanwir40 عبری: @modeut40 اینستا instagram.com/roshangarii5 سروش Sapp.ir/roshangarii توییتر twitter.com/tanvire12 نظرات: @Smkomail کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد از تو... دقيقا بعد از تو... تمام اين نه هفته ي گذشته... پنجشنبه شب ها... بعد از نيمه شب قبل از ساعت ١:٢٠ دقيقه دلم به شور مي افتد... خدا كند به بغداد نرسي... این داغ هرگز سرد نمیشود.. بلکه هر روز عمیقتر و شعله ورتر میشود.. یا الله. انتقام خون پاکش با خودت.. العجل یا الله 👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 لوح | قلوب جریحه‌دار 🔺️ رهبر انقلاب: قلب مسلمانان جهان از کشتار مسلمانان در #هند جریحه دار است. دولت هند باید در مقابل هندوهای افراطی و احزاب طرفدار آنها بایستد و با توقف کشتار مسلمانان، از انزوای خود در جهان اسلام جلوگیری کند. 💻 @Khamenei_ir
🔶تشکر #عمران_خان نخست وزیر #پاکستان از موضع گیری #رهبر انقلاب در برابر کشتار #مسلمانان_مظلوم_هند به فارسی #هند #مسلمانان #کشمیر #خامنه_ای #آیت_الله_خامنه_ای #Pakistan #stopkillingmuslims #IndianMuslimsInDanger #india #Muslims #Hindu #NarendraModi #Trump #AmitShah 👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از  محمد عبدالهی
🔴هنوز شنبه روحانی نرسیده است؟! ✍محمد عبدالهی 🔰حدود بیست روز از آغاز شیوع میگذرد. در همان روزهای اول می گوید همه چیز خوب است و از شنبه اوضاع کشور عادی می شود. پزشکان متخصص و نمایندگان رسمی دولت اما دقیقا از همان شنبه از وضعیت اضطراری سخن می گویند ! 🔰روحانی باز هم در سخنرانی هایش با همان خنده همیشگی و بدخاطره به مردم می گوید همه چیز تحت کنترل است و ما شرایط را برای سلامت مردم مهیا کرده ایم. اما در نامه گلایه آمیز به او از احتکار و عدم نظارت بر محصولات بهداشتی می نالد و روحانی ۲۴ ساعت بعد نامه را برای وزارت اطلاعات پاراف می کند که" آقا! پیگیری کنید !" 🔰ناله های وزیر بهداشت به جایی نمی رسد و او نامه دوم را به مینویسد که به داد مردم و کادر درمان برسید! وبا همه اینها امروز قیمت در بازار سیاه ۵ برابر قیمت رسمی عرضه می شود و همچنان از فروش گسترده در فروشگاه ها خبری نیست! 🔰رییس انجمن داروسازان ایران هم به ایسنا گفته است: «متاسفانه با وجود اینکه بیش از دو هفته از شیوع ویروس جدید کرونا در کشور می گذرد، ولی هنوز مشکل تامین ماسک و ضد عفونی کننده‌های الکلی مورد نیاز داروخانه ها برای در اختیار مردم قرار دادن، حل نشده و همزمان هم داروخانه‌ها و هم مردم سرگردان هستند. به نظر می رسد که این مشکل نه به دلیل کمبود منابع در کشور، بلکه به دلیل عدم هماهنگی در شرایط بحران ایجاد شده است.» 🔰واقعا به چه زبان و روایتی می توان از ضعف مدیریت دولت در یک مساله حیاتی برای مردم سخن گفت؟! سالهاست که فریاد زده ایم ناکارآمد است و همه بی هنریش را در و ذلت خلاصه کرده است حالا شما قضاوت کنید در کدام کار میدانی از سیل و زلزله و اخیرا ویروس همه گیر از دولت کارآمدی دیده اید؟! ☑️ @abdollahy_moh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی که هیچوقت از #بی_بی_سی و #منوتو و دیگر ماشینهای پروپاگاندای #شیطان نخواهید دید👆👆 بفرستید واسه #محسن_تنابنده.. این روزا اونم چشمش بسته . چرا هیچ #سلبریتی ای نمیره تو بیمارستانا به #کرونایی ها کمک کنه👆 فقط #طلبه ها و #بسیجی ها و.. وقت سختی تا پای مرگ اینجوری کنار مردمن👆 بله سلبریتیا فقط وقت بخوربخور حاضرن. هر جا سفره باشه #ویروس_کرونا #کرونا #سالومه #مهناز_افشار #باران_کوثری #امیر_جعفری #امیر_مهدی_ژوله #لیلا_حاتمی #اصلاحات #بازیگر #بازیگران #سینما #هنرمندان #قم #تهران #گیلان #بیمارستان_کرونا #ملا #آخوند #آریایی #پرستار 👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از  محمد عبدالهی
آقای ! محترم! 🔺بهتر نیست بجای سهمیه نوروزی بنزین، یارانه کالای بهداشتی تصویب کنید؟ 🔺این چه خیانتی است که علیه مردم روا میدارید؟ وقتی وزیر بهداشت و همه متخصصان پزشکی، برای جلوگیری از شیوع وحشتناک تر ، سفر را منع کرده اند... 🔻اینها بی تدبیری است یا خیانت؟! ☑️ @abdollahy_moh
🔴 سعودی به بهانه ! عمره و مسجد نبوی را تعطیل کرد. اما جشنواره را به راه انداخته! در خانه را بستند. در خانه را باز کردند. این است چکیده حکومت شیطانی . 👉 @roshangarii 🚩
💚🌸 متن دعای هفتم #صحیفه_سجادیه که #رهبر عزیزمون به مردم توصیه کردند برای رفع بلای #کرونا و #سلامتی مردم عزیزمون و بقیه نیکان عالم قرائت کنند 👉 @roshangarii 🚩
🔶یکی میشه #محتکر ماسک یکی هم با یه چرخ ساده، واسه مردم #ماسک میدوزه😊 حتی هر دو #پول درمیارن. اما یکی #حرام یکی #حلال. یه ایده #اشتغالزایی و #کمک به مردم. هر دو👆 از هر بحرانی میشه برای رشد خوب استفاده کرده👆 #شغل #کار #کارآفرینی #بیکاری #وزارت_کار #صداوسیما #کار_خوب #حس_خوب #انرژی_مثبت #اشتغال #وزارت_بهداشت #کرونا #ایران #ایرانی #خیاطی #هنر #سلبریتی #پرستاران #شادی 👉 @roshangarii 🚩
🔴همونطوری که هر غذایی رو نباید خورد، هر صدایی رو هم نباید شنفت.. آدمی که بخاطر دو دینار حاضر شده نونشو بزنه توی #خون و چرک، آدمی که خودش و روحش رو به #شیطان فروخته، هرگز صدای روحبخشی نخواهد داشت.. صدای خداگونه نخواهد داشت #ایرانی نیستم #انسان نیستم اگر اجازه بدم روحم با #صدای_شیطانی این #رقاصهای_سعودی آلوده بشه #بیزارم_از_وطنفروش #ابی #داریوش #اندی #لیلا_فروهر #ساسی #ساسی_مانکن #موسیقی_شیطانی #آرش #ازگل #آشغال #وطنفروش #خوانندگان_وطنفروش #خوانندگان_شیطانی #ملیجک #ملیجکهای_سعودی #جنایتکار #یمن #مدافعان_حرم #داعش #موسیقی #موسیقی_شیطانی #خواننده 👉 @roshangarii 🚩
🔴 مراسم تبرک #خر در #اسرائیل 😐😂 #یهودیان و #صهیونیست ها میگن ما #قوم_برگزیده هستیم! و بقیه مردم جهان #حیوان هستن! اما خودشون از یه حیوان! برکت میگیرن😐🙃 انیشتین میگوید دو چیز بی پایان است: کهکشان و #جهل بشر! در مورد اولی مطمئن نیستم! #اسرائیلی #خرگردانی #عید_برکت #جشن #قوم_خر #الاغ #یهودی #یهود #صهیونیسم #یهودیان_حسیدی #دعا #شیعه #امامزاده #تبرک #برکت! #خرافات 👉 @roshangarii 🚩
✍️ 💠 بدن بی‌سر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنار دیوار جمع کرده بودند. اما عدنان مرا برای خودش می‌خواست که جسم تقریباً بی‌جانم را تا کنار اتومبیلش کشید و همین که یقه‌ام را رها کرد، روی زمین افتادم. گونه‌ام به خاک گرم کوچه بود و از همان روی زمین به پیکرهای بی‌سر شهر ناامیدانه نگاه می‌کردم که دوباره سرم آتش گرفت. 💠 دوباره به موهایم چنگ انداخت و از روی زمین بلندم کرد و دیگر نفسی برای ناله نداشتم که از شدت درد، چشمانم در هم کشیده شد و او بر سرم فریاد زد :«چشماتو وا کن! ببین! بهت قول داده بودم سر پسرعموت رو برات بیارم!» پلک‌هایم را به سختی از هم گشودم و صورت حیدر را مقابل صورتم دیدم در حالی که رگ‌های گردنش بریده و چشمانش برای همیشه بسته بود که تمام تنم رعشه گرفت. 💠 عدنان با یک دست موهای مرا می‌کشید تا سرم را بالا نگه دارد و پنجه‌های دست دیگرش به موهای حیدر بود تا سر بریده‌اش را مقابل نگاهم نگه دارد و زجرم دهد و من همه بدنم می‌لرزید. در لحظاتی که روح از بدنم رفته بود، فقط حیدر می‌توانست قفل قلعه قلبم را باز کند که بلاخره از چشمه خشک چشمم قطره اشکی چکید و با آخرین نفسم با صورت زیبایش نجوا کردم :«گفتی مگه مرده باشی که دست به من برسه! تو سر حرفت بودی، تا زنده بودی نذاشتی دست داعش به من برسه!» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، آوای صبح در گوش جانم نشست. 💠 عدنان وحشتزده دنبال صدا می‌گشت و با اینکه خانه ما از مقام (علیه‌السلام) فاصله زیادی داشت، می‌شنیدم بانگ اذان از مأذنه‌های آنجا پخش می‌شود. هیچگاه صدای اذان مقام تا خانه ما نمی‌رسید و حالا حس می‌کردم همه شهر حضرت شده و به‌خدا صدای اذان را نه تنها از آنجا که از در و دیوار شهر می‌شنیدم. 💠 در تاریکی هنگام ، گنبد سفید مقام مثل ماه می‌درخشید که چلچراغ اشکم در هم شکست و همین که موهایم در چنگ عدنان بود، رو به گنبد ضجه زدم و به حضرت التماس می‌کردم تا نجاتم دهد که صدای مردانه‌ای در گوشم شکست. با دست‌هایش بازوهایم را گرفته و با تمام قدرت تکانم می‌داد تا مرا از کابوس وحشتناکم بیرون بکشد و من همچنان میان هق هق گریه نفس نفس می‌زدم. 💠 چشمانم نیمه باز بود و همین که فضا روشن شد، نور زرد لامپ اتاق چشمم را زد. هنوز فشار انگشتان قدرتمندی را روی بازویم حس می‌کردم که چشمانم را با ترس و تردید باز کردم. عباس بود که بیدارم کرده و حلیه کنار اتاق مضطرّ ایستاده بود و من همین که دیدم سر عباس سالم است، جانم به تنم بازگشت. 💠 حلیه و عباس شاهد دست و پا زدنم در عالم خواب بودند که هر دو با غصه نگاهم می‌کردند و عباس رو به حلیه خواهش کرد :«یه لیوان آب براش میاری؟» و چه آبی می‌توانست حرارت اینهمه را خنک کند که دوباره در بستر افتادم و به خنکای بالشت خیس از اشکم پناه بردم. صدای اذان همچنان از بیرون اتاق به گوشم می‌رسید، دل من برای حیدرم در قفس سینه بال بال می‌زد و مثل همیشه حرف دلم را حتی از راه دور شنید که تماس گرفت. 💠 حلیه آب آورده بود و عباس فهمید می‌خواهم با حیدر خلوت کنم که از کنارم بلند شد و او را هم با خودش برد. صدایم هنوز از ترس می‌تپید و با همین تپش پاسخ دادم :«سلام!» جای پای گریه در صدایم مانده بود که از هم پاشید، برای چند لحظه ساکت شد، سپس نفس بلندی کشید و زمزمه کرد :«پس درست حس کردم!» 💠 منظورش را نفهمیدم و خودش با لحنی لبریز غم ادامه داد :«از صدای اذان که بیدار شدم حس کردم حالت خوب نیس، برای همین زنگ زدم.» دل حیدر در سینه من می‌تپید و به روشنی احساسم را می‌فهمید و من هم می‌خواستم با همین دست لرزانم باری از دلش بردارم که همه غم‌هایم را پشت یک پنهان کردم :«حالم خوبه، فقط دلم برای تو تنگ شده!» 💠 به گمانم دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمی‌شد که به تلخی خندید و پاسخ داد :«دل من که دیگه سر به کوه و بیابون گذاشته!» اشکی که تا زیر چانه‌ام رسیده بود پاک کردم و با همین چانه‌ای که هنوز از ترس می‌لرزید، پرسیدم :«حیدر کِی میای؟» 💠 آهی کشید که از حرارتش سوختم و کلماتی که آتشم زد :«اگه به من باشه، همین الان! از دیروز که حکم اومده مردم دارن ثبت نام می‌کنن، نمی‌دونم عملیات کِی شروع میشه.» و من می‌ترسیدم تا آغاز عملیات تعبیر شود که صحنه سر بریده حیدر از مقابل چشمانم کنار نمی‌رفت... ✍️نویسنده: ✍️ کانال @dastanhaye_mamnooe