بعد از تو...
دقيقا بعد از تو...
تمام اين نه هفته ي گذشته...
پنجشنبه شب ها...
بعد از نيمه شب
قبل از ساعت ١:٢٠ دقيقه
دلم به شور مي افتد...
خدا كند به بغداد نرسي...
#حاج_قاسم
این داغ هرگز سرد نمیشود.. بلکه هر روز عمیقتر و شعله ورتر میشود..
یا الله. انتقام خون پاکش با خودت.. العجل یا الله
👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 لوح | قلوب جریحهدار
🔺️ رهبر انقلاب: قلب مسلمانان جهان از کشتار مسلمانان در #هند جریحه دار است. دولت هند باید در مقابل هندوهای افراطی و احزاب طرفدار آنها بایستد و با توقف کشتار مسلمانان، از انزوای خود در جهان اسلام جلوگیری کند.
💻 @Khamenei_ir
هدایت شده از محمد عبدالهی
🔴هنوز شنبه روحانی نرسیده است؟!
✍محمد عبدالهی
🔰حدود بیست روز از آغاز شیوع #ویروس_منحوس میگذرد. در همان روزهای اول #روحانی می گوید همه چیز خوب است و از شنبه اوضاع کشور عادی می شود. پزشکان متخصص و نمایندگان رسمی دولت اما دقیقا از همان شنبه از وضعیت اضطراری سخن می گویند !
🔰روحانی باز هم در سخنرانی هایش با همان خنده همیشگی و بدخاطره به مردم می گوید همه چیز تحت کنترل است و ما شرایط را برای سلامت مردم مهیا کرده ایم. #وزیر_بهداشت اما در نامه گلایه آمیز به او از احتکار و عدم نظارت بر محصولات بهداشتی می نالد و روحانی ۲۴ ساعت بعد نامه را برای وزارت اطلاعات پاراف می کند که" آقا! پیگیری کنید !"
🔰ناله های وزیر بهداشت به جایی نمی رسد و او نامه دوم را به #وزیر_صمت مینویسد که به داد مردم و کادر درمان برسید! وبا همه اینها امروز قیمت #الکل در بازار سیاه ۵ برابر قیمت رسمی عرضه می شود و همچنان از فروش گسترده #ماسک در فروشگاه ها خبری نیست!
🔰رییس انجمن داروسازان ایران هم به ایسنا گفته است:
«متاسفانه با وجود اینکه بیش از دو هفته از شیوع ویروس جدید کرونا در کشور می گذرد، ولی هنوز مشکل تامین ماسک و ضد عفونی کنندههای الکلی مورد نیاز داروخانه ها برای در اختیار مردم قرار دادن، حل نشده و همزمان هم داروخانهها و هم مردم سرگردان هستند. به نظر می رسد که این مشکل نه به دلیل کمبود منابع در کشور، بلکه به دلیل عدم هماهنگی در شرایط بحران ایجاد شده است.»
🔰واقعا به چه زبان و روایتی می توان از ضعف مدیریت دولت در یک مساله حیاتی برای مردم سخن گفت؟! سالهاست که فریاد زده ایم #مدیریت_غربگرا ناکارآمد است و همه بی هنریش را در #دیپلماسی_لبخند و ذلت خلاصه کرده است حالا شما قضاوت کنید در کدام کار میدانی از سیل و زلزله و اخیرا ویروس همه گیر #کرونا از دولت کارآمدی دیده اید؟!
☑️ @abdollahy_moh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی که هیچوقت از #بی_بی_سی و #منوتو و دیگر ماشینهای پروپاگاندای #شیطان نخواهید دید👆👆
بفرستید واسه #محسن_تنابنده.. این روزا اونم چشمش بسته . چرا هیچ #سلبریتی ای نمیره تو بیمارستانا به #کرونایی ها کمک کنه👆 فقط #طلبه ها و #بسیجی ها و.. وقت سختی تا پای مرگ اینجوری کنار مردمن👆
بله سلبریتیا فقط وقت بخوربخور حاضرن. هر جا سفره باشه
#ویروس_کرونا #کرونا #سالومه #مهناز_افشار #باران_کوثری #امیر_جعفری #امیر_مهدی_ژوله #لیلا_حاتمی #اصلاحات #بازیگر #بازیگران #سینما #هنرمندان #قم #تهران #گیلان #بیمارستان_کرونا #ملا #آخوند #آریایی #پرستار
👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از محمد عبدالهی
آقای #روحانی!
#مجلس محترم!
🔺بهتر نیست بجای سهمیه نوروزی بنزین، یارانه کالای بهداشتی تصویب کنید؟
🔺این چه خیانتی است که علیه مردم روا میدارید؟ وقتی وزیر بهداشت و همه متخصصان پزشکی، برای جلوگیری از شیوع وحشتناک تر #کرونا، سفر را منع کرده اند...
🔻اینها بی تدبیری است یا خیانت؟!
#محمد_عبدالهی
☑️ @abdollahy_moh
🔴 #عربستان سعودی به بهانه #کرونا! #حج عمره و #زیارت مسجد نبوی را تعطیل کرد.
اما جشنواره #کنسرت #خوانندگان_وطنفروش را به راه انداخته!
در خانه #خدا را بستند. در خانه #شیطان را باز کردند. این است چکیده حکومت شیطانی #سعودی.
#وهابی #بی_دین #خوانندگان_لس_آنجلسی #بیغیرت #وطنفروش #خوانندگان #موسیقی #موزیک #خواننده #وطن #عربستان_سعودی #کعبه #شیطانی #السعودیة #سعودي #کعبة #SaudiArabia
👉 @roshangarii 🚩
🔶یکی میشه #محتکر ماسک
یکی هم با یه چرخ ساده، واسه مردم #ماسک میدوزه😊
حتی هر دو #پول درمیارن. اما یکی #حرام یکی #حلال.
یه ایده #اشتغالزایی و #کمک به مردم. هر دو👆 از هر بحرانی میشه برای رشد خوب استفاده کرده👆
#شغل #کار #کارآفرینی #بیکاری #وزارت_کار #صداوسیما #کار_خوب #حس_خوب #انرژی_مثبت #اشتغال #وزارت_بهداشت #کرونا #ایران #ایرانی #خیاطی #هنر #سلبریتی #پرستاران #شادی
👉 @roshangarii 🚩
🔴همونطوری که هر غذایی رو نباید خورد، هر صدایی رو هم نباید شنفت..
آدمی که بخاطر دو دینار حاضر شده نونشو بزنه توی #خون و چرک، آدمی که خودش و روحش رو به #شیطان فروخته، هرگز صدای روحبخشی نخواهد داشت.. صدای خداگونه نخواهد داشت
#ایرانی نیستم
#انسان نیستم
اگر اجازه بدم روحم با #صدای_شیطانی این #رقاصهای_سعودی آلوده بشه
#بیزارم_از_وطنفروش
#ابی #داریوش #اندی #لیلا_فروهر #ساسی #ساسی_مانکن #موسیقی_شیطانی #آرش #ازگل #آشغال #وطنفروش #خوانندگان_وطنفروش #خوانندگان_شیطانی #ملیجک #ملیجکهای_سعودی #جنایتکار #یمن #مدافعان_حرم #داعش #موسیقی #موسیقی_شیطانی #خواننده
👉 @roshangarii 🚩
🔴 مراسم تبرک #خر در #اسرائیل 😐😂
#یهودیان و #صهیونیست ها میگن ما #قوم_برگزیده هستیم! و بقیه مردم جهان #حیوان هستن! اما خودشون از یه حیوان! برکت میگیرن😐🙃
انیشتین میگوید دو چیز بی پایان است: کهکشان و #جهل بشر! در مورد اولی مطمئن نیستم!
#اسرائیلی #خرگردانی #عید_برکت #جشن #قوم_خر #الاغ #یهودی #یهود #صهیونیسم #یهودیان_حسیدی #دعا #شیعه #امامزاده #تبرک #برکت! #خرافات
👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از داستانهای ممنوعه (رمانهای جبهه مقاومت)
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_چهاردهم
💠 بدن بیسر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنار دیوار جمع کرده بودند. اما عدنان مرا برای خودش میخواست که جسم تقریباً بیجانم را تا کنار اتومبیلش کشید و همین که یقهام را رها کرد، روی زمین افتادم.
گونهام به خاک گرم کوچه بود و از همان روی زمین به پیکرهای بیسر #مدافعان شهر ناامیدانه نگاه میکردم که دوباره سرم آتش گرفت.
💠 دوباره به موهایم چنگ انداخت و از روی زمین بلندم کرد و دیگر نفسی برای ناله نداشتم که از شدت درد، چشمانم در هم کشیده شد و او بر سرم فریاد زد :«چشماتو وا کن! ببین! بهت قول داده بودم سر پسرعموت رو برات بیارم!»
پلکهایم را به سختی از هم گشودم و صورت حیدر را مقابل صورتم دیدم در حالی که رگهای گردنش بریده و چشمانش برای همیشه بسته بود که تمام تنم رعشه گرفت.
💠 عدنان با یک دست موهای مرا میکشید تا سرم را بالا نگه دارد و پنجههای دست دیگرش به موهای حیدر بود تا سر بریدهاش را مقابل نگاهم نگه دارد و زجرم دهد و من همه بدنم میلرزید.
در لحظاتی که روح از بدنم رفته بود، فقط #عشق حیدر میتوانست قفل قلعه قلبم را باز کند که بلاخره از چشمه خشک چشمم قطره اشکی چکید و با آخرین نفسم با صورت زیبایش نجوا کردم :«گفتی مگه مرده باشی که دست #داعش به من برسه! تو سر حرفت بودی، تا زنده بودی نذاشتی دست داعش به من برسه!» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، آوای #اذان صبح در گوش جانم نشست.
💠 عدنان وحشتزده دنبال صدا میگشت و با اینکه خانه ما از مقام #امام_حسن (علیهالسلام) فاصله زیادی داشت، میشنیدم بانگ اذان از مأذنههای آنجا پخش میشود.
هیچگاه صدای اذان مقام تا خانه ما نمیرسید و حالا حس میکردم همه شهر #مقام حضرت شده و بهخدا صدای اذان را نه تنها از آنجا که از در و دیوار شهر میشنیدم.
💠 در تاریکی هنگام #سحر، گنبد سفید مقام مثل ماه میدرخشید که چلچراغ اشکم در هم شکست و همین که موهایم در چنگ عدنان بود، رو به گنبد ضجه زدم و به حضرت التماس میکردم تا نجاتم دهد که صدای مردانهای در گوشم شکست.
با دستهایش بازوهایم را گرفته و با تمام قدرت تکانم میداد تا مرا از کابوس وحشتناکم بیرون بکشد و من همچنان میان هق هق گریه نفس نفس میزدم.
💠 چشمانم نیمه باز بود و همین که فضا روشن شد، نور زرد لامپ اتاق چشمم را زد. هنوز فشار انگشتان قدرتمندی را روی بازویم حس میکردم که چشمانم را با ترس و تردید باز کردم.
عباس بود که بیدارم کرده و حلیه کنار اتاق مضطرّ ایستاده بود و من همین که دیدم سر عباس سالم است، جانم به تنم بازگشت.
💠 حلیه و عباس شاهد دست و پا زدنم در عالم خواب بودند که هر دو با غصه نگاهم میکردند و عباس رو به حلیه خواهش کرد :«یه لیوان آب براش میاری؟» و چه آبی میتوانست حرارت اینهمه #وحشت را خنک کند که دوباره در بستر افتادم و به خنکای بالشت خیس از اشکم پناه بردم.
صدای اذان همچنان از بیرون اتاق به گوشم میرسید، دل من برای حیدرم در قفس سینه بال بال میزد و مثل همیشه حرف دلم را حتی از راه دور شنید که تماس گرفت.
💠 حلیه آب آورده بود و عباس فهمید میخواهم با حیدر خلوت کنم که از کنارم بلند شد و او را هم با خودش برد.
صدایم هنوز از ترس میتپید و با همین تپش پاسخ دادم :«سلام!» جای پای گریه در صدایم مانده بود که #آرامشش از هم پاشید، برای چند لحظه ساکت شد، سپس نفس بلندی کشید و زمزمه کرد :«پس درست حس کردم!»
💠 منظورش را نفهمیدم و خودش با لحنی لبریز غم ادامه داد :«از صدای اذان که بیدار شدم حس کردم حالت خوب نیس، برای همین زنگ زدم.»
دل حیدر در سینه من میتپید و به روشنی احساسم را میفهمید و من هم میخواستم با همین دست لرزانم باری از دلش بردارم که همه غمهایم را پشت یک #عاشقانه پنهان کردم :«حالم خوبه، فقط دلم برای تو تنگ شده!»
💠 به گمانم دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد که به تلخی خندید و پاسخ داد :«دل من که دیگه سر به کوه و بیابون گذاشته!»
اشکی که تا زیر چانهام رسیده بود پاک کردم و با همین چانهای که هنوز از ترس میلرزید، پرسیدم :«حیدر کِی میای؟»
💠 آهی کشید که از حرارتش سوختم و کلماتی که آتشم زد :«اگه به من باشه، همین الان! از دیروز که حکم #جهاد اومده مردم دارن ثبت نام میکنن، نمیدونم عملیات کِی شروع میشه.»
و من میترسیدم تا آغاز عملیات #کابوسم تعبیر شود که صحنه سر بریده حیدر از مقابل چشمانم کنار نمیرفت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✍️ کانال #داستانهای_ممنوعه
@dastanhaye_mamnooe