eitaa logo
کانال روشنگری‌🇵🇸
21.6هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
19.2هزار ویدیو
74 فایل
🔶پاسخ شبهات(اعتقادی-تاریخی-سیاسی) 🔶تحلیلهای ضروری روز 🔶روشنگرانه ها پیج انگلیسی: @Enlightenment40 عربی: @altanwir40 عبری: @modeut40 اینستا instagram.com/roshangarii5 سروش Sapp.ir/roshangarii توییتر twitter.com/tanvire12 نظرات: @Smkomail کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  محمد عبدالهی
.. از زوار پول میگیرد تا همزبان باBBCو العربیه پیامک بزند امن نیست تعجیل نکنید. وزارتخارجه ی همیشه صم بکم سریعا بیانیه میدهد برای عجله نکنید. سخت است بفهمیم های عراق و ایران از یکجا دستور میگیرن؟ اما معجزه حسین: شمار زائران سفرکرده تاکنون8برابر پارساله ☑️ @abdollahy_moh
💚 آمار ثبت نام زیارت از ۲ میلیون نفر گذشت 🔹شمار زائران که در این مدت از مرز گذشته اند، 8 تا 10 برابر پارسال است. تا امروز شنبه 2 میلیون و 100 هزار نفر در ثبت نام کرده اند 👉 @roshangarii 🌹
1.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶 غم انگیزترین #چت دنیا.. چت یه #زائر با یه #جامونده 😞 #اربعین #مشایه_الاربعین #پیاده_روی_اربعین #حب_الحسین_یجمعنا #امام_حسین #کربلا #موکب #موکب_اربعین #نجف #عراق #مداحی #نوحه #لبیک_یا_حسین #جامانده #زیارت #اجتماع_اربعین #تجمع_اربعین #عاشق #آقا #عاشق #عشق #لیاقت #الحسین_یجمعنا 👉 @roshangarii 🚩
🔶 مرزهای #ایران از شدت ازدحام زائران #اربعین دیگر جای سوزن انداختن نیست.. چه فتنه ها کردند که #شیعیان نروند.. و چه شد.. #اربعین #مشایه_الاربعین #پیاده_روی_اربعین #حب_الحسین_یجمعنا #امام_حسین #کربلا #نجف #عراق #لبیک_یا_حسین #زیارت #اجتماع_اربعین #تجمع_اربعین #عاشق #عشق #لیاقت #الحسین_یجمعنا #مرز_خسروی #مرز_مهران #مرز_چذابه #مرز_شلمچه #ایرانیان 👉 @roshangarii 🚩
✍️ 💠 از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را می‌شنیدم و تلاش می‌کردم از زمین بلند شوم که صدای بعدی در سرم کوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید. یکی از مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :«نمی‌بینید دارن با تانک اینجا رو می‌زنن؟ پخش شید!» 💠 بدن لمسم را به‌سختی از زمین کَندم و پیش از آنکه به کنار حیاط برسم، گلوله بعدی جای پایم را زد. او همچنان فریاد می‌زد تا از مقام فاصله بگیریم و ما می‌دویدیم که دیدم تویوتای عمو از انتهای کوچه به سمت مقام می‌آید. 💠 عباس پشت فرمان بود و مرا ندید، در شلوغی جمعیت به‌سرعت از کنارم رد شد و در محوطه مقابل مقام ترمز کشید. برادرم درست در آتش رفته بود که سراسیمه به سمت مقام برگشتم. رزمنده‌ای کنار در ایستاده و اجازه ورود به حیاط را نمی‌داد و من می‌ترسیدم عباس در برابر گلوله تانک شود که با نگاه نگرانم التماسش می‌کردم برگردد و او در یک چشم به هم زدن، گلوله‌های خمپاره را جا زد و با فریاد شلیک کرد. 💠 در سه گلوله تانک که به محوطه مقام زدند، با چند خمپاره داعشی‌ها را در هم کوبید، دوباره پشت فرمان پرید و به‌سرعت برگشت. چشمش که به من افتاد با دستپاچگی ماشین را متوقف کرد و همزمان که پیاده می‌شد، اعتراض کرد :«تو اینجا چیکار می‌کنی؟» 💠 تکیه‌ام را به دیوار داده بودم تا بتوانم سر پا بایستم و از نگاه خیره عباس تازه فهمیدم پیشانی‌ام شکسته است. با انگشتش خط را از کنار پیشانی تا زیر گونه‌ام پاک کرد و قلب نگاهش طوری برایم تپید که سدّ شکست و اشک از چشمانم جاری شد. 💠 فهمید چقدر ترسیده‌ام، به رزمنده‌ای که پشت بار تویوتا بود اشاره کرد ماشین را به خط مقدم ببرد و خودش مرا به خانه رساند. نمی‌خواستم بقیه با دیدن صورت خونی‌ام وحشت کنند که همانجا کنار حیاط صورتم را شستم و شنیدم عمو به عباس می‌گوید :«داعشی‌ها پیغام دادن اگه اسلحه‌ها رو تحویل بدیم، کاری بهمون ندارن.» 💠 خون در صورت عباس پاشید و با عصبانیت صدا بلند کرد :«واسه همین امروز مقام رو به توپ بستن؟» عمو صدای انفجارها را شنیده بود ولی نمی‌دانست مقام حضرت مورد حمله قرار گرفته و عباس بی‌توجه به نگرانی عمو، با صدایی که از غیرت و غضب می‌لرزید، ادامه داد :«خبر دارین با روستای بشیر چیکار کردن؟ داعش به اونا هم داده بود، اما وقتی تسلیم شدن ۷۰۰ نفر رو قتل عام کرد!» 💠 روستای بشیر فاصله زیادی با آمرلی نداشت و از بلایی که سرشان آمده بود، نفسم بند آمد و عباس حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«می‌دونین با دخترای بشیر چیکار کردن؟ تو بازار حراج‌شون کردن!» دیگر رمقی به قدم‌هایم نمانده بود که همانجا پای دیوار زانو زدم، کابوس آن شب دوباره بر سرم خراب شد و همه تنم را تکان داد. 💠 اگر دست داعش به می‌رسید، با عدنان یا بی عدنان، سرنوشت ما هم همین بود، فروش در بازار موصل! صورت عباس از عصبانیت سرخ شده بود و پاسخ داعش را با داد و بیداد می‌داد :«این بی‌شرف‌ها فقط می‌خوان ما رو بشکنن! پاشون به شهر برسه به صغیر و کبیرمون رحم نمی‌کنن!» 💠 شاید می‌ترسید عمو خیال شدن داشته باشد که مردانه اعتراض کرد :«ما داریم با دست خالی باهاشون می‌جنگیم، اما نذاشتیم یه قدم جلو بیان! اومده اینجا تا ما تسلیم نشیم، اونوقت ما به امان داعش دل خوش کنیم؟» اصلاً فرصت نمی‌داد عمو از خودش دفاع کند و دوباره خروشید :«همین غذا و دارویی که برامون میارن، بخاطر حاج قاسمِ که دولت رو راضی می‌کنه تو این جهنم هلی‌کوپتر بفرسته!» 💠 و دیگر نفس کم آورد که روبروی عمو نشست و برای مقاومت التماس کرد :«ما فقط باید چند روز دیگه کنیم! ارتش و نیروهای مردمی عملیات‌شون رو شروع کردن، میگن خیلی زود به آمرلی می‌رسن!» عمو تکیه‌اش را از پشتی برداشت، کمی جلو آمد و با غیرتی که گلویش را پُر کرده بود، سوال کرد :«فکر کردی من تسلیم میشم؟» و در برابر نگاه خیره عباس با قاطعیت داد :«اگه هیچکس برام نمونده باشه، با همین چوب دستی با داعش می‌جنگم!» 💠 ولی حتی شنیدن نام امان‌نامه حالش را به هم ریخته بود که بدون هیچ کلامی از مقابل عمو بلند شد و از روی ایوان پایین آمد. چند قدمی از ایوان فاصله گرفت و دلش نیامد حرفی نزند که به سمت عمو برگشت و با صدایی گرفته را گواه گرفت :«والله تا وقتی زنده باشم نمیذارم داعش از خاکریزها رد بشه.» و دیگر منتظر جواب عمو نشد که به سرعت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت... ✍️نویسنده: ✍️ کانال @dastanhaye_mamnooe
اثر این عزاداری ها و حسین حسین کردن ها چیست؟! 👆 پرورش این انسانها اثرشه👆 (ع) -•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• کانال روشنگری را به دوستان خود معرفی کنید👇👇 🌹 روشنگری = گسترش آگاهی 🌹 👉 eitaa.com/roshangarii 🚩
هدایت شده از کانال روشنگری‌🇵🇸
اثر این عزاداری ها و حسین حسین کردن ها چیست؟! 👆 پرورش این انسانها اثرشه👆 (ع) -•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• کانال روشنگری را به دوستان خود معرفی کنید👇👇 🌹 روشنگری = گسترش آگاهی 🌹 👉 eitaa.com/roshangarii 🚩
24.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷✌️ چه محشری بود امسال شعارهای جالبی هم سر داده شد: براندازی شعار بود/ خیلی تاثیرگذار بود سلبریتی سفارتی/ تو مایه‌ی حقارتی عدس پلو با سویا/ براندازی تو رویا اینترنشنال سعودی/ دیدی هیچی نبودی؟ برانداز کاسه‌لیس/ محصولی از انگلیس 😄 ✍یامین پور •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• کپی کن = گسترش آگاهی 👇👇 👉 @Roshangarii 🚩
4.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 از نزار فرانسیس، شاعر مشهور مسیحی لبنانی بشنویم: اگر حسین از ما مسیحیان بود... 👉 @roshangarii 🚩