eitaa logo
کانال روشنگری‌🇵🇸
19هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
14.8هزار ویدیو
71 فایل
🔶پاسخ شبهات(اعتقادی-تاریخی-سیاسی) 🔶تحلیلهای ضروری روز 🔶روشنگرانه ها پیج انگلیسی: @Enlightenment40 عربی: @altanwir40 عبری: @modeut40 اینستا instagram.com/roshangarii5 سروش Sapp.ir/roshangarii توییتر twitter.com/tanvire12 نظرات: @Smkomail کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴آیا میدانید بودجه #وزارت_بهداشت 88 هزار میلیارد تومانه. 🔴آیا میدانید #بودجه وزارت بهداشت، 6 برابر #بودجه_نظامی ه. اما عملکردش: 👆 حتی توان اداره و #مدیریت توزیع #ماسک را ندارند.. #مرگ و میر #کرونا دیگر هیچ👆 اما فقط بخاطر #اخلاق و #مردم جریان #انقلابی سکوت کرده و در آرامش، #مطالبه میکند.. و #روحانی و #نمکی را به صلابه نمیکشد.. اگر خودشان بودند چطور؟! میدونید با #جنگ_روانی و رسانه های مواجب بگیرشون چه ها میکردند.. #اصلاحات #اصلاحطلبان #استعفا #سیاسی #امید #انرژی_مثبت #وزیر_بهداشت #چین #مدیریت_بحران #رهبر #مجلس #قالیباف #پلاسکو 👉 @roshangarii 🚩
🔵چه خوب بود #پرستاران و.. این #چالش هم راه مینداختند: #چالش_خوب_شده_ها تا مشخص میشد کدوم #بیمارستان ها بهترن یا بدترن.. این بیشتر به مردم #امید و #روحیه میده تا #چالش_رقص و #شادی_کاذب و لحظه ای #کرونا #قم #تهران #پزشکان #پرستار #اصفهان #گیلان #مازندران #شیراز #مرگ #آمار_کرونا #خبر_کرونا #اخبار_کرونا #خبر_فوری #آگاهی #مسابقه_عملکرد #عملکرد #کارآمدی 👉 @roshangarii 🚩
🔶 #پیرزن 103 ساله #سمنانی (متولد دوره قاجار) #کرونا را شکست داد💪😍 بگو ماشاالله😄😉 #کرونا_را_شکست_میدهیم #ایران #ایرانی #مادر #مادر_ایران #سمنان #قدرت #مقاومت #امید #زندگی #استرس #سلامتی #وزارت_بهداشت #اخبار_کرونا #طنز #دورهمی #خندوانه #بازیگران 👉 @roshangarii 🚩
🌺🍃 چشم در راه کسی هستم کوله بارش بر دوش آفتابش در دست بر لب ، به دامن ، پیروز کوله بارش سرشار از ، آفتابش باسلامش ، در کلامش ، از نفس هایش گُل می بارد با قدم هایش گُل می کارد قصه ساده ست ، معما مشمار چشم در راه بهارم آری چشم در راهِ 😊 🍀🍃🌸 عید و بر شما مبارک 🍀🍃🌸 👉 @roshangarii 🌺💫
✍️ 💠 شنیدن همین جمله کافی بود تا کاسه دلم ترک بردارد و از رفتن حلیه کنم. در هیاهوی بیمارانی که عازم رفتن شده بودند حلیه کنارم رسید، صورت پژمرده‌اش به زنده ماندن یوسف گل انداخته و من می‌ترسیدم این سفرِ آخرشان باشد که زبانم بند آمد و او مشتاق رفتن بود که یوسف را از آغوش لختم گرفت و با صدایی که از این به لرزه افتاده بود، زمزمه کرد :«نرجس کن بچه‌ام از دستم نره!» 💠 به چشمان زیبایش نگاه می‌کردم، دلم می‌خواست مانعش شوم، اما زبانم نمی‌چرخید و او بی‌خبر از خطری که می‌کرد، پس از روزها به رویم لبخندی زد و نجوا کرد :«عباس به من یه باطری داده بود! گفته بود هر وقت لازم شد این باطری رو بندازم تو گوشی و بهش زنگ بزنم.» و بغض طوری گلویش را گرفت که صدایش میان گریه گم شد :«اما آخر عباس رفت و نتونستم باهاش حرف بزنم!» 💠 رزمنده‌ای با عجله بیماران را به داخل هلی‌کوپتر می‌فرستاد، نگاه من حیران رفتن و ماندن حلیه بود و او می‌خواست آنچه از دستش رفته به من هدیه کند که یوسف را محکم‌تر در آغوش گرفت، میان جمعیت خودش را به سمت هلی‌کوپتر کشید و رو به من خبر داد :«باطری رو گذاشتم تو کمد!» قلب نگاهم از رفتن‌شان می‌تپید و می‌دانستم ماندن‌شان هم یوسف را می‌کُشد که زبانم بند دلم شد و او در برابر چشمانم رفت. 💠 هلی‌کوپتر از زمین جدا شد و ما عزیزان‌مان را بر فراز جهنم به این هلی‌کوپتر سپرده و می‌ترسیدیم شاهد سقوط و سوختن پاره‌های تن‌مان باشیم که یکی از فرماندهان شهر رو به همه صدا رساند :«به خدا کنید! عملیات آزادی شروع شده! چندتا از روستاهای اطراف آزاد شده! به مدد (علیه‌السلام) آزادی آمرلی نزدیکه!» شاید هم می‌خواست با این خبر نه فقط دل ما که سرمان را گرم کند تا چشمان‌مان کمتر دنبال هلی‌کوپتر بدود. 💠 من فقط زیر لب (علیه‌السلام) را صدا می‌زدم که گلوله‌ای به سمت آسمان شلیک نشود تا لحظه‌ای که هلی‌کوپتر در افق نگاهم گم شد و ناگزیر یادگاری‌های برادرم را به سپردم. دلتنگی، گرسنگی، گرما و بیماری جانم را گرفته بود، قدم‌هایم را به سمت خانه می‌کشیدم و هنوز دلم پیش حلیه و یوسف بود که قدمی می‌رفتم و باز سرم را می‌چرخاندم مبادا و سقوطی رخ داده باشد. 💠 در خلوت مسیر خانه، حرف‌های فرمانده در سرم می‌چرخید و به زخم دلم نمک می‌پاشید که رسیدن نیروهای مردمی و شکست در حالی‌که از حیدرم بی‌خبر بودم، عین حسرت بود. به خانه که رسیدم دوباره جای خالی عباس و عمو، در و دیوار دلم را در هم کوبید و دست خودم نبود که باز پلکم شکست و اشکم جاری شد. 💠 نمی‌دانستم وقتی خط حیدر خاموش و خودش عدنان یا است، با هدیه حلیه چه کنم و با این حال بی‌اختیار به سمت کمد رفتم. در کمد را که باز کردم، لباس عروسم خودی نشان داد و دیگر دامادی در میان نبود که همین لباس آتشم زد. از گرما و تب خیس عرق شده بودم و همانجا پای کمد نشستم. 💠 حلیه باطری را کنار موبایلم کف کمد گذاشته بود و گرفتن شماره حیدر و تجربه حس که روزی بهاری‌ترین حال دلم بود، به کام خیالم شیرین آمد که دستم بی‌اختیار به سمت باطری رفت. در تمام لحظاتی که موبایل را روشن می‌کردم، دستانم از تصور صدای حیدر می‌لرزید و چشمانم بی‌اراده می‌بارید. 💠 انگشتم روی اسمش ثابت مانده و همه وجودم دست شده بود تا معجزه‌ای شود و اینهمه خوش‌خیالی تا مغز استخوانم را می‌سوزاند. کلید تماس زیر انگشتم بود، دلم دست به دامن (علیه‌السلام) شد و با رؤیایی دست نیافتنی تماس گرفتم. چند لحظه سکوت و بوق آزادی که قلبم را از جا کَند! 💠 تمام تنم به لرزه افتاده بود، گوشی را با انگشتانم محکم گرفته بودم تا لحظه اجابت این معجزه را از دست ندهم و با شنیدن صدای حیدر نفس‌هایم می‌تپید. فقط بوق آزاد می‌خورد، جان من دیگر به لبم آمده بود و خبری از صدای حیدرم نبود. پرنده احساسم در آسمان پر کشید و تماس بی‌هیچ پاسخی تمام شد که دوباره دلم در قفس دلتنگی به زمین کوبیده شد. 💠 پی در پی شماره می‌گرفتم، با هر بوق آزاد، می‌مُردم و زنده می‌شدم و باورم نمی‌شد شرّ عدنان از سر حیدر کم شده و رها شده باشد. دست و پا زدن در برزخ امید و ناامیدی بلایی سر دلم آورده بود که دیگر کارم از گریه گذشته و به درگاه زار می‌زدم تا دوباره صدای حیدر را بشنوم. بیش از چهل روز بود حرارت احساس حیدر را حس نکرده بودم که دیگر دلم یخ زده و انگشتم روی گوشی می‌لرزید... ✍️نویسنده: ✍️ کانال @dastanhaye_mamnooe
🔶انقدر در و نگویید، جوانها نگران نباشند، پیرها را تهدید میکنه! مادربزرگ و پدربزرگ هایمان می بینند، دلشان میریزد.. امشب با زحمت و بغض توانستم مادربزرگ عزیزتر از جانم را دلداری دهم 💔 👉 @roshangarii 🚩
13.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 پاسخ به یک فراگیر در مورد کردن مردم به قریب الوقوع 🔻 اگر مردم امیدوار شدن و بعد ظهور رخ نداد؛ مردم بی‌دین نمیشن؟! قراره مردم بشن.. 👉 @roshangarii 🚩
🌺روزی خواهد آمد.. و با کیسه هایی از زر و سیم 💰 اینگونه حرص و آز و زراندوزی انسان را به سخره خواهد کشید بشر در آن روز خوب است. روز از قیود پست... 🍃🌺 عید میلاد حضرت بن الحسن (عج) بر شما مبارک🌺🍃 👉 @roshangarii 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚🌺 آقام آقام مهدی.. دلبر جونم مهدی.. (عج) گلم امشب چون ماه آسمون یار ستاره گرد یار چشمک زنونه بپاشید گل به صحرا و در و دشت یار که میلاد آقام صاحب زمونه جونم فدایش ، ناز نگاهش چشمام کنم فرش در زیر پایش 🍀🍃 فرارسیدن سالروز ولادت امام غریب و مظلوممان، امید همه مستضعفان عالم.. موعود (عج) بر شما مبارک🌺💚😍😍 (عج) 👉 @roshangarii 🌹
هدایت شده از  محمد عبدالهی
🔰از شاهکارهای مدیریتی و ، ارائه الگوی ویژه ای در مدیریت بحران ها اعم از اقتصادی، طبیعی و حوادث بود. 🔻فلان پتروشیمی آتش گرفته؟ منتظر باشیم تا کامل بسوزد خودش خاموش می شود. 🔻هزینه فیزیوتراپی گران است؟ خودت بمال! 🔻هوا آلوده است؟ دعا کنید باد بیاید! 🔻گرد و غبار نفس مردم جنوب را تنگ کرده؟ امیدواریم باران ببارد و غبار بلند نشود! 🔻خودرو گران است؟ نخرید تا ارزان شود! 🔻و حالا امروز و اجاره بها سر به فلک کشیده؟ صبر کنید خودش ارزان می شود. 🔰دریغ از راهکار و سیاستی برای ورود فعالانه در حل مشکلاتی که عرصه را بر مردم تنگ کرده. درحالیکه همه کارشناسان می گویند مشکل بازار مسکن عدم ورود دولت در تولید انبوه مسکن و اخذ بر خانه های خالی ست، دولت منفعلانه زمین بازی را به دلالان و سودجویان سپرده و مردم را با آنان تنها گذاشته! ☑️ @abdollahy_moh
🔥 هرگز برای کسی که خودکشی کرده، دل مسوزان.. او خود ارزشی برای خویشتن قائل نبوده.. و راه حیات و رشد خود را بسته.. در پست بعد حال هولناک کسانیکه خودکشی کرده اند و سپس زنده شدند (مرگ تقریبی) را ببینید👇 👉 @roshangarii 🚩