eitaa logo
روشنگران
106 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
33 فایل
✨🎇 کانال روشنــگران 🎇✨ 🛑پاسخِ شایعات‌ و شبهات 🛑مطالب روشنگرانه در موضوعات مختلفِ 🛑فرهنگے، اعتقادے ، سیاسی واجتماعی ...
مشاهده در ایتا
دانلود
3.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ زمینه سازان ظهور... نقش ایران و ایرانیان در زمینه سازی برای ظهور علیه السلام ❌کلیپ ویژه حتما ببینید و نشر دهید❌ @roshangeran
9.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 🌪در این روزهای ملتهب و آشفته زمین، برای یاریِ "عج در رفع موانع ظهور، قدم اول که مهمتر از بقیه‌ی کارهاست، چیست؟ ویژه‌ی 🤝🌹🤝 @roshangeran
32.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تصوری که در بین مردم جهان از (عج) میسازد! نگاهی به فلیم سینمایی " آپوکالیپس" و نکات خبیثانه ای که دست اندرکاران این فیلم برای به انحراف کشیدن ذهن مردم سراسر دنیا نسبت به (عج) در نظر گرفتند. ✅ @Roshangeran
5.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فتنه شناسی پیش از ظهور از زبان شهید حاج قاسم سلیمانی 🔸جهت تعجیل در ان شاءلله و سلامتی مولایمان عج صلوات... @Roshangeran
🔴 عدالت دقیق و عجیب خداوند! بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم روزى حضرت موسى(ع) از كنار كوهى عبور مى‏كرد، چشمه‏اى در آن جا ديد، از آب آن وضو گرفت، به بالاى كوه رفت، و مشغول نماز شد. در اين هنگام ديد اسب سوارى كنار چشمه آمد و از آب آن نوشيد، و كيسه‏ اش را كه پر از درهم بود از روى فراموشى در آن جا گذاشت و رفت. پس از رفتن او، چوپانى كنار چشمه آمد تا آبی بنوشد چشمش به كيسه پول افتاد، آن را برداشت و رفت. سپس پيرمردى خسته، كه بار هيزمى بر سر نهاده بود كنار چشمه آمد، بار هيزمش را بر زمين گذاشت و به استراحت پرداخت. در اين هنگام، اسب سوار در جستجوى كيسه ی پول خود به چشمه بازگشت و چون كيسه‏اش را نيافت به سراغ پيرمرد كه خوابيده بود رفت و گفت: كيسه مرا تو برداشته ‏اى! چون غير از تو كسى اينجا نيست. پير مرد گفت: من از كيسه تو خبر ندارم. بحث بين اسب سوار و پير مرد شديد شد و منجر به درگيرى گرديد. اسب سوار، پيرمرد را كشت و از آن جا دور شد! موسى(ع) كه ظاهر حادثه را عجيب و بر خلاف عدالت مى‏ديد عرض كرد: پروردگارا! عدالت در اين امور چگونه است؟ خداوند به موسى(ع) وحى كرد: آن پيرمرد هيزم‏شكن، پدر اسب سوار را كشته بود، لذا امروز توسط پسر مقتول قصاص شد. پدر اسب سوار به اندازه همان پولى كه در كيسه بود به پدر چوپان بدهكار بود، امروز چوپان به حق خود رسيد. به اين ترتيب قصاص و اداى دين انجام شد، و من داور عادل هستم. منبع: بحارالانوار، ج 61، ص 117 و 118 @Roshangeran
🔴 جیب بعضی ها در عید فطر زده میشه 🔹 آیت‌الله خوشوقت رحمه الله علیه: 🟣 شياطين رها نمی‌کنند و منتظرند وقتی ماه رمضان تمام شد، جيب بعضی را همان روز عيد فطر می‌زنند. او را به گناهی مبتلا می‌کنند و همه از بين می‌رود. بعضی يک هفته‌ی ديگر؛ بعضی دو هفته‌ی ديگر و بالاخره کم هستند کسانی که بتوانند تا ماه رمضان آينده، آن نتايج مثبت و مفيد را در خود نگه دارند. @Roshangeran
7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴اگر کوتاهی کنید، تا قیامت گیرید!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✅ @Roshangeran
10.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چرا مسیر رسیدن به ظهور، اینقدر سخت و پرفراز و نشیبه؟ (در واقع مجلس امام حسین،مجلس امام زمانه...) استاد شجاعی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✅ @Roshangeran
80.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدیه (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) به محمد بن مهزیار... «این شیعیان من که در آخـــــــرالزمان می‌آیند، مرا نمی‌بینند و بدون دیدن من، از دنیا می‌روند و به من معتقد هستند، اگر بدانند که من چقدر آنان را دوست دارم، از شوق دق می‌کنند و می‌میرند.» "حجت‌الاسلام هاشمی نژاد" ✅ @Roshangeran
💠خدمت پدر از دیدگاه عجل الله تعالی فرجه الشریف 🔹مرد کارگری بود که پدر پیری داشت، در خدمتگزاری او هیچ گونه کوتاهی نمی کرد و همیشه در خدمت پدر بود، جز شب‌های چهارشنبه که به مسجد سهله می‌رفت و در آن شبها به خاطر اعمال مسجد سهله و شب زنده داری در مسجد نمی توانست در خدمت پدر باشد. ولی پس از مدتی ترک کرد و به مسجد سهله نرفت. از او پرسیدند: چرا رفتن به مسجد سهله را ترک نمودی؟ 🔹در پاسخ گفت: چهل شب چهارشنبه به آنجا رفتم، آخرین شب چهارشنبه بود، نتوانستم بعد از ظهر زود حرکت کنم، نزدیک غروب به راه افتادم، مختصر راه رفته بودم، شب شد و من تنها به راه خود ادامه دادم. یک سوم راه مانده بود و هوا هم بسیار تاریک بود. ناگاه عربی را دیدم در حالی که بر اسب سوار است به سوی من می‌آید، همین که به من رسید با زبان عربی شروع به صحبت نمود و گفت: کجا می‌روی؟ گفتم: مسجد سهله می‌روم. فرمود: همراه تو چیز خوردنی هست؟ گفتم: نه. فرمود: دست خود را در جیب کن! گفتم: در جیبم چیزی نیست. بار دیگر این سخن را تکرار کرد. من دست خود را در جیب کردم، دیدم مقداری کشمش توی جیبم هست که برای بچه‌ها خریده بودم و در خاطرم نبود. آنگاه فرمود: پدر پیرت را به تو سفارش می‌کنم. این جمله را سه بار تکرار کرد. سپس از نظرم ناپدید شد، فهمیدم او حضرت مهدی است و راضی نیست را حتی در شب‌های چهارشنبه نیز ترک بنمایم. از این جهت دیگر به مسجد سهله نرفتم و آن عبادت‌ها را ترک نمودم. 📚 بحار ج ۵۳، ص ۲۴۶. ✅ @Roshangeran