eitaa logo
رویش🌱
522 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
204 ویدیو
14 فایل
با باران تعلیم و تربیت، ‌رویش نهال روح را به چشم می‌بینیم 🌱 ⚜️ بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان واحد سلمان فارسی شیراز 📲 ارتباط با ما: @zhraskryan
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌ترسم‌از‌اَدَب‌کردنت‌.mp3
5.22M
قصه من و خدا 💟 بارالها! ✨️بنده‌ای هستم شایستۀ عقوبت امّا می‌شود التماس کنم که مرا با تازیانۀ عقوبت خویش، ادب نکنی؟ من تاب عقوبت تو را ندارم. عقوبت که نمی‌کنی هیچ، رها هم مکن. ✨️نکند جوری با من رفتار کنی که بر خود ببالم و خیالم تخت شود که قدم به قدم در حال نزدیک شدن به تواَم. امّا وقتی پرده‌ها کنار رفت، دستم را خالی ببینم و خود را در نهایت پریشانی و ناداری و فرسنگ‌ها فاصله با تو... 🎙غزال سادات طباطبایی 📚 قصّۀ من و خدا «قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند» 🔹️🌻🔹️ ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان واحد سلمان فارسی شیراز ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ ☑️ @rouyesh_fars
-982966525_583702457 (2).mp3
6.77M
قصه من و خدا 💟 ✨ شکر خدایی را که تا به بن بست های نیاز رسیدم.. و از او طلب کردم، بلافاصله‌ آنچه را میخواستم در دستان کَرَم خویش قرار داد و عطایم کرد اما وقتی که او دست به سویم دراز کرد و از من قرضی خواست، دستانم را مشت کردم و بخل ورزیدم و بی‌اعتنا از کنار درخواستش رد شدم... ✨ شکر خدای را که هر حاجتی داشتم، در هر زمانی که خواستم، صدایش زدم و او هم پاسخم داد. 🎙 غزال سادات طباطبایی 📚 قصّۀ من و خدا «قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند» 🔹️🌻🔹️ ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان واحد سلمان فارسی شیراز ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ ☑️ @rouyesh_fars
1609768706_2033751801.mp3
9.54M
قصه من و خدا 💟 🍃 خداوندا ! خواسته ها همه در درگاه تو به مقصد می رسند و راه رسیدن به این مقصد همیشه باز است. برکه امید در پیشگاه تو، پیوسته پر از آب است و آن جا ناامیدی، واژه ای بی معناست. 🍃 کاش یکی از این انسان های ناامید به من می گفت: چگونه با وجود تو می شود ناامیدی را معنا کرد ؟ 🍃 کسی که دست نیازش را به سوی فضل تو دراز میکند و ریسمان امیدش را به پنجره خانه تو گره می زند، در مقابل خویش، مانعی نمی بیند. 🎙غزال سادات طباطبایی 📚 قصّۀ من و خدا «قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند» 🔹️🌻🔹️ ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان واحد سلمان فارسی شیراز ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ ☑️ @rouyesh_fars
-907469055_1433529027.mp3
5.48M
قصه ی من و خدا 💟 🌼 خدای خوب من...! 🌼 من کوچک بودم و تو ذره ذره وجودم را پروراندی و در میان دریا دریا نعمت ، غرقم کردی . وقتی هم بزرگ شدم ، نامم را بر آسمان عزت نوشتی . 🌼 بگذار بخوانمت ، ای خدایی که در دنیا مرا با احسان و فضل و نعمت خویش پرورش دادی و وقتی خود را آلوده به گناه دیدم و یأس می خواست کوبه در خانه دلم را به صدا درآورد ، تو به بخشش و کرم خویش در صحنه محشر اشاره کردی و دست نومیدی خشکید ... 🎙غزال سادات طباطبایی 📚 قصّۀ من و خدا «قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند» 🔹️🌻🔹️ ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان واحد سلمان فارسی شیراز ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ ☑️ @rouyesh_fars
1192697602_-654035941.mp3
6.53M
قصه ی من و خدا 💟 "میخواستی مهربان نباشی" 🪴 خدای من! صدایت می زنم؛ اما پریشانم، با این که رشته اشتیاق و امیدم به تو هنوز بریده نشده. 🪴 مشتاقم و امیدوار؛ اما می ترسم. نمی دانم آیا می توانم با این واژه ها حال حیرت زده ام را بیان کنم؟ خدایا! وقتی گناهان خویش را می بینم، تازه می فهمم ترس چه معنایی دارد؛ به قدری که آن را با تمام وجودم حس میکنم. 🪴 نگاه به گناهانم نفسم را به شماره می اندازد، اما وقتی چشمم به اقیانوس بی منتهای گرم تو می افتد، کویر ترک خورده و خاک تفتیده قلبم به باران امید تو، جان می گیرد. 🎙 غزال سادات طباطبایی 📚 قصّۀ من و خدا «قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند» 🔹️🌻🔹️ ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان واحد سلمان فارسی شیراز ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ ☑️ @rouyesh_fars
1812471553_-645745855.mp3
8.71M
قصه ی من و خدا 💟 "از تو به سوی تو فرار کردم" 🌻 آرزوهای من تناسبی با عملم ندارند... آرزوهایم بزرگ و صفحه ی کردارم پر از تیرگی گناه اما وقتی تو بیش از اندازه ی درک من، مهربانی بگذار از تو بخواهم که اگر خواستی سهمی از بخشش نصیبم کنی، به بزرگی آرزوهایم نگاه کن و اگر حکم تو به عقوبتم بود، از بدی هایم چشم بپوشان. 🌻 قربانت شوم! گناه ما گنهکاران هر چه بزرگ باشد، در برابر عظمت کرامت تو، قطره ای در برابر دریا هم نیست. تو به قدری حلیمی که وقتی به وسعت حلمت می نگرم گناه همه گنهکاران ذره ای می نماید و بس. 🌻تو که تنها عدل نداری، فضل هم داری و من هر جا که باشم به خانه فضل تو پناه می برم. 🎙غزال سادات طباطبایی 📚 قصّۀ من و خدا «قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند» 🔹️🌻🔹️ ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان واحد سلمان فارسی شیراز ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ ☑️ @rouyesh_fars
-2083315967_1478500032.mp3
8.27M
قصه ی من و خدا 💟 "مهربان بودی که گناهکار شدم" 🍀 من باید تنها تو را ستایش کنم و سپاس گویم. حلمی که از سر جهل باشد، هنری نیست و اصلا حلم نیست. 🍀 ما از باطن یکدیگر خبر نداریم که یکدیگر را تحمل می کنیم، البته اگر تحمل کنیم اما تو با این که از تمام وجودم باخبری و بر تک تک گناهانم آگاهی، باز هم بردباری میکنی و این بنده سرکش را تحمل میکنی. 🍀 گذشت هایی که از سر ضعف باشد، ستودنی نیست. چون نمی توانم انتقام بگیرم، گذشت میکنم؛ اما تو با این که تمام عالم در قبضه قدرت توست و اراده ات جهان را کن فیکون می کند، از گناه ما می گذری. 🎙غزال سادات طباطبایی 📚 قصّۀ من و خدا «قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند» 🔹️🌻🔹️ ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان واحد سلمان فارسی شیراز ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ ☑️ @rouyesh_fars
562372355_-1370338795.mp3
9.04M
قصه ی من و خدا 💟 "تو بزرگی؛ بزرگتر از همه ی گناهان" 💫 ای کسی که نیکی میکنی! ای کسی که زیبایی می بخشی! با توام! ای آن که نعمت عطا می کنی و زیاد هم عطا میکنی! 💫 خدایا هر چه تلاش کنم و روز و شبم را به عبادت سپری کنم، باز هم می گویم برای رهایی از عقاب تو، دل به اعمالم خوش نمی کنم و آن را نقطه اتکاء خویش قرار نمی دهم. 💫 چشم طمع من تنها به فضل توست؛ زیرا که تو، هم شایسته آنی که بندگانت با زینت تقوا، به مهمانی درگاهت بیایند، هم اهل بخششی و بندگانت را با مغفرتت میزبانی می کنی. 🎙غزال سادات طباطبایی 📚 قصّۀ من و خدا «قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند» 🔹️🌻🔹️ ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان واحد سلمان فارسی شیراز ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ ☑️ @rouyesh_fars
756489986_-1378855704.mp3
8.79M
قصه ی من و خدا 💟 "در عوض نعمت، معصیت کردیم" 🍃 ما می دانیم چه کرده ایم و می دانیم که اگر بخواهی به اندازه اعمالمان کیفر دهی، مستحق هر عذابی هستیم که اراده کنی؛ اما تو که می دانی چه قدر ضعیفیم و حقیریم و جاهل. 🍃 تو که میدانی ما از سر عناد با تو گناه نکرده ایم و نمی کنیم. تو که میدانی دنیا فریبمان داد و ما هم فریبش را خوردیم و گناه کردیم. این شناخت تو از ما و شناخت ما از توست که ما را به سوی تو میکشاند. 🍃 می دانیم که تو از ما رو برنمیگردانی و ما را از درگاه لطف ناامید نمی رانی؛ البته تو هر چه به ما نیکی کنی، بدان که می دانیم شایسته قطره ای از دریای رحمتت نیستیم. 🎙غزال سادات طباطبایی 📚 قصّۀ من و خدا «قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند» 🔹️🌻🔹️ ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان واحد سلمان فارسی شیراز ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ ☑️ @rouyesh_fars
-2016993536_-1489127906.mp3
8.13M
قصه ی من و خدا 💟 "کاش شغل ما، ذکر تو می‌شد!" 🪴 خوش به حال کسی که شغلش یاد توست و جز یاد تو کاری ندارد. خدایا! ما را شب و روز مشغول ذکر خویش کن. 🪴 خشم تو بی جانمان می کند. امان ببخش ما را از خشم جان ستانت. خدایا! حتی خیال عذاب تو، انسان را می سوزاند. پناهمان باش از عذاب سوزانت. 🪴 رزق و روزی ما را موهبت های خویش قرار بده، نه محروم شدن از فیض خود و از فضلت ما را غرق نعمت کن. خدایا! دلمان هوای خانه ات را کرده. دل تنگ زیارت شده ایم. روزی مان کن حج خانه خود و زیارت قبر نبی ات را که درود و رحمت و مغفرت و رضوان تو بر او و بر اهل بیتش. 🎙 غزال سادات طباطبایی 📚 قصّۀ من و خدا «قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند» 🔹️🌻🔹️ ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان واحد سلمان فارسی شیراز ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ ☑️ @rouyesh_fars
کاش‌به‌جای‌معصیت‌،اهل‌خشیت‌بودیم!.mp3
7.62M
قصه ی من و خدا 💟 "کاش به جای معصیت، اهل خشیت بودیم!" 🍃 خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست. 🍃 الهی! نکند از آنهایی باشم که پس از یک عمر عبادت ، شرک درو میکنند و با کفر از دنیا می روند. خودت زندگی مرا در ایستگاه خیر، متوقف کن. 🍃 وجود حقیری دارم و ظرف تحملم کوچک است! از یک سو نگران دنیا هستم و از سویی دغدغه آخرت دارم. خودت به یاری ام بیا و مرا از این نگرانی ها و دغدغه ها خلاص کن. 🍃 سرپرست حقیقی من تویی، که مولایی مهربان و رفیقی شفیقی. من به تو عادت کرده ام. نکند در این دنیا کسی را بر من مسلط کنی که با مهربانی، قهر کرده و با شفقت، غریبه باشد! 🎙 غزال سادات طباطبایی 📚 قصّۀ من و خدا «قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند» 🔹️🌻🔹️ ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان واحد سلمان فارسی شیراز ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ ☑️ @rouyesh_fars
نکند‌از‌من‌ناامید‌شده‌ای؟.mp3
9.97M
قصه ی من و خدا 💟 "نکند از من ناامید شده ای؟" 🌱 خدایا! مرا چه شده؟ چه بلایی بر سرم آمده؟ بگذار شرحی از احوالم بگویم، شاید جوابی بگیرم. 🌱 بارها با خود به نجوا نشستم و بر خویش نهیب زدم که چرا در گفتار با دیگران این قدر نشاط داری، اما در گفتگو با حضرت رب العالمین، این همه بی حالی و کسل؟ 🌱 عزم کردم که پیش از آمدن به محضر تو، خود را مهیای حضور کنم تا ادب سخن گفتن با تو مراعات شود و قلبم از نزد تو به جای دیگری سر نکشد؛ اما گویا دیگر از من رمیده ای که گاه در محراب نماز می ایستم، کسالت و هر بی حالی را مأمور من میکنی. 🎙غزال سادات طباطبایی 📚 قصّۀ من و خدا «قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند» 🔹️🌻🔹️ ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان واحد سلمان فارسی شیراز ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ ☑️ @rouyesh_fars
به‌تو‌خوش‌بینم‌،مرا‌ببخش!.mp3
3.97M
قصه ی من و خدا 💟 "به تو خوش بینم، مرا ببخش!" 🍂 هر چه بود و هر چه کردم، گذشت خدای من! 🍂 اگر از من بگذری، چیز عجیبی نیست، تو پیش از من نامه بسیاری از گنهکاران را پاک کرده ای. 🍂 گرمی که من از تو سراغ دارم کجا و مجازات گناهکاران کجا؟ تو بردباری، بیش از آن که بخواهی بندگان تقصیرکارت را مکافات کنی. 🍂 من از عدالت خانه ی تو به سرای فضلت پناه آورده ام. من از تو فرار کردم، اما جایی برای قرار نیافتم جز دامان رحمتت. من به تو گمان خوش دارم. تو وعده داده ای از کسانی که گمان خوش به تو دارند، خواهی گذشت و می دانم که به وعده خویش عمل خواهی کرد. 🎙 غزال سادات طباطبایی 📚 قصّۀ من و خدا «قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند» 🔹️🌻🔹️ ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان واحد سلمان فارسی شیراز ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ ☑️ @rouyesh_fars
من‌گناه‌کردم‌،تو‌خجالت‌کشیدی.mp3
10.36M
قصه ی من و خدا 💟 "من گناه کردم تو خجالت کشیدی" 🍃 آقای من! می دانم مرا می شناسی. میدانم مرا به یاد داری. من نه برای شناساندن خودم، نه برای یادآوری صفاتم، فقط برای آن که عقده های دلم را کمی خالی کنم، می خواهم از خودم بگویم. 🍃 خدایا! این بنده بی شرم و بی حیا که این گونه پرده دری کرده و حرمت مولا را نگه نداشته، همان کوچکی است که تو به نگاه لطف خویش، از میان انبوه خطرات، به سلامت بیرون آوردی و پروراندی. 🍃 من هیچ نمیدانستم، هیچ. هر چه یاد گرفتم، به تعلیم تو بود. من راه بلد نبودم و به خیال راه، می رفتم و به چاه می افتادم. بیراهه را راه می پنداشتم و جز آه، حاصلی برایم نداشت. این تو بودی که راه را نشانم دادی. 🎙 غزال سادات طباطبایی 📚 قصّۀ من و خدا «قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند» 🔹️🌻🔹️ ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان واحد سلمان فارسی شیراز ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ ☑️ @rouyesh_fars
جز‌تو‌کیست‌که‌مرا‌از‌عذابت‌نجات‌دهد؟!.mp3
7.04M
قصه ی من و خدا 💟 "جز تو کیست که مرا از عذابت نجات دهد؟!" 🥀 خدایا! 🥀 می دانم که بدم و بدی از ظاهر و باطنم می بارد؛ ولی اجازه بده که یک خوبی از خودم بگویم. 🥀 الهی! من گناه کرده ام و انکار نمی کنم؛ اما باور کن وقتی جانم را آلوده به گناه می کردم، ربوبیت تو را انکار نمی کردم. 🥀 من با این که معتقدم تو پروردگار منی، دستم به گناه آلوده می شد. من با گناه کردن، بنای آن ندارم که دستور تو را سبک بشمارم؛ هرگز! این قدرها دریده نیستم که خودم را جسورانه در مسیر کیفر تو قرار دهم یا این که تهدیدنامه های تو را بی ارزش بدانم. نه، این قدرها هم بد نیستم. 🎙 غزال سادات طباطبایی 📚 قصّۀ من و خدا «قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند» 🔹️🌻🔹️ ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان واحد سلمان فارسی شیراز ┅═══✼❉💠❉✼═══┅ ☑️ @rouyesh_fars