چشم بر هم بِگُذاری رمضان هم رفته
از زمان بهره نگیری،که زمان هم رفته
میرسد یک شب قدر و تو به غفلت گذری
ناگهان در تب غفلت ضربان هم رفته
نکند نامهٔ اعمال بگوید آن شب
نگران آمده بود و نگران هم رفته
تا نفس داری و دستت برسد کاری کن
میروی در سفر و یک چمدان هم رفته
چمدان دل من پر شده از رخت سیاه
کاش گویند بر آن آب روان هم رفته
با همین لطف خدایی بطلب عفو گناه
که خدایت پی جبران همان هم رفته
#سید_طباطبایی