❄️وقتی #آیتالله_وحید_خراسانی برای دستگیری #امام_خمینی گریه گرد!
خاطراتی کمتر شنیده شده از دستگیری امام خمینی در خرداد ۴۲
💥اختصاصی
💥پست ویژه
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔻مرحوم #علی_دوانی نقل می کند؛
حدود ساعت 10 صبح روز 17 محرم در کویت خوابیده بودم که تلفن زنگ زد. از خواب برخاستم و گوشی را برداشتم یکی از دوستان کویتی از آن طرف گفت: آقا!از ایران خبر دارید؟ گفتم: نه. گفت: رادیو را باز کنید، علم نخست وزیر دارد صحبت می کند. آیت الله خمینی را بازداشت کرده اند، آقای فلسفی و تمام وعاظ را زندانی نموده اند، گوش دهید ببینید چه می گوید.
فورا وحشت زده رادیو ترانزیستوری را از زیر تخت خواب برداشته و موج ایران را گرفتم، علم می گفت:....اینها مانند موش در دست ما گرفتارند،دادگاه صحرائی تشکیل می دهیم و آنها را محاکمه می کنیم....
تا آخر لاطائلاتی که گفت. فورا تلفن کردم به رفقا.
چند سال بود که من و دیگر رفقای اهل فضل هر کدام به حسینیه ای در کویت برای وعظ و تبلیغ دعوت بودیم، و ایام محرم و صفر و ماه مبارک رمضان را در آنجا برای انجام وظیفه دینی اشتغال داشتیم.
آیت الله آقای حاج #شیخ_حسین_وحیدی_خراسانی که امروز از مدرسین بزرگ درس خارج قم هستند، و از گویندگان طراز اول ایران به شمار می رفتند، و از اوائل نهضت به نجف اشرف رفته و سکونت اختیار کرده بودند، از نجف آمده بودند.
آقای حاج شیخ ابوالقاسم #خزعلی، و مرحوم سید محمد رضا #سعیدی و نویسنده از قم و آقای شیخ محمد نصراللهی از مشهد به کویت رفته بودیم، و آقای سید مرتضی قزوینی که از کربلا آمده بودند، و هر کدام در حسینیه خود به سر می بردیم.
به همه آقایان تلفن زدم، معلوم شد هیچ کدام اطلاع ندارند. پس از نقل اجمالی ماجرا گفتم چون حسینیه ما در وسط شهر (محله شرق) واقع است، بهتر است آقایان تشریف بیاورند حسینیه ما تا درباره روی داد ایران مذاکره کنیم ببینیم تکلیف ما در اینجا چیست؟
طولی نکشید آقایان نامبرده که حسینیه شان در نقاط دور و نزدیک کویت واقع بود، وارد شدند. نخست #همگی از این پیشامد غیر قابل پیش بینی و #اسائه_ادبی_که_نسبت_به_حضرت_آیت_الله_خمینی شده بود، #سخت_گریستیم، به خصوص که گذشته از شخصیت بزرگ علمی و معنوی معظم له، غیر از آقای وحیدی و قزوینی، هر چهار نفر افتخار شاگردی ایشان را داشتیم. به خصوص آقای خزعلی و مرحوم سعیدی که از شاگردان مخصوص معظم له بودند و رابطه بیشتری داشتند.
پس از مذاکرات مفصل به این نتیجه رسیدیم که برای جلوگیری از اعدام آیت الله خمینی، از وکلای شیعه کویت بخواهیم که آنها به نمایندگی شیعیان کویت و به تقاضای ما اهل منبر که مهمان ملت کویت بودیم، از شیخ عبدالله السالم الصباح که در دنیای عرب از اعتبار خاصی برخوردار بود، و شاه هم روی او حساب می کرد، که از شاه بخواهد از محاکمه صحرائی و اعدام احتمالی مرجع عالیقدر شیعه صرفنظر شود.
نمایندگان شیعه کویت گفتند: چون موضوع یک مسئله داخلی است، و مربوط به یک مرجع شیعه است، شیخ کویت دخالت نخواهد کرد و باید فکر دیگری نمود.
پس از یأس از این اقدام بنا شد هر کدام ما جداگانه نامه ای به آقایان مراجع نجف اشرف بنویسیم تا هر چه زودتر پیش از آن که کار به جای باریکی بکشد و خطری متوجه امام شود دست به کار شوند و هر کاری از دستشان بر می آید انجام دهند.
چون می گفتند شاید پستخانه را به دست مراجع نرساند، ناچار نامه ای نوشتم و به وسیله آقای سید مرتضی قزوینی از وعاظ معروف کربلا که او هم در کویت بود، برای مرحوم آیت الله خوئی فرستادم. روز بعد نیز طاقت نیاورده چون مسافر دیگری به نجف می رفت، دومین نامه را هم نوشتم و برای آن مرحوم فرستادم.
افسوس که آن موقع زیاد معمول نبود فتوکپی نامه ها را بگیرند و نگاه دارند، و امروز با این که حافظه ام بحمدالله قوی است، درست نمی دانم چه مطالبی را در آن دو نامه نوشته بودم. همچنین از آنجا که سخت پریشان بودیم تاریخ نامه را هم فراموشم کردم.
آنچه به یاد دارم این است که نوشته بودم، از موقع قیام آقایان مراجع قم و بیش از همه آیت الله خمینی بر ضد دستگاه جبار، آقایان مراجع نجف آن طور که انتظار می رفت اقدامی نکردند، و به مخابره چند تلگراف و نامه به تهران برای شاه و دولت اکتفا نمودند. کار به اینجا رسیده که باید آیت الله خمینی را دستگیر کنند و در تهران زندانی نمایند، حتی بیم اعدام ایشان هم است. شما آقایان نجف هم دست روی هم گذاشته اید تا بعد از این که خدای نکرده ایشان را اعدام کردند، بگوئید: انالله و انا الیه راجعون!
سپس کارهایی را که به نظرم می رسید خوب باشد آقایان مراجع نجف انجام دهند طی چند مطلب با شماره بعنوان پیشنهاد بر آن افزودم، و معذرت خواستم که اگر جسارت رفته است پدرانه مرا ببخشند که فکر مشوش و دل نگران است.
(منبع؛ امام خمینی در آینه خاطره ها، صص ۵۲و۵۳)
▫️دعوت به روزنه👇
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
پیام تاریخی امام خمینی به ملت ایران پيرامون قیام خونین ۱۵خرداد ۴۲
من روز ۱۵خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام میکنم
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
بسم الله الرحمن الرحیم
با فرا رسیدن ۱۵ خرداد خاطرۀ غم انگیز و حماسه آفرین این روز تاریخی تجدید میشود.
روزی که بنا بر آنچه که مشهور است قریب به پانزده هزار نفر از ملت مظلوم و ستم کشیدۀ ما به خاک و خون کشیده شد.
روزی که طلیعۀ نهضت اسلامی این ملت شجاع و غیور گردیده؛ نهضت عظیمی که بیش از شانزده سال پیش به دنبال قیام روحانیت مسئول و متعهد در مقابل محمدرضا پهلوی ـ که مخالفتش با اسلام عزیز آشکار و آشکارتر شد ـ شکل گرفت.
روحانیت به اعتراض برخاست و عصر عاشورا، پس از حادثه ای ناگوار، اعتراض با موج عظیم انسانی ـ اسلامی بالا گرفت و به اوج رسید.
و پس از آن، دست ناپاک استعمار از آستین شاه مخلوع در آمد و غائلۀ ۱۵ خرداد ـ ۱۲ محرّم ـ را هر چه دردناکتر به وجود آورد.
محرّم چه ماه پر غائله ای، و چه ماه خونی، و چه ماه حماسه آفرینی!
ماهی که دستگاه شاهنشاهی بنی امیه را در هم کوبید؛ و ماهی که رژیم شاهنشاهی 2500 سالۀ جنایتکاران را در هم پیچید.
ملت ما نه محرّم را، که شاهد قتل عامهای وحشیانۀ جباران است، فراموش می کند و نه ۱۵ خرداد را که سرآغاز نهضت اسلامی روحانیت است.
نهضت از حوزۀ علمیۀ قم، مرکز فقاهت راستین، برخاست؛ و برق آسا در سایر حوزه های علمیه و دانشگاهها و در تهران و سایر شهرها قشرهای عظیم ملت را فرا گرفت، و همه را به میدان مبارزه کشید.
و در سالهای اخیر که حوادث به دنبال حوادثبه وجود آمد؛ و ملت بزرگ با شعار اسلام و فریاد «الله اکبر» و نور ایمان و وحدت کلمه بنیاد پهلوی را از بُن کند. و ملت ما این روز را عزیز می شمارد.
و من روز ۱۵خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام می کنم.
و برای بزرگداشت شهدای خویش در این روز بزرگ در مدرسۀ فیضیه به سوگ مینشینم.
به امید آنکه با خواست خداوند متعال باقیماندۀ ریشه های گندیدۀ استعمار از بیخ و بُن کنده شود؛ و جمهوری اسلامی مبنی بر احکام نورانی قرآن مجید در کشور ما مستقر گردد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
روح الله الموسوی الخمینی
▫️(12 خرداد 1358 / 7 رجب 1399)
▫️صحیفه امام ج ۸ ص ۵۰.
🔘روزنه؛ دریچهای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
لازمه عقلانیت انقلابی، پرهیز از تفرقه و تندگویی در جبهه خودی!
روزهای تلخ دولت اعتدال را یادمان رفته؟
دهه عقبنشینی و عقبماندگی و وادادگی را یاتان نیست؟
یادتان نیست چطور شکست خوردیم؟
راز آن شکست تلخ و تبعاتش طولانیاش چه بود؟
تفرقه و درگیری داخلی جبهه انقلاب چقدر در تحمیل این شکست مؤثر بود؟
بیاییم عهد کنیم بر #وحدت_کلمه
اگر رقابت سیاسی هم هست؛ رقابت مؤمنانه کنیم.
@rozaneebefarda
عزت عالمین میخواهیم
سفر كاظمین میخواهیم
طوف قبر حسین(ع) میخواهیم
یا جوادالائمه(ع) ادرکنا....
@rozaneebefarda
غواص دریای ازلی الهی!
حجةالاسلام حمید احمدی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
●فقیه بزرگ و عالم فرزانه مرحوم آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی (رضوانالله تعالی علیه) به نقل از کتاب المناقب که ضمن کتاب وسیلة الخادم ابنروزبهان به چاپ رسیده است، عبارت عارف بزرگ محیالدین ابنعربی (متوفای ۶۳۸ هـ)، در توصیف امام جواد (علیهالسّلام) را چنین آورده است:
"و صَلَواتُ اللهِ و ملائِکته علی بابالله المفتوح، وکتابالله المشروح، ماهیة الماهیات، مطلق المقیدات، و
سِرّالسریاتالوجود، ظلّالله الممدود، المُنطَبع فی مِرآة العِرفان،
والمُنقطع مِن نیله حبلالوجدان، غَوّاص بحرالقدم، محیطالفضل و الکرم، حامل سِرّالرسول، مُهندِسالارواح والعقول، ادیب، معلمةالاسماء و الشؤون،
فهرسالکاف والنون،
غایةالظهور والایجاد، محمد بن علیالجواد."و درود خداوند و فرشتگانش بر باب گشوده الهی.
کتاب مشروح خداوند، حقیقت حقایق، مطلق هر مقید.
سر همه اسرار وجود.
سایه ممتد خداوند، نقش بسته در آینه عرفان و معرفت خداوند، کسیکه ریسمان وجدان ( در والایی خرد و علم و شرافت و معنویت) به او نخواهد رسید.
غواص دریای ازلی الهی، احاطهکننده فضیلت و کرم، حامل اسرار رسول خدا.
معلم روحها و عقلها، ادیب و معلم اسما و شئون الهی.
فهرست وجود، هدف ظهور و ایجاد موجودات، محمد بن علی ملقب به جواد!"
●"سلام بر تو ای باب المراد!
سلام بر تو ای باب رضای پدر!
سلام بر تو ای باب همه اهل نیاز به پیشگاه باب الحوائج!
ای دردانه پدر، جای گرفته در آغوش محبوب پدر !
ای که پارسایی به تو زینت گرفت.
ای آنکه در جوانی در مناعت و خرد بر فرازین قله عقول و علم درخشیدی!
ای که حضورت، جهاد با اهل نفاق و تزویر و زور و دنیا طلبان بود و شهادتت عریان کننده دنیای آراسته و متوهم ظلم و نفاق و جهل!
سلام خداوند فرشتگان مقربش بر تو باد ای بابالمراد!
@rozaneebefarda
دروازهها رو میبندیم و سید حسن را نگه میداریم!
#اختصاصی_روزنه
بعد از مطرح شدن احتمال انتقال آیتالله عاملی به تبریز جهت خدمت در جایگاه امامت جمعه، عدهای از مردم اردبیل در حمایت از ابقای ایشان در اردبیل به تجمع پرداختند.
برخی دستنوشتهها جالب بود:
دروازهها رو میبندیم و سید حسن را نگه میداریم!
آری! اینچنین است؛
وقتی کسی مخلصانه خود را وقف خدمت به مردمش کند
اینگونه در دلها نفوذ خواهد کرد...
یکی از برکات حضور جناب آقای عاملی در اردبیل، تقابل صریح و جدی و معقول با جریان پانترکها و فتنهگریهای #دولت_آذربایجان و توطئههای #علیف بوده است.
خدا ایشان حفظ فرماید.
@rozaneebefarda
ماجرای شنیدنی حر خراسان معروف به "مَندلی طلا"
محمدعلیِ پورعلی جوان زیبارویی بود که به خاطر طلائی رنگ بودن موهایش در روستای گُراخک شاندیز، به "مندلیطلا" معروف بود.
تا قبل از #شهادت در روستا گرفتار مشکلاتی بود، تا اینکه توسط کمیته انقلاب اسلامی دستگیر و پس از محاکمه به شلاق محکوم شد.
او را جلوی مسجد روستا و در برابر مردم، شلاق زدند.
بعد از اجرای حد، پدر پیرش به او گفت: خیر نبینی که آبروی منو بردی و از نمازِ تو مسجد محرومم کردی.
بعدها به یکی از دوستانش گفته بود: از حرف پدرم خیلی تکان خوردم و دلم خیلی شکست. هنگامی که زیر بغلم را گرفته بودند و از روی چهارپایه پایین میآوردند، رو به مسجد کردم و از خدا طلب بخشش کردم. بعد از چند روز هم دلم هوای جبهه کرد. به اباعبدالله(ع) متوسل شدم و تصمیم گرفتم به جبهه برم.
اهالی روستا میگویند: *مندلی طلا* عزم جبهه کرده بود اما بسیج روستا بهخاطر سابقه خرابش، ثبتنامش نکرد. از پایگاه بسیج شاندیز و اَبَرده هم اقدام کرد، آنها هم ثبتنامش نکردند.
دوست *مندلیطلا* که از بسیجیان روستای زُشک است، او را از طریق پایگاه بسیج روستای زشک ثبت نام کرده و او را به آموزش جبهه اعزام کرد.
وی میگوید: مندلیطلا بعد از طی دوران آموزش و هنگام اعزام به جبهه به من گفت: من بیست و هفت روز دیگه شهید میشوم و بدنم بیست روز توی بیابان میماند. وقتی بعد از چهل و هفت روز جنازهام را به روستا آوردند، توی همان نقطهای که شلاقم زدند، بدنم را بگذارید و پدرم را بالای سرم بیارید، بگویید پدرم کنار سرم بایستد و جلوی مردم حلالم کند و بگوید: *مندلیطلا توبه کرد تا هم خودش خدایی بشه و هم مایهٔ آبروی پدرش بشه.*
دقیقاً چهل و هفت روز پس از اعزام، پیکر مطهر این شهید را به روستا میآورند و تشییع میکنند.
مردم روستا میگویند: با اینکه پیکر این شهید بیست روز توی بیابان مانده بود، در فضای مسیر تشییع جنازه بوی عطر عجیبی پیچیده بود.
*پدر شهید* میگوید: *مندلی من* زمانی که میخواست به جبهه بره، برای خدافظی پیش من اومد و یکساعت دست و صورتمو میبوسید، اما من حاضر نشدم صورتشو ببوسم و الآن تو حسرت یک بوسهشَم.
من هیچوقت فکر نمیکردم که مندلی من یک روزی طلا بشه. جنازه پسرم بوی خیلی خوشی میداد.
تمام اهالی روستای گُراخک در تشییع پیکر این *شهید تواب* شرکت کرده بودند. الآن هم قدیمیهای روستا گواهی میدهند که تمام کوچهٔ مسیر تشییع را بوی عطر خوشی فرا گرفته بود و تا مدتها این عطر را حس میکردند.
*تاریخ تولد: ١۳۴٧/٠١/٠٢*
*تاریخ شهادت: ١٣۶۵/٠۴/١٢*
#شهید_محمد_علی_پور_علی
گفتگوی تفصیلی با فرزند این شهید را اینجا بخوانید
@shahidaneh110
@rozaneebefarda
40.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای شنیدنی حر خراسان معروف به "مَندلی طلا"
محمدعلیِ پورعلی جوان زیبارویی بود که به خاطر طلائی رنگ بودن موهایش در روستای گُراخک شاندیز، به "مندلیطلا" معروف بود.
تا قبل از #شهادت در روستا گرفتار مشکلاتی بود، تا اینکه توسط کمیته انقلاب اسلامی دستگیر و پس از محاکمه به شلاق محکوم شد.
او را جلوی مسجد روستا و در برابر مردم، شلاق زدند.
بعد از اجرای حد، پدر پیرش به او گفت: خیر نبینی که آبروی منو بردی و از نمازِ تو مسجد محرومم کردی.
بعدها به یکی از دوستانش گفته بود: از حرف پدرم خیلی تکان خوردم و دلم خیلی شکست. هنگامی که زیر بغلم را گرفته بودند و از روی چهارپایه پایین میآوردند، رو به مسجد کردم و از خدا طلب بخشش کردم. بعد از چند روز هم دلم هوای جبهه کرد. به اباعبدالله(ع) متوسل شدم و تصمیم گرفتم به جبهه برم.
▫️متن کامل یادداشت را اینجا بخوانید:
https://eitaa.com/rozaneebefarda/14793
گفتگوی تفصیلی فرزند این شهید را اینجا بخوانید
حمد و صلواتی به روح مطهر امام خمینی کبیر و همه شهدا و خصوصا این شهید عزیز هدیه کنیم...
@rozaneebefarda