eitaa logo
روزنه
6.3هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
260 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روزنه
💢 دیباج تحریف بر تن تاریخ حوزه علمیه نقدی بر روایت مخدوش جناب آقای از زندگانی آیت‌الله العظمی بروجردی/بخش دوم 💥اختصاصی/پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔺تهیه کنندگان کتاب دیباج در پوشش دفاع از سلوک سیاسی زعیم قم، تلاش دارند به تخطئه مسلک و مرام سیاسی آیت‌الله کاشانی بپردازند و از آن جمله اصل ورود مرحوم کاشانی به عرصه سیاست و خصوصا عملکرد ایشان در ماجرای نهضت نفت را مورد خدشه قرار می‌دهند. حال آنکه کارنامه آیت‌الله کاشانی، این مجتهد مجاهد مظلوم، کاملا قابل دفاع و منطبق بر اصول اسلامی است و هرگز نمی توان آن جناب را متهم به آلودگی‌های رایج عرصه سیاست‌ورزی دانست. از آن جمله در ماجرای اختلاف نظر آیت الله کاشانی با دکتر مصدق، در اخلاص و وطن دوستی و آینده نگری آن فقیه سیاس، همین بس که ایشان یک روز قبل از کودتا با نگارش نامه ای ضمن پیش بینی احتمال وقوع کودتا، یک بار دیگر وی را نصیحت می کند: «.. گرچه امکانی برای عرایضم نمانده ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علیرغم غرض ورزی ها..خودتان بهتر از هر کس می دانید که همّ و غمّم در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقاء آن مایل نیستید..»(آیت الله کاشانی و نهضت ملی شدن صنعت نفت،ص‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭405‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬) عجیب آنکه در مواردی از کتاب، تلویحا مخالفت فضلای طراز اول حوزه قم با آیت‌الله کاشانی القا شده حال آنکه پذیرش مخالفت اساسی بزرگانی چون امام خمینی با آیت الله کاشانی، دشوار و مخالف قرائن است، البته سکوت ایشان در لواء آیت الله بروجردی مسأله دیگری است که به ولایت پذیری ایشان بازمیگردد، ولی ابدا بدین معنا نیست که امام مخالف کاشانی بوده باشد! چنانکه امام بعدها در این مورد می گوید «جرم( مثل) کاشانی چیست..اینها عقیده شان این بود که اسلام در ایران پیاده بشود آنها می گفتند احکام غربی مترقی است»(60/3/25) 🔻در بخشی از دیباج ادعا شده که: « آیت الله بروجردی در تمام دوران اختلاف های نظری با آیت الله کاشانی از حیث مالی وی را کمک می کرد. البته سبک سیاسی باعث نزدیکی آن ها نشد.»(دیباج،ص‭‭192‬‬) عجیب که نه نویسنده و نه نقال خاطرات نمی داند که اعتبار آیت الله کاشانی آنقدر در بازار فراوان بوده است که نیاز به استمداد مالی از کسی نداشتند؛ لکن در اینجا اولا باید زمان و تاریخ کمک های آیت الله بروجردی- که البته به حق، نشان از ارادت ایشان به آیت الله کاشانی است- ذکر شود. ثانیا شخص آیت الله کاشانی چنین نبوده است که هر پولی را دریافت کنند ایشان تا منشا پولی معلوم نبود دریافت نمی کردند و بزرگترین دلیل بر رد ادعای دیباج نویسان که آیت الله کاشانی را سوداگر قدرت قلمداد می کنند، اینکه ایشان اگر دنبال دنیاطلبی بودند در همان دوران صدرات مجلس آبی برای خود گرم می کرد که اینگونه در نظر امثال شما حقیر در تاریخ ذکر نگردد، ضعیف بودن وضع مالی ایشان به جهت جفای مصدقی ها و بدنام کردن ایشان با دروغ هایی بود که منجر به انزوای سیاسی ایشان شده بود.(نهضت روحانیون،ج2، علی دوانی،ص‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭510‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬) 🔺تنظیم‌کننده دیباج که از باب "النقال کالبقال" افاضات جناب علوی بروجردی را چونان وحی منزل پنداشته و نقل کرده، برای معرفی آیت الله کاشانی به خاطرات دسته چندمی برخی افراد مانند سید رضا زنجانی از اعضای نهضت ملی و از مخالفان انقلاب و امام و آیت الله کاشانی و .. بسنده کرده و در موارد متعددی به نوشتجات سست مندرج در ویکی پدیا، ارجاع داده است. متاسفانه در فرازهای متعددی از کتاب دیباج سعی شده آیت الله کاشانی را العیاذبالله فردی شاه دوست معرفی کند! در حالیکه به شهادت تاریخ، ایشان تمام عمر شریف را خرج مبارزه با نظام استبدادی پهلوی نمود.(ناگفته‌هایی از مبارزات آیت‌الله کاشانی به روایت فرزندش، سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی) همزمانی انتشار دیباج در قم با تخریب سازمان یافته آیت‌الله کاشانی توسط معاندین خارج نشین، موضوع را کمی پیچیده می‌کند و علاوه بر آنکه مصداق مظلومیت مضاعف ایشان است، امکان تأثیرپذیری دیباج نویسان از فضای کاشانی ستیزی بین‌المللی را به ذهن متبادر می سازد که جای فحص و بررسی دارد. در بخش سوم یادداشت، به نشانه‌هایی از احتمال اثرپذیری نویسندگان دیباج از آثار و افکار معاندین و ضدانقلاب خارج نشین ارائه خواهد شد. @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
💢 دیباج تحریف بر تن تاریخ حوزه علمیه نقدی بر روایت مخدوش جناب آقای از زندگانی آیت‌الله العظمی بروجردی/بخش سوم 💥اختصاصی/پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔸جناب آقای علوی روجردی، متولد فروردین ۱۳۳۰ است یعنی در هنگام ارتحال آیت‌الله‌العظمی بروجردی بزرگ، تنها ۱۰ساله بوده است لذا طبیعی است که روایت او از سیره و اندیشه جد مادری اش، بازتکرار شنیده‌هایش از دیگران(اعضای بیت یا تاریخ نویسان) باشد. 🔺مع الاسف در جای جای کتاب دیباج (خصوصا در تبیین رابطه آیت‌الله العظمی بروجردی با آیت‌الله کاشانی) به شخص معلوم الحالی به نام _عنصر خارج نشین و ضد انقلاب_ استناد شده است که دم خروس تاثیر پذیری نویسنده و راوی از کتاب پر از دروغ و تحریف آمیز «نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی» را بیرون می زند. 🔻نزدیکی تفکرات یک نویسنده معاند لندن نشین (رهنما) با بیت آیت الله العظمی بروجردی، مسأله مهمی است که نیازمند تأمل فراوان است! با مروری گذرا بر کتاب دیباج و اثر علی رهنما، بدون اغراق می توان ادعا کرد که فصل مربوط به آیت‌الله کاشانی خلاصه شده آرا و تفکرات پرغلط و تحریف شده ای است که رهنما در کتابش دنبال می‌کند! جالبتر آنکه در مرحله تدوین نیز تقریبا تمام پانویس های کتاب رهنما (از جمله کتاب های قلم و سیاست سفری، مصدق و تاریخ افراسیابی و..) عینا بعنوان مأخذ آمده و از برداشت های بی کم و کاست از کتاب علی رهنما نشان دارد. 🔻رهنما در کتابش برای اولین بار ادعای آیت‌الله کاشانی و نواب صفوی در جهت کنار زدن آیت‌الله بروجردی را مطرح می‌کند(نيروهاي مذهبي بر بستر...،ص12)  وی در بخشی دیگر از کتاب خود می گوید: «در بيانيه‌اي كه به تاريخ 17اسفند‭‭‭‭‭‭‭‭1326‬‬‬‬‬‬‬‬ صادر مي‌شود، كاشاني وظيفه ديني مسلمين را تعيين كرده و تيغ حمله خود را بار ديگر تلويحاً متوجه بروجردي مي‌كند...در اين اعلاميه كاشاني در واقع از اخطار به بروجردي فراتر مي‌رود و به نظر مي‌رسد كه استدلالي ارائه مي‌دهد براي عدم كفايت او به عنوان مرجعي كه به يكي از وظايف عمده‌اش كه بايستي كوششي در راه مصالح دنيوي مسلمين باشد، عمل نمي‌كند. از اين نوشته كاشاني چنين استنباط مي‌شود كه از نظر او، بروجردي الگوي مرجعيت نيست... اگرچه كاشاني از كلمه مرجع استفاده نمي‌كند اما ظاهراً نزد او تعريف رهبري ديني الگوبرداري شده از موضع‌گيريها و كنش اجتماعي- سياسي و مذهبي شخص او يعني « زير نظام كاشاني» است.»(همان ص‭‭‭‭‭‭‭‭56-55‬‬‬‬‬‬‬‬) همان‌گونه كه ملاحظه مي‌شود، نويسنده با به كارگيري مكرر عباراتي مانند «تلويحاً»، «به نظر مي‌رسد»، «استنباط مي‌شود» و «ظاهراً» تلاش مي‌كند تا از انگيزه كاشاني براي كنار زدن آيت‌الله بروجردي از مقام مرجعيت تامه و جانشين ساختن خود در آن موقعيت، پرده‌برداري نمايد و اين در حالي است كه در سنت شيعي و حوزه‌هاي علميه هرگز سابقه كنار زده شدن مرجعيت تامه وجود نداشته و لذا به هيچ وجه زمينه‌اي براي به وجود آمدن چنين انگيزه‌اي نزد كاشاني نمي‌توان يافت و از سویی هیچ منبعی جز کتاب رهنما چنین برداشت سبکی را بیان نکرده است. 🔺تأثیر توهات تاریخی رهنما با روایت‌های مندرج در تابدان حد است که خط فکری آیت‌الله‌العظمی بروجردی از تاکتیک دوری از سیاست، به نظریه القا می‌شود(همان،ص‭‭‭‭‭‭‭‭156‬‬‬‬‬‬‬‬) به واقع رهنما هیچ ارادتي به آيت‌الله بروجردي ندارد، بلكه او به تفكري ارادت دارد كه آن تفكر قائل به جدايي دين از سياست است لذا وی بر خلاف آنچه که وی در کتابش ادعا مینماید و مدعی نگارش اثری پژوهشی و سند محور است،در واقع با تحلیل های ماست و دروازه ای که در مورد آیت الله کاشانی به کار می برد، هر پژوهشکر منصفی را متعجب و متأسف می‌سازد. 🔺علی رهنما در کتاب ممنوع‌الانتشارش، با کینه‌ورزی، آیت‌الله کاشانی را فردی غیرمهذب و به جاه‌طلبي سياسي محکوم می‌کند و نتيجه‌ میگیرد كه هر يك از روحانيوني كه پاي در سیاست گذارده‌اند يا خواهند گذارد، نيز داراي چنين خصائصي بوده یا خواهند بود؛ بدين ترتيب رهنما سعي دارد تا جدايي دين و دين‌مداران از سياست را به عنوان يك اصل مسلم مطرح سازد و تمامي روحانيوني را كه به هر نحو دخالتي در سياست كنند را يكسره محكوم سازد. بی شک ایستادگی روحانیت در برابر سلطه خوشایند استعمارگران نیست لذا «سرفرانسس شپرد» سفير وقت انگليس در تهران صریحا چنین می‌نویسد: «عقلائی و منطقی به نظر نمی‌رسد که برای برقراری روابط با اين شخصيت‌های مذهبی، وقتی صرف شود... البته اگر کوچک ترين احتمال نفوذ در کاشانی هم وجود داشته باشد، نبايد آن را از دست داد ولی من تنها اميدی که در مورد کاشانی دارم آن است که بتوانيم او را در افکار عمومی بی‌آبرو و متهم سازيم، تا نفوذ خود را از دست بدهد»(فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر شماره 6 و 7، مرکز بررسی های اسلامی) @rozaneebefarda ادامه دارد..
💢 دیباج تحریف بر تن تاریخ حوزه علمیه نقدی بر روایت مخدوش جناب آقای از زندگانی آیت‌الله العظمی بروجردی/بخش اول 💥اختصاصی/پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔺کتاب دیباج که مجموعه برداشت های شخصی آقای (بروجردی) از زندگانی آیت‌الله العظمی بروجردی را به رشته تحریر در آورده، به روایت بخشی از دوران تقارن مرجعیت آیت الله بروجردی با آیت الله کاشانی پرداخته و وقایع مرتبط را تحت عنوان فصل "راهنمای حقایق " بیان کرده است. راوی گرچه خود را تحلیلگر مسلط بر وقایع قلمداد کرده اما در حقیقت کاملا یک سویه به تخریب می پردازد و با پوشاندن دیباج تحریف بر تن تاریخ، زعیم قم را -بر خلاف واقع- مخالف سیاست و آیت الله کاشانی می نمایاند. 🔻در بخشی از کتاب چنین آمده است: «آیت الله کاشانی به ریاست مجلس رسیده بود و از آنجا که برای حوزه علمیه و مدیریت آن نقشه می کشید...برگلوی حوزه پا گذاشته بود و حمایت های همه جانبه را طلب می کرد».(دیباج،ص189) عجیب اینکه توهم توطئه بیت آیت الله بروجردی آنقدر زیاد بود که همواره تصور می کردند که بناست نقشه ای برای تصاحب جایگاه ایشان تدارک دیده شود، حال آنکه قرائن فراوانی در رد این توهم و اتهام سنگین وجود دارد از جمله، مرحوم صادقی تهرانی در باب مرجعیت گریزی آیت الله کاشانی اینگونه نقل می کند: «پس از فوت آقاي بروجردي مردم در اين انديشه بودند از چه كسي تقليد كنند. چند نفر از علماي بزرگ بودند كه خودمان تشخيص‌هايي داشتيم و سؤالاتي هم كرديم و بعضي‌ جواب‌هايي دادند كه جواب آقاي كاشاني هيچ‌گاه از يادم نمي‌رود. وقتي خدمت آقاي كاشاني رسيدم و از ايشان درباره مرجع تقليد سؤال كردم، فرمود:«من چه بگويم؟» عرض كردم:«بايد از خود شما تقليد كنيم؟» فرمود:«مرجع مسلمين بايد يك عالم رباني باشد كه در مقابل اين استعمار، استكبار، استبداد و استضعاف استقامت كند». گفتم:«او )كيست؟ فرمود:«آقاي خمینی » »(www.javanonline.ir/fa/news/637723) مشابه چنین تعابیری در خاطرات دیگران همچون مرحوم عسکراولادی نیز وجود دارد و نشان می دهد که آیت‌الله کاشانی علی‌رغم برخورداری از بنیه علمی، پایگاه اجتماعی و امکانات مادی، هرگز تمایلی برای تصدی ریاست دینی نداشته است. 🔻در بداندیشی برخی اطرافیان و اعضای بیت زعیم قم همین بس که وقتی آیت‌الله کاشانی از می خواهند که واسطه شوند تا آیت الله بروجردی برای برگزاری کنگره اسلامی اجازه دهند تجار وجوهی را به ایشان بدهند، علی‌رغم موافقت اولیه آیت الله بروجردی، اطرافیان ایشان در پی سعایت و مذمت بر می آیند و چنین القا می‌کنند که پس از این اجازه، دیگر پول به قم نمی آید! لذا ایشان را به تردید انداخته و منع خیر کردند.(یادآور،ویژه نامه قیام30تیر،شماره2،ص108) اگر آیت‌الله کاشانی رو به سوی حوزه قم می نمود نه سودای تصاحب جایگاه کسی را داشت و نه برگلوی کسی پاگذاشته بود بلکه ایشان فقط از حوزه حمایت همه جانبه می خواست، چنانکه در دیدار با طلاب و اهالی قم میگوید: « اگر من کار بدی می کنم، چرا با من مخالفت نمی کنید؟ اگر درست قدم بر می دارم، چرا حمایت نمی کنید؟قطعا ایشان می دانستند این حرفها به گوش آیت الله بروجردی هم می رسد.(شهر و حوزه علمیه قم، نهضت ملی و 30تیر، گفتگو با حمید سیف زاده،ص106) تمام خواست آیت الله کاشانی در مخالفت با مطامع انگلیسی ها بود که این امر مقدس، خوشایند برخی از نفوذی های بیوت نبود! 🔺نویسنده دیباج در نقلی مدعی شده که «بزرگان نسل جدید حوزه از جمله آقایان روح الله خمینی، محمدتقی بهجت، سیدمحمدکاظم شریعتمداری، مرتضی حائری و مرتضی لنگرودی، در منزل آیت الله بروجردی جمع شده بودند..نزاع های آیت الله کاشانی و دکتر محمد مصدق بالا گرفته بود.آقایان آمده بودند تا زعیم حوزه اقدامی عاجل را در برابر این اتفاق ها انجام دهند..بعد از شنیدن صحبت ها،(آیت الله بروجردی) به چند جمله بسنده نمودند:«آقایان معلوم میشود مرعوب شده اند؛ اما من مرعوب نشده ام. من از وقتی خودم را شناختم مرعوب چیزی نشده ام..این آقایان در برابر خدا چه هستند؟ دست سیاست آنان را بالا برده و همین دست سیاست فردا زمین خواهد زد»(دیباج،ص190) 🔻راوی چنین القاء میکند که دعوای آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق نزاع سیاسی صرف است! گویی آیت الله کاشانی فقط بر سر تقلیل قدرت با مصدق درگیر است؛ حال اینکه زمینه های اختلاف آیت الله کاشانی با مصدق از بعد از سی تیر شروع شد جایی که ایشان به مصدق بابت انتصاب افراد نابخرد و خونخوار در راس کار وگم شدن هدف نهضت و منع تعقیب عاملان غائله سی تیر و قدرت طلبی با انحلال مجلس و حل نشدن مشکلات مردم و رفراندوم غیر قانونی اعتراض می کند ولی مصدق پس میزند! @rozaneebefarda
💢 دیباج تحریف بر تن تاریخ حوزه علمیه نقدی بر روایت مخدوش جناب آقای از زندگانی آیت‌الله العظمی بروجردی/بخش دوم 💥اختصاصی/پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔺تهیه کنندگان کتاب دیباج در پوشش دفاع از سلوک سیاسی زعیم قم، تلاش دارند به تخطئه مسلک و مرام سیاسی آیت‌الله کاشانی بپردازند و از آن جمله اصل ورود مرحوم کاشانی به عرصه سیاست و خصوصا عملکرد ایشان در ماجرای نهضت نفت را مورد خدشه قرار می‌دهند. حال آنکه کارنامه آیت‌الله کاشانی، این مجتهد مجاهد مظلوم، کاملا قابل دفاع و منطبق بر اصول اسلامی است و هرگز نمی توان آن جناب را متهم به آلودگی‌های رایج عرصه سیاست‌ورزی دانست. از آن جمله در ماجرای اختلاف نظر آیت الله کاشانی با دکتر مصدق، در اخلاص و وطن دوستی و آینده نگری آن فقیه سیاس، همین بس که ایشان یک روز قبل از کودتا با نگارش نامه ای ضمن پیش بینی احتمال وقوع کودتا، یک بار دیگر وی را نصیحت می کند: «.. گرچه امکانی برای عرایضم نمانده ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علیرغم غرض ورزی ها..خودتان بهتر از هر کس می دانید که همّ و غمّم در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقاء آن مایل نیستید..»(آیت الله کاشانی و نهضت ملی شدن صنعت نفت،ص405) عجیب آنکه در مواردی از کتاب، تلویحا مخالفت فضلای طراز اول حوزه قم با آیت‌الله کاشانی القا شده حال آنکه پذیرش مخالفت اساسی بزرگانی چون امام خمینی با آیت الله کاشانی، دشوار و مخالف قرائن است، البته سکوت ایشان در لواء آیت الله بروجردی مسأله دیگری است که به ولایت پذیری ایشان بازمیگردد، ولی ابدا بدین معنا نیست که امام مخالف کاشانی بوده باشد! چنانکه امام بعدها در این مورد می گوید «جرم( مثل) کاشانی چیست..اینها عقیده شان این بود که اسلام در ایران پیاده بشود آنها می گفتند احکام غربی مترقی است»(60/3/25) 🔻در بخشی از دیباج ادعا شده که: « آیت الله بروجردی در تمام دوران اختلاف های نظری با آیت الله کاشانی از حیث مالی وی را کمک می کرد. البته سبک سیاسی باعث نزدیکی آن ها نشد.»(دیباج،ص 192) عجیب که نه نویسنده و نه نقال خاطرات نمی داند که اعتبار آیت الله کاشانی آنقدر در بازار فراوان بوده است که نیاز به استمداد مالی از کسی نداشتند؛ لکن در اینجا اولا باید زمان و تاریخ کمک های آیت الله بروجردی- که البته به حق، نشان از ارادت ایشان به آیت الله کاشانی است- ذکر شود. ثانیا شخص آیت الله کاشانی چنین نبوده است که هر پولی را دریافت کنند ایشان تا منشا پولی معلوم نبود دریافت نمی کردند و بزرگترین دلیل بر رد ادعای دیباج نویسان که آیت الله کاشانی را سوداگر قدرت قلمداد می کنند، اینکه ایشان اگر دنبال دنیاطلبی بودند در همان دوران صدرات مجلس آبی برای خود گرم می کرد که اینگونه در نظر امثال شما حقیر در تاریخ ذکر نگردد، ضعیف بودن وضع مالی ایشان به جهت جفای مصدقی ها و بدنام کردن ایشان با دروغ هایی بود که منجر به انزوای سیاسی ایشان شده بود.(نهضت روحانیون،ج2، علی دوانی،ص510) 🔺تنظیم‌کننده دیباج که از باب "النقال کالبقال" افاضات جناب علوی بروجردی را چونان وحی منزل پنداشته و نقل کرده، برای معرفی آیت الله کاشانی به خاطرات دسته چندمی برخی افراد مانند سید رضا زنجانی از اعضای نهضت ملی و از مخالفان انقلاب و امام و آیت الله کاشانی و .. بسنده کرده و در موارد متعددی به نوشتجات سست مندرج در ویکی پدیا، ارجاع داده است. متاسفانه در فرازهای متعددی از کتاب دیباج سعی شده آیت الله کاشانی را العیاذبالله فردی شاه دوست معرفی کند! در حالیکه به شهادت تاریخ، ایشان تمام عمر شریف را خرج مبارزه با نظام استبدادی پهلوی نمود.(ناگفته‌هایی از مبارزات آیت‌الله کاشانی به روایت فرزندش، سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی) همزمانی انتشار دیباج در قم با تخریب سازمان یافته آیت‌الله کاشانی توسط معاندین خارج نشین، موضوع را کمی پیچیده می‌کند و علاوه بر آنکه مصداق مظلومیت مضاعف ایشان است، امکان تأثیرپذیری دیباج نویسان از فضای کاشانی ستیزی بین‌المللی را به ذهن متبادر می سازد که جای فحص و بررسی دارد. در بخش سوم یادداشت، به نشانه‌هایی از احتمال اثرپذیری نویسندگان دیباج از آثار و افکار معاندین و ضدانقلاب خارج نشین ارائه خواهد شد. @rozaneebefarda
💢 دیباج تحریف بر تن تاریخ حوزه علمیه نقدی بر روایت مخدوش جناب آقای از زندگانی آیت‌الله العظمی بروجردی/بخش سوم 💥اختصاصی/پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔸جناب آقای علوی روجردی، متولد فروردین ۱۳۳۰ است یعنی در هنگام ارتحال آیت‌الله‌العظمی بروجردی بزرگ، تنها ۱۰ساله بوده است لذا طبیعی است که روایت او از سیره و اندیشه جد مادری اش، بازتکرار شنیده‌هایش از دیگران(اعضای بیت یا تاریخ نویسان) باشد. 🔺مع الاسف در جای جای کتاب دیباج (خصوصا در تبیین رابطه آیت‌الله العظمی بروجردی با آیت‌الله کاشانی) به شخص معلوم الحالی به نام _عنصر خارج نشین و ضد انقلاب_ استناد شده است که دم خروس تاثیر پذیری نویسنده و راوی از کتاب پر از دروغ و تحریف آمیز «نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی» را بیرون می زند. 🔻نزدیکی تفکرات یک نویسنده معاند لندن نشین (رهنما) با بیت آیت الله العظمی بروجردی، مسأله مهمی است که نیازمند تأمل فراوان است! با مروری گذرا بر کتاب دیباج و اثر علی رهنما، بدون اغراق می توان ادعا کرد که فصل مربوط به آیت‌الله کاشانی خلاصه شده آرا و تفکرات پرغلط و تحریف شده ای است که رهنما در کتابش دنبال می‌کند! جالبتر آنکه در مرحله تدوین نیز تقریبا تمام پانویس های کتاب رهنما (از جمله کتاب های قلم و سیاست سفری، مصدق و تاریخ افراسیابی و..) عینا بعنوان مأخذ آمده و از برداشت های بی کم و کاست از کتاب علی رهنما نشان دارد. 🔻رهنما در کتابش برای اولین بار ادعای آیت‌الله کاشانی و نواب صفوی در جهت کنار زدن آیت‌الله بروجردی را مطرح می‌کند(نيروهاي مذهبي بر بستر...،ص12) وی در بخشی دیگر از کتاب خود می گوید: «در بيانيه‌اي كه به تاريخ 17اسفند 1326 صادر مي‌شود، كاشاني وظيفه ديني مسلمين را تعيين كرده و تيغ حمله خود را بار ديگر تلويحاً متوجه بروجردي مي‌كند...در اين اعلاميه كاشاني در واقع از اخطار به بروجردي فراتر مي‌رود و به نظر مي‌رسد كه استدلالي ارائه مي‌دهد براي عدم كفايت او به عنوان مرجعي كه به يكي از وظايف عمده‌اش كه بايستي كوششي در راه مصالح دنيوي مسلمين باشد، عمل نمي‌كند. از اين نوشته كاشاني چنين استنباط مي‌شود كه از نظر او، بروجردي الگوي مرجعيت نيست... اگرچه كاشاني از كلمه مرجع استفاده نمي‌كند اما ظاهراً نزد او تعريف رهبري ديني الگوبرداري شده از موضع‌گيريها و كنش اجتماعي- سياسي و مذهبي شخص او يعني « زير نظام كاشاني» است.»(همان ص 56-55) همان‌گونه كه ملاحظه مي‌شود، نويسنده با به كارگيري مكرر عباراتي مانند «تلويحاً»، «به نظر مي‌رسد»، «استنباط مي‌شود» و «ظاهراً» تلاش مي‌كند تا از انگيزه كاشاني براي كنار زدن آيت‌الله بروجردي از مقام مرجعيت تامه و جانشين ساختن خود در آن موقعيت، پرده‌برداري نمايد و اين در حالي است كه در سنت شيعي و حوزه‌هاي علميه هرگز سابقه كنار زده شدن مرجعيت تامه وجود نداشته و لذا به هيچ وجه زمينه‌اي براي به وجود آمدن چنين انگيزه‌اي نزد كاشاني نمي‌توان يافت و از سویی هیچ منبعی جز کتاب رهنما چنین برداشت سبکی را بیان نکرده است. 🔺تأثیر توهات تاریخی رهنما با روایت‌های مندرج در تابدان حد است که خط فکری آیت‌الله‌العظمی بروجردی از تاکتیک دوری از سیاست، به نظریه القا می‌شود(همان،ص156) به واقع رهنما هیچ ارادتي به آيت‌الله بروجردي ندارد، بلكه او به تفكري ارادت دارد كه آن تفكر قائل به جدايي دين از سياست است لذا وی بر خلاف آنچه که وی در کتابش ادعا مینماید و مدعی نگارش اثری پژوهشی و سند محور است،در واقع با تحلیل های ماست و دروازه ای که در مورد آیت الله کاشانی به کار می برد، هر پژوهشکر منصفی را متعجب و متأسف می‌سازد. 🔺علی رهنما در کتاب ممنوع‌الانتشارش، با کینه‌ورزی، آیت‌الله کاشانی را فردی غیرمهذب و به جاه‌طلبي سياسي محکوم می‌کند و نتيجه‌ میگیرد كه هر يك از روحانيوني كه پاي در سیاست گذارده‌اند يا خواهند گذارد، نيز داراي چنين خصائصي بوده یا خواهند بود؛ بدين ترتيب رهنما سعي دارد تا جدايي دين و دين‌مداران از سياست را به عنوان يك اصل مسلم مطرح سازد و تمامي روحانيوني را كه به هر نحو دخالتي در سياست كنند را يكسره محكوم سازد. بی شک ایستادگی روحانیت در برابر سلطه خوشایند استعمارگران نیست لذا «سرفرانسس شپرد» سفير وقت انگليس در تهران صریحا چنین می‌نویسد: «عقلائی و منطقی به نظر نمی‌رسد که برای برقراری روابط با اين شخصيت‌های مذهبی، وقتی صرف شود... البته اگر کوچک ترين احتمال نفوذ در کاشانی هم وجود داشته باشد، نبايد آن را از دست داد ولی من تنها اميدی که در مورد کاشانی دارم آن است که بتوانيم او را در افکار عمومی بی‌آبرو و متهم سازيم، تا نفوذ خود را از دست بدهد»(فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر شماره 6 و 7، مرکز بررسی های اسلامی) @rozaneebefarda
💢 دیباج تحریف بر تن تاریخ حوزه علمیه نقدی بر روایت مخدوش جناب آقای از زندگانی آیت‌الله العظمی بروجردی/بخش اول 💥اختصاصی/پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔺کتاب دیباج که مجموعه برداشت های شخصی آقای (بروجردی) از زندگانی آیت‌الله العظمی بروجردی را به رشته تحریر در آورده، به روایت بخشی از دوران تقارن مرجعیت آیت الله بروجردی با آیت الله کاشانی پرداخته و وقایع مرتبط را تحت عنوان فصل "راهنمای حقایق " بیان کرده است. راوی گرچه خود را تحلیلگر مسلط بر وقایع قلمداد کرده اما در حقیقت کاملا یک سویه به تخریب می پردازد و با پوشاندن دیباج تحریف بر تن تاریخ، زعیم قم را -بر خلاف واقع- مخالف سیاست و آیت الله کاشانی می نمایاند. 🔻در بخشی از کتاب چنین آمده است: «آیت الله کاشانی به ریاست مجلس رسیده بود و از آنجا که برای حوزه علمیه و مدیریت آن نقشه می کشید...برگلوی حوزه پا گذاشته بود و حمایت های همه جانبه را طلب می کرد».(دیباج،ص189) عجیب اینکه توهم توطئه بیت آیت الله بروجردی آنقدر زیاد بود که همواره تصور می کردند که بناست نقشه ای برای تصاحب جایگاه ایشان تدارک دیده شود، حال آنکه قرائن فراوانی در رد این توهم و اتهام سنگین وجود دارد از جمله، مرحوم صادقی تهرانی در باب مرجعیت گریزی آیت الله کاشانی اینگونه نقل می کند: «پس از فوت آقاي بروجردي مردم در اين انديشه بودند از چه كسي تقليد كنند. چند نفر از علماي بزرگ بودند كه خودمان تشخيص‌هايي داشتيم و سؤالاتي هم كرديم و بعضي‌ جواب‌هايي دادند كه جواب آقاي كاشاني هيچ‌گاه از يادم نمي‌رود. وقتي خدمت آقاي كاشاني رسيدم و از ايشان درباره مرجع تقليد سؤال كردم، فرمود:«من چه بگويم؟» عرض كردم:«بايد از خود شما تقليد كنيم؟» فرمود:«مرجع مسلمين بايد يك عالم رباني باشد كه در مقابل اين استعمار، استكبار، استبداد و استضعاف استقامت كند». گفتم:«او )كيست؟ فرمود:«آقاي خمینی » »(www.javanonline.ir/fa/news/637723) مشابه چنین تعابیری در خاطرات دیگران همچون مرحوم عسکراولادی نیز وجود دارد و نشان می دهد که آیت‌الله کاشانی علی‌رغم برخورداری از بنیه علمی، پایگاه اجتماعی و امکانات مادی، هرگز تمایلی برای تصدی ریاست دینی نداشته است. 🔻در بداندیشی برخی اطرافیان و اعضای بیت زعیم قم همین بس که وقتی آیت‌الله کاشانی از می خواهند که واسطه شوند تا آیت الله بروجردی برای برگزاری کنگره اسلامی اجازه دهند تجار وجوهی را به ایشان بدهند، علی‌رغم موافقت اولیه آیت الله بروجردی، اطرافیان ایشان در پی سعایت و مذمت بر می آیند و چنین القا می‌کنند که پس از این اجازه، دیگر پول به قم نمی آید! لذا ایشان را به تردید انداخته و منع خیر کردند.(یادآور،ویژه نامه قیام30تیر،شماره2،ص108) اگر آیت‌الله کاشانی رو به سوی حوزه قم می نمود نه سودای تصاحب جایگاه کسی را داشت و نه برگلوی کسی پاگذاشته بود بلکه ایشان فقط از حوزه حمایت همه جانبه می خواست، چنانکه در دیدار با طلاب و اهالی قم میگوید: « اگر من کار بدی می کنم، چرا با من مخالفت نمی کنید؟ اگر درست قدم بر می دارم، چرا حمایت نمی کنید؟قطعا ایشان می دانستند این حرفها به گوش آیت الله بروجردی هم می رسد.(شهر و حوزه علمیه قم، نهضت ملی و 30تیر، گفتگو با حمید سیف زاده،ص106) تمام خواست آیت الله کاشانی در مخالفت با مطامع انگلیسی ها بود که این امر مقدس، خوشایند برخی از نفوذی های بیوت نبود! 🔺نویسنده دیباج در نقلی مدعی شده که «بزرگان نسل جدید حوزه از جمله آقایان روح الله خمینی، محمدتقی بهجت، سیدمحمدکاظم شریعتمداری، مرتضی حائری و مرتضی لنگرودی، در منزل آیت الله بروجردی جمع شده بودند..نزاع های آیت الله کاشانی و دکتر محمد مصدق بالا گرفته بود.آقایان آمده بودند تا زعیم حوزه اقدامی عاجل را در برابر این اتفاق ها انجام دهند..بعد از شنیدن صحبت ها،(آیت الله بروجردی) به چند جمله بسنده نمودند:«آقایان معلوم میشود مرعوب شده اند؛ اما من مرعوب نشده ام. من از وقتی خودم را شناختم مرعوب چیزی نشده ام..این آقایان در برابر خدا چه هستند؟ دست سیاست آنان را بالا برده و همین دست سیاست فردا زمین خواهد زد»(دیباج،ص190) 🔻راوی چنین القاء میکند که دعوای آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق نزاع سیاسی صرف است! گویی آیت الله کاشانی فقط بر سر تقلیل قدرت با مصدق درگیر است؛ حال اینکه زمینه های اختلاف آیت الله کاشانی با مصدق از بعد از سی تیر شروع شد جایی که ایشان به مصدق بابت انتصاب افراد نابخرد و خونخوار در راس کار وگم شدن هدف نهضت و منع تعقیب عاملان غائله سی تیر و قدرت طلبی با انحلال مجلس و حل نشدن مشکلات مردم و رفراندوم غیر قانونی اعتراض می کند ولی مصدق پس میزند! @rozaneebefarda
💢 دیباج تحریف بر تن تاریخ حوزه علمیه نقدی بر روایت مخدوش جناب آقای از زندگانی آیت‌الله العظمی بروجردی/بخش دوم 💥اختصاصی/پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔺تهیه کنندگان کتاب دیباج در پوشش دفاع از سلوک سیاسی زعیم قم، تلاش دارند به تخطئه مسلک و مرام سیاسی آیت‌الله کاشانی بپردازند و از آن جمله اصل ورود مرحوم کاشانی به عرصه سیاست و خصوصا عملکرد ایشان در ماجرای نهضت نفت را مورد خدشه قرار می‌دهند. حال آنکه کارنامه آیت‌الله کاشانی، این مجتهد مجاهد مظلوم، کاملا قابل دفاع و منطبق بر اصول اسلامی است و هرگز نمی توان آن جناب را متهم به آلودگی‌های رایج عرصه سیاست‌ورزی دانست. از آن جمله در ماجرای اختلاف نظر آیت الله کاشانی با دکتر مصدق، در اخلاص و وطن دوستی و آینده نگری آن فقیه سیاس، همین بس که ایشان یک روز قبل از کودتا با نگارش نامه ای ضمن پیش بینی احتمال وقوع کودتا، یک بار دیگر وی را نصیحت می کند: «.. گرچه امکانی برای عرایضم نمانده ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علیرغم غرض ورزی ها..خودتان بهتر از هر کس می دانید که همّ و غمّم در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقاء آن مایل نیستید..»(آیت الله کاشانی و نهضت ملی شدن صنعت نفت،ص405) عجیب آنکه در مواردی از کتاب، تلویحا مخالفت فضلای طراز اول حوزه قم با آیت‌الله کاشانی القا شده حال آنکه پذیرش مخالفت اساسی بزرگانی چون امام خمینی با آیت الله کاشانی، دشوار و مخالف قرائن است، البته سکوت ایشان در لواء آیت الله بروجردی مسأله دیگری است که به ولایت پذیری ایشان بازمیگردد، ولی ابدا بدین معنا نیست که امام مخالف کاشانی بوده باشد! چنانکه امام بعدها در این مورد می گوید «جرم( مثل) کاشانی چیست..اینها عقیده شان این بود که اسلام در ایران پیاده بشود آنها می گفتند احکام غربی مترقی است»(60/3/25) 🔻در بخشی از دیباج ادعا شده که: « آیت الله بروجردی در تمام دوران اختلاف های نظری با آیت الله کاشانی از حیث مالی وی را کمک می کرد. البته سبک سیاسی باعث نزدیکی آن ها نشد.»(دیباج،ص 192) عجیب که نه نویسنده و نه نقال خاطرات نمی داند که اعتبار آیت الله کاشانی آنقدر در بازار فراوان بوده است که نیاز به استمداد مالی از کسی نداشتند؛ لکن در اینجا اولا باید زمان و تاریخ کمک های آیت الله بروجردی- که البته به حق، نشان از ارادت ایشان به آیت الله کاشانی است- ذکر شود. ثانیا شخص آیت الله کاشانی چنین نبوده است که هر پولی را دریافت کنند ایشان تا منشا پولی معلوم نبود دریافت نمی کردند و بزرگترین دلیل بر رد ادعای دیباج نویسان که آیت الله کاشانی را سوداگر قدرت قلمداد می کنند، اینکه ایشان اگر دنبال دنیاطلبی بودند در همان دوران صدرات مجلس آبی برای خود گرم می کرد که اینگونه در نظر امثال شما حقیر در تاریخ ذکر نگردد، ضعیف بودن وضع مالی ایشان به جهت جفای مصدقی ها و بدنام کردن ایشان با دروغ هایی بود که منجر به انزوای سیاسی ایشان شده بود.(نهضت روحانیون،ج2، علی دوانی،ص510) 🔺تنظیم‌کننده دیباج که از باب "النقال کالبقال" افاضات جناب علوی بروجردی را چونان وحی منزل پنداشته و نقل کرده، برای معرفی آیت الله کاشانی به خاطرات دسته چندمی برخی افراد مانند سید رضا زنجانی از اعضای نهضت ملی و از مخالفان انقلاب و امام و آیت الله کاشانی و .. بسنده کرده و در موارد متعددی به نوشتجات سست مندرج در ویکی پدیا، ارجاع داده است. متاسفانه در فرازهای متعددی از کتاب دیباج سعی شده آیت الله کاشانی را العیاذبالله فردی شاه دوست معرفی کند! در حالیکه به شهادت تاریخ، ایشان تمام عمر شریف را خرج مبارزه با نظام استبدادی پهلوی نمود.(ناگفته‌هایی از مبارزات آیت‌الله کاشانی به روایت فرزندش، سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی) همزمانی انتشار دیباج در قم با تخریب سازمان یافته آیت‌الله کاشانی توسط معاندین خارج نشین، موضوع را کمی پیچیده می‌کند و علاوه بر آنکه مصداق مظلومیت مضاعف ایشان است، امکان تأثیرپذیری دیباج نویسان از فضای کاشانی ستیزی بین‌المللی را به ذهن متبادر می سازد که جای فحص و بررسی دارد. در بخش سوم یادداشت، به نشانه‌هایی از احتمال اثرپذیری نویسندگان دیباج از آثار و افکار معاندین و ضدانقلاب خارج نشین ارائه خواهد شد. @rozaneebefarda
💢 دیباج تحریف بر تن تاریخ حوزه علمیه نقدی بر روایت مخدوش جناب آقای از زندگانی آیت‌الله العظمی بروجردی/بخش سوم 💥اختصاصی/پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔸جناب آقای علوی روجردی، متولد فروردین ۱۳۳۰ است یعنی در هنگام ارتحال آیت‌الله‌العظمی بروجردی بزرگ، تنها ۱۰ساله بوده است لذا طبیعی است که روایت او از سیره و اندیشه جد مادری اش، بازتکرار شنیده‌هایش از دیگران(اعضای بیت یا تاریخ نویسان) باشد. 🔺مع الاسف در جای جای کتاب دیباج (خصوصا در تبیین رابطه آیت‌الله العظمی بروجردی با آیت‌الله کاشانی) به شخص معلوم الحالی به نام _عنصر خارج نشین و ضد انقلاب_ استناد شده است که دم خروس تاثیر پذیری نویسنده و راوی از کتاب پر از دروغ و تحریف آمیز «نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی» را بیرون می زند. 🔻نزدیکی تفکرات یک نویسنده معاند لندن نشین (رهنما) با بیت آیت الله العظمی بروجردی، مسأله مهمی است که نیازمند تأمل فراوان است! با مروری گذرا بر کتاب دیباج و اثر علی رهنما، بدون اغراق می توان ادعا کرد که فصل مربوط به آیت‌الله کاشانی خلاصه شده آرا و تفکرات پرغلط و تحریف شده ای است که رهنما در کتابش دنبال می‌کند! جالبتر آنکه در مرحله تدوین نیز تقریبا تمام پانویس های کتاب رهنما (از جمله کتاب های قلم و سیاست سفری، مصدق و تاریخ افراسیابی و..) عینا بعنوان مأخذ آمده و از برداشت های بی کم و کاست از کتاب علی رهنما نشان دارد. 🔻رهنما در کتابش برای اولین بار ادعای آیت‌الله کاشانی و نواب صفوی در جهت کنار زدن آیت‌الله بروجردی را مطرح می‌کند(نيروهاي مذهبي بر بستر...،ص12) وی در بخشی دیگر از کتاب خود می گوید: «در بيانيه‌اي كه به تاريخ 17اسفند 1326 صادر مي‌شود، كاشاني وظيفه ديني مسلمين را تعيين كرده و تيغ حمله خود را بار ديگر تلويحاً متوجه بروجردي مي‌كند...در اين اعلاميه كاشاني در واقع از اخطار به بروجردي فراتر مي‌رود و به نظر مي‌رسد كه استدلالي ارائه مي‌دهد براي عدم كفايت او به عنوان مرجعي كه به يكي از وظايف عمده‌اش كه بايستي كوششي در راه مصالح دنيوي مسلمين باشد، عمل نمي‌كند. از اين نوشته كاشاني چنين استنباط مي‌شود كه از نظر او، بروجردي الگوي مرجعيت نيست... اگرچه كاشاني از كلمه مرجع استفاده نمي‌كند اما ظاهراً نزد او تعريف رهبري ديني الگوبرداري شده از موضع‌گيريها و كنش اجتماعي- سياسي و مذهبي شخص او يعني « زير نظام كاشاني» است.»(همان ص 56-55) همان‌گونه كه ملاحظه مي‌شود، نويسنده با به كارگيري مكرر عباراتي مانند «تلويحاً»، «به نظر مي‌رسد»، «استنباط مي‌شود» و «ظاهراً» تلاش مي‌كند تا از انگيزه كاشاني براي كنار زدن آيت‌الله بروجردي از مقام مرجعيت تامه و جانشين ساختن خود در آن موقعيت، پرده‌برداري نمايد و اين در حالي است كه در سنت شيعي و حوزه‌هاي علميه هرگز سابقه كنار زده شدن مرجعيت تامه وجود نداشته و لذا به هيچ وجه زمينه‌اي براي به وجود آمدن چنين انگيزه‌اي نزد كاشاني نمي‌توان يافت و از سویی هیچ منبعی جز کتاب رهنما چنین برداشت سبکی را بیان نکرده است. 🔺تأثیر توهات تاریخی رهنما با روایت‌های مندرج در تابدان حد است که خط فکری آیت‌الله‌العظمی بروجردی از تاکتیک دوری از سیاست، به نظریه القا می‌شود(همان،ص156) به واقع رهنما هیچ ارادتي به آيت‌الله بروجردي ندارد، بلكه او به تفكري ارادت دارد كه آن تفكر قائل به جدايي دين از سياست است لذا وی بر خلاف آنچه که وی در کتابش ادعا مینماید و مدعی نگارش اثری پژوهشی و سند محور است،در واقع با تحلیل های ماست و دروازه ای که در مورد آیت الله کاشانی به کار می برد، هر پژوهشکر منصفی را متعجب و متأسف می‌سازد. 🔺علی رهنما در کتاب ممنوع‌الانتشارش، با کینه‌ورزی، آیت‌الله کاشانی را فردی غیرمهذب و به جاه‌طلبي سياسي محکوم می‌کند و نتيجه‌ میگیرد كه هر يك از روحانيوني كه پاي در سیاست گذارده‌اند يا خواهند گذارد، نيز داراي چنين خصائصي بوده یا خواهند بود؛ بدين ترتيب رهنما سعي دارد تا جدايي دين و دين‌مداران از سياست را به عنوان يك اصل مسلم مطرح سازد و تمامي روحانيوني را كه به هر نحو دخالتي در سياست كنند را يكسره محكوم سازد. بی شک ایستادگی روحانیت در برابر سلطه خوشایند استعمارگران نیست لذا «سرفرانسس شپرد» سفير وقت انگليس در تهران صریحا چنین می‌نویسد: «عقلائی و منطقی به نظر نمی‌رسد که برای برقراری روابط با اين شخصيت‌های مذهبی، وقتی صرف شود... البته اگر کوچک ترين احتمال نفوذ در کاشانی هم وجود داشته باشد، نبايد آن را از دست داد ولی من تنها اميدی که در مورد کاشانی دارم آن است که بتوانيم او را در افکار عمومی بی‌آبرو و متهم سازيم، تا نفوذ خود را از دست بدهد»(فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر شماره 6 و 7، مرکز بررسی های اسلامی) @rozaneebefarda
12.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید|| کنایه معنادار مهدی نصیری و علوی بروجردی به نقل تاریخ زمان حکومت امیرالمؤمنین (ع) به جای اینکه خودمان را اصلاح کنیم آنان را خراب می‌کنیم و توجه نمی‌کنیم که با اعتقاد مردم چه می‌کند. 🔸حاشیه روزنه 1. شاید هیچ‌کس تصور نکند که کسی از این گزاره دچار شبهه اعتقادی شود: «وجود فساد به‌صورت نسبی در هر حکومتی طبیعی است و مهم برخورد عادلانه است چنانچه در حکومت امیرالمؤمنین نیز برخی مفسده‌ها بود و حضرت با آنان برخورد می‌کردند.» «اعتدال در فهم» یکی از شروط ابتدایی مفاهمه و نقد است و معلوم نیست چرا برخی مدعیان «اعتدال» از این گزاره دچار شبهه اعتقادی شده‌اند. 2. هم‌راهی کلامی آقای با آقای و عناصر افراطی نظیر ، در تخریب عناصر انقلابی معنای خاص خود را دارد. طبق گفته برخی خبرنگاران آقای علیدوست هدف خود از حضور در «نشست دوره‌ای اساتید» را «تعدیل برخی موضع‌گیری‌ها» عنوان کرده است اما ظاهرا ماجرا عمیق‌تر از این حرف‌هاست. 3. آقای علوی بروجردی می‌گوید:«آقای بروجردی فرموده بودند مردم عقاید خود را از روی برهان و استدلال یاد نگرفته‌اند هرکجا عالمی بوده مهذب بوده نگاه به او کردند و زندگی‌اش را دیده‌اند و معتقد شدند.» این محور اشتباه مشترک آقای علوی بروجردی، نصیری و علیدوست است. این آقایان گمان کرده‌اند جوانِ امروز همان جوان صد سال قبل است که بدون مطالعه و با صرف خوش‌اخلاقی روحانی محل دین خود را پذیرفته و توان تحلیلی ندارد البته شکی نیست که اخلاق عالمان در تقویت دین‌داری مردم مؤثر است اما نادیده گرفتن قوت فکری جوان امروز جفاست. @rozaneebefarda
💢 دیباج تحریف بر تن تاریخ حوزه علمیه نقدی بر روایت مخدوش جناب آقای از زندگانی آیت‌الله العظمی بروجردی/بخش اول 💥اختصاصی/پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔺کتاب دیباج که مجموعه برداشت های شخصی آقای (بروجردی) از زندگانی آیت‌الله العظمی بروجردی را به رشته تحریر در آورده، به روایت بخشی از دوران تقارن مرجعیت آیت الله بروجردی با آیت الله کاشانی پرداخته و وقایع مرتبط را تحت عنوان فصل "راهنمای حقایق " بیان کرده است. راوی گرچه خود را تحلیلگر مسلط بر وقایع قلمداد کرده اما در حقیقت کاملا یک سویه به تخریب می پردازد و با پوشاندن دیباج تحریف بر تن تاریخ، زعیم قم را -بر خلاف واقع- مخالف سیاست و آیت الله کاشانی می نمایاند. 🔻در بخشی از کتاب چنین آمده است: «آیت الله کاشانی به ریاست مجلس رسیده بود و از آنجا که برای حوزه علمیه و مدیریت آن نقشه می کشید...برگلوی حوزه پا گذاشته بود و حمایت های همه جانبه را طلب می کرد».(دیباج،ص189) عجیب اینکه توهم توطئه بیت آیت الله بروجردی آنقدر زیاد بود که همواره تصور می کردند که بناست نقشه ای برای تصاحب جایگاه ایشان تدارک دیده شود، حال آنکه قرائن فراوانی در رد این توهم و اتهام سنگین وجود دارد از جمله، مرحوم صادقی تهرانی در باب مرجعیت گریزی آیت الله کاشانی اینگونه نقل می کند: «پس از فوت آقاي بروجردي مردم در اين انديشه بودند از چه كسي تقليد كنند. چند نفر از علماي بزرگ بودند كه خودمان تشخيص‌هايي داشتيم و سؤالاتي هم كرديم و بعضي‌ جواب‌هايي دادند كه جواب آقاي كاشاني هيچ‌گاه از يادم نمي‌رود. وقتي خدمت آقاي كاشاني رسيدم و از ايشان درباره مرجع تقليد سؤال كردم، فرمود:«من چه بگويم؟» عرض كردم:«بايد از خود شما تقليد كنيم؟» فرمود:«مرجع مسلمين بايد يك عالم رباني باشد كه در مقابل اين استعمار، استكبار، استبداد و استضعاف استقامت كند». گفتم:«او )كيست؟ فرمود:«آقاي خمینی » »(www.javanonline.ir/fa/news/637723) مشابه چنین تعابیری در خاطرات دیگران همچون مرحوم عسکراولادی نیز وجود دارد و نشان می دهد که آیت‌الله کاشانی علی‌رغم برخورداری از بنیه علمی، پایگاه اجتماعی و امکانات مادی، هرگز تمایلی برای تصدی ریاست دینی نداشته است. 🔻در بداندیشی برخی اطرافیان و اعضای بیت زعیم قم همین بس که وقتی آیت‌الله کاشانی از می خواهند که واسطه شوند تا آیت الله بروجردی برای برگزاری کنگره اسلامی اجازه دهند تجار وجوهی را به ایشان بدهند، علی‌رغم موافقت اولیه آیت الله بروجردی، اطرافیان ایشان در پی سعایت و مذمت بر می آیند و چنین القا می‌کنند که پس از این اجازه، دیگر پول به قم نمی آید! لذا ایشان را به تردید انداخته و منع خیر کردند.(یادآور،ویژه نامه قیام30تیر،شماره2،ص108) اگر آیت‌الله کاشانی رو به سوی حوزه قم می نمود نه سودای تصاحب جایگاه کسی را داشت و نه برگلوی کسی پاگذاشته بود بلکه ایشان فقط از حوزه حمایت همه جانبه می خواست، چنانکه در دیدار با طلاب و اهالی قم میگوید: « اگر من کار بدی می کنم، چرا با من مخالفت نمی کنید؟ اگر درست قدم بر می دارم، چرا حمایت نمی کنید؟قطعا ایشان می دانستند این حرفها به گوش آیت الله بروجردی هم می رسد.(شهر و حوزه علمیه قم، نهضت ملی و 30تیر، گفتگو با حمید سیف زاده،ص106) تمام خواست آیت الله کاشانی در مخالفت با مطامع انگلیسی ها بود که این امر مقدس، خوشایند برخی از نفوذی های بیوت نبود! 🔺نویسنده دیباج در نقلی مدعی شده که «بزرگان نسل جدید حوزه از جمله آقایان روح الله خمینی، محمدتقی بهجت، سیدمحمدکاظم شریعتمداری، مرتضی حائری و مرتضی لنگرودی، در منزل آیت الله بروجردی جمع شده بودند..نزاع های آیت الله کاشانی و دکتر محمد مصدق بالا گرفته بود.آقایان آمده بودند تا زعیم حوزه اقدامی عاجل را در برابر این اتفاق ها انجام دهند..بعد از شنیدن صحبت ها،(آیت الله بروجردی) به چند جمله بسنده نمودند:«آقایان معلوم میشود مرعوب شده اند؛ اما من مرعوب نشده ام. من از وقتی خودم را شناختم مرعوب چیزی نشده ام..این آقایان در برابر خدا چه هستند؟ دست سیاست آنان را بالا برده و همین دست سیاست فردا زمین خواهد زد»(دیباج،ص190) 🔻راوی چنین القاء میکند که دعوای آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق نزاع سیاسی صرف است! گویی آیت الله کاشانی فقط بر سر تقلیل قدرت با مصدق درگیر است؛ حال اینکه زمینه های اختلاف آیت الله کاشانی با مصدق از بعد از سی تیر شروع شد جایی که ایشان به مصدق بابت انتصاب افراد نابخرد و خونخوار در راس کار وگم شدن هدف نهضت و منع تعقیب عاملان غائله سی تیر و قدرت طلبی با انحلال مجلس و حل نشدن مشکلات مردم و رفراندوم غیر قانونی اعتراض می کند ولی مصدق پس میزند! @rozaneebefarda
💢 دیباج تحریف بر تن تاریخ حوزه علمیه نقدی بر روایت مخدوش جناب آقای از زندگانی آیت‌الله العظمی بروجردی/بخش دوم 💥اختصاصی/پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔺تهیه کنندگان کتاب دیباج در پوشش دفاع از سلوک سیاسی زعیم قم، تلاش دارند به تخطئه مسلک و مرام سیاسی آیت‌الله کاشانی بپردازند و از آن جمله اصل ورود مرحوم کاشانی به عرصه سیاست و خصوصا عملکرد ایشان در ماجرای نهضت نفت را مورد خدشه قرار می‌دهند. حال آنکه کارنامه آیت‌الله کاشانی، این مجتهد مجاهد مظلوم، کاملا قابل دفاع و منطبق بر اصول اسلامی است و هرگز نمی توان آن جناب را متهم به آلودگی‌های رایج عرصه سیاست‌ورزی دانست. از آن جمله در ماجرای اختلاف نظر آیت الله کاشانی با دکتر مصدق، در اخلاص و وطن دوستی و آینده نگری آن فقیه سیاس، همین بس که ایشان یک روز قبل از کودتا با نگارش نامه ای ضمن پیش بینی احتمال وقوع کودتا، یک بار دیگر وی را نصیحت می کند: «.. گرچه امکانی برای عرایضم نمانده ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علیرغم غرض ورزی ها..خودتان بهتر از هر کس می دانید که همّ و غمّم در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقاء آن مایل نیستید..»(آیت الله کاشانی و نهضت ملی شدن صنعت نفت،ص405) عجیب آنکه در مواردی از کتاب، تلویحا مخالفت فضلای طراز اول حوزه قم با آیت‌الله کاشانی القا شده حال آنکه پذیرش مخالفت اساسی بزرگانی چون امام خمینی با آیت الله کاشانی، دشوار و مخالف قرائن است، البته سکوت ایشان در لواء آیت الله بروجردی مسأله دیگری است که به ولایت پذیری ایشان بازمیگردد، ولی ابدا بدین معنا نیست که امام مخالف کاشانی بوده باشد! چنانکه امام بعدها در این مورد می گوید «جرم( مثل) کاشانی چیست..اینها عقیده شان این بود که اسلام در ایران پیاده بشود آنها می گفتند احکام غربی مترقی است»(60/3/25) 🔻در بخشی از دیباج ادعا شده که: « آیت الله بروجردی در تمام دوران اختلاف های نظری با آیت الله کاشانی از حیث مالی وی را کمک می کرد. البته سبک سیاسی باعث نزدیکی آن ها نشد.»(دیباج،ص 192) عجیب که نه نویسنده و نه نقال خاطرات نمی داند که اعتبار آیت الله کاشانی آنقدر در بازار فراوان بوده است که نیاز به استمداد مالی از کسی نداشتند؛ لکن در اینجا اولا باید زمان و تاریخ کمک های آیت الله بروجردی- که البته به حق، نشان از ارادت ایشان به آیت الله کاشانی است- ذکر شود. ثانیا شخص آیت الله کاشانی چنین نبوده است که هر پولی را دریافت کنند ایشان تا منشا پولی معلوم نبود دریافت نمی کردند و بزرگترین دلیل بر رد ادعای دیباج نویسان که آیت الله کاشانی را سوداگر قدرت قلمداد می کنند، اینکه ایشان اگر دنبال دنیاطلبی بودند در همان دوران صدرات مجلس آبی برای خود گرم می کرد که اینگونه در نظر امثال شما حقیر در تاریخ ذکر نگردد، ضعیف بودن وضع مالی ایشان به جهت جفای مصدقی ها و بدنام کردن ایشان با دروغ هایی بود که منجر به انزوای سیاسی ایشان شده بود.(نهضت روحانیون،ج2، علی دوانی،ص510) 🔺تنظیم‌کننده دیباج که از باب "النقال کالبقال" افاضات جناب علوی بروجردی را چونان وحی منزل پنداشته و نقل کرده، برای معرفی آیت الله کاشانی به خاطرات دسته چندمی برخی افراد مانند سید رضا زنجانی از اعضای نهضت ملی و از مخالفان انقلاب و امام و آیت الله کاشانی و .. بسنده کرده و در موارد متعددی به نوشتجات سست مندرج در ویکی پدیا، ارجاع داده است. متاسفانه در فرازهای متعددی از کتاب دیباج سعی شده آیت الله کاشانی را العیاذبالله فردی شاه دوست معرفی کند! در حالیکه به شهادت تاریخ، ایشان تمام عمر شریف را خرج مبارزه با نظام استبدادی پهلوی نمود.(ناگفته‌هایی از مبارزات آیت‌الله کاشانی به روایت فرزندش، سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی) همزمانی انتشار دیباج در قم با تخریب سازمان یافته آیت‌الله کاشانی توسط معاندین خارج نشین، موضوع را کمی پیچیده می‌کند و علاوه بر آنکه مصداق مظلومیت مضاعف ایشان است، امکان تأثیرپذیری دیباج نویسان از فضای کاشانی ستیزی بین‌المللی را به ذهن متبادر می سازد که جای فحص و بررسی دارد. در بخش سوم یادداشت، به نشانه‌هایی از احتمال اثرپذیری نویسندگان دیباج از آثار و افکار معاندین و ضدانقلاب خارج نشین ارائه خواهد شد. @rozaneebefarda
💢 دیباج تحریف بر تن تاریخ حوزه علمیه نقدی بر روایت مخدوش جناب آقای از زندگانی آیت‌الله العظمی بروجردی/بخش سوم 💥اختصاصی/پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔸جناب آقای علوی روجردی، متولد فروردین ۱۳۳۰ است یعنی در هنگام ارتحال آیت‌الله‌العظمی بروجردی بزرگ، تنها ۱۰ساله بوده است لذا طبیعی است که روایت او از سیره و اندیشه جد مادری اش، بازتکرار شنیده‌هایش از دیگران(اعضای بیت یا تاریخ نویسان) باشد. 🔺مع الاسف در جای جای کتاب دیباج (خصوصا در تبیین رابطه آیت‌الله العظمی بروجردی با آیت‌الله کاشانی) به شخص معلوم الحالی به نام _عنصر خارج نشین و ضد انقلاب_ استناد شده است که دم خروس تاثیر پذیری نویسنده و راوی از کتاب پر از دروغ و تحریف آمیز «نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی» را بیرون می زند. 🔻نزدیکی تفکرات یک نویسنده معاند لندن نشین (رهنما) با بیت آیت الله العظمی بروجردی، مسأله مهمی است که نیازمند تأمل فراوان است! با مروری گذرا بر کتاب دیباج و اثر علی رهنما، بدون اغراق می توان ادعا کرد که فصل مربوط به آیت‌الله کاشانی خلاصه شده آرا و تفکرات پرغلط و تحریف شده ای است که رهنما در کتابش دنبال می‌کند! جالبتر آنکه در مرحله تدوین نیز تقریبا تمام پانویس های کتاب رهنما (از جمله کتاب های قلم و سیاست سفری، مصدق و تاریخ افراسیابی و..) عینا بعنوان مأخذ آمده و از برداشت های بی کم و کاست از کتاب علی رهنما نشان دارد. 🔻رهنما در کتابش برای اولین بار ادعای آیت‌الله کاشانی و نواب صفوی در جهت کنار زدن آیت‌الله بروجردی را مطرح می‌کند(نيروهاي مذهبي بر بستر...،ص12) وی در بخشی دیگر از کتاب خود می گوید: «در بيانيه‌اي كه به تاريخ 17اسفند 1326 صادر مي‌شود، كاشاني وظيفه ديني مسلمين را تعيين كرده و تيغ حمله خود را بار ديگر تلويحاً متوجه بروجردي مي‌كند...در اين اعلاميه كاشاني در واقع از اخطار به بروجردي فراتر مي‌رود و به نظر مي‌رسد كه استدلالي ارائه مي‌دهد براي عدم كفايت او به عنوان مرجعي كه به يكي از وظايف عمده‌اش كه بايستي كوششي در راه مصالح دنيوي مسلمين باشد، عمل نمي‌كند. از اين نوشته كاشاني چنين استنباط مي‌شود كه از نظر او، بروجردي الگوي مرجعيت نيست... اگرچه كاشاني از كلمه مرجع استفاده نمي‌كند اما ظاهراً نزد او تعريف رهبري ديني الگوبرداري شده از موضع‌گيريها و كنش اجتماعي- سياسي و مذهبي شخص او يعني « زير نظام كاشاني» است.»(همان ص 56-55) همان‌گونه كه ملاحظه مي‌شود، نويسنده با به كارگيري مكرر عباراتي مانند «تلويحاً»، «به نظر مي‌رسد»، «استنباط مي‌شود» و «ظاهراً» تلاش مي‌كند تا از انگيزه كاشاني براي كنار زدن آيت‌الله بروجردي از مقام مرجعيت تامه و جانشين ساختن خود در آن موقعيت، پرده‌برداري نمايد و اين در حالي است كه در سنت شيعي و حوزه‌هاي علميه هرگز سابقه كنار زده شدن مرجعيت تامه وجود نداشته و لذا به هيچ وجه زمينه‌اي براي به وجود آمدن چنين انگيزه‌اي نزد كاشاني نمي‌توان يافت و از سویی هیچ منبعی جز کتاب رهنما چنین برداشت سبکی را بیان نکرده است. 🔺تأثیر توهات تاریخی رهنما با روایت‌های مندرج در تابدان حد است که خط فکری آیت‌الله‌العظمی بروجردی از تاکتیک دوری از سیاست، به نظریه القا می‌شود(همان،ص156) به واقع رهنما هیچ ارادتي به آيت‌الله بروجردي ندارد، بلكه او به تفكري ارادت دارد كه آن تفكر قائل به جدايي دين از سياست است لذا وی بر خلاف آنچه که وی در کتابش ادعا مینماید و مدعی نگارش اثری پژوهشی و سند محور است،در واقع با تحلیل های ماست و دروازه ای که در مورد آیت الله کاشانی به کار می برد، هر پژوهشکر منصفی را متعجب و متأسف می‌سازد. 🔺علی رهنما در کتاب ممنوع‌الانتشارش، با کینه‌ورزی، آیت‌الله کاشانی را فردی غیرمهذب و به جاه‌طلبي سياسي محکوم می‌کند و نتيجه‌ میگیرد كه هر يك از روحانيوني كه پاي در سیاست گذارده‌اند يا خواهند گذارد، نيز داراي چنين خصائصي بوده یا خواهند بود؛ بدين ترتيب رهنما سعي دارد تا جدايي دين و دين‌مداران از سياست را به عنوان يك اصل مسلم مطرح سازد و تمامي روحانيوني را كه به هر نحو دخالتي در سياست كنند را يكسره محكوم سازد. بی شک ایستادگی روحانیت در برابر سلطه خوشایند استعمارگران نیست لذا «سرفرانسس شپرد» سفير وقت انگليس در تهران صریحا چنین می‌نویسد: «عقلائی و منطقی به نظر نمی‌رسد که برای برقراری روابط با اين شخصيت‌های مذهبی، وقتی صرف شود... البته اگر کوچک ترين احتمال نفوذ در کاشانی هم وجود داشته باشد، نبايد آن را از دست داد ولی من تنها اميدی که در مورد کاشانی دارم آن است که بتوانيم او را در افکار عمومی بی‌آبرو و متهم سازيم، تا نفوذ خود را از دست بدهد»(فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر شماره 6 و 7، مرکز بررسی های اسلامی) @rozaneebefarda