اباذری و تطهیر توأمان شاه و شریعتمداری!
[صفحه ۴ از ۴]
اختصاصی|| #جهاد_تبیین
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
در نتیجه، مردم و علمای تبریز تا آن موقع می پنداشتند که آزادی شان از دست پیشه وری با هزینه گزافی همچون امتیاز نفت شمال بوده است و این تداعیِ همان وابستگیها پهلوی اول بود و در عمل هیچ تغییر ریشه داری در پهلوی رخ نداده است و وجود این نگاه در تبریز از زبان آیت الله مجتهدی، راوی معتبر وقایع آن روزهای تبریز منعکس شده است (بحران آذربایجان، ص204، ص222).
پس استقبال نمایشی از شاه در تبریز که با حضور معدود معممین از جمله شریعتمداری و در غیاب بزرگان تبریز برگزار شد اولا در یادداشت آقای اباذری مورد بزرگ نمایی قرار گرفته است. ثانیا استقبال صورت گرفته که امری حکومتی و بی ریشه بود را با هیچ منطقی نمی توان موافق ارتکاز بزرگان روحانيت تبریز و قم و سایر بلاد دانست؛ چه اینکه بر خلاف مدعای سست و نادرست نویسنده، عالمان شیعی هرگز شاه دستنشانده برآمده از کودتای ضدمردمی و ضد دینی را، منجی تبریز و قهرمان مبارزه با شوروی نمیپنداشتند تا بخواهند از او تجلیل کنند یا حامی او باشند و از این رو اتهام حمایت از طاغوت به بزرگان، فاقد منطق و وجاهت تاریخی و دینی است. وانگهی! تدابیر حکیمانه در کاهش ظلم پهلویها یا ملاحظه شرايط و اقتضائات شیعیان، موجب انتخاب راهبردهای متنوع مبارزاتی و سیاسی میشد که نمیتوان و نباید این تکثر و تنوع مبارزاتی را به معنای تایید یا اختلاف بین بزرگان در انکار مشروعیت و تقابل با پهلوی قلمداد کرد.
آنچه در یادداشت پرتحریف آقای اباذری نادیده گرفته شده، #مقاومتمردمی در برابر حکومت پیشهوری است که به راهبری و مجاهدت روحانيت بیدار تبریز صورت میگرفت. این مقاومت به حدی بود که چند روز قبل از رسیدن قوای دولت مرکزی به تبریز، این شهر از دست فرقه دمکرات پس گرفته شد و این حکومت خودخوانده در 21 آذر 1325 سقوط کرد.(بحران آذربایجان، ص354 ؛ تاریخ پنجاه هفت ساله ایران، ص696)
مجاهدت مردم شجاع تبریز در غیاب ارتش پوشالی پهلوی، بسیار پر رنگ بود و به طوری که گفته می شود 500 نفر از اعضای حکومت پیشه وری در آن زمان توسط مردم کشته شدند.(تاریخ پنجاه هفت ساله ایران، ص718).
از سوی دیگر بین شوروی و حکومت پیشه وری پیامهایی رد و بدل میشد که آنها را از مقاومت باز میداشت (یادداشت های سیاسی ایران، ج13، ص412) و به همین جهت میتوان گفت دولت مرکزی به جز درگیری در حوالی میانه، مسیر همواری برای رسیدن به تبریز داشته و نمی توان آنها را فاتح و ناجی تبریز نامید.(تاریخ پنجاه هفت ساله ایران، ص715)
با این وجود جناب اباذری توضیح دهد مردم و روحانیت تبریز با کدام منطق، شاه را ناجی تبریز میدانستند؟!
یادداشت مذکور که خواسته یا ناخواسته به دنبال تطهیر پهلوی و شریعتمداری است بر پایه پیش فرضهای نادرست و سو گیری های سیاسی نویسنده نگاشته شده است که نظیر آن را در دیگر نوشتههای او مخصوصا در تطهیر منتظری نیز میبینیم (رجوع شود به دانشنامه امام خمینی). آقای اباذری که در سال 60طلبه شده و سابقه شاگردی منتظری را دارد، به بهانه خاطره نگاری هایی که از تنی چند از علما داشته در عرصه تاریخ نگاری حوزه علمیه وارد شده است (سایت جماران) و بی شک از حیث علمی و سابقه پژوهشی در قد و قواره تاریخ نگاران با سابقه و متعهد انقلاب اسلامی، خاصه جناب حجتالاسلام والمسلمین روحانی نیست که نقضهای تحریفآمیز او بتواند روایتهای مستند و درست را مخدوش سازد. علیرغم آنکه نوشتجات او مورد توجه محافل علمی قرار ندارد، اما صرفا برای عمل به #فریضهتبیین، و جهت تقابل با تحریف تاریخ معاصر ایران، برخی اغلاط یادداشت وی مورد نقد قرار گرفت.
اباذری علاوه بر نگارش مطالب گاه و بیگاه تحریفآمیز، از ادبیاتی رادیکال و بعضا آکنده از طعنه و توهین استفاده میکند و به عنوان نمونه در یکی از یادداشتهای به اصطلاح تاریخی خود، از تعابیری چون «طلبه مقدمات خوان»، «غارتگر»، «هتاک»، «جاهل»، «دوستی خاله خرسه»، برای نقد شخصیت موجه طرف مقابل خود استفاده کرده و فراتر از آن، اتهام «جاسوس و نفوذی انگلیس» را به یکی از چهرههای اصیل و انقلابی و موجه و مورد تایید امام خمینی نسبت داده بود که یادآور اهانت های سریالی لیبرالهای وطنی موسوم به اصلاحطلب و اعتدالی به نیروهای انقلابی است و امید است ضمن توبه از این قبیل سخنان ناروا، از تکرار آن پرهیز نماید.
@rozaneebefarda