قیامهای روحانیان شیعه در صد ساله اخیر به روایت #امام_خمینی
[ص ۱ از ۵]
#رضاخان_و_روحانیت/۶ #صدسالگی_کودتای_سیاه
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
روحانیون در رأس قیامها و نهضتها
...راجع به جهت سیاسیش که اینها داشتند، آن مقداری که من #مطلعم و نزدیک بوده به ما، شما نهضتهایی که واقع شده است، برخلاف چیزهایی که مخالف مصالح اسلام بوده، در این صد و چند سال، یکیش #قضیۀ_تنباکو بود که همه مطلع هستید. میرزا ـ رضوان الله علیه ـ میرزای شیرازی بزرگ ـ رضوان الله علیه ـ امر فرمود و علمای ایران، علمای بلاد ایران ـ رضوان الله علیهم ـ که در رأسشان میرزای آشتیانی بود، در تهران اجرا کردند این مطلب را و دولت ساقط شدۀ ایران را زنده کردند؛ ساقط کرده بودند اینها، برای یک مقدار کمی که می خواستند بروند تعیش کنند و دوره گردی کنند، اینها فروخته بودند ایران را به خارجیها. و میرزای شیرازی ـ رضوان الله علیه ـ امر فرمود و سایر علمای ایران جانفشانی کردند و زجر کشیدند، زحمت کشیدند، قیام کردند، مردم را به قیام وا داشتند تا اینکه لغو شد.
این نهضت در مقابل استبداد و #مشروطیت؛ این نهضت از نجف شروع شد به دست علما. در ایران هم با دست علما بود که آن استبداد سخت که هر کاری می خواهد بکند، هرکس را بکشد، کشته ... این سربازهای بیچاره [را] از اطراف آورده بودند، به آنها نان نمی دادند؛ کالسکۀ اعلیحضرت همایونی از طرف حضرت عبدالعظیم می رفت؛ اینها جمع شده بودند آنجا شکایت کنند، یکی هم سنگی زده بود؛ فرستاد اینها را ـ از قراری که در تاریخ هست ـ آوردند و جمع کردند اینها را و گفت اینها را خفه کنید! عدۀ کثیر اینها را خفه کردند؛ تا یکی از [رجال] ـ مستوفی الممالک بود، کی بود ـ رفت فریاد کرد: آخر این چه کاری است؛ شفاعت کرد. یک همچو مردمی بودند، یک همچو مستبدهایی بودند. آن محمدعلی میرزایش را همه می شناسند چه آدم ـ چه جانوری بوده. دیگرانش هم همین طور. در مقابل این استبداد، علما قیام کردند و یک نهضتی به وجود آوردند. و در صف اول علما بودند که می خواستند بشود، نشد؛ نه اینکه شد. اگر شده بود خوب بود. نتوانستند. خوب وقتی نتوانستند چه بکنند آنها؟ اما بهتر شده از آن وقت ـ از آن وقت که یک مردکه ای هر کاری بکند «لا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَل» از آن وقت بهتر شد. منتها نماسید آنی که می خواستند. خوب، متمم قانون اساسی با زحمت علما درست شد لکن عمل نکردند [به] متمم قانون....
خوب باز هم تا آن اندازه ای که بود باز نهضت روحانیون بود. باز همت روحانیون بود و دیگران هم تبعیت می کردند. البته دیگران هم سهم داشتند اما روحانیون هم در صف اول بودند.
در قضیۀ عراق اگر چنانچه این مجاهدات علمای عراق نبود ... پسر سید در جنگ کشته شد ـ پسر مرحوم آقاسید محمدکاظم در جنگ کشته شد. علمای اینجا تفنگ به دوش گرفتند رفتند مقابله. مرحوم آقای خوانساری ـ آقای آقاسید محمدتقی خوانساری ـ رضوان الله علیه ـ به حبس رفت یعنی [انگلیسیها] گرفتند اسیرش کردند. با یک عدۀ دیگری اسیر کردند و بردند در خارج، که ایشان می فرمود که ما را می شمردند: یک، دو، سه، چهار، تحویل یک کسی می دادند؛ آن وقت می گفتند اینها آدم می خورند، اینکه می شماریم برای این است که اینها آدم خورند! و رعایایی بودند که ـ در جاهایی بودند که ـ آدم می خورند و ما می شماریم که مبادا شما را بخورند! قضیۀ عراق را میرزای شیرازی دوم، این شخص عظیم الشأن، این شخص بزرگ، این شخص عالِیُ المقام در علم و در عمل، این نجات داد عراق را. او حکم جهاد داد و فرستاد اینها را به [جنگ] و ـ عرض می کنم ـ آن وقت هم تبعیت می کردند عشایر از علما؛ مثل حالا نبود، تبعیت می کردند. عشایر آمدند خدمت ایشان و ایشان حکم داد، حکم جهاد داد. جهاد کردند، کشته دادند، کشته شدند، چه کردند و چه کردند تا مستقل کردند عراق را. اگر نبود حالا ما اسیر بودیم، حالا ما هم جزو مستعمرۀ انگلستان بودیم. آن هم با جدیت علما واقع شد.
این علمای عراق را که تبعید کردند به ایران، برای مخالفتی بود که می کردند با دستگاهها. مرحوم آسید ابوالحسن و مرحوم آقای نائینی و مرحوم شهرستانی و مرحوم خالصی، اینها را که تبعید کردند از عراق به ایران، برای این بود که اینها برخلاف اینها صحبت می کردند، خلاف این دستگاهها حرف می زدند؛ از این جهت تبعید کردند و اینها را هم فرستادند به ایران که ما خودمان دیگر اینها را شاهدیم.
@rozaneebefarda
ادامه👇