10.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#چهارشنبه_های_امام_رضایی💚
🌱مدعی را تو بگو هیچکسی مثل رضا
🌱مالک مُلک دل ملت ایران نشود...
#السلامعلیکیاعلیابنموسیالرضا
#دلتنگزیارت
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💫"روضة الحسن" (ع)💫
🆔 @rozatalhasan1400
💢زیارت امام موسی کاظم،امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام در روز چهارشنبه.
💠عرض ارادت به ساحت مقدس چهار امام معصوم علیهم السلام در روز زیارتی شان.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💫"روضة الحسن" (ع)💫
🆔 @rozatalhasan1400
❇️ دعوت به مراسم بزرگداشت فرمانده
🔹مراسم بزرگداشت فرمانده و اسطوره مقاومت، مجاهد شهید یحیی سنوار روز پنجشنبه سوم آبانماه ۱۴۰۳ از ساعت ۱۶ در مسجد امام صادق(ع) میدان فلسطین برگزار میشود. انشاءالله همگی وخانوادگی دراین مراسم شرکت کنیم.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💫"روضة الحسن" (ع)💫
🆔 @rozatalhasan1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غیرتوهمهباهامبَدَن..
همهغیرتو،توسختیاپَسَمزدن:
هیشکیجزخودتغصهمونخورد!
هرکیاسرارموفهمیدآبروموبرد..
مَحرماسرارم،همهکسوکارم..
مندوستدارم❤️🩹
#امامرضایمن
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💫"روضة الحسن" (ع)💫
🆔 @rozatalhasan1400
میگویند دنیا دار مکافات است
دنیا را بیخیال...
فعلا که دارو ندارمان تـــویـــی و ندیدنت مکــــافــــات
#مشهدالرضا♥️
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💫"روضة الحسن" (ع)💫
🆔 @rozatalhasan1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#وقت_سلام
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلى
عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهیدِ
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💫"روضة الحسن" (ع)💫
🆔 @rozatalhasan1400
https://ble.ir/rozatalhasan1400
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
🍃خدایا
اندوه مرا بزدای
و دلتنگی
و غصّهام را
برطرف کن.🍃
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💫"روضة الحسن" (ع)💫
🆔 @rozatalhasan1400
✨وضعیت
استوری 🍂
ما خیلی دلمون برای
امام رضا (ع) تنگ شده
حرم امام رضا (ع) که میریم
اونجا تو بهشتیم...
😭😭😭
باز هم زائرتان نیستیم به تو از دور سلام ✋
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#دلتنگ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁از سیم خار دار نفست عبور کن🍁
قسمت289
مادر وقتی ریحانه را دید و فهمید که شب مهمان ماست گفت:
–راحیل بچهی مردم مسئولیت دارهها. _مامان جان یه جورایی مجبور شدم. ریحانه از همان اول با اسرا دوست شد و با هم شروع به بازی کردند.
بوی غذای مادر خانه را برداشته بود. ریحانه مدام به آشپزخانه اشاره میکرد و میگفت:
–بهبه.
اسرا گفت:
–مامان بچه گرسنس، زودتر شام رو بخوریم.
سرسفرهی شام سعیده از مادر پرسید: –خاله آدم وقتی یه کاری رو دوست نداره انجامش بده و چطوری بهش علاقمند بشه؟ یا به چیزی علاقه داره و میدونه علاقش درست نیست میشه ازش دل ببره؟
اسرا گفت؛
–به چیزی یا به کسی؟
همه خندیدیم.
مادر قاشق غذایی در دهان ریحانه که در آغوشش بود گذاشت و گفت:
–هرکس می تونه خودش تصمیم بگیره به چی فکرکنه، به چی فکرنکنه...
وقتی خداقدرت تغییرعلاقه ها رو توی وجودانسان قرار داده چرا استفاده نکنیم. حیوانات این قدرت روندارن ولی انسان میتونه.
گاهی باید بهمون آسیب بخوره تا به زوراین کار رو انجام بدیم؟ مثلا یکی ممکنه یه مواد غذایی رو دوست نداشته باشه بخوره، با این که میدونه براش خیلی مفیده و کلی خواص داره. بعد مریض میشه، دکتر بهش میگه همون ماده غذایی رو باید همیشه بخوری چون بدنت مثلا اون ویتامین رو نداره. حالا اون شخص مجبور میشه بخوره. خب از اول به خاطر مفید بودنش میخورد مریضم نمیشد.
اسراصدای گوسفند ازخودش درآوردوگفت:
–عه، میگم چراگوسفندها همیشه علف می خورن و قیمه وقورمه نمی خورن چون نمیتونن علاقههاشون رو تغییر بدن.
ریحانه خندید و او هم صدای اسرا را تقلید کرد.
سعیده با لبخندگفت:
–نه بابا، اونقدر خرت وپرت میدن به خورد این گوسفندها، علف کجا بود.
اسرا لپ ریحانه را کشید و گفت:
– خب بیچاره ها بع بعی هستند دیگه حق انتخاب ندارن که...
سعیده زیرچشمی نگاه گذرایی به من انداخت وگفت:
–آخه خاله اگه اینجوری باشه، پس قضیه عشق ودوست داشتن منتفیه که...طرف تا ببینه معشوقش به دردش نمیخوره علایقش رو عوض میکنه.
غذای ریحانه تمام شده بود. مادر او را کنار خودش روی زمین گذاشت و کمی نمک کف دست بچه ریخت و گفت:
–دخترم با زبونت بخورش. بعد رو به سعیده کرد.
–عاشق شدنم کار فکره، این که یه پسری ازیه دختری به هر دلیلی خوشش میاد. درست. خب بعدش ازدواج صورت میگیره و این عشق باعث شیرینی زندگیشون میشه نیازی به تغییر نیست. ولی وقتی به هر دلیلی شرایط ازدواج رو ندارن باید همون اول در نطفه خفه بشه، بعد نگاهی به من انداخت و ادامه داد:
–اصلا هر علاقهایی وقتی به ضرر خودمون و دیگران هست باید کنترلش کنیم. البته اکثرا ما شرطی شدن رو اسمش رو عشق میزاریم. گاهی جوونها به بوی عطر یا چهره یا حتی صدای طرف مقابلشون شرطی میشن.
اسرا وقتی کنکور داشت یادته؟ تمام فکرش پر از کنکور بود.
اسرا لقمه اش را قورت داد و با خنده گفت:
–وای اگه بگم چه رویا بافیایی می کردم که خندتون می گیره، اصلا تو رویاهام همچین جو من رومی گرفت که همش فکرمی کردم نفراول کنکور بشم چه خوب میشه، میان باهام مصاحبه می کنن و...
حرفش را بریدم وگفتم:
–اوه اوه خدابه ماچه رحمی کرد، فکرکن تو رتبه ات تک رقمی میشد دیگه اصلا با ما حرف نمیزدی...
سعیده گفت:
–آره بابا، این فرارمغزها میشد.
مادر گفت:
–اسرا عاشق کنکور نبود، ولی تمام مغزش شده بود کنکور. اینجوری میشه که بعضیها از کنکور بدشون نمیاد و سالها هی امتحان میدن تا رتبهی بهتری بگیرن.
سعیده گفت:
–اسرا پس معلومه اون گوشه کنار مخت فکر کنکور نبوده که حاضر شدی همون دانشگاه بری و دوباره کنکور ندی. مادر گفت:
–اسرا به اون حس خوشایندی که از رویاهاش میگرفت شرطی شده بود.
آنقدر سربهسر اسرا گذاشتیم که بیچاره از گفتههایش پشیمان شد.
بعد از شام پیامی برای زهرا خانم فرستادم تا ببینم اوضاع چه طور است. بلافاصله زنگ زد و با خوشحالی گفت:
–میخواستم الان بهت زنگ بزنم. اصغر آقا الان زنگ زد و گفت تو راه خونهان. فریدون رضایت داده به شرطی که توام شکایت نکنی. اصغر میگفت خیلی با فریدون حرف زده تا راضی شده. راستی راحیل اصغر آقا میگفت فریدون از تو خیلی کینه دارها، باید مواظب باشی اصلا دیگه تنها جایی نرو. ریحانه چطوره اذیت نمیکنه؟
–چقدر از خبرتون خوشحال شدم. خدا رو شکر. ریحانهام خوبه. نه بابا چه اذیتی.
–کمیل بیاد دنبالش بیاره؟
–نه، بزارید آقا کمیل یه امشب رو راحت بخوابن. از طرف منم ازشون تشکر کنید. خیلی شرمنده شدم.
–این حرفها چیه؟ تو ببخش که ما همیشه باعث زحمتت هستیم. هیچ کدوم از این کارا جبران زحماتت نمیشه. همیشه به کمیل میگم مثل مادر برای ریحانه دلسوزی. خدا خیرت بده. بچهها محبت رو زود میفهمن، برای همین خیلی دوستت داره و امیدش به توئه.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💫"روضة الحسن" (ع)💫
🆔 @rozatalhasan1400