🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
_______________
#عبدالله_بن_الحسن
@hozn_alhossein
ز جانش چشمه چشمه خون به باغ باغبان میداد
پناه باغبان بود این گل سرخی که جان میداد
زمام جان به دست و با تمام کودکی هایش
بزرگی را نشان دوستان و دشمنان میداد
جهان بینی یک عالم به دست او دگرگون شد
که دست پرپرش درس مروت بر جهان میداد
به عطر کهنه پیراهن، چنان جان غزل پیچید
که با هر آه شعر تازه دست شاعران میداد
به دامان که بود این دست نیلی لحظه آخر
که اینگونه شمیم یاس و عطر ارغوان میداد
نشانی از تن در خاک و خون پیچیده پیدا نیست
دوباره غم گواه از یک مزار بی نشان میداد
🔸شاعر:
#فاطمه_معصومی
_______________________
😭↩🎤حزنُ الحسین🎤↪😭
ورود به کانال حزنُ الحسین👇
eitaa.com/hozn_alhossein
👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/665583619C360905f658
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
___________
#عبدالله_بن_الحسن
@hozn_alhossein
ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم
از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم
آنچنان دل بُرد از من بانگ "هَل مِن ناصِر" تو
کآستینم را ز دست عمّه ام زینب کشیدم
گرچه طفلی کوچکم امّا قبولم کن عمو جان
بر سر دست تو من قربانی شش ماهه دیدم
کس نداند جز خدا کز غصّۀ مظلومی تو
با چه حالی از کنار خیمه تا مقتل رسیدم
تا بُرون از خیمه گه رفتی دل من با تو آمد
تو به رفتن رو نهادی من ز ماندن دل بُریدم
دست من افتاد از تن گو سرم بر پایت اُفتد
سر چه باشد؟ تیر عشقت را به جان خود خریدم
بانگ "وا اماه" سر دادم چو بازویم شکستند
سوختم تا آه زهرا را دم آخر شنیدم
جای بابایم امام مجتبی خالی است اینجا
تا ببیند من به قربانگاه تو آخر شهیدم...
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
___________________
😭↩🎤حزنُ الحسین🎤↪😭
ورود به کانال حزنُ الحسین👇
eitaa.com/hozn_alhossein
👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/665583619C360905f658
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
__________
#عبدالله_بن_الحسن
@hozn_alhossein
نالۀ غربتی از کرببلا می آید
حاجی عشق به میعاد منا می آید
راه را باز نموده همه تعظیم کنید
پسر شیرِ جمل عبدخدا می آید
محک عشق کجا بر سرسن و سال است
کودک اما یلی انگشت نما می آید
کرسی عرش خدا گوشۀ گودال شده
پا برهنه به ملاقات خدا می آید
نه زره دارد و نه خوود و نه شمشیر عجب
چه کریمانه به معراج دعا می آید
می دود عمۀ ما سوی مسیری ای وای
درحرم بی ادبی چکمه به پا می آید
خیره شد برق نگاهم به نوک شمشیری
بی هوا این لبۀ تیغ کجا می آید
دست خود را سپر حنجر یارم کردم
ته گودال سرم باز چه ها می آید
بین آغوش عمو بودم و کندند سرم
ناله و شیون ام النجبا می آید
آنقدر روی ضریح بدنش راه مرو
جان ندادست و زحلقوم صدا می آید
جگر خواهر او ریخت بهم بس کن شمر
گیسوان سر او ریخت بهم بس کن شمر
آمدی سر ببری تیز بکن خنجر را
از قفا حنجر او ریخت بهم بس کن شمر
بی حیا دست که داری به نوک چکمه چرا
گیسوی مادر او ریخت بهم بس کن شمر
این چه رسمیست عرب نیزۀ خود میشکند
همۀ پیکر او ریخت بهم بس کن شمر
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
____________________________
😭↩🎤حزنُ الحسین🎤↪😭
ورود به کانال حزنُ الحسین👇
eitaa.com/hozn_alhossein
👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/665583619C360905f658
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
__________________
#عبدالله_بن_الحسن
@hozn_alhossein
در دلش حس کرد آشوب و غمی ناگاه را
در دلِ گودال تا که دید عبدالله(ع) را
نوجوانی که رسید و با شجاعت بی هراس
شد سپر! آخر رقم زد لحظۂ دلخواه را
پیکرش از ازدحام نیزه ها مجروح شد
سمت او میدید خشم عده ای گمراه را
تیرباران بود و محکم داشت در آغوش خود
یک تنِ بی جان که می آورد بر لب آه را
با غضب فریاد میزد «لا أفارق عَمّي» و
بست با آرنج؛ بر شمشیر فوراً راه را
بوسه زد جای حسن(ع) بر صورتِ خونی حسین(ع)...
بعد از دستی که شد از پیکرش کوتاه را
یادگارِ مجتبی(ع) جان داد زیر دست و پا
دید زینب(س) باز هم یک غربتِ جانکاه را!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
___________________
😭↩🎤حزنُ الحسین🎤↪😭
ورود به کانال حزنُ الحسین👇
eitaa.com/hozn_alhossein
👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/665583619C360905f658
#عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم
رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم
رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی
نشان حرمله و خولی و سنان بدهم
دلم قرار ندارد در این قفس باید
کبوتر دل خود را به آسمان بدهم
عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو
من آمدم که حسن را نشانتان بدهم
عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است
خدا کند بتوانم نجاتتان بدهم
سپر برای تو با سینه می شوم هیهات
اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم
مگر که زنده نباشم که در دل گودال
اجازهء زدنت را به کوفیان بدهم
من آمدم که شوم حائل تو با عمه
مباد فرصت دیدن به عمه جان بدهم
عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان
جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم
کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم
عمو خدا نکند من ز دستتان بدهم
صدای مرکب و نعل جدید می آید
عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم
فقط نصیب من و شیرخواره شد این فخر
که روی سینۀ مولای خویش جان بدهم
عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش
بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم
برای آنکه جسارت به پیکرت نشود
خودم لباس تنت را به این و آن بدهم
مهدی مقیمی
_______
↩🎤هیئت امام سجاد{ع}🎤↪
ورود به کانال روضه👇
eitaa.com/roze10
👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/665583619C360905f658
#عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
عمه محکم گرفته دستش را
داشت اما یتیم تر می شد
لحظه لحظه عمو در آن گودال
حال و روزش وخیم تر می شد
باورش هم نمی شد او باید
بنشیند فقط نگاه کند
بزند داد و بعد هر تیری
ای خدا کاش اشتباه کند
این هم از عشیره می باشد
مرگ بازیچه ایست در دستش
مرگ را می زند صدا اما
حیف افتاده بند بر دستش
یادش افتاد روضه هایی را
که عمویش کنار او می خواند
حرف مادر بزرگ را می زد
روضۀ شعله را عمو می خواند
مادرش پشتِ در که در افتاد
نفسی مادرانه بند آمد
شیشه ای خورد شد به روی زمین
راه کوچه به خانه بند آمد
دستهای پدر بزرگش را
بسته و می کشند اما نه
دست مادر به دامنش افتاد
گفت تا زنده است زهرا نه
چل نفر می کشند از یک سو
دست یک بار دار سَد می شد
بین کوچه علی اگر می ماند
که برای مغیره بد می شد
کار قنفذ شروع شده اما
دخترش برد عمع آنجا بود
خواست تا سمت مادرش بدود
آنکه دستش گرفت بابا بود
پسر مجتبی است این دفعه
نوبت زینب است او ندود
داشت می مُرد داشت جان می داد
وای بر او که تا عمو ندود
نه که گودال،کوچه را می دید
همه افتاده بر سرِ مادر
به کمر بسته چادرش اما
به زمین خورده معجر مادر
تا ببیند چه می شود باید
به نوک پای خویش قد بکشد
شرط کردند هرکه می آید
از تنش هر که نیزه زد بکشد
از همانجا به سنگ اندازان
داد می زد تورو خدا نزنید
وای بر من مگر سر آورید
اینقدر سخت نیزه را نزنید
زره اش را که کندید از تن
اینکه پیراهن است نامردا
از روی سینه چکمه را بردار
وقت خندیدن است نامردا
هرچه گلبرگ بر زمین می ریخت
پخش هر گوشه بوی گل می شد
کم کم احساس کرد انگاری
دستهای عمه شُل می شد
دست خود را کشید تا گودال
یک نفس می دوید تا گودال
از میان حرامیان رد شد
بدنش را کشید تا گودال
باز هم پای حرمله وا شد
پیچ می خورد حنجری ای وای
دید در آخرین نگاه حسین
دست طفلی مقابلش افتاده
حسن لطفی
↩🎤هیئت امام سجاد{ع}🎤↪
ورود به کانال روضه👇
eitaa.com/roze10
👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/665583619C360905f658
#عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
شکرخدا عمو مرا مست خدا کرد
سرتا به پا، پا تا به سر مست خدا کرد
بعد از غلاف کوچه، بابای غریبم
دست مرا نذر غریب کربلا کرد
عمه رهایم کن نمی بینی که دشمن
جسم عمویم را چگونه جابجا کرد
دیدم سنان را خصم بین سینه چرخاند
عمه ببین که استخوانهایش صدا کرد
عمه ببین این بی حیا با میخ چکمه
برسینه ی زخمی این مظلوم جاکرد
عمه بگو این لب ترک خورده،مزن پا
زد بی هوا با پا،چه غوغایی به پا کرد
شکرخدا در قتلگه تا من رسیدم
آن بی حیا موی عمویم را رها کرد
دیدم یکی شمشیر بالا برده، رفتم
دستم سپر کردم،که او از تن جدا کرد
دستم به مو آویز شد،یک لحظه دیدم
بابا کنار قتلگه، بر من دعا کرد
محمود اسدی
_______
↩🎤هیئت امام سجاد{ع}🎤↪
ورود به کانال روضه👇
eitaa.com/roze10
👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/665583619C360905f658
#عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
من آمدم عمو نگرانی برای چه؟
فکر خیام و فکر زنانی برای چه؟
من آمدم تا که نگویند بی کسی
در زیر تیغ و نیزه نهانی برای چه؟
گویند زینت سَرِ دوش پیمبری
بر روی خاک و رمل روانی برای چه؟
من آمدم به نام حسن جلوه ای کنم
خواهی مرا ز خویش برانی برای چه؟
برخیز مثل ظهر نمازت اقامه کن
اینجا نماز عصر بخوانی برای چه؟
درگیر عقل و عشق شدم تا که آمدم
با من مگو تو تازه جوانی برای چه؟...
اینجا رسیده ای بخدا عشق من توئی
هستی شکار نیزه پَرانی برای چه؟
از شعلهء لبت جگرم سوخت چون پدر
مانند تشنهء رمضانی برای چه؟
فوّاره میزند زتنت خون چه سازمت؟
از هم گسیخته شریانی برای چه؟
این دست ها به درد من اصلا نمیخورد
از علقمه تو خون به دهانی برای چه؟
شمشیر و تیر و نیزه و زخم زبان و سنگ
بر کشتن تو کرده تبانی برای چه؟
با نیزه جسم تو به زمین دوخته مگر؟
آخر نمیخوری تو تکانی برای چه؟
یک نیزه در گلوی تو بد گیر کرده است
خون میرود ز تو فَوَرانی برای چه؟
اجزای پیکرت به زمین ریخته شده
چون برگِ پای دارِ خزانی برای چه؟
دُزدیدن سرِ تو زده بر سر کسی
اسباب خنده های سنانی برای چه؟
مجتبی صمدی شهاب
_______
↩🎤هیئت امام سجاد{ع}🎤↪
ورود به کانال روضه👇
eitaa.com/roze10
👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/665583619C360905f658
#عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
شهید شد گودال
و زیر نیزه تنش ناپدید شد گودال
حسین سورهی نور
ز نیزه شأن نزول حدید شد گودال
و جسم عبدالله
مراد بود و برایش مرید شد گودال
رسید حرمله و
به زنده ماندن او نا امید شد گودال
پس از سنان و شَبَث
رسید چکمه و زخمش شدید شد گودال
به تن گره خورده
زره شدهست و به روی بدن گره خورده
ببین که در گودال
به بوی سیب بوی یاسمن گره خورده
تمام شد دوری
تن حسین به جسم حسن گره خورده
که جسم عبدالله
چنان کفن به تن بی کفن گره خورده
به لکنت افتاده
چقدر نیزه به هم در دهن گره خورده
چقدر سُم ستور
میان همهمه بر پیرهن گره خورده
مهدی_رحیمی
_______
↩🎤هیئت امام سجاد{ع}🎤↪
ورود به کانال روضه👇
eitaa.com/roze10
👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/665583619C360905f658
#عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
ماندن پروانه در حجم قفس ها مشکل است
مأمن موج خروشان گشته تنها ساحل است
در مرام عاشقی اول قدم سر دادن است
گر چه این تحفه به درگاه عمو ناقابل است
وقت جانبازی شده باید که جانبازش شوم
غفلت از دلدار کار مردمان کاهل است
زاده ی شیر جمل باید که شیدایی کند
عمه جان رنجه نشو، این حرفها حرف دل است
عمه جان یک عده وحشی دور او حلقه زدند
وای عمه، گیسویش در مشت های قاتل است
می روم تا بیش از این ها حرمتش را نشکنند
چکمه پوش بی حیا از شأن قرآن غافل است
بی حیا، یابن الدّعی کم نیزه بر رویش بزن
صورتش بهر رسول الله ماه کامل است
فکر کرده می گذارم با سنان نهرش کند
دست های کوچکم بهر امام حائل است
خوب شد رفتم نمی بینم که دیگر بعد از این
قسمت ناموس حیدر ناقه ی بی محمل است
خوب شد رفتم نمی بینم که دیگر بعد از این
کاروان عشق را در کنج ویران منزل است
مصطفی هاشمی نسب
↩🎤هیئت امام سجاد{ع}🎤↪
ورود به کانال روضه👇
eitaa.com/roze10
👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/665583619C360905f658
#عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
گـذرِ ثانیه هـا هر چه جلوتر می رفت
بیشتر بینِ حرم حوصله اش سر می رفت
بُغض می كرد یتیمانه به خود می پیچید
در عسل خواستن آری به برادر می رفت
تا دلِ عمّه شود نرم بـه هـر در مـی زد
با گلِ اشك به پا بوسیِ مـعجر می رفـت
دیـد از دور كه سر نیزه عمـو را انداخت
مثـلِ اِسپند به دلسوزیِ مَجمر مـی رفت
دیـد از دور كه یـوسف ز نـفس افتاد و
پنجهی گرگ به پیراهنِ او وَر می رفـت
رو به گـودالِ بلا از حـرم افتـاد به راه
یـازده سـاله چه مـردی شده مـاشاءالله
دید یـك دشت پِـیِ كُشتـنِ او آمـاده
تیر و سر نیزه و سنگ از همه سو آمـاده
دید راضی است به معراجِ شهادت برسد
مطمئن است و به خون كرده وضو آماده
آه، با كُندهی زانو به رویِ سینـه نشست
چنگ انـداختـه در طرّهی مو، آمـاده
هیچكس نیست كه پایش به سویِ قبله كِشد
ایـن جـگر سوخته افتاده بـه رو آمـاده
ترسشان ریـخته و گـرمِ تعـارف شده اند
خنـجـر آمـاده و گـودیِ گلـو آمـاده
بازویـش شـد سپرِ تیـغ و به لـب وا اُمّاه
یـازده سـاله چه مـردی شده مـاشاءالله
زخـم راهِ نفسِ آیـنـه در چنگ گرفت
درد پیچید و تنش نبضِ هماهنـگ گرفت
استخوان خُرد ترك، دست شد آویز به پوست
آه از این صحنهی جانسوز دلِ سنگ گرفت
گوهـرش را وسـطِ معـركهی تاخت و تاز
به رویِ سینهی پا خوردهی خود تنگ گرفت
با پدر بود در آغوشِ پُر از مِـهـرِ عـمـو
مزدِ مشتاقیِ خود خوب از این جنگ گرفت
بـاز تیر و گلـو و طفل به یـك پلك زدن
باز هم چهرهی خورشید ز خون رنگ گرفت
علیرضا شریف
_______
↩🎤هیئت امام سجاد{ع}🎤↪
ورود به کانال روضه👇
eitaa.com/roze10
👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/665583619C360905f658
برای دسترسی آسان روی #هشتگ های زیر کلیک کنید ( بعد از کلیک بر روی هر هشتگ با بالا و پایین کردن فلش های پایین صفحه اشعار را مشاهده کنید )
👇👇👇👇👇
🏴 #استقبال_ازماه_محرم
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
🏴 اشعار #شب_دوم_محرم
#ورود_به_کربلا
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
#طفلان_حضرت_زینب
#حر_بن_ریاحی
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
#عبدالله_بن_الحسن
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
#قاسم_بن_الحسن
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر
✅ اشعار #شب_تاسوعا
#حضرت_عباس
🏴 اشعار #شب_عاشورا
#امام_حسین
اشعار جدید بزودی بارگزاری می شود
↩🎤هیئت امام سجاد{ع}🎤↪
ورود به کانال روضه👇
eitaa.com/roze10
👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/665583619C360905f658