eitaa logo
روضه دفتری
16.5هزار دنبال‌کننده
155 عکس
10 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❣﷽❣ 🔳 🔳دودمه امام عسکری ع عطشم ارث حسین است و بسوزد جگرم مهدیا ای پسرم اشك آوارگیت می چكد از چشم ترم مهدیا ای پسرم ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️ کرده ای رخت عزا در سوگ بابایت به تن تسلیت یابن الحسن در غمش افتاده ای یاد شهیدی بی کفن تسلیت یابن الحسن ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️ از شرار کینه میسوزد تن مسموم تو "یا امام عسکری ع دست حق پشت و پناه مهدی "عج" مظلوم تو "یا امام عسکری ع ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️ ای زده آتش به دلها ناله ی دلبند تو یا امام عسگری می روی مظلوم عالم می شود فرزند تو یا امام عسگری ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️ تو غریبی گر چه بر اهل دو عالم سروری یا امام عسگری ای شهید شهر سامرا شفیع محشری یا امام عسکری ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️ ای مسیح سامرا تو مجتبی دیگری یا امام عسگری حصر و تبعیدم که باشی یک تنه صد لشکری یا امام عسکری ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️ در جوانی می روی و قد کمان چون مادری یا امام عسگری پیکرت می سوزد اما یاد دیوار و دری یا امام عسگری ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️ ای که از زهر جفا مانند لاله پرپری یا امام عسگری کشته ی داغ حسین و بی قرار مادری یا امام عسگری @roze_daftari ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️ یا امام عسگری ای کشته ی زهر جفا ای غریب سامرا جان فدای مهدی زهرا که شد صاحب عزا ای غریب سامرا ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️ كرده ای رخت عزا در سوگ بابایت به تن تسلیت یابن الحسن در غمش افتاده ایی یاد شهید بی كفن تسلیت یابن الحسن ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️ شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن در عزای عسگری آید زنای اهل دل صد فغان همراه با شور ونوا یابن الحسن آب شد شمع وجودش زاتش زهر ستم خاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسن در جوانی رفت از دنیا امام عسگری شد کویر دل از این غم شعله زا یابن الحسن این مصیبت را زسوز سینه و با اشک وآه تسلیت گوئیم امشب بر شما یابن الحسن گاه از هجران جانسوز تو سوزم همچو شمع گاه از فقدان آن نور هدی یابن الحسن دست رد بر سینه ام امشب مزن زیرا که من با محبان تو هستم آشنا یابن الحسن تسلیت یابن الحسن @roze_daftari ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️ 👇صلوات حذف نشه لطفا👇 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
متن روضه شهادت امام حسن عسکری 🥀🥀🥀 شانه به درد زلف پریشان من نخورد مرهم به درد زخم گریبان من نخورد از زهر معتمد که دو سه جرعه خورده ام یک قطره هم نماند که از جان من نخورد از تب � آسمان ماتم گرفته از جفا یابن الحسن سر کشیده ساقی آن جام بلا یابن الحسن بر دل یاران غمی ناگفتنی بنشسته است غرق ماتم گشته شهر سامرا یا بن الحسن دانم از داغ پدر گریان و سوزانی چو شمع در کنار قبر او داری نو یابن الحسن ای امید آخرین ای روشنی بخش دلم ای که باشی کنون صاحب عزا یابن الحسن در عزای باب خود صاحب عزای مجلسی بر عزاداران خوش آمد گو بیا یابن الحسن شب شهادت مولا و آقامون امام حسن عسگری است ، امروز شیعه عزادار است کاش امروز سامرا بودیم در حرم مطهر آن بزرگوار عرض ادب می کردیم یابن الحسن سرت سلامت . امروز عاشقان اینجا مجلس عزا برای بابای مظلومت منعقد کردند . آقا رسم است صاحب عزا می آید دم در می ایستد هر کسی وارد مجلس می شود خوش آمد می گوید : آقا نظر کن . از دیده سرشک غم ببارد مهدی بر قبر پدر جبین گذارد مهدی هر جا که عزای عسکری منعقد است در بزم عزا حضور دارد مهدی امروز سامرا چه خبر بود؟ امام زمان در سن کودکی بر بدن نازنین بابا نماز خواندند شیعیان و دوستان بودند ، بدن آن امام را با عزت و احترام تشییع نمودند سامرا ، کنار قبر پدر بزرگوارشان امام هادی آن بدن دفن شد : بفدای آن بدنی که خواهرش زینب نشناخت ، دیدند زینب خیره خیره به آن بدن نگاه می کند یک وقت هم صدا زد : آیا تو حسین منی و ... همه صدا بزنید حسین ... خدایا به حق محمد و آل محمد (ص)محبت اهل بیت را در دل ما افزون بفرما آمین
بسم الله الرحمن الرحیم پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش  پسری اشک فشان است به حال پدرش  پدری جام شهادت به لبش بوسه زده پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش پسری را که بود نبض دو عالم در دست شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش حسن العسکری از زهر جفا می سوزد حجةابن الحسن از غم شده گریان به برش چار ساله پسری مانده و صد ها دشمن که خداوند نگه دارد و از هر خطرش دشمن افکنده زپا نخل امامت را باز کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش خانه را که عدو دست به غارت زده است اتش ظلم بر افروخته از بام و درش آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز غیبتی را که بود خون شهیدان اثرش آنکه امروز جهان زنده و قائم از اوست بار الها که مؤید نفتد از نظرش سید رضا مؤید
مداح..حاج آرمین غلامی یکشنبه27مهرماه، اول ربیع الاول99.کرمانشاه @roze_daftari در بستری افتاده بی جان پیکره توست برخاک از زهرجفا بال وپره توست آقادگرتاب وتوان رفته زجسمت دلواپس مهدی دو چشمان تره توست زهره جفا جسم تورا درهم کشیده در بستری انگار جسم لاغره توست درهجره ی دربسته ای افتادی ازپا آه وفغان وبی کسی دور و بره توست از داغ ودرده کوچه ها بی تاب هستی در گوش جانت ناله های مادره توست پیری چه زود آمدبه استقبالت آقا زهرجفا دربین هجره یاورتوست در سامرادور ازوطن تنهاغریبی تنهاکناره بستره تو همسرتوست گویند لب تشنه توجان دادی به بستر درساعت آخر فغان در حنجرتوست بالاسرت وقت شهادت بودمهدی یاآنکه روی خاک هجره پیکرتوست _شعر…آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🔸تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن آجرک الله یا صاحب الزمان 🔸تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن 🔸زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن بمیرم برات یا صاحب الزمان... پنج سال بیشتر نداشتی... داغ بابا دیدی... از امشب یتیمی امام زمان شروع میشه... دیگه تنهایی آقا شروع میشه... 🔸قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد منو ببخشید آقا... 🔸سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن از همینجا یک کاروان دل... بریم خانه امام عسکری... 🔸طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد 🔸تو نگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن راوی میگه لحظات آخر... دیدم امام عسکری در بستر بیماری... فرمود برید پسرم مهدی رو خبر کنید... میگه رفتم داخل حجره نگاه کردم دیدم... یه آقازاده خوش سیمایی... صورت مبارکش مثل ماه میدرخشه... مشغول عبادت خداست... ( الهی... یعنی میشه ما زنده باشیم یک روز چشم ما هم به جمال دلربای یوسف فاطمه روشن بشه) عرضه داشتم آقا جان... حال امام عسکری منقلبه... میگه تا بر پدر وارد شد نگاه امام عسکری به جمال دلربای مهدیش افتاد... صدا زد... @roze_daftari یا سَیِّدَ اَهْل ِبَیْتِهِ... إسْقِنِی الْمَاءَ... پسرم مهدی جان جرعه آبی برام بیار بابا... فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی... من دیگه رفتنیم بابا... دیگه بعد از من یتیم میشی بابا... دیگه بعد از من غریب میشی بابا... بعد از من سر به بیابون ها میزاری بابا... همه تنهات میگذارند بابا... خیلی سخته برا فرزند ببینه جلو چشمانش بابا داره جان میده... اما هر طوری بود لحظات آخر حضرت با دستان مبارک به پدر آب دادند... نگذاشتند امام عسکری با لب تشنه از دنیا برند... عرضه بداریم یا صاحب الزمان... خوب شد لحظات جان دادن شما کنار بابا بودید... پدر رو سیراب کردید... 🔸پدرت لحظه های آخر عمر 🔸آب از دست پاکتان نوشید اما یا صاحب الزمان... میخام بگم... 🔸دم آخر پسر نداشت حسین آی کربلایی ها... آی اونایی که امسال کنار حرم با صفاش بودید... آماده ای بگم یا نه... 🔸دم آخر پسر نداشت حسین 🔸تشنگی از گلویش می جوشید مردم من از شما یک سوال دارم... لحظه آخر پسران ابی عبدالله کجا بودند؟... دید یک طرف علی اکبرش با بدن قطعه قطعه روی زمین کربلا... یک طرف علی اصغرش با گلوی پاره... یک طرف دیگه هم امام سجاد... از شدت بیماری با صورت به زمین افتاده... نميتونه از جاش بلند شه... لحظات آخر هر چی نگاه کرد کسی نیومد کنار ابی عبدالله... یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا... یک وقت چشمان مبارک باز کنه ببینه... ( وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِكَ، وَ مُولِـغٌ سَيْفَهُ عَلى نَحْرِكَ ) شمر روی سینه حسین...😭 تسلای دل امام زمان... ناله بزن یاحسین... 🔸مولا چه عاشقانه به معراج رفته بود 🔸وقتي که زير چکمه ي آن نانجيب بود 🔸پيچيده بود ناله ي زينب ولي چه سود 🔸تنها سلاح خواهرش" امّن يجيب "بود -@roze_daftari
ایام شهادت جانگداز و مظلومانه آقا و مولامون امام حسن عسکری علیه الصلاه و السلام است، هدیه به پیشگاه مقدس و ملکوتی آن حضرت و عرض تسلیت به محضر ولی نعمتمون آقای عالم و آدم، حجت بن الحسن ارواحنا له الفداه، تسلای دل داغدارشون، تعجیل در فرج مقدسشون اجماعا صلوات بلندی عنایت بفرمایید. (الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحيم (السلام علیک) یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه 🔸هر کی با امام عسکری کار داره صدا بزنه... یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه -
متن روضه 1 🔸تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن آجرک الله یا صاحب الزمان 🔸تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن 🔸زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن بمیرم برات یا صاحب الزمان... پنج سال بیشتر نداشتید اقا... داغ بابا رو به دلتون گذاشتند... 🔸قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد 🔸سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن از همینجا یک کاروان دل بریم... خانه امام عسکری... 🔸طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد 🔸تو نگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن راوی میگه لحظات آخر... دیدم امام عسکری در بستر بیماری... فرمود برید پسرم مهدی رو خبر کنید... بگید پسرم بیاد... میگه رفتم داخل حجره نگاه کردم دیدم... یه آقازاده خوش سیمایی... صورت مبارکش مثل ماه میدرخشه... مشغول عبادت خداست... (الهی... یعنی میشه ما زنده باشیم یک روز چشم ما هم به جمال دلربای یوسف فاطمه روشن بشه) عرضه داشتم آقا جان... حال امام عسکری منقلبه... میگه تا بر پدر وارد شد... نگاه امام عسکری به جمال دلربای مهدیش افتاد... صدا زد... یا سَیِّدَ اَهْل ِبَیْتِهِ... إسْقِنِی الْمَاءَ... پسرم مهدی جان جرعه آبی برام بیار بابا... فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی... من دیگه رفتنیم بابا... دیگه بعد از من یتیم میشی بابا... دیگه بعد از من غریب میشی بابا... پسرم.. بعد از من سر به بیابون ها میزاری... همه تنهات میگذارند... خدا ميدونه... خیلی سخته برا فرزندی ببینه... جلو چشمانش بابا داره جان میده... نتونه کاری کنه... اما هر طوری بود لحظات آخر... حضرت با دستان مبارک به پدر آب دادند... نگذاشتند امام عسکری با لب تشنه از دنیا برند... عرضه بداریم یا صاحب الزمان... خوب شد لحظات جان دادن شما کنار بابا بودید... پدر رو سیراب کردید... 🔸پدرت لحظه های آخر عمر 🔸آب از دست پاکتان نوشید اما یا صاحب الزمان... میخوام بگم... 🔸دم آخر پسر نداشت حسین آی کربلایی ها... آماده ای بگم یا نه... 🔸دم آخر پسر نداشت حسین 🔸تشنگی از گلویش می جوشید مردم.. من از شما سوال میکنم... لحظه آخر پسران ابی عبدالله کجا بودند؟... عزیزان ابی عبدالله کجا بودند سر بابا رو در آغوش بگیرند... یک طرف علی اکبر... با بدن قطعه قطعه... روی زمین کربلا... یک طرف دیگه هم امام سجاد... از شدت بیماری... با صورت به زمین افتاده... نميتونه از جاش بلند شه... لحظات آخر هر چی نگاه کرد ابی عبدالله... دید کسی نمیاد کنارش... یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا... یک وقت چشمان مبارک باز کنه ببینه... ( وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِكَ، وَ مُولِـغٌ سَيْفَهُ عَلى نَحْرِكَ ) شمر روی سینه حسین... خنجر برهنه کرده... تسلای دل امام زمان... ناله بزن یاحسین... 🔸مولا چه عاشقانه به معراج رفته بود 🔸وقتي که زير چکمه ي آن نانجيب بود 🔸پيچيده بود ناله ي زينب ولي چه سود 🔸تنها سلاح خواهرش" امّن يجيب "بود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
متن روضه 2 🔸یابن الحسن فدای تو و دیدۀ ترت آجرك الله يا صاحب الزمان... امشب کجا زانوی غم بغل گرفتی... برای غربت امام عسکری زار زار گریه می کنی و... اشک میریزی... 🔸یابن الحسن فدای تو و دیدۀ ترت 🔸خون جای اشک می چکد از چشم اطهرت داغ پدر.. خیلی سخته... مخصوصا.. برا کسی که پنج سال بیشتر نداره... مخصوصا.. برای کسی که بابای مهربونی...مثل امام عسکری داره... 🔸داغی نشسته بر جگر داغدار تو 🔸در خون نشسته است دل درد پرورت 🔸قربان آن امام، که در آخرین نفس خدایا امشب خانه امام عسکری چه خبره... 🔸قربان آن امام، که در آخرین نفس 🔸سیراب گشته است به دست مطهرت یکی از سخت ترین لحظات برای فرزند... اون موقعیه که... بابا در بستر احتضار باشه و... فرزند نتونه کاری کنه... امام زمان آمد کنار بابا نشست... هی خیره خیره به صورت قشنگ بابا نگاه میکرد... گریه میکرد... یک وقت امام عسکری فرمودند... پسرم... مهدی جان... تشنه ام بابا... سریع رفتند یک ظرف آبی رو آوردند... خود امام زمان... با دستان مبارک لحظات آخر به بابا آب دادند... پدر رو سیراب کردند... عرضه بداریم... یا صاحب الزمان... خوب شد شما... لحظه آخر کنار پدر بودید... حضرت رو سیراب کردید... نگذاشتید امام عسکری... با لب تشنه از دنیا بره... اما دلها بسوزه برای اون آقایی که کربلا... گودال قتلگاه... با لب تشنه... سر از بدنش جدا کردند... 🔸مگر به کرببلا آب قیمت جان است 🔸چرا نگفته کسی این حسین مهمان است فقط همین رو بگم... وقتی ذوالجناح برگشت به طرف خیمه ها... دختر ابی عبدالله اومد کنار ذوالجناح... صدا زد... ذوالجناح... میدونم بابام رو به شهادت رسوندند... میدونم سر از بدنش جدا کردند... فقط بهم بگو... آیا بهش آب دادند یا نه... یا جَوادَ اَبی هَل سُقِیَ اَبی اَم قَتَلُوهُ عَطشاناً 🔸چرا به تشنه لبان هیچ کس جواب نداد 🔸به کام تشنه شان یک دو جرعه آب نداد
صلوات بر امام حسن عسکری (ع) :: شعرهای صلواتی بر محو کننده سیاهی صلوات بر حافظ دانش الهی صلوات ذکر حسن عسکری ،آرام دل است بر مژده ی پایان تباهی صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » بر عسکری آن نور ولایت صلوات      بر آن گل گلزار رسالت صـلوات خواهی که خدا گناه تو عفو کند      بفرست بر آن روح کرامت صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » بهرِ مصباح رهبری صلوات به گلِ باغ سروری صلوات به نکو بابِ مهدی موعود به رُخ پاکِ عسکری صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » فرزند اما دهمین را صلوات مفخر اهل زمین را صلوات عسکری آن گلِ گلزار رسول حجت دین مبین را صلوات بر محوکننده سیاهی صلوات بر حافظ دانش الهی صلوات ذکر حسن عسگری(علیه السلام) آرام دل است بر مژده پایان تباهی صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » ای حسن نام و حسن ذات و صفات جن و انس بر تو ملک عسکر مات هر چه گویم به مدیح تو کم است جز که خوانم مدیحت صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » @roze_daftari
توجه📣 فعال ترین وپربارترین کانال مولودی درایتا👌😍 اشعاروسرودهای جدیدبرای ، مجالس مولودی و عروسی مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف در ع ))شادوسر افراز باشید🌺 بزن روگل هاواردکانال مولودی بشو😍 💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐 💐🍃💐🍃💐🍃💐 💐🍃💐🍃💐 💐🍃💐🍃 💐🍃 @ewwmajmamolodi
❣﷽❣ ♥️ الله علیها ♥️ بر روح خدیجه س کفوخاتم صلوات بر حامی پیغمبر اکرم ( ص ) صلوات همپای خدیجه س نیست بانوی دگر بر جود خدایی اش  دمادم  صلوات 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بر خدیجه س همسر والا مقام خاتم صلوات بر حامی پیغمبر اکرم ( ص ) صلوات همپای خدیجه ( س ) نیست بانوی دگر بر جود خدایی اش  دمادم  صلوات ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ امشب که خدا داده به ما حال بزن کف بزن کف👏👏👏👏 گر جشن و سروری شده بر پا بزن کف بزن کف👏👏👏👏 گر بهر من امشب نزنی کف گله ای نیست از بهر رضای دل زهرا بزن کف بزن کف 👏👏👏👏👏👏 💐 بر همه عالم تهنیت بادا 💐جشن پیوندت یا رسول الله 💐ذکر جان ،کوثر و حمد و تبارک 💐یا خدیجه یا محمد مبارک ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ مُحمّد را نکو همسر خدیجه عزیز قلب پیغمبر خدیجه‏ یقین باشد،پس اززهرا وزینب بود از هر زنى برتر، خدیجه‏ پنـاه امتی بـود و نبـی را  به روز بیکسی، یاور، خدیجه‏  گهی غمخوار،او هنگام سختی  صفا بخش دل شوهر، خدیجه‏  گهی با خنده‏ی نوش آفرینش  سرور قلب آن سرور، خدیجه  💥💥💥💥💥💥 بر سفره عقد جسم با روح جلی پیش ازدگران خدیجه گفته است بلی آن فیض دوئی که منشأ توحید است اموال خدیجه است و شمشیر علی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹  خرم آن روز که مشتاقی به یاری برسد آرزومند نگاری به نگاری برسد لذت وصل ندانست مگر آن کس که  پس از دوری بسیار به یاری برسد... 🕊🌹🕊🌹 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
روضه آقا امیر المومنین شهادت امیرالمومنین ای خدا خدا دلم گرفته،برا غصه های مولا برا داغ روی قلبش،از غم فراق زهرا دیگه تیر آخره حضرت زهرا سلام الله علیها،روایت میگه:آخرین کسی که شفاعت میکنه،خانم زهرا سلام الله علیهاست،دیگه میاد جارو میکنه کف محشر رو،دیگه اونی هم که امام حسین نبردتش دیگه،خیلی جامونده ها،من و توییم دیگه،ان شاءالله ما میمونیم، تا زهرا سلام الله علیها بیاد ما رو ببره یکی دو تا که نبوده،غم و غضه های حیدر غم محسن،غم زهرا،غصه ی مرگ پیمبر غصه ی در شکسته،غصه ی خونه ی سوخته مرد پست بی حیایی،که در و به سینه دوخته ریختن تو خونه،یکی دوتا نه، فاطمه،پشت در افتاده،خاک به دهنم،بعضی ها می گن،در کنده شد،افتاد رو زهرا سلام الله علیها،خونه ی علی که خونه ی من و تو نبوده،راهی نبوده،مجور بودن پاشون رو بذارن رو در،ریسمان انداختن گردن علی،کشون،کشون دارن میبرن،علی رسید بالای سر فاطمه،صحنه چی بوده؟ عبا رو از دوش برداشت،انداخت رو فاطمه…..عباس کجا بودی،کاش بودی،کاشکی میومدی،تو حسابت با حسین علیه السلام فرق میکنه،با حسن،کاشکی بودی شمشیر رو میکشیدی، مرتضی رفت و تموم شد،غصه هاش ولی امشب آخر دردهای حیدر، اول غصه ی زینب حالا این زینب و نخل غم که میزنه شکوفه حالا این زینب و این سنگای بی حیای کوفه کار زینب شروع شد،زینب جان آماده ای؟ زینب و داغ برادر،زینب فراغ دلبر زینب و رخت اسیری،چی بگم الله اکبر پیش چشماش که دو دریاس گل یاس و تیغه ی داس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف،می فرمایند ،شهادت حق ماست. اما اونی که امام زمان رو می سوزونه اینه، گل یاس و تیغه ی داس آسمون کاشکی خرابشی @roze_daftari زنجیر و ناموس عباس میشه همچین چیزی؟بالا نیزه تماشا کنه،غل و زنجیر بندازن،دست و بازوی زینب رو ببندن…
روضه شهادت آقا امیرالمومنین ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ مهتاب خوش بتاب به کاشانه ی علی                      خاموش گشته روشنی خانه علی عالم سیاه پوش بود از عزای او                                تنها نگشت کوفه عزا خانه ی علی باشد علی چو شمعی و اطراف بسترش                   اطفال خسته دل همه پروانه علی ریز دزدیده اختراشک از غم پدر                                 زینب که هست گوهر یکدانه علی تاریخ شاهد است که مظلومی علی                                  پیدا بود ز دفن غریبانه علی گردیده در شگفت جهان و جهانیان                             از عزم جزم و همّت  مردانه علی امشب شب شهادت امیر المؤمنین است ، امشب برای غریبی علی گریه کنید ،از همین جا دلها را بریم خانه غم گرفته ی علی ، با بچه های علی هم ناله شویم ، شب قدر است .(یاد شهدا ،اموات ، عزیزانی که سالهای قبل بین شما بودند برای علی گریه می کنند و سینه می زدند ) امشب فرزندان علی بدن بابا را غسل دادند ، کفن کردند ، خدا بدن علی را شبانه کجا بردند ؟ آخر این بچه ها  یک شبی هم در مدینه بدن مادر راشبانه حرکت دادند ، لذا داغ دلشان تازه شد . امشب علی و فاطمه دیدار می کنند                         درک حضور احمد مختار می کنند زهرا به زخم سینه ، علی با شکاف سر                   با هم حدیث غربت و ایثار می کنند اما حسین و زینب و کلثوم و مجتبی                         با اشک چشم و خون دل افطار می کنند بدن مطهر علی را بیرون آوردند ، زینب و ام کلثوم ضجه و ناله می کردند خواستند بیایند ابی عبدالله مانعشان شد فرمود : برگردید ،آرام باشید آی دلها ی آماده ،شب زیارتی امام حسین ، ان شاء الله چنین شبی کنار قبر شش گوشه امام حسین عرض ادب کنیم . روز عاشوراء وقتی عزیز فاطمه وداع آخر کرد می خواست به میدان برود زن و بچه دورش گرفتند فرمود : علیکُنَّ بالصبر : عزیزانم صبر کنید *  ان البکاء اما مَکُنَّ : شما گریه ها در پیش دارید . همه صدا بزنید حسین جان . * @roze_daftari روضه دفتری
https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93 کانال متن وروضه مجمع الذاکرین 👆 https://eitaa.com/joinchat/1696595994C786d9241b8 کانال مولودی مجمع الذاکرین 👆 https://eitaa.com/joinchat/3133210650Cbfe3d4343a کانال ترحیم خوانی مجمع الذاکرین 👆 https://eitaa.com/joinchat/15138943C4d2202cd56 کانال سبک وشعرمجمع الذاکرین👆 https://eitaa.com/joinchat/2764505270C6df985bdd3 کانال اشعار عتبات و عالیات👆 https://eitaa.com/joinchat/4261478436Ca6e7c68257 کانال روضه دفتری👆 https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469 کانال ادعیه وگریز👆 @saeedsadeghi_maddah کانال آموزش مداحی استادصادقی👆 https://eitaa.com/joinchat/2223571009C14c09775a0 کانال همسرداری اسلامی 👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029C7c2be56d94 ⏫⏫⏫
ای شیعه بگو بلند و ممتد صلوات تا که بشود را بلا سد ، صلوات بر احمد و زهرا و علی و حسنین بر پنج تن و آل محمد صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » در اوج عطش، آب حیاتی دارد زین ذکر ، مدامش ، حسناتی دارد هنگام خطر برای دفعش ، شیعه بر احمد و آلش صلواتی دارد « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » صلوات پنج تن آل عبا @roze_daftari
ذکر توسل و روضه ویژۀ ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به شهر مقدس قم و شهادتِ حضرت ، به نفسِ حاج سید محمد جوادی @roze_daftari 🔴 ┅═❁•○◉♡◉○•❁═┅ محملت با وقار می آمد (بی بی جانم ..) سبز تر از بهار می آمد وه! عجب خوش خرام می آمد با شکوهِ تمام می آمد محملت بود و … خیلِ استقبال کم محلی نشد زبانم لال *بعضیا انگاری هنوز خودشونو به جلسه نرسوندن ، برا اونا آروم آروم میخونم .. فقط بدونید ما ایرانیا جلو فاطمه سربلندیم .. چه تشییع امام رضا .. چه استقبالِ بی بی معصومه کم نزاشتیم .. بگم ناله بزنی ؟ ..* دم قم گرم! سربلند شدیم ازدعایِ تو بهره مند شدیم *هرجا نشستی زمزمه کن .. نفس بزن .. امام رضا به مهمونایِ خواهرش خوش آمد میگه انقده جمعیت اومد .. هیچ کسی دست خالی نیومد .. انقدر گل به قدمایِ خانم ریختن ..* دم قم گرم ! احترام گذاشت هرچه گل داشت ، رویِ بام گذاشت *رفقا ، خوش به حالتون برا این بی بی بلند گریه می کنید ..* با مَحارم به قم رسیدی ، شکر دمِ دروازه ای ندیدی ، شکر *بهترینِ جایِ قم بردن اسکانش دادن .. بردنش بیتُ النور .. میگن اون محلُ از همه طرف قُرُق کردن .. گفتن مردا اینجا حق ندارن تردد کنن .. (خودشو که نه نه) ، نکنه از دور سایه شُ ببینن .. ای روزگار ..* قم کجا کوفۀ خراب کجا تو کجا زینب و رباب کجا ساربان محملت عجول نراند چادرت زیرپایِ شمر نماند .. شاعر : شام بلا تیره تر از شام بود شام فقط سنگِ لبِ بام بود شام فقط طعنه و دشنام بود آل رسول و ملاءِ عام بود .. *زینبی که کسی سایه شم ندیده بود حالا همه دارن تماشاش میکنن .. حالا داره میگه :* حسین .. خبر داری مرا بازار بردن میانِ مجلسِ اغیار بردن *از دمِ دروازه تا دمِ قصرِ اون ملعون راهی نبوده ، اما طول کشید .. اونجا هم که رفتن زینب چی گفت .. :* نزن .. ببین که دندوناش شکسته .. *سادات معذرت میخوام ، دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَي ابنِ‏زِيادٍ وَ عليها اَرْذَلُ ثِيابِها وَ هِيَ مُتَنَکِّرَةٌ ..* زینب کجا و مجلسِ نامحرمان کجا مِضمار و چنگ و نای ، حضور رباب خواست کلثوم چاک داد ، گریبانِ صبر را پس دفع ظلم ، از پدرش بو‌تراب خواست کای «شحْنهُ النَّجف»! نظری سویِ بی‌کسان بنْگر یزید ، خانۀ ایمان ، خراب خواست شاعر: تو بی كسم شدی و منم بی كست شدم از تل تو را نديدم و دلواپست شدم پنجاه سال خواهری ام را چه ميكنی؟ احساس هایِ مادری ام را چه ميكنی؟ مانندِ دخترانِ تو طاقت نداشتم گفتی نيا به جان تو طاقت نداشتم وقتي كه پيكر تو زمين گيرِ نيزه هاست زينب تمام زندگی اش زيرِ نيزه هاست خواهر بميرد آه دگر دست و پا نزن تنگ است جات مادرمان را صدا نزن شاعر : دفتری @roze_daftari
متن روضه حضرت زینب سلام الله علیها ▪️▪️▪️▪️▪️ آی بمیرم،ای كاش یكی به جای دستای زینب چشمای زینب و می بست،این منظره ها رو نمی دید،آخ تا رسید كنار گودال قتلگاه،هر چی صدا زد،دادش جواب زینب و بده،حسین چشما رو باز نكرد،تا قسم داد حسین جان،جان مادرم، چشمای خون گرفته رو باز كرد،زینب برگرد برو به خیمه،می گه دیدم زینب داره می ره،اما عقب عقب می ره،هی به سر می زنه،هی فریاد می زنه،حسینم و دارن می كشند، أَمَا فِیكُمْ مُسْلِمٌ؟ یه مسلمون بین شما پیدا نمی شه؟ آی بمیرم،نانجیب روی زینب و زمین زد،گفت:مگه نمی بینی حسین و دارن می كشند،گفت :كار حسین و زودتر تموم كنید،یه وقت زینب ببینه،سری به نیزه،اگه این روضه یه شب در سال جا داشته باشه بخونی امشبه،وقتی شام غریبانیه،بی بی زینب زیر این خیمه نیم سوخته ها خوابش برد،عجب خوابیدنی،خواب به چشمش اومد یا نه،بی بی بیهوش رو زمین اوفتاد،این بچه ها سرشون رو دامن بی بی،همه از حال رفتند،یه وقت در عالم رؤیا حضرت زهرا سلام الله علیها رو در خواب دید،مادر اومدی،اما دیر اومدی،یه جمله رو می خوام عرض كنم،گفت زینب جان،من از صبح اینجا بودم،خودم همه ی منظره ها رو دیدم ،اونوقتی كه می خواست سر از بدن حسین جدا كنه،سر رو دامن خودم،هر چی فریاد زدم،بُنَیَّ ، ** حدود ساعت سه ،من عقیله دختر حیدر چنان مرغی كه پرپر می زند، بر خاك و خاكستر حدود ساعت سه،من پریشان آمدم با سر ولی مثل همیشه باز از من زودتر مادر حدود ساعت سه، دیدمت بر خاك و خاكستر ولی عریان نه پیراهن نه عمامه،نه انگشتر ** آنطرف از دور دیدم سارقی كرده كمین  چشم دارد او به انگشتر به خیلی چیزها جا گرفته روی سینه آن سگ حار از قفا می زند هی ضربه بر حنجر به خیلی چیزها كاش تنها آن حرامی با گلویت كار داشت می خورد این تیزی خنجر به خیلی چیزها با قد خم مادرت آمد عیادت كرده ای یاد پهلو یاد میخ در به خیلی چیزها داخل گودال حالش را رعایت می كنی چون كه حساس است مادر به خیلی چیزها صلی الله علیك یا مظلوم یا اباعبدالله شب عاشوراست امشب،كربلا غوغاست امشب ** چه خبره امشب تو خیمه ها،آی ،نوكرا،فدایی های ابی عبدالله،بیاید بریم تو خیمه،با حضورمون با ناله زدنمون،با گریه كردنمون امشب تسلای دل زینب باشیم،اینقدر زینب از دیدنتون خوشحال می شه،اینقدر سكینه خوشحال می شه،آخه صدای پای اسب ها می اومد می گفت عمه ،لشكر برا كی داره می آد،تا صدای پای دو تا مركب اومد،مسلم بن عوسجه و حبیب بن مظاهر،تا این دو تا اومدند به زینب خبر دادند،برا حسینت لشكر اومده،اینقدر زینب خوشحال شد،به حبیب كه گفتند بی بی زینب از اومدن شما اینقدر خوشحال شده،شروع كرد گریه كردن،گفت:مگه من كیم؟الحمدالله من باعث خوشحالی زینب شدم،آی كربلایی ها با ناله تون امشب دل زینب و خوشحال كنید،ناله بزنید یاحسین.......... ** كه ای خفته خوش به بستر خون دیده باز كن احوال ما ببین و سپس خواب ناز كن ای وارث سریر امامت،به پای خیز ما را سوار بر شتر بی جحاز كن **@roze_daftari دلی در خون نشسته دوست داری بگو قلبی شكسته دوست داری تو را ای عشق بی سر دوست دارم مرا با دست بسته دوست داری ** نه تنها تیر و تیغ وسنگ بوده سر پیراهنت هم جنگ بوده ولی شرمنده زینب دیر فهمید كه انگشتر به دستت تنگ بوده @roze_daftari
متن روضه وفات حضرت زینب سلام الله علیها-حاج حسن اخباری السلام علی المهدی و علی آبائه الطاهرین در چرخ ولایت است کوکب، زینب علّامه نارفته به مکتب، زینب گفتم به خرد: یگانه دوران کیست؟ بی پرده دوبار گفت: زینب، زینب زینب که از خدا صلوات مکررش زینب که بعد فاطمه خوانند کوثرش آن شیردخت شیر الهی که گفته اند در خاندان شیرخدا شیر دیگرش این است آن سلاله زهرا که انبیا گلبوسه می نهند به قبر مطهرش شب نیمه ماه رجب امشب شب زیارتی ایاعبدالله الحسین، خیلی دلت آماده است امشب،برا زینب بلند بلند گریه کنید،منم امشب همراه دل تو میام تا تل زینبیه، زهرای دومی که نشد در تمام عمر عباس بی اجازه نشیند برابرش از مدینه تا مکه و تا کربلا هروقت میخواست پیاده بشه، آقا قمر بنی هاشم خودش نزدیک میومد. به جوانهای بنی هاشم میگفت کوچه باز کنید زینب میخواد پیاده شه، قد و بالای دختر علی رو کسی نباید ببینه. زهرای دومی که نشد … علامه ی معلمه نادیده ای که بود تیغ سخن به خطبه چو شمشیر حیدرش کجا زینب درس خونده؟ در کدام مکتبی زینب این همه معارف و این همه بیان فراگرفته؟ کلاس زینب محضر علی بوده، این بیان رو از بیان مادرش فاطمه فراگرفته. هفتاد داغ بر جگرش بود، باز هم لرزید کوفه از کلمات چو تندرش از اول صبح عاشورا تا بعد از ظهر پا به پای ابی عبدالله هی رفت میدان و کشته بغل کرد تو خیمه ها، اگر کنار بدن علی اکبر خودش رو نمیرسوند، همون جا حسین جان میداد عبدالله جعفر سوال کرد، بی بی شنیدم وقتی عزیزانتو از میدان آوردن از خیمه بیرون نیومدی. فرمود: عبدالله! نمیخواستم تو اون لحظه چشمم به چشم حسین بیفته. ببینم امشب چقدر ارادت داری خدمت عمه سادات؟  امشب می تونی صداتو آزاد کنی برا زینب بلند بلند گریه کنی،این احتمال رو بدید صاحب عزا دم در مهدیه ایستاده،خودش فرمود،مجلس عمه جان منو گرم کنید،دوستان من برا زینب بلند بلند گریه کنند، لزرید کوفه از کلمات چو تندرش جانم زینب @roze_daftari راس حسین خطبه او را چو می شنید میکرد افتخار که اینست خواهرش از خشت مسجد کوفه ندا رسید این شیرزن علیست به بالای منبرش کرب و بلا، کوفه، شهر دمشق، نه گردید کل عالم هستی مسخرش اراده کرد دم دروازه کوفه، تا موقعیت رو آماده دید برای سخنرانی فرمود: اسکتوا! نقسها در سینه ها ماند. زنگها از صدا افتاد. چه کسی میخواد حرف بزنه؟ مردم کوفه با بیان علی آشنا بودند. با سخن علی انس داشتن. بعضی ها گفتند نکنه علی زنده شده داره حرف میزنه نزدیک خیمه اومدند دیدند نه! دختر علی نشسته. آن شب که در خرابه نماز نشسته خواند … امام سجاد فرمود: ندیده بودم نافله شبت رو نشسته بخونی. آن شب که در خرابه نماز نشسته خواند آن شب که ریخت خون دل از دیده ترش آن شب که دفن کرد یتیم سه ساله را (حسین)…. بی خود نبود وقتی اربعین وقتی اومد کربلا گفت حسینم، همه مصیبتها یک طرف، عزیز دلم داغ رقیه ات زینبت رو کشت. خادمه اشون گفت دیدم امروز حال بی بی مساعد نیست، فرمود از میان حجره، بسترم رو توی حیاط بینداز گفتم بی بی جان! آفتابه! هوا گرمه فرمود: میدونم، اما این دقیقه های آخر من که یادم نمیره، خودم دیدم بدن حسینم، خودم دیدم حسینم برهنه و عریان میان گودی قتلگاه وصال مادر و دختر بود امشب تماشایی دو مظلومه کتک خورده، وای وای … مادرش رو تو کوچه های مدینه زدند، مادرش بین در و دیوار، اما زینب رو کنار گودال قتلگاه … وصال مادر و دختر بود امشب تماشایی دو مظلومه کتک خورده، کنند از هم پذیرایی پس از قتل حسین دگر تنهای تنها بود کلام آخر او هم حسینم وا حسینا بود خودش فرمود شما نبودید ببینید، بدن حسینم رو زیر سم اسبها بردند. شما نبوید ببینید سر حسینم رو چهل منزل بالای نی **@roze_daftari
روضه خوانی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط حاج محمود کریمی   یه روز دید دارن درمی زنند،فرمود حسنم در و باز کن مادر ببین کیه،حسنین دویدند در و باز کردند،مادر می گه بچه ها،می جهند از جاشون،درو باز کردند دیدند سلمان پشت دره،مادر سلمانه،فرمود بگید بیاد تو عمو سلمان،می گفت:عمو جان.”این چند روزه گفت:عمو جان تا من زنده ام به علی نگو،نفس می کشم باید پیراهنم و عوض کنم،خون می آد از زخم سینه ام”فرمود: به عمو جانم بگید بیاد تو،سلمان وارد شد ،دو طرفش حسنین،بی بی فرمود:عمو جان خوش اُمدی،قبل وفات پیغمبره،نه زمان بستری شدن بی بی،سلمان بشین،نشست سلمان،خانم رفت،یه سفره آورد،باز کرد،یه قرص نان میان سفره است،یه مشت خرما رو نون،فرمود: سلمان خوش اُمدی،نون و خودم برات پختم،دلم گفته بود امروز می آی،خودم رفتم خرما برات جمع کردم، حالا روزی تو کی می ده؟سفره رو مادر پهن می کنه،اینقدر مادر دلش برا ما می سوزه،هرکی مادر داره الان ببینه،همه ی مادرا یه ارتباطی با مادر هستی دارن،من تازه دقت کردم،پرسیدم از حاج منصور ارضی،حاجی فرمود:فاطمیه بیشتر مادرا یه مریضیه جزئی هم شده می گیرند. فاطمه جان،ببین اگه راه داره. ببین می توانی بمانی بمان یعنی هیچ راهی نداره،باید بری،آخه اینطوری که نمی شه. ببین می توانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان خوبه تو هیجده سالته،پیغمبر فرمود :اگه کسی می خواد،در صبر ایوب و ببینه،در عزم موسی رو،در عصمت عیسی رو در جلال و هیبت آدم رو ، نگاه کنه به علی،اما وقتی فاطمه شو دفن کرد،خاکارم صاف کرد،یه خورده خاکارو به هم زد،که اینجا قبری نیست،از دور واستاد،رفتی؟تنها موندم؟بعد خودش جواب خودشو می داد،رو کرد به قبر پیغمبر،می گفت آقا، اگه از من سئوال کنی می گم صبر دیگه ندارم،یعنی هیچ راهی دیگه نداره؟ ببین می توانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان تو هم مثل من نیمه جانی بمان زمین گیر من آسمانی بمان اگر می شود می توانی بمان چه شد با علی همسفر ماندنت چه شد پای حرف پدر ماندنت چه شد ماجرای سپر ماندنت پس از قصه ی پشت در ماندنت ندارد علی هم زبانی،بمان ممنونم اگر نروی،میمیرم اگر بروی بدون تو غم بی عدد می شود برای علی بی تو بد می شود نرو که غرورم لگد می شود واین سقف،سنگ لحد می شود چه کم دارد ای زندگانی بمان چه کم دارد،دنیایی نیست،خانم فرمود :علی،همین که تو هستی خوبه،علی می گفت:زهرا جان تا تو رو دارم کم ندارم،غم ندارم. چرا اشک را آبرو می کنی چرا چادرت را رُفو می کنی چرا استخوان در گلو می کنی چرا مرگ را آرزو می کنی تو باید غمم را بدانی بمان ببین می توانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان می گن محتضر روز آخر عمرش،حالش خوب می شه،امروز پا شد،بچه هارو همه رو،شستوشو داد،حمام کرد،لباساشونو عوض کرد،همه خوشحال شدن مادر،از جا بلند شده،موهاشونو شونه کرد،حسین،مگه تو مادر نداری اینقدر آشفته ای،بچه ها رو فرستاد خونه ی همسایه ،صدا زد اسماء کمک کن،من خودم می خوام استحمام کنم،آب می ریخت،خانم چه ضرورتی داره،حالت خوب نیست؟فرمود:امشب علی می خواد منو غسل بده،این لخته خونها آقامو اذیت می کنه. @roze_daftari دفتری
روضه خوانی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط حاج منصورارضی قبل ازاینکه کسی دست یتیمی به سر اینها بکشه،خودم می خوام بکشم،فضه می گه هر چی خانم گفت:گوش کردم،آب گرم کردم،حسنین و زینبین و آروم می شست،دست می لرزه،جوان هیجده ساله دستش داره می لرزه،بچه ها رو که شست، غذا تهیه کرد،غذاشون چی بود،چند قرص نان ؛دو پسرهارو فرستاد مسجد، دخترم فرستاد خانه فامیل کنار خونه خودش،بعد فرمود فضه آب داریم،آره بی بی جان؛فرمود:می خوام خودمو شستشو بدم،این خونها رو پاک کنم،فضه می گه دیدم آب هی می ریخت،کمک می کرد این پیراهن از بدن جدا بشه،پیراهن چسبیده بود به زخم،فضه میگه من جرأت نمی کردم،دست بزنم،هی آب می ریخت از زیر پیراهن،بدن و شستشو می داد،می فرمود،امشب اگر علی خواست بشوره،باید همینطوری که خودم شستم،بشوره،لباس نو براش آوردم،فرمود: من خوب بدنمو شستم،به هر قدرتی است مواظبت کن تو و اسماء،علی این پیراهن رو در نیاره،از زیر پیراهن منو شست و شو بده،فضه می گه بدن مبارکشو شست،پیراهن شو به هر طریقی عوض کرد، فضه می گه:زهرای مرضیه سلام الله علیها،فرمود:من نماز مغرب و می خونم،بعد از نماز رو به قبله دراز می کشم،روپوشی رو صورتم می اندازم،لحظاتی که گذشت،بیا منو صدا کن،اگه جوابتو ندادم،زود برو مسجد علی رو بگو بیا،فضه می گه دیدم آروم دراز کشید،رو به قبله بعد از نماز،لحظاتی گذشت دلم پریشون بود،اومدم صداش زدم،یا بنت خیرخلق الله، یا بنت رسول الله،یا فاطمه،یا اُم الحسن و الحسین،دیدم جواب نمی ده،روپوشو از صورتش برداشتم،وای،وای شعر….. فضه می گه دویدم در مسجد،صدا می زدم،علی پاشو بیا فاطمه ات از دنیا رفت سلمان می گه من نشسته بودم کنار آقا،آقا وقتی صدای فضه رو شنید،بلند شد که بیاد به سمت در یه وقت دیدم از پشت رو زمین اُفتاد،آی…لحظاتی گذشت،حالش به جا اومد،هی می گفت:بمن العذا،کیه دیگه به من تسلی بده. تب غم ناله اش در جوش می رفت همان خیبر شکن از هوش می رفت به هوش آمد سوی خانه روان شد به سوی نعش مظلومه دوان شد رسید و دید یارش بر زمین است همه دار و ندارش بر زمین است نشست و خیمه زد بر جسم بانو سر بانو نهاده روی زانو فرمود:من علیم،کلمینی یا فاطمه ،تا ابر ولایت شد،زهرایی که جان داده بود،دوباره رجعت کرد،صدای علی دوباره زنده اش کرد، تلطف کرد با آن باغ چیده تکلم کرد با یار شهیده که ای خورشید بی همتا علیم لب از لب باز کن زهرا سخن های علی اعجاز می کرد که زهرا چشم بر او باز می کرد به آنچه بین عشاق است مرسوم نگاهی کرد مظلومه به مظلوم فرمود: از پدرم شنیدم،همه جوره کمک مظلوم کنید،دستمو بلند کن می خوام اشکاتو پاک کنم. # دفتری @roze_daftari
روضه خوانی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط سید مهدی میرداماد   علی نشسته کنار بستر،قربونش برم آقامُ ،خدا هیچ مردی رو به روز علی نندازه،بخدا من دو بیتی های پیوسته رو برات می خونم هر چی جلوتر می ریم ناله ات بیشتر می شه، همین که بهتری الحمدالله جدا از بستری الحمدالله همین که در زدم دیدم دوباره تو در پشت دری الحمدالله این یکی دو روز آخر خودش در و باز کرد،گفت:بذار این عقده تو دل آقام نمونه،من و پشت در ببینه،جان حضرت زهرا بخیل نباشی ناله تو رها کن، همین که بهتری الحمدالله جدا از بستری الحمدالله همین که در زدم دیدم دوباره تو در پشت دری الحمدالله انگار دنیارو بهم دادن شنیدم یادی از دُردانه کردی فاطمه من مسجد بودم اما مثل اینکه خبرایی تو خونه بوده،چه خبر؟پیداست! شنیدم یادی از دُردانه کردی و موی دخترت را شانه کردی نگفتم استراحت کن عزیزم شنیدم کارهای خانه کردی کی گفت پاشی خونه رو جارو بزنی،الله اکبر،کنایه فهما تو دیگر با حجابت خو گرفتی حرفای شب شهادتی نیست،ها،حرفای دم بستر علی ه، به چندین علت از من رو گرفتی گمان کردی ندیم زیر چادر چگونه دست بر پهلو گرفتی صورت تو نشونم نمی دی،بازوت و نشونم نمی دی،سینه تو نشونم نمی دی،نمی تونی قد خم تو از علی پنهان کنی، جواب حرف هایم شد همین نه دیدی آدم کلی حرف می زنه،آخرش می گه همین غریبه بودم اما این چنین نه خیلی این عاطفیه جواب حرف هایم شد همین نه غریبه بودم اما این چنین نه ببینم قصد رفتن که نداری نرو ،جان امیرالمؤمنین نه فایده نداره،آروم نمی تونم بخونم،شب جمعه است،همین و بشنو یا علی یه جوری گریه کن ، انگار امشب شب شهادته شنیدم بسترت را جمع کردی وبا سختی پرت را جمع کردی شنیدم آب دادی به حسینت حواس دخترت را جمع کردی روضه بخونم برات،کانون توجه،تو خونه ی زهرا،زینبه،راه می رن تو خونه،همه نگاه به زینب می کنن،آخه پرستار زینبه،یه حرفی بزنم،بخدا شب جمعه ای یه،از درون دارم می سوزم،یه حرفی برات بزنم،نمی دونم چقدر می تونم این حرف و باز کنم،چقدر از من پذیرایی می کنی،با ناله ات،قربون این زینب برم،که از چهار ساله گی پرستار شد،بگم،اما بمیرم براش،پرستار هرکی شد باالاخره رفت،از هر کی پرستاری کرد،داغش به دلش موند،فقط امام سجاد زنده موند،اما هرکی رو زینب پرستاری کرد،تنهاش گذاشت،از هر پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهن زینب مونده،من یکی یکی جلو می رم،صبرکن،بهت می گم،اون وقت،سه چهار ساله با مادر پرستاری رو یاد گرفت،می دونی پرستاری رو کی یاد گرفت،وقتی پیغمبر تو بستر اُفتاد،می دید مادرش هی دور باباش می چرخه،پرستاری می کنه،اما از این پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهنش موند،یادش موند،تو اوج مصیبت پیغمبر،مادرش یه لبخند زد،بعدها فهمید این لبخند یه سرّی داشت،بعداًفهمید پیغمبر به بی بی این جوری وعده داد بود،دخترم گریه نکن،فراق بین منو تو خیلی طول نمی کشه،بعد از نود و پنج روز فهمید این خنده چی بوده،یه بار از مادر پرستاری کرد،از هرپرستاری من یه خاطره بگم،دلشو داری؟،شب جمعه است،چه خاطره ای بگم،دخترم بیا بشین باهات حرف دارم،عجب پرستاریه،دخترم این بقچه رو باز کن،این کفن اول مال منه،می دی بابات علی منو کفن کنه،ببین چه خاطره هایی،یه دونش آدم و می کشه،کفن دوم مال بابات علی ه،می دی داداش حسنت بابا تو کفن کنه،کفن سوم،مال داداشت مجتبی است،باید بدی حسین،یه دفعه دید این بقچه داره جمع می شه،یه پیراهن و رو دست گرفته،آخ کربلا،شب جمعه است،کربلا، اینم یه خاطره، از یه پرستاریه دیگه برات خاطره بگم،مادره شم رفت،چند سال طول کشید از باباش پرستاری کرد،یه خاطره ام از بابا بگم،اون شب همه جمع بودن،صدا زد بچه های زهرا بمونن،بقیه برن،زینب یه طرف،اُم کلثوم یه طرف،حسین یه طرف امام حسن یه طرف،زینب یادش نمی ره،داداش عباس اُمد بره از اتاق بیرون،بابا صداش زد،بابا تو بمون پسرم،صدا زد بابا من که بچه ی زهرا نیستم،بذار برم،خجالتم نده،زینب این خاطره رو یادش می ره مگه،خودش با چشم خودش دید،دست حسین و تو دست عباس گذاشت بابا،یه روزی می آد،حسینم و کربلا تنها می ذارن، حسین.. من نمی دونم هر خاطره ای رو برا زینب ورق می زنی،یه سرش کربلا و حسین ه،باباشم رفت، حالا شده پرستار برادراش، داداش بزرگتر هم رفت،با جگر پاره رفت،با بدن سوراخ سوراخ شده رفت،اما خدا رو شکر تو این یکی زینب خیلی ندید چه جوری رفت،اما همه اینها کنار،من می خوام یه پرستاری رو امشب بگم،خیلی ها رو کنار گذاشتم، روضه ،روضه آماری،به اصطلاح روضه خونها،یعنی می تونی آمار بدی ،دونه دونه جاهایی که زینب پرستاری کرده،تنهایی وایستاده،اما من همه رو حذف می کنم،یه پرستاری دیگه ام کرد،اونم آخرش رفت،اما این یکی ، یه جور دیگه دل زینب وآتیش زد،اگه مادرش و پرستاری کرد،باباش بود،داداشاش بودن،اگه باباشو پرستاری کرد،دو تا داداشاش بودن،اگه گفتی کجا بریم،یه جایی که بی برو برگرد،جواب بدن،اگه داداشاش و پرستاری کرد،هر کدوم به یه