#شهادت_امام_عسکری
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
متن روضه #دفتری 2
🔸یابن الحسن فدای تو و دیدۀ ترت
آجرك الله يا صاحب الزمان...
امشب کجا زانوی غم بغل گرفتی...
برای غربت امام عسکری زار زار گریه می کنی و...
اشک میریزی...
🔸یابن الحسن فدای تو و دیدۀ ترت
🔸خون جای اشک می چکد از چشم اطهرت
داغ پدر.. خیلی سخته...
مخصوصا.. برا کسی که پنج سال بیشتر نداره...
مخصوصا.. برای کسی که بابای مهربونی...مثل امام عسکری داره...
🔸داغی نشسته بر جگر داغدار تو
🔸در خون نشسته است دل درد پرورت
🔸قربان آن امام، که در آخرین نفس
خدایا امشب خانه امام عسکری چه خبره...
🔸قربان آن امام، که در آخرین نفس
🔸سیراب گشته است به دست مطهرت
یکی از سخت ترین لحظات برای فرزند...
اون موقعیه که...
بابا در بستر احتضار باشه و...
فرزند نتونه کاری کنه...
امام زمان آمد کنار بابا نشست...
هی خیره خیره به صورت قشنگ بابا نگاه میکرد...
گریه میکرد...
یک وقت امام عسکری فرمودند...
پسرم... مهدی جان...
تشنه ام بابا...
سریع رفتند یک ظرف آبی رو آوردند...
خود امام زمان...
با دستان مبارک لحظات آخر به بابا آب دادند...
پدر رو سیراب کردند...
عرضه بداریم...
یا صاحب الزمان...
خوب شد شما...
لحظه آخر کنار پدر بودید...
حضرت رو سیراب کردید...
@roze_daftari
نگذاشتید امام عسکری...
با لب تشنه از دنیا بره...
اما دلها بسوزه برای اون آقایی که کربلا...
گودال قتلگاه...
با لب تشنه...
سر از بدنش جدا کردند...
🔸مگر به کرببلا آب قیمت جان است
🔸چرا نگفته کسی این حسین مهمان است
فقط همین رو بگم...
وقتی ذوالجناح برگشت به طرف خیمه ها...
دختر ابی عبدالله اومد کنار ذوالجناح...
صدا زد... ذوالجناح...
میدونم بابام رو به شهادت رسوندند...
میدونم سر از بدنش جدا کردند...
فقط بهم بگو...
آیا بهش آب دادند یا نه...
یا جَوادَ اَبی هَل سُقِیَ اَبی اَم قَتَلُوهُ عَطشاناً
🔸چرا به تشنه لبان هیچ کس جواب نداد
🔸به کام تشنه شان یک دو جرعه آب نداد
@roze_daftari
#روضه_دفتری
✳️#روضه_امام_حسن_عسکری_ع
💠#دفتری_عسکری ع
🍁برخاتم اوصیاء مهدی صلوات
🍁برصاحب عصر ما مهدی صلوات
🍁خواهی که خداوند بهشتت ببرد
🍁بفرست توبر حضرت مهدی مضطر صلوات
🔘برعسکری آن نورولایت صلوات
🔘برآن گل گلزار رسالت صلوات
🔘خواهی که خداگناه تو،عفوکند
🔘بفرست برآن روح کرامت،صلوات
(دعای فرج)
⬅️اَلسلامُ علیکَ یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ....
🍂شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن
🍂جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن
🍂عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم
🍂کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن
🍂در جوانی رفت از دنیا امام عسگری
🍂شد کویر دل از این غم شعله زا یابن الحسن
🍂این مصیبت را زسوز سینه و با اشک وآه
🍂تسلیت گوئیم امروز بر شما یابن الحسن
⬅️روز عزای امام حسن عسکری...
امروززصاحب عزا مهدی فاطمه است...
☑️امروز روز یتیمیه امام زمانه...
امروز هم ناله شیم با امام زمان....
قربون اشک چشمت برم آقا جان...
آقا قربونت برم تو سن کودکی لباس عزا به تن کردی...
امروز دم در ایستاده...
شال عزا به گردن انداخته...
آقا...قربون اون شال عزا برم به گردن انداختی....
هر جایی بری مراسم ختم،صاحب عزا دَمِ در می ایسته،خوش آمد میگه...
امروز صاحب عزا خودِ امام زمانِ...
دَمِ در ایستاده،خوش آمد میگه...
میگه آی عزادارای پدرم! خوش اومدید...
ما امروز اومدیم خودمون رو بهت نشون بدیم ،ما هم اومدیدم آقا! اما تو رو ندیدیم یوسفِ زهرا....
🔳آقا جان مهدی زهرا....
امروز بیا یه روزی به ما بده...
آخه 2ماه بر امام حسین گریه کردیم... ناله زدیم....
آقا جان هنوز بعضیا پیرهن مشکی رو در نیاوردن....
آقا میدونی عزای ما کی تموم مشه....
اون لحظه ای که شما تکیه به دیوار کعبه بزنی...بگی...
💥الا یا اهل العالم انا بقیة الله...
🔹دلتو ببرم سامرا و التماس دعا
✨میرسد نالهٔ فاطمه بر گوش
✨حجة ابن الحسن گشته سیه پوش
✨سامرا بار دیگر در عزا شد
✨حجة ابن الحسن صاحب عزا شد
⬅️آقا خادمشُ صدا زد ظرف آبی براش بیاره..
میگه:ظرف آب رو برداشت آورد،داد دستِ امام حسن....
اینقدر آقا ضعیف شده...
،دست ها میلرزه،بدن داره میلرزه...
ظرف آب رو که به دست امام حسن داد،اینقدر که دست ها میلرزید، ظرف آب رها شد، ریخت رو زمین.....
صدا زد:آی خادم! برو پسرم مهدی رو خبر کن...مهدیم بیاد...
اینجا امام حسن پسرش مهدی رو صدا زد، یه مادری هم من میشناسم،پسرش مهدی رو صدا زد،ما بینِ در و دیوار قرار گرفت،صدا زد: مهدی جان! بیا... کمکِ مادرت کن
از سینه اش خون میچکید
دنبال حیدر میدوید
میگفتُ با سوز جگر
یابن الحسن یابن الحسن
💥(گریز روضه به حضرت زهرا س)
⬅️بمیرم برا امام حسن عسکری..
امام زمان اومد... کنار پدر...
ظرف آب رو برداشت...
ظرف آب رو نزدیک دهان مبارک بابا آورد...
اینقدر این بدن ضعیف شده...
اینقدر این بدن نحیف شده...
همچین که ظرف به دهان مبارک حضرت رسید...
از شدت ضعف هی ظرف آب به دندونای حضرت میخورد...
🌾امان امان(3)....
نمیدونم اون لحظه امام عسکری یاد چه لحظه ای ..آخ یاد چه صحنه ای افتاد...
شاید یاد اون لحظه ای افتاد...
که عمه جانش زینب دید دارن با چوب خیزران به لب و دندان حســـــــــين.....
(گریز)
⏪یه لحظه امام حسن شروع کرد گریه کردن...
آقا صدا زد: بابا! چرا گریه می کنید؟
شاید فرموده باشه!!! مهدی جان برا تو گریه میکنم...
خیلی غریبی...
بعد از من بیابون گرد میشی...بعد از من خیلی بی کس میشی
✳️اما می خوام بگم آقا جان...
درسته داغ بابا دیدی...
ولی شیعه آمدن بدن بابا رو احترام کردند....
با عزت بدن بابا رو تشیع کردند ...
⚫️اما من بمیرم برای جد غریبت حسین ....
چه تشیع جنازه ای شد....
۱۰ نفر نعل تازه به اسبها زدن ...
اینقدر رو بدن عزیز زهرا تاختن...
امان امان ...
الهی خواهری که داغ برادر دیده بینمون نباشه...
چه کشید بیبی زینب ....
اومد گودی قتلگاه... این شمشیر شکسته ها رو کنار زد... نیزه شکسته ها رو کنار زد ...
آخ یه بدنی دید بی سر...عریان.. قطعه قطعه...
چه کرد عمهٔ سادات...
یه وقت دیدن خم شد لباشُ گذاشت به رو رگهای بریده حســـــــین....
◼️هرگز کسی چون من تن بی سر نبوسید
◼️ بوسیدم آنجایی که پیغمبر نبوسید
◼️ حیدر نبوسید زهرا نبوسید
◼️ حتی نسیم صحرا نبوسید
💠هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)💠
@roze_daftari
#روضه_دفتری
.
#شهادت_امام_عسکری
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
متن روضه #دفتری ۱
ایام شهادت جانگداز و مظلومانه آقا و مولامون امام حسن عسکری علیه الصلاه و السلام است، هدیه به پیشگاه مقدس و ملکوتی آن حضرت و عرض تسلیت به محضر ولی نعمتمون آقای عالم و آدم، حجت بن الحسن ارواحنا له الفداه، تسلای دل داغدارشون، تعجیل در فرج مقدسشون اجماعا صلوات بلندی عنایت بفرمایید.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
بسم الله الرحمن الرحيم
(السلام علیک) یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
🔸هر کی با امام عسکری کار داره صدا بزنه...
یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
🔸تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن
آجرک الله یا صاحب الزمان
🔸تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن
🔸زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن
بمیرم برات یا صاحب الزمان...
پنج سال بیشتر نداشتید اقا...
داغ بابا رو به دلتون گذاشتند...
🔸قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد
🔸سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن
از همینجا یک کاروان دل بریم...
خانه امام عسکری...
🔸طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد
🔸تو نگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن
راوی میگه لحظات آخر...
دیدم امام عسکری در بستر بیماری...
فرمود برید پسرم مهدی رو خبر کنید...
بگید پسرم بیاد...
میگه رفتم داخل حجره نگاه کردم دیدم...
یه آقازاده خوش سیمایی...
صورت مبارکش مثل ماه میدرخشه...
مشغول عبادت خداست...
(الهی... یعنی میشه ما زنده باشیم یک روز چشم ما هم به جمال دلربای یوسف فاطمه روشن بشه)
عرضه داشتم آقا جان...
حال امام عسکری منقلبه...
@roze_daftari
میگه تا بر پدر وارد شد...
نگاه امام عسکری به جمال دلربای مهدیش افتاد...
صدا زد...
یا سَیِّدَ اَهْل ِبَیْتِهِ...
إسْقِنِی الْمَاءَ...
پسرم مهدی جان جرعه آبی برام بیار
بابا...
فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی...
من دیگه رفتنیم بابا...
دیگه بعد از من یتیم میشی بابا...
دیگه بعد از من غریب میشی بابا...
پسرم.. بعد از من سر به بیابون ها میزاری...
همه تنهات میگذارند...
خدا ميدونه...
خیلی سخته برا فرزندی ببینه...
جلو چشمانش بابا داره جان میده...
نتونه کاری کنه...
اما هر طوری بود لحظات آخر...
حضرت با دستان مبارک به پدر آب دادند...
نگذاشتند امام عسکری با لب تشنه از دنیا برند...
عرضه بداریم یا صاحب الزمان...
خوب شد لحظات جان دادن شما کنار بابا بودید...
پدر رو سیراب کردید...
🔸پدرت لحظه های آخر عمر
🔸آب از دست پاکتان نوشید
اما یا صاحب الزمان...
میخوام بگم...
🔸دم آخر پسر نداشت حسین
آی کربلایی ها...
آماده ای بگم یا نه...
🔸دم آخر پسر نداشت حسین
🔸تشنگی از گلویش می جوشید
مردم.. من از شما سوال میکنم...
لحظه آخر پسران ابی عبدالله کجا بودند؟...
عزیزان ابی عبدالله کجا بودند سر بابا رو در آغوش بگیرند...
یک طرف علی اکبر...
با بدن قطعه قطعه...
روی زمین کربلا...
یک طرف دیگه هم امام سجاد...
از شدت بیماری...
با صورت به زمین افتاده...
نميتونه از جاش بلند شه...
لحظات آخر هر چی نگاه کرد ابی عبدالله...
دید کسی نمیاد کنارش...
یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا...
یک وقت چشمان مبارک باز کنه ببینه...
( وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِكَ، وَ مُولِـغٌ سَيْفَهُ عَلى نَحْرِكَ )
شمر روی سینه حسین...
خنجر برهنه کرده...
تسلای دل امام زمان...
ناله بزن یاحسین...
🔸مولا چه عاشقانه به معراج رفته بود
🔸وقتي که زير چکمه ي آن نانجيب بود
🔸پيچيده بود ناله ي زينب ولي چه سود
🔸تنها سلاح خواهرش" امّن يجيب "بود
@roze_daftari
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#شهادت_امام_حسن_عسکری
مداح..حاج آرمین غلامی
یکشنبه27مهرماه، اول ربیع الاول99.کرمانشاه
@roze_daftari
در بستری افتاده بی جان پیکره توست
برخاک از زهرجفا بال وپره توست
آقادگرتاب وتوان رفته زجسمت
دلواپس مهدی دو چشمان تره توست
زهره جفا جسم تورا درهم کشیده
در بستری انگار جسم لاغره توست
درهجره ی دربسته ای افتادی ازپا
آه وفغان وبی کسی دور و بره توست
از داغ ودرده کوچه ها بی تاب هستی
در گوش جانت ناله های مادره توست
پیری چه زود آمدبه استقبالت آقا
زهرجفا دربین هجره یاورتوست
در سامرادور ازوطن تنهاغریبی
تنهاکناره بستره تو همسرتوست
گویند لب تشنه توجان دادی به بستر
درساعت آخر فغان در حنجرتوست
بالاسرت وقت شهادت بودمهدی
یاآنکه روی خاک هجره پیکرتوست
_شعر…آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
🔸تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن
آجرک الله یا صاحب الزمان
🔸تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن
🔸زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن
بمیرم برات یا صاحب الزمان...
پنج سال بیشتر نداشتی...
داغ بابا دیدی...
از امشب یتیمی امام زمان شروع میشه...
دیگه تنهایی آقا شروع میشه...
🔸قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد
منو ببخشید آقا...
🔸سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن
از همینجا یک کاروان دل...
بریم خانه امام عسکری...
🔸طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد
🔸تو نگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن
راوی میگه لحظات آخر...
دیدم امام عسکری در بستر بیماری...
فرمود برید پسرم مهدی رو خبر کنید...
میگه رفتم داخل حجره نگاه کردم دیدم...
یه آقازاده خوش سیمایی...
صورت مبارکش مثل ماه میدرخشه...
مشغول عبادت خداست...
( الهی... یعنی میشه ما زنده باشیم یک روز چشم ما هم به جمال دلربای یوسف فاطمه روشن بشه)
عرضه داشتم آقا جان...
حال امام عسکری منقلبه...
میگه تا بر پدر وارد شد نگاه امام عسکری به جمال دلربای مهدیش افتاد...
صدا زد...
@roze_daftari
یا سَیِّدَ اَهْل ِبَیْتِهِ...
إسْقِنِی الْمَاءَ...
پسرم مهدی جان جرعه آبی برام بیار
بابا...
فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی...
من دیگه رفتنیم بابا...
دیگه بعد از من یتیم میشی بابا...
دیگه بعد از من غریب میشی بابا...
بعد از من سر به بیابون ها میزاری بابا...
همه تنهات میگذارند بابا...
خیلی سخته برا فرزند ببینه جلو چشمانش بابا داره جان میده...
اما هر طوری بود لحظات آخر حضرت با دستان مبارک به پدر آب دادند...
نگذاشتند امام عسکری با لب تشنه از دنیا برند...
عرضه بداریم یا صاحب الزمان...
خوب شد لحظات جان دادن شما کنار بابا بودید...
پدر رو سیراب کردید...
🔸پدرت لحظه های آخر عمر
🔸آب از دست پاکتان نوشید
اما یا صاحب الزمان...
میخام بگم...
🔸دم آخر پسر نداشت حسین
آی کربلایی ها...
آی اونایی که امسال کنار حرم با صفاش بودید...
آماده ای بگم یا نه...
🔸دم آخر پسر نداشت حسین
🔸تشنگی از گلویش می جوشید
مردم من از شما یک سوال دارم...
لحظه آخر پسران ابی عبدالله کجا بودند؟...
دید یک طرف علی اکبرش با بدن قطعه قطعه روی زمین کربلا...
یک طرف علی اصغرش با گلوی پاره...
یک طرف دیگه هم امام سجاد...
از شدت بیماری با صورت به زمین افتاده...
نميتونه از جاش بلند شه...
لحظات آخر هر چی نگاه کرد کسی نیومد کنار ابی عبدالله...
یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا...
یک وقت چشمان مبارک باز کنه ببینه...
( وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِكَ، وَ مُولِـغٌ سَيْفَهُ عَلى نَحْرِكَ )
شمر روی سینه حسین...😭
تسلای دل امام زمان...
ناله بزن یاحسین...
🔸مولا چه عاشقانه به معراج رفته بود
🔸وقتي که زير چکمه ي آن نانجيب بود
🔸پيچيده بود ناله ي زينب ولي چه سود
🔸تنها سلاح خواهرش" امّن يجيب "بود
-@roze_daftari
#روضه_دفتری
📖 #متن_روضه
🔊 روضه جانسوز
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
⚫️ ویژه ایام شهادت #حضرت_محسن
علیه السلام 🔻
****
دست نوازشش دگر از کار مانده است
در بازویش مدال غم یار مانده است
با این که نا نداردو قدش کمان شده
چون کوه پشت حیدر کرار مانده است
زینب حریف آن همه خونریزی اش نشد...
*به خدا خیلی حرفا رو نمیشه زد" هیچ وقت کسی نمیتونه بگه،مثل،مادرمو زدن " آره والا،سادات بده یه پسر بیاد بگه مادرمو زدن .... اما من میگم*
چنان سیلی سریع و بی هوا آمد ...
خودم دیدم ......
ننم ای وای .... ننم ای وای ....
عزیزم هنوزم ، تو خیلی جوونی
مگه قول ندادی کنارم بمونی
داری با سکوتت منو می سوزونی
سه ماهه که روتو ازم می پوشونی ...
علی رو حلال کن که پهلوت شکسته ....
*فاطمیه نیومده هنوز،چه خبرتونه؟!! این برا اونا که گریه نکردن میگم*
علی رو حلال کن که پهلوت شکسته
علی رو حلال کن که بازوت شکسته
*امام زمان (عج) ازت معذرت میخوام اینو میخوونم*
روی پیرهن تو دیدم خون تازه
دیدم داره اسما،یه تابوت میسازه
مرو نور خونم ... مرو مهربونم ... 2
*تو همین روزا بود اومدن عیادت مادرمون،بزار اینجوری بگم،گفت خیلی سال پیش اولادش تو مدرسه معلمه صداش کرد،گفت سید بیا برا پسرت"
رفتیم شروع کرد بی ادبی کردن،حرفایی رو زد یه نگا کردم دیدم بغض کرده" گفت به بچه م اشاره کردم هیچی نگیا، معلمه"خیلی بهم ریختم؛ گفت بچه م که رفت به معلمه گفتم ساداته ... مادرش زهراست ..."اگه دلش بشکنه واویلا ...
گفت صبح اول صبح معلمه زنگ میزنه، آنی الان بیاین مدرسه،هی پرسیدم طوری شده؟!! گفت بیا بیا ..." رسیدم مدرسه میخواست دستامو ببوسه،پاهای بچه مو ببوسه،چرا چی شده؟؟؟ گفت مادرمو خواب دیدم .... مادرم سیده ست ...." گفت چه کار کردی با پسر زهرا ...." من همین جا یه گریز بزنم ...."
مگه امام حسن ،پسر سادات نبود ...؟!!! یه بغضی کرد ...." آه .... سه ماه هی نگا میکرد به مادر ... یاد اون روز افتاد .... رو پا وایساد .... هر کاری کرد نشد ...،دست رد شد .... یه جوری خورد .... صورت به دیوار خورد .... آه .... گوشواره شکست .... یا زهرا .....
صدات برسه مدینه یا زهرا .....*
ببین دشمنم قد علم کرده زهرا
*اومد بالاسرش*
چقدر پلکای تو ورم کرده زهرا ...
همونی که می زد تو رو تازیونه
برای عیادت اومد توی خونه ....
* گفت فاطمه م،اومدن دم در،فاطمه جان،همونایی که به تو جسارت کردن (ببین اینجا ولایت پذیری رو ببین) نگاه به امیرالمؤمنین کرد گفت خونه،خونه ی تو" بیت بیتک" اگه تو میگی بیان،بیان" اما من ازینا نمیگذرم .... آه به بابام شکایتشونو می کنم،
تموم امیدم،همه ناامید شد
یه جوری لگد زد که بچم شهید شد ...
*امام زمان،سادات من معذرت میخوام*
دیدم خونمون شد برات قتلگاهو
زدن چل نفر وای ... زن پا به ماهو
نرو نور خونم .... نرو مهربونم ....
مرو ای جوونم ......
#روضه_حضرت_زهرا
🎤 حاج حيدر خمسه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
هدایت شده از کانال مولودی وعروسی مجمع الذاکرین🌸
توجه📣
فعال ترین وپربارترین کانال مولودی درایتا👌😍
#شور
#سرود
#مدح
اشعاروسرودهای جدیدبرای ، مجالس مولودی و عروسی مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف در #کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین_ ع ))شادوسر افراز باشید🌺
بزن روگل هاواردکانال مولودی بشو😍
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐
💐🍃💐🍃💐🍃💐
💐🍃💐🍃💐
💐🍃💐🍃
💐🍃
@ewwmajmamolodi
#روضه_دفتری_پدر
@roze_daftari
امروز به یاد دخترای...
این بابا بسوز برای رقیه سه ساله امام حسین ع
برا یتیم باید خیلی گریه کنی خیلی زار بزنی
داغدیده ها ی مجلس شما خیلی دلخوشی ها دارین
اگر چه بابا از دست دادین اما کسی به شما بی احترامی نکرد
همه ی مردم اومدن به شما تسلیت گفتن
لحظه ای که پشت سر تابوت بابا میرفتی
پاهات رمق نداشت این خواهرا این مادرا
زیر بغلاتونو گرفتن شما رو تسلیت دادن
کسی شما رو تازیانه نزد اما بمیرم
برا سه ساله ی امام حسین ع
یه دختر بگه بابا اما سر بریده ی بابا شو ببینه
آی مردم مگه قرآن سفارش بچه یتیم ونکرده
شما بگین مگه بچه یتیم سنگش میزنن
پس چرا رقیه ی سه ساله رو سنگش میزدن
دیدین یه دختر که باباش سفر میره یا فرزند شهید این عزیزان که بابا ندارن بعضی صبحها که پامیشن میگن مادر دیشب خواب بابا رو دیدم
آخ بمیرم رقیه هم سر رو خاک خرابه گذاشت
وقتی از خواب بیدار شد ظاهرا خواب باباشو دیده بود
دلش بهونه ی بابا گرفته اما سر بریده ی بابا رو براش آوردن
صدا زد عمه جان کمک کن تا که بردارم
سر بابام از روی زمبن
عمه جون دیگه دست وپام رمق نداره
آخ بمیرم سروگرفت رو سینه گذاشت باهاش درد دل میکنه
بابا ی خوبم بابای مهربونم آخ کی رگهای
گردنت رو بریده بابا بابا
آه بابا بابا چه کسی پیشونیتو شکسته بابا بابا
بابا چرا چند شب(وقته) خبر از بچه هات نگرفتی بابا..
عجب رسمیه. .....
مرگ بابا کمتر از آه دل یعقوب نیست
او پسر گم کرده بود وما پدر گم کرده ایم
ای چراغ زندگانی ای پدر یادت بخیر
ای بهار جاودانی ای پدر یادت بخیر
روح پاکت ای پدر با امیر الموءمنین محشور باد
خانه ی قبرت زالطاف خدا پر نور باد
داغدیده های مجلس
شما هم داغ بابا دیدین اما بگین ببینم برا آخرین بار کجا بابارو دیدین
آخرین بار کجا با بابا وداع کردین
قربون بچه های ابی عبدالله ع برم وقتی آقا برا آخرین بار اومد تو خیمه ها خداحافظیشو کرد
اومد سوار بر ذوالجناح شد هر چه کرد دید اسب حرکت نمی کنه چته ذوالجناح چرا حرکت
نمی کنی یه وخ اسب آقا با سر اشاره ای به پایین کرد یعنی آقا یکی دست وپای منو گرفته
تا آقا نگاه کرد دید سکینه دختر نازدانه اش است
آخه مردم دختر خیلی باباییه
همه عالم میدونن که دخترا بابا ییند
بابا نیاد نمی خوابند منتظر لالاییند
گفت بابا جون نمیزارم بری بابا
بابابیا برا آخرین بار منو روزانوت بنشون بابا
دست نوازش به سرم بکش بابا
آخه امروز یه جور دیگه خداحافظی میکنی بابا
گذشت ماجرا
رقیه خواهرا عمه ها هم نشسته بودن
یه وخ صدای ذوالجناح بابا رو شنیدن
همه به خیال این که باباشون اومده
از خیمه بیرون اومدن آخ بمیرم
خدا امید هیچ کسی رو ناامید نکنه
همچین که اومد دید اسب بابا اومده اما بابا نیومده یال اسب بابا خونیه
ای وای ای وای...
بی مهر رخت روز مرا نور نمانده است
وز عمر مرا جز شب دیجور نمانده است
هنگام وداع تو ز بس که گریه کردم
دور از رخ تو چشم مرا نور نمانده است .
@roze_daftari
#روضه_دفتری
#ختم خوانی برادر
داغ برادر
اول به نبی حضرت خاتم صلوات
♻️دوم به علی شیر دو عالم صلوات
♻️سوم به گل وجود پاک زهرا
♻️چهارم به حسن خونجگر غم صلوات
♻️از بهر حسین آن شه کرببلا
♻️وآن تشنهٔ در مقتل ماتم صلوات
(✅(#السلامعلیکیااباعبداللهالسلامعلیالحسینوعلیعلیابنالحسینوعلیاولادالحسینوعلیاصحابالحسینعلیهالسلام))
⏺مجلس و محفل به یاد یه عزیز برادره...
یاد کنیم همه برادرایی که اسیر خاکها هستند...
@roze_daftari
🔅تو بودی غمگسارم ای برادر
🔅همیشه در کنارم ای برادر
🔅تو رفتی قامتم از غم شکسته
🔅دگر یاری ندارم ای برادر
🔅پس از مرگ تو ای امید جانم
🔅سیه شد روزگارم ای برادر
🔅تو بودی یاورو پشت و پناهم
🔅ز هجرت بی قرارم ای برادر
⬅️آی کسی برادر از دست دادی...
آی کسی که داغ برادر دیدی...
داغ برادر سنگینه...
آخه برادر پشت و پناهه خواهره..
همهٔ امید خواهر برادره...
تو داغ برادر اونی که آتیش میگیره خواهره...
الهی خواهری داغ برادر نبینه...
امان امان...3
◀️یا رسول الله2
به پیغمبر خبر دادن.....یا رسول الله، عمه جانت صفیه داره میاد...
میخواد بدن مُثله شده برادرش حمزه سیدالشهدارو ببینه...
پیغمبر فرمود نزارید خواهر جلو بیاد..
نزارید خواهر بدن برادرو ببینه...
آخه خواهره طاقت نمیاره...
پیفمبر اومد عباشو رو بدن حمزه سیدالشهدا کشید...
(میگه صفیه اومد کنار بدن برادر...)
اما بمیرم..
همین که نگاهش به بدن برادر افتاد...
دیدن بی هوش شد رو زمین افتاد...
⬅️(نمیدونم این خواهر چطور با برادر خداحافظی کرد...)
(چی میخوام بگم)
میخوام بگم اونجا صفیه دو تا محرم داشت..
یه طرف پیغمبر، یه طرف امیرالمومنین...
زیر بغلاشو گرفتن...بلندش کردند...دلداریش دادن...احترامش کردند...
(حق صاحب عزاست دیگه)
☑️(..نام صاحب عزا...)نمیدونم اون لحظه ای که خبر فوت برادرتو نو دادن چه حالی داشتی...
همه اونایی که داغ برادر دیدن، میگن وقتی خبر به ما دادن زانوهامون سست شد...
بی اختیار نشستیم...دیگه توان برا حرکت نداشتیم..
انگار دنیا رو سرمون خراب شد..
عالم برا ما تیره و تار شد...
امان امان...
⬅️میخوام یه چیز بگم ....
آی داغ دیده ها...اگه داغ برادر دیدید...
همه اومدن دلداریت دادن...زیر بغلاتو گرفتن...تسلای دلت بودن...باهات عزاداری کردند...
میخوای ناله بزنی دلتو ببرم کربلا....
(سبک عجب رسمیه)
▪️عجب رسمیه رسم زمونه
▪️برادر میره خواهر می مونه
▪️یکی اسیرو یکی شهیده
▪️ای وای حسینم ای وای حسینم
⬅️میخوام بگم ای کاش یه نفرم بود کریلا...زیر بغلای زینبو میگرفت...از کنار بدن برادر بلند میکرد...
اومدند زیر بغل زینب رو گرفتند نه والله...کسی اومد تسلیت بگه نه والله...
🔘اومد گودی قتلگاه...
دیگه نگم چه کردند ...
همین قدر بگم،.یه وقت صدای ناله بیبی سکینه بلند شد...
صدا زد... #یا_اَبتا_اُنظر_الی_عَمَتیَ_المَضروبه...
بابا پاشو ببین عمه جانم زینبُ دارن میزنن...
🔻آخ امان از دل زینب...
🔺چه خون شد دل زینب...
🔘الهی نبینی اونچه که زینب دید...
کاری کرده بودن با بدن حسینش....
خواهر بدن برادرو نشناخت...
🔈(نمیدونم این خواهر چطور با برادر وداع کرد)
اما بگم عمه سادات چطور وداع کرد؟؟ ...
یه وقت نگاه کردن دیدن لبها رو گذاشت به رو رگهای بریدهٔ حسین....
🍁گر چه من دیگر نمیبینم گُلِ روی برادر را
🍁خاطراتش را در این غمخانه مهمان میکنم
🍁گوهر یکدانه ای نازنین برادرم
🍁تا ابد نامت درون سینه پنهان میکنم
.... #وسَیعلَمُالّذینَظَلَمواأَیمَنقَلَبٍینقَلِبونَ.....
(⭐️شعرا 227⭐️)
♦️ای شیعه مکن وحشت قبرو سکرات
♦️تا حضرت مرتضی است کشتی نجات
♦️در وقت سؤالشان بگو با دو مَلَک
♦️من شیعهٔ حیدرم به حیدر صلوات
@roze_daftari
#روضه_دفتری
4_5771608543065016590.mp3
1.86M
❣﷽❣
⚜#زمزمه_حضرت_زهرا س
💥#روضه_حضرت_زهرا س
💥#آقای_بنی_فاطمه
⚜#دشتی
@roze_daftari
خدا داند دلم خون گریه می کرد
به حالم دشت و هامون گریه می کرد
ندیدم زخم پهلو را در آن شب
ولی دیدم کفن خون گریه می کند
شب آمد بر سرت تنها نشستم
زپا افتاده و در خود شکستم
برای مرگ من پس باشد این داغ
که من با دست خود چشم تو بستم
#روضه_دفتری 👇
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🌟#روضه_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
💥#دفتری_معصومه_س
🔺بانوی کرامت و صفا را صلوات
🔺آن خواهر و زائر رضا راصلوات
🔺تقدیم به آن شفیعه در باغ بهشت
🔺معصومه نشان اولیا را صلوات
(#دعای_فرج)
@roze_daftari
(( #السلامعلیکیابنترسولالله.. #السلامعلیکیابنتفاطمةوخدیجه...
#السلامعلیکیابنتامیرالمومنین..
#السلامعلیکیابنتالحسنوالحسین...
#السلامعلیکیابنتموسیبنجعفرورحمةاللهوبرکاته))
▪️به شوق دیدن یار از دیار آمدم
▪️به اشک چشم و دل بیقرار آمدم
▪️هوای روی برادر مرا کشید اینجا
▪️چه می شود به من او را نشان دهید اینجا
▪️رسیده وقت سفر جان به دوست بسپارم
▪️رضا کجاست سرم را به پاش بگذارم
▪️بیا برادرِ از جان عزیزتر به سَرَم
▪️که زَهر هجر تو سوزانده جگرم
▪️تمام قوت من جمع در این صدا شده است
▪️به دست و پا زدنم اَشهَدّم رضا رضا شده است
⬅️امروز کیا با خانم کار دارند... حواست باشه کریمهٔ اهل بیته.....
اگه امام حسن مجتبی تو مدینه کریم اهل بیته....
هر کسی در خونش اومده دست خالی بر نگشته....
آی حاجت دارا...خانم فاطمه معصومه هم کریمهٔ اهل بیته...
خرج در خوانش یه چشم بارونیُّ یه دل شکسته است.....
امروز بیا دست به دامن این خانم شو.....
(شعر...)
@roze_daftari
حالا دل بده با هم بریم در خونه خانم ناله بزنی...
نامش فاطمه است اما قبرش معلومه.....
آی حاجت دارا اون روزی که بیبی اومد شهر قم مردم چه استقبالی کردند....
نقل میکنند راه بیبی رو فرش قیمتی انداختن...
کوچهها را آب و جارو کردند... خیلیا اومدن بیرون دروازه قم استقبال بیبی...
اما بگم ناله شو بزنی...
⬅️ من یه جای دیگه هم سراغ دارم، مردم اومدن استقبال...
استقبال دخترِ امام ....خواهرِ امام...
آخ اومدن کوچه ها رو جارو زدن.. همه جا رو زینت کردن...
لباسای قیمتی به تن کردن...
اما غم کجا شام کجا...
تو شهر قم مردم با درود و صلوات اومدن استقبال دختر امامُ خواهر امام...
اما تو شهر شام دیدن رقاصه ها می زنند می رقصن....
با طعنه و ناسزا دختر علی رو دارن میارن....
🍁( امروز دلت آماده است ناله شو بزنی)
امروز داری برا اون خواهری گریه می کنی که شهر به شهر دیار به دیار اومد که برادرُ ببینه......
نمیدونم برادر داری یا نه... اگه برادر داری خدا برات نگه داره داغشو نبینی....
⬅️می خوام بگم بیبی جان هر چقدر دنبال برادر اومدی نشد برادرتو ببینی....
اما دیگه مثل اون خواهر نیومدی تو گودی قتلگاه....
دلا بسوزه بر اونخواهری که اومد تو گودی قتلگاه دید حسینش داره دست و پا میزنه....
خدا ...دستاشو رو سر گذاشت...
صدا زد وا محمدا ...واعلیا....واحسینا....
آیا یه مسلمون بین شما پیدا نمیشه، حسین منو یاری بده.....
🏴ديدم غمت اي دلبر اي کاش نمي ديدم
🏴تنهاييُ بي ياور اي کاش نمي ديدم
🏴دنبال تو تا گودال من آمدمو ديدم
🏴بالاي سرت مادر اي کاش نمي ديدم
🏴وقتي که برون شد خصم از مقتل تو ديدم
🏴خون مي چکد از خنجر اي کاش نمي ديدم
🏴از نيزه به روي خاک ديدم سر تو افتاد
🏴در زير سم لشکر اي کاش نمي ديدم
🔲هر چقدر ناله داری به غربت ابی عبدالله ع به دل سوخته خانم زینب کبری س به نیت فرج سه مرتبه ناله بزن🔲
#یاحسیـــــــن....
#روضه_دفتری 👇
@roze_daftari
#متن روضه حضرت معصومه سلام الله علیها
🥀🥀🥀
@roze_daftari
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سال ها منتظر روی برادر بودم
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است
یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم
سال ها می شود از پیرهنش بی خبرم
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تنی خسته و با قد خمیده رفتم
بنویسید همه دور و برم ریخته اند
چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند
چقدر مردم این شهر، ولایی خوبند
که سرم را نشکستند، خدایی خوبند
بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد
چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت
من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟
من کجا بام کجا کوچه و بازار کجا؟
بنویسید که عشّاق همه مال هم اند
هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند
گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید...
روی قبرش بنویسید برادر بوده
سال ها منتظر دیدن خواهر بوده
*زیاد معطلت نكنم،الحمدلله حرارت ِ روضه و گریه و عشقت بالاست، عمه جان خوش اومدی، سادات اومدن دور ِ محمل عمه جان رو گرفتند،گفتند :دختر ِ موسی بن جعفر ِ، آی نوكرا،سادات،دل تو دلش نبود، دیدی یه خواهر می خواد برادر رو ببینه اگه با خانواده باشه، هی میگه زود باشید.هی به اطرافیانش به زن و بچه ها می گفت:صبر كنید اگه داداشم رو ببینم، صورت ِ ماهش رو می بوسم ، دلم برا داداشم تنگ شده، هی می گفت: صبر كنید من داداشم رو ببینم"من یه اشاره می كنم اما ادامه نمیدم ببینم تو چه طوری عرض ادب می كنی"دل تو دلش نبود هی به دخترها و زن های ِ اطرافش می گفت:صبر كن داداشم رو ببینم ببین چه جوری اون رو بغل می گیرم، ببین اون وقت داداشم من ِ معصومه رو نوازش میكنه، اگه یه بار دیگه داداش رضام رو ببینم بهش میگم خیلی دلم برات تنگ شده دست رو صورت ِ ماهش می كشم، اما آی مردم یه خانمی هم جلوی خیمه می گفت:بذار یه بار دیگه برم صورتش رو ببوسم، بهش بگم اگه حلقومت رو بوسیدم عوض ِ مادرم بود، این خواهر خودش رو رسوند دوان دوان رو گودال، اما آی رفقا دیر رسید زینب، موقعی رسید ، دید:*
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
*این دست های گدایی بالا بیاد با تمام وجودت بگو: حسین
🥀🥀🥀
@roze_daftari
#دو خواهر در جهان مظلومه باشند
یکی زینب یک معصومه باشند
یکی دخت امیرالمومنین است یکی معصومه محنت غمین است
یکی عصمت همیشه پرده دارد یکی عفت بود آئینه دارد
یکی آئینه شرم و حیا بود
یکی ناموس ذات کبریا بود
یکی نور دل زهرای اطهر
یکی دسته گل موسی بن جعفر
یکی ریحانه بستان زهراست
یکی جان علی جانان زهراست
یکی گل بوسه زد مادر به رویش
یکی چون گل پدر می کرد بویش
یکی نام حسین ورد زبانش
یکی هجر رضا آرزده جانش
🌴🌾🌴🌾🌴