هدایت شده از روضه دفتری
❣﷽❣
🌾#روضه_پیامبر_ص
🌾#آقای_مطیعی
▪️ای بهشت مدینه شهر رسول
▪️باغ سر سبز لاله های بتول
▪️تو بهشتی ولی بهارت کو
▪️ای قرار همه قرارت کو
▪️شِکوه بر درگه خدا داری
▪️ناله وامحمّدا داری
*رسول خدا خیلی در بین ما غریبه...*
▪️شهر احمد، کجاست احمدِ تو
▪️از چه خاموش شد محمّد تو
▪️ای جهانِ وجود، هستت رفت
▪️خاتم الانبیا زدستت رفت
▪️گرد غم بر فلک نشست، نشست
▪️پشت شیر خدا شکست، شکست
▪️گرد غربت مدینه را به سر است
▪️از مدینه،علی غریب تر است
▪️او که بار بلای امّت برد
▪️او که پا بر نجات خلق فشرد
*پیغمبر چقدر برای ما زحمت کشید...*
▪️جگرش را زطعنه چنگ زدند
▪️به جبینش زکینه سنگ زدند
*یه روزیم به پیشانی پسرش سنگ زدند...*
▪️بارها امّت ستم گستر
▪️بر سرش ریختند خاکستر
▪️بر قدم هاش خار افشاندند
▪️کاذبش گفته ساحرش خواندند
▪️چون پدر با عدو تکلّم کرد
▪️با لب غرق خون تبسّم کرد
▪️بارها جان خویش داد زدست
▪️تا که گردد بشر خدای پرست
▪️وقت رفتن نخواست از امّت
اجر، الاّ مودّت عترت
* "قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی..."
آقا خوب حقت رو ادا کردن...امشب برای پیغمبر گریه کن؛روز قیامت جلو حضرت زهرا شرمنده نشیما!
بگیم دورامون رو زدیم همه جا رفتیم برای پیغمبری که اینقدر برای ما زحمت کشید هیچ کاری نکردیم.
▪️بعد عمری خون دل حقت ادا شد یا محمد
▪️آیه های کوثرت از هم جدا شد...
چطور حقش رو ادا کردند؟ابن سعد در طبقات الکبری نوشته:راوی میگه ابن عباس رو دیدم گریه میکرد؛گفتم چرا گریه میکنی؟خودم بودم پیغمبر فرمود:"ایتونی بالکتف و الدوات"بیاید براتون وصیت کنم"اَکتُب لکم کتابا لا تضلوا بعدی"بعداز من گمراه نمیشید؛چی گفتن؟"انما یهجر رسول الله"
▪️ان الرجل لیهجر جز کفر محض نیست
▪️این جنگ با کتاب خدای پیمبر است
"و ما ینطق عن الهوی؛ان هو الا وحی یوحی"
گفتند پیغمبر داره هذیون میگه.
▪️آن کس که داد نسبت هذیان به مصطفی
▪️از کینه اش به صورت زهرا نشانه بود
▪️با آن همه سفارش پیغمبر خدا
▪️پاداش دوستی علی تازیانه است
▪️یارب مغیره مادر ما را چگونه زد؟!
▪️کز جای تازیانه ی او خون روانه بود
در مجلس معاویه ی ملعون امام حسن بود،دونه دونه اینا رو مورد خطاب قرار داد؛رو کرد به مغیره بن شعبه
فرمود:"اما انت یا مغیرة بن شعبه انت ضربتَ فاطمةَ"تو مگر فاطمه رو نزدی"حتی اَدمَیتَها"تا اینکه بدنش خون آلود شد...*
▪️روح پاکش زتن چو گشت رها
▪️باز گردید دست توطئه ها
▪️بود روی زمین جنازه ی او
▪️که شکستند عهد تازه ی او
▪️منکر آیه ی شریفه ی شدند
▪️بانی فتنه ی سقیفه شدند
▪️از جحیم سقیفه خصم شریر
▪️آتش افروخت در بهشت غدیر
▪️چیره شد دست ظلم بر مظلوم
▪️غصب شد حق چهاره معصوم
▪️تا به جای صمد صنم شد نصب
▪️گشت حق کتاب و عترت غصب
▪️گر چه در نظم، قدرتم دادند
▪️چه کنم حکم وحدتم دادند
▪️ورنه پیوسته می زدم فریاد
▪️که کجا فاطمه زپا افتاد
▪️روز غصب خلافت علوی
▪️گشت پامال، حرمت نبوی
▪️در سقیفه ستم به مولا رفت
▪️آتش از بیت وحی بالا رفت
▪️شعله افروختند بر در وحی
▪️آیه ای شد جدا زکوثر وحی
▪️زخم شمشیر بر سر حیدر
▪️گشت اجر رسالت دیگر
▪️حمله بر حجّت خدا کردند
▪️فرق او را زهم دو تا کردند
*دو سه جمله هم بریم در خونه ی امام حسن...*
▪️بعد قتل علی امام حسن
▪️گشت همچون پدر غریب وطن
▪️ریخت یک آسمان بلا به سرش
▪️خون شد از غیر و آشنا جگرش
▪️زهر کین زد شراره بر دل او
▪️عاقبت جعده گشت قاتل او
▪️آسمان بس که خون به جامش ریخت
▪️جگرش خون شد و ز کامش ریخت
▪️روز تشییع، در برِ یاران
▪️پیکرش شد زتیر، گلباران
*بدن مطهرش رو سوراخ سوراخ کردند...*
▪️بارش تیر و جسم یار کجا؟
▪️یاس زهرا و نیش خار کجا
▪️آل هاشم اگر چه خون جگرید
▪️این خبر را به خواهرش نبرید
▪️سوز زخم درون بس است بر او
▪️دیدن طشت خون بس است بر او
▪️یوسف فاطمه،حسین عزیز
▪️اینقدر اشک از دو دیده نریز
▪️مجتبی هم به غربت تو گریست
▪️هیچ روزی بسان روز تو نیست
▪️در حسن زخمِ چند چوبه ی تیر
▪️در تو زخم هزاراها شمشیر
شاعر: استاد حاج غلامرضا سازگار
**
▪️کربلا سنگ بر جبینت خورد
▪️تیر بر حلق نازنینت خورد
*امشب مادرت عزاداره
دختر بدرالدجی امشب سه جا دارد...*
"السلام علیک یا اباعبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل والنهار ولا جعله الله آخرالعهد منی لزیارتکم.السلام علی الحسین،وعلی علی بن الحسین،و علی اولادالحسین،و علی اصحاب الحسین"
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❣﷽❣
🔲 #روضه_حضرت_ام_البنین س
◼️ #آقای_مطیعی
@roze_daftari
✨یادته اون لحظۀ آخر بابات
✨گفت به جز،بچههای فاطمه
✨باقی برن، اما تو عبّاس بمون
✨یادته؟ ،من خوبِ خوب یادمه
*ام البنین داره با پسر صحبت میکنه.... یادته به همه گفت برن بیرون؛عباس بمونه...*
✨یادته اون لحظۀ آخر بابات
✨گفت به جز،بچههای فاطمه
✨باقی برن، اما تو عبّاس بمون
✨یادته؟ ،من خوبِ خوب یادمه
✨مُزد کنیزیهام بود
✨فاطمه شد مادرت
*آخه میگن علقمه مادرِ عباس اومد، اما زهرا بود...زهرا اومد بغل باز کرد گفت:پسرم...
✨علقمه بوی گل یاس میاد
✨صدایِ مادر عباس میاد
✨مُزد کنیزیهام بود
✨فاطمه شد مادرت
✨چه افتخاری کردم
✨شاید نشه باورت
✨فخرم این بود، میگفتن
✨بچّههای علی بِت برادر
✨مادر هستم،برای،اونکه
✨زهرا براش بوده مادر
✨واویلا....واویلا...
@roze_daftari
*قربونت برم با چه افتخاری بچه هاتو فرستادی کربلا... تو هم اگر زرنگ باشی همین امشب اربعینتو میگیری و میری کربلا....*
💥کنار قدم هایِ جابر
💥سوی نینوا رهسپاریم
💥ستون های این جاده را ما
💥به شوق حرم میشماریم
💥 شبیه رباب و سکینه
💥برای شما بی قراریم
💥از این سختی و دوری راه
💥به شوق تو باکی نداریم
💥فدایی زینب،پر ازشوق و عشقیم
💥اگرکه خدا خواست،بزودی دمشقیم
لبیکَ یابن الحیدر ..
⬅️*اونجایی که گفتم «شبیه رباب و سکینه،برای شما بی قراریم» یکی از بی قراریای سکینه رو بگم .... بی بی جان ام البنین ! مقاتل نوشتن امام حسین به هزار زحمت از کنار علقمه بلند شد .... تنها برگشت ...
⏺آخه سعی کرد این بدنُ جمع کنه ... نشد .... عباس لحظه های آخر صدا زد : «یا اَخی ماتُرید منّی» میخوای با من چه کنی ؟ منو به خیمه ها نبر .... میدونید امام حسین چه جوری برگشت؟ «و رَجَعَ الحسَین منکَسِراً، حزیناً، باکیاً....» دیدند آقا داره برمیگرده سمت خیمه ها .... کمرش خم شده .... داره گریه ...
⬅️«یُکَفکِفُ دُموعَه بِکُمِّه...» هی با آستین اشکاشُ پاک میکنه ... زن ها اومدن دورشو گرفتن .... سکینه آمد یه سوال کرد .... «وَ سألَتهُ عَن عَمِّها ...» بابا عمو کجاست؟
🔰«فَاَخبَرَها بِقَتلِه...» دخترم! دستای عموتو بریدن .... دخترم تیر به چشماش زدن .... دخترم! تیر به مشکش زدن .... دخترم ! با عمود آهن به سرش زدن ....
(چی فکر کردی؟! اگر در مقاتل معتبر ندیده بودم نمیگفتم ....) پاشو قطع کردن .... (میدونید چی شد؟)
میگه زن ها شروع کردن بلند بلند گریه کردن .... (خب این طبیعیه ... اشکالی هم نداره ... زن ها دلشون رقیقه .... اما نوشته)
⚜«وَ بَکَی الحُسَین مَعَهُنَّ ....» لشکر دشمن نگاه کرد .... دید امام حسین بین زن ها ایستاده داره بلند بلند گریه میکنه ....حسین.....*
وقتی گرفت دستتو اون روز بابات، یادته؟، گریه ش گرفت آسمون
گفت که حسینم رو سپردم به تو،بعد از این،جون تو و جون اون
حالا بگو کو حسین؟، زینب برا چی تنهاست؟
*عباس! قرارمون این نبود....قرار نبود زینب تنها برگرده....*
حالا بگو کو حسین؟،زینب برا چی تنهاست؟
به دختر پیمبر، بگم عزیزش کجاست؟
کاش نپرسه،پیمبر، پس کجاست روشنیِ دو دیده ام؟
کاشکی حیدر، نخواد که، بِش بگم تو مدینه چی دیدم؟
واویلا....واویلا....
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
#روضه_دفتری
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❣﷽❣
🌾#روضه_پیامبر_ص
🌾#آقای_مطیعی
▪️ای بهشت مدینه شهر رسول
▪️باغ سر سبز لاله های بتول
▪️تو بهشتی ولی بهارت کو
▪️ای قرار همه قرارت کو
▪️شِکوه بر درگه خدا داری
▪️ناله وامحمّدا داری
*رسول خدا خیلی در بین ما غریبه...*
▪️شهر احمد، کجاست احمدِ تو
▪️از چه خاموش شد محمّد تو
▪️ای جهانِ وجود، هستت رفت
▪️خاتم الانبیا زدستت رفت
▪️گرد غم بر فلک نشست، نشست
▪️پشت شیر خدا شکست، شکست
▪️گرد غربت مدینه را به سر است
▪️از مدینه،علی غریب تر است
▪️او که بار بلای امّت برد
▪️او که پا بر نجات خلق فشرد
*پیغمبر چقدر برای ما زحمت کشید...*
▪️جگرش را زطعنه چنگ زدند
▪️به جبینش زکینه سنگ زدند
*یه روزیم به پیشانی پسرش سنگ زدند...*
▪️بارها امّت ستم گستر
▪️بر سرش ریختند خاکستر
▪️بر قدم هاش خار افشاندند
▪️کاذبش گفته ساحرش خواندند
▪️چون پدر با عدو تکلّم کرد
▪️با لب غرق خون تبسّم کرد
▪️بارها جان خویش داد زدست
▪️تا که گردد بشر خدای پرست
▪️وقت رفتن نخواست از امّت
اجر، الاّ مودّت عترت
* "قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی..."
آقا خوب حقت رو ادا کردن...امشب برای پیغمبر گریه کن؛روز قیامت جلو حضرت زهرا شرمنده نشیما!
بگیم دورامون رو زدیم همه جا رفتیم برای پیغمبری که اینقدر برای ما زحمت کشید هیچ کاری نکردیم.
▪️بعد عمری خون دل حقت ادا شد یا محمد
▪️آیه های کوثرت از هم جدا شد...
چطور حقش رو ادا کردند؟ابن سعد در طبقات الکبری نوشته:راوی میگه ابن عباس رو دیدم گریه میکرد؛گفتم چرا گریه میکنی؟خودم بودم پیغمبر فرمود:"ایتونی بالکتف و الدوات"بیاید براتون وصیت کنم"اَکتُب لکم کتابا لا تضلوا بعدی"بعداز من گمراه نمیشید؛چی گفتن؟"انما یهجر رسول الله"
▪️ان الرجل لیهجر جز کفر محض نیست
▪️این جنگ با کتاب خدای پیمبر است
"و ما ینطق عن الهوی؛ان هو الا وحی یوحی"
گفتند پیغمبر داره هذیون میگه.
▪️آن کس که داد نسبت هذیان به مصطفی
▪️از کینه اش به صورت زهرا نشانه بود
▪️با آن همه سفارش پیغمبر خدا
▪️پاداش دوستی علی تازیانه است
▪️یارب مغیره مادر ما را چگونه زد؟!
▪️کز جای تازیانه ی او خون روانه بود
در مجلس معاویه ی ملعون امام حسن بود،دونه دونه اینا رو مورد خطاب قرار داد؛رو کرد به مغیره بن شعبه
فرمود:"اما انت یا مغیرة بن شعبه انت ضربتَ فاطمةَ"تو مگر فاطمه رو نزدی"حتی اَدمَیتَها"تا اینکه بدنش خون آلود شد...*
▪️روح پاکش زتن چو گشت رها
▪️باز گردید دست توطئه ها
▪️بود روی زمین جنازه ی او
▪️که شکستند عهد تازه ی او
▪️منکر آیه ی شریفه ی شدند
▪️بانی فتنه ی سقیفه شدند
▪️از جحیم سقیفه خصم شریر
▪️آتش افروخت در بهشت غدیر
▪️چیره شد دست ظلم بر مظلوم
▪️غصب شد حق چهاره معصوم
▪️تا به جای صمد صنم شد نصب
▪️گشت حق کتاب و عترت غصب
▪️گر چه در نظم، قدرتم دادند
▪️چه کنم حکم وحدتم دادند
▪️ورنه پیوسته می زدم فریاد
▪️که کجا فاطمه زپا افتاد
▪️روز غصب خلافت علوی
▪️گشت پامال، حرمت نبوی
▪️در سقیفه ستم به مولا رفت
▪️آتش از بیت وحی بالا رفت
▪️شعله افروختند بر در وحی
▪️آیه ای شد جدا زکوثر وحی
▪️زخم شمشیر بر سر حیدر
▪️گشت اجر رسالت دیگر
▪️حمله بر حجّت خدا کردند
▪️فرق او را زهم دو تا کردند
*دو سه جمله هم بریم در خونه ی امام حسن...*
▪️بعد قتل علی امام حسن
▪️گشت همچون پدر غریب وطن
▪️ریخت یک آسمان بلا به سرش
▪️خون شد از غیر و آشنا جگرش
▪️زهر کین زد شراره بر دل او
▪️عاقبت جعده گشت قاتل او
▪️آسمان بس که خون به جامش ریخت
▪️جگرش خون شد و ز کامش ریخت
▪️روز تشییع، در برِ یاران
▪️پیکرش شد زتیر، گلباران
*بدن مطهرش رو سوراخ سوراخ کردند...*
▪️بارش تیر و جسم یار کجا؟
▪️یاس زهرا و نیش خار کجا
▪️آل هاشم اگر چه خون جگرید
▪️این خبر را به خواهرش نبرید
▪️سوز زخم درون بس است بر او
▪️دیدن طشت خون بس است بر او
▪️یوسف فاطمه،حسین عزیز
▪️اینقدر اشک از دو دیده نریز
▪️مجتبی هم به غربت تو گریست
▪️هیچ روزی بسان روز تو نیست
▪️در حسن زخمِ چند چوبه ی تیر
▪️در تو زخم هزاراها شمشیر
شاعر: استاد حاج غلامرضا سازگار
**
▪️کربلا سنگ بر جبینت خورد
▪️تیر بر حلق نازنینت خورد
*امشب مادرت عزاداره
دختر بدرالدجی امشب سه جا دارد...*
"السلام علیک یا اباعبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل والنهار ولا جعله الله آخرالعهد منی لزیارتکم.السلام علی الحسین،وعلی علی بن الحسین،و علی اولادالحسین،و علی اصحاب الحسین"
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈@roze_daftari
❣﷽❣
🔲 #روضه_حضرت_ام_البنین س
◼️ #آقای_مطیعی
@roze_daftari
✨یادته اون لحظۀ آخر بابات
✨گفت به جز،بچههای فاطمه
✨باقی برن، اما تو عبّاس بمون
✨یادته؟ ،من خوبِ خوب یادمه
*ام البنین داره با پسر صحبت میکنه.... یادته به همه گفت برن بیرون؛عباس بمونه...*
✨یادته اون لحظۀ آخر بابات
✨گفت به جز،بچههای فاطمه
✨باقی برن، اما تو عبّاس بمون
✨یادته؟ ،من خوبِ خوب یادمه
✨مُزد کنیزیهام بود
✨فاطمه شد مادرت
*آخه میگن علقمه مادرِ عباس اومد، اما زهرا بود...زهرا اومد بغل باز کرد گفت:پسرم...
✨علقمه بوی گل یاس میاد
✨صدایِ مادر عباس میاد
✨مُزد کنیزیهام بود
✨فاطمه شد مادرت
✨چه افتخاری کردم
✨شاید نشه باورت
✨فخرم این بود، میگفتن
✨بچّههای علی بِت برادر
✨مادر هستم،برای،اونکه
✨زهرا براش بوده مادر
✨واویلا....واویلا...
@roze_daftari
*قربونت برم با چه افتخاری بچه هاتو فرستادی کربلا... تو هم اگر زرنگ باشی همین امشب اربعینتو میگیری و میری کربلا....*
💥کنار قدم هایِ جابر
💥سوی نینوا رهسپاریم
💥ستون های این جاده را ما
💥به شوق حرم میشماریم
💥 شبیه رباب و سکینه
💥برای شما بی قراریم
💥از این سختی و دوری راه
💥به شوق تو باکی نداریم
💥فدایی زینب،پر ازشوق و عشقیم
💥اگرکه خدا خواست،بزودی دمشقیم
لبیکَ یابن الحیدر ..
⬅️*اونجایی که گفتم «شبیه رباب و سکینه،برای شما بی قراریم» یکی از بی قراریای سکینه رو بگم .... بی بی جان ام البنین ! مقاتل نوشتن امام حسین به هزار زحمت از کنار علقمه بلند شد .... تنها برگشت ...
⏺آخه سعی کرد این بدنُ جمع کنه ... نشد .... عباس لحظه های آخر صدا زد : «یا اَخی ماتُرید منّی» میخوای با من چه کنی ؟ منو به خیمه ها نبر .... میدونید امام حسین چه جوری برگشت؟ «و رَجَعَ الحسَین منکَسِراً، حزیناً، باکیاً....» دیدند آقا داره برمیگرده سمت خیمه ها .... کمرش خم شده .... داره گریه ...
⬅️«یُکَفکِفُ دُموعَه بِکُمِّه...» هی با آستین اشکاشُ پاک میکنه ... زن ها اومدن دورشو گرفتن .... سکینه آمد یه سوال کرد .... «وَ سألَتهُ عَن عَمِّها ...» بابا عمو کجاست؟
🔰«فَاَخبَرَها بِقَتلِه...» دخترم! دستای عموتو بریدن .... دخترم تیر به چشماش زدن .... دخترم! تیر به مشکش زدن .... دخترم ! با عمود آهن به سرش زدن ....
(چی فکر کردی؟! اگر در مقاتل معتبر ندیده بودم نمیگفتم ....) پاشو قطع کردن .... (میدونید چی شد؟)
میگه زن ها شروع کردن بلند بلند گریه کردن .... (خب این طبیعیه ... اشکالی هم نداره ... زن ها دلشون رقیقه .... اما نوشته)
⚜«وَ بَکَی الحُسَین مَعَهُنَّ ....» لشکر دشمن نگاه کرد .... دید امام حسین بین زن ها ایستاده داره بلند بلند گریه میکنه ....حسین.....*
وقتی گرفت دستتو اون روز بابات، یادته؟، گریه ش گرفت آسمون
گفت که حسینم رو سپردم به تو،بعد از این،جون تو و جون اون
حالا بگو کو حسین؟، زینب برا چی تنهاست؟
*عباس! قرارمون این نبود....قرار نبود زینب تنها برگرده....*
حالا بگو کو حسین؟،زینب برا چی تنهاست؟
به دختر پیمبر، بگم عزیزش کجاست؟
کاش نپرسه،پیمبر، پس کجاست روشنیِ دو دیده ام؟
کاشکی حیدر، نخواد که، بِش بگم تو مدینه چی دیدم؟
واویلا....واویلا....
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
#روضه_دفتری
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❣﷽❣
🌾#روضه_پیامبر_ص
🌾#آقای_مطیعی
▪️ای بهشت مدینه شهر رسول
▪️باغ سر سبز لاله های بتول
▪️تو بهشتی ولی بهارت کو
▪️ای قرار همه قرارت کو
▪️شِکوه بر درگه خدا داری
▪️ناله وامحمّدا داری
*رسول خدا خیلی در بین ما غریبه...*
▪️شهر احمد، کجاست احمدِ تو
▪️از چه خاموش شد محمّد تو
▪️ای جهانِ وجود، هستت رفت
▪️خاتم الانبیا زدستت رفت
▪️گرد غم بر فلک نشست، نشست
▪️پشت شیر خدا شکست، شکست
▪️گرد غربت مدینه را به سر است
▪️از مدینه،علی غریب تر است
▪️او که بار بلای امّت برد
▪️او که پا بر نجات خلق فشرد
*پیغمبر چقدر برای ما زحمت کشید...*
▪️جگرش را زطعنه چنگ زدند
▪️به جبینش زکینه سنگ زدند
*یه روزیم به پیشانی پسرش سنگ زدند...*
▪️بارها امّت ستم گستر
▪️بر سرش ریختند خاکستر
▪️بر قدم هاش خار افشاندند
▪️کاذبش گفته ساحرش خواندند
▪️چون پدر با عدو تکلّم کرد
▪️با لب غرق خون تبسّم کرد
▪️بارها جان خویش داد زدست
▪️تا که گردد بشر خدای پرست
▪️وقت رفتن نخواست از امّت
اجر، الاّ مودّت عترت
* "قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی..."
آقا خوب حقت رو ادا کردن...امشب برای پیغمبر گریه کن؛روز قیامت جلو حضرت زهرا شرمنده نشیما!
بگیم دورامون رو زدیم همه جا رفتیم برای پیغمبری که اینقدر برای ما زحمت کشید هیچ کاری نکردیم.
▪️بعد عمری خون دل حقت ادا شد یا محمد
▪️آیه های کوثرت از هم جدا شد...
چطور حقش رو ادا کردند؟ابن سعد در طبقات الکبری نوشته:راوی میگه ابن عباس رو دیدم گریه میکرد؛گفتم چرا گریه میکنی؟خودم بودم پیغمبر فرمود:"ایتونی بالکتف و الدوات"بیاید براتون وصیت کنم"اَکتُب لکم کتابا لا تضلوا بعدی"بعداز من گمراه نمیشید؛چی گفتن؟"انما یهجر رسول الله"
▪️ان الرجل لیهجر جز کفر محض نیست
▪️این جنگ با کتاب خدای پیمبر است
"و ما ینطق عن الهوی؛ان هو الا وحی یوحی"
گفتند پیغمبر داره هذیون میگه.
▪️آن کس که داد نسبت هذیان به مصطفی
▪️از کینه اش به صورت زهرا نشانه بود
▪️با آن همه سفارش پیغمبر خدا
▪️پاداش دوستی علی تازیانه است
▪️یارب مغیره مادر ما را چگونه زد؟!
▪️کز جای تازیانه ی او خون روانه بود
در مجلس معاویه ی ملعون امام حسن بود،دونه دونه اینا رو مورد خطاب قرار داد؛رو کرد به مغیره بن شعبه
فرمود:"اما انت یا مغیرة بن شعبه انت ضربتَ فاطمةَ"تو مگر فاطمه رو نزدی"حتی اَدمَیتَها"تا اینکه بدنش خون آلود شد...*
▪️روح پاکش زتن چو گشت رها
▪️باز گردید دست توطئه ها
▪️بود روی زمین جنازه ی او
▪️که شکستند عهد تازه ی او
▪️منکر آیه ی شریفه ی شدند
▪️بانی فتنه ی سقیفه شدند
▪️از جحیم سقیفه خصم شریر
▪️آتش افروخت در بهشت غدیر
▪️چیره شد دست ظلم بر مظلوم
▪️غصب شد حق چهاره معصوم
▪️تا به جای صمد صنم شد نصب
▪️گشت حق کتاب و عترت غصب
▪️گر چه در نظم، قدرتم دادند
▪️چه کنم حکم وحدتم دادند
▪️ورنه پیوسته می زدم فریاد
▪️که کجا فاطمه زپا افتاد
▪️روز غصب خلافت علوی
▪️گشت پامال، حرمت نبوی
▪️در سقیفه ستم به مولا رفت
▪️آتش از بیت وحی بالا رفت
▪️شعله افروختند بر در وحی
▪️آیه ای شد جدا زکوثر وحی
▪️زخم شمشیر بر سر حیدر
▪️گشت اجر رسالت دیگر
▪️حمله بر حجّت خدا کردند
▪️فرق او را زهم دو تا کردند
*دو سه جمله هم بریم در خونه ی امام حسن...*
▪️بعد قتل علی امام حسن
▪️گشت همچون پدر غریب وطن
▪️ریخت یک آسمان بلا به سرش
▪️خون شد از غیر و آشنا جگرش
▪️زهر کین زد شراره بر دل او
▪️عاقبت جعده گشت قاتل او
▪️آسمان بس که خون به جامش ریخت
▪️جگرش خون شد و ز کامش ریخت
▪️روز تشییع، در برِ یاران
▪️پیکرش شد زتیر، گلباران
*بدن مطهرش رو سوراخ سوراخ کردند...*
▪️بارش تیر و جسم یار کجا؟
▪️یاس زهرا و نیش خار کجا
▪️آل هاشم اگر چه خون جگرید
▪️این خبر را به خواهرش نبرید
▪️سوز زخم درون بس است بر او
▪️دیدن طشت خون بس است بر او
▪️یوسف فاطمه،حسین عزیز
▪️اینقدر اشک از دو دیده نریز
▪️مجتبی هم به غربت تو گریست
▪️هیچ روزی بسان روز تو نیست
▪️در حسن زخمِ چند چوبه ی تیر
▪️در تو زخم هزاراها شمشیر
شاعر: استاد حاج غلامرضا سازگار
**
▪️کربلا سنگ بر جبینت خورد
▪️تیر بر حلق نازنینت خورد
*امشب مادرت عزاداره
دختر بدرالدجی امشب سه جا دارد...*
"السلام علیک یا اباعبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل والنهار ولا جعله الله آخرالعهد منی لزیارتکم.السلام علی الحسین،وعلی علی بن الحسین،و علی اولادالحسین،و علی اصحاب الحسین"
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❣﷽❣
🔲 #روضه_حضرت_ام_البنین س
◼️ #آقای_مطیعی
@roze_daftari
✨یادته اون لحظۀ آخر بابات
✨گفت به جز،بچههای فاطمه
✨باقی برن، اما تو عبّاس بمون
✨یادته؟ ،من خوبِ خوب یادمه
*ام البنین داره با پسر صحبت میکنه.... یادته به همه گفت برن بیرون؛عباس بمونه...*
✨یادته اون لحظۀ آخر بابات
✨گفت به جز،بچههای فاطمه
✨باقی برن، اما تو عبّاس بمون
✨یادته؟ ،من خوبِ خوب یادمه
✨مُزد کنیزیهام بود
✨فاطمه شد مادرت
*آخه میگن علقمه مادرِ عباس اومد، اما زهرا بود...زهرا اومد بغل باز کرد گفت:پسرم...
✨علقمه بوی گل یاس میاد
✨صدایِ مادر عباس میاد
✨مُزد کنیزیهام بود
✨فاطمه شد مادرت
✨چه افتخاری کردم
✨شاید نشه باورت
✨فخرم این بود، میگفتن
✨بچّههای علی بِت برادر
✨مادر هستم،برای،اونکه
✨زهرا براش بوده مادر
✨واویلا....واویلا...
@roze_daftari
*قربونت برم با چه افتخاری بچه هاتو فرستادی کربلا... تو هم اگر زرنگ باشی همین امشب اربعینتو میگیری و میری کربلا....*
💥کنار قدم هایِ جابر
💥سوی نینوا رهسپاریم
💥ستون های این جاده را ما
💥به شوق حرم میشماریم
💥 شبیه رباب و سکینه
💥برای شما بی قراریم
💥از این سختی و دوری راه
💥به شوق تو باکی نداریم
💥فدایی زینب،پر ازشوق و عشقیم
💥اگرکه خدا خواست،بزودی دمشقیم
لبیکَ یابن الحیدر ..
⬅️*اونجایی که گفتم «شبیه رباب و سکینه،برای شما بی قراریم» یکی از بی قراریای سکینه رو بگم .... بی بی جان ام البنین ! مقاتل نوشتن امام حسین به هزار زحمت از کنار علقمه بلند شد .... تنها برگشت ...
⏺آخه سعی کرد این بدنُ جمع کنه ... نشد .... عباس لحظه های آخر صدا زد : «یا اَخی ماتُرید منّی» میخوای با من چه کنی ؟ منو به خیمه ها نبر .... میدونید امام حسین چه جوری برگشت؟ «و رَجَعَ الحسَین منکَسِراً، حزیناً، باکیاً....» دیدند آقا داره برمیگرده سمت خیمه ها .... کمرش خم شده .... داره گریه ...
⬅️«یُکَفکِفُ دُموعَه بِکُمِّه...» هی با آستین اشکاشُ پاک میکنه ... زن ها اومدن دورشو گرفتن .... سکینه آمد یه سوال کرد .... «وَ سألَتهُ عَن عَمِّها ...» بابا عمو کجاست؟
🔰«فَاَخبَرَها بِقَتلِه...» دخترم! دستای عموتو بریدن .... دخترم تیر به چشماش زدن .... دخترم! تیر به مشکش زدن .... دخترم ! با عمود آهن به سرش زدن ....
(چی فکر کردی؟! اگر در مقاتل معتبر ندیده بودم نمیگفتم ....) پاشو قطع کردن .... (میدونید چی شد؟)
میگه زن ها شروع کردن بلند بلند گریه کردن .... (خب این طبیعیه ... اشکالی هم نداره ... زن ها دلشون رقیقه .... اما نوشته)
⚜«وَ بَکَی الحُسَین مَعَهُنَّ ....» لشکر دشمن نگاه کرد .... دید امام حسین بین زن ها ایستاده داره بلند بلند گریه میکنه ....حسین.....*
وقتی گرفت دستتو اون روز بابات، یادته؟، گریه ش گرفت آسمون
گفت که حسینم رو سپردم به تو،بعد از این،جون تو و جون اون
حالا بگو کو حسین؟، زینب برا چی تنهاست؟
*عباس! قرارمون این نبود....قرار نبود زینب تنها برگرده....*
حالا بگو کو حسین؟،زینب برا چی تنهاست؟
به دختر پیمبر، بگم عزیزش کجاست؟
کاش نپرسه،پیمبر، پس کجاست روشنیِ دو دیده ام؟
کاشکی حیدر، نخواد که، بِش بگم تو مدینه چی دیدم؟
واویلا....واویلا....
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
#روضه_دفتری
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈