#مدح و روضه_امام علی علیه السلام#سید الشهدا علیه السلام
#حجت الاسلام میرزامحمدی
🌾🍃🍂🍂🌾🍃🍂🍂
دل شکسته ی من انس با علی دارد
*امشب دلاتون خوب شکسته ها “انا عند قلوب منکسره” خود خدا فرموده*
دل شکسته ی من انس با علی دارد
*از روزی که خانومت رو بین در و دیوار گذاشتن،پهلوشو شکستن، اما دل مارم شکستند ، تا قیامت دل ما شکسته ی غم فاطمه و بچه هاشه*
دل شکسته ی من انس با علی دارد
دل از همه بگسسته ، تا علی دارد…..
منم زشهر ولایت ،زکوی سوختگان
شناسنامه ی من مهر یا علی دارد….
خدا مدال علی دوستی به ما دادست
به غیر کشور شیعه کجا علی دارد…..
به روز حشر برای ،شفاعت امت
علی حسین و رسول خدا علی دارد….
*پیغمبر فرمود: قیامت کلیدهای بهشت و جهنم و میدم دست علی ، امیرالمومنین میان کنار آتش جهنم می ایستند ، اینو سنی ها نقل کردن ، فَرائدُ السِمطَین جوینی مینویسه” شراره های آتش رو میکنند به مولای من و تو ، میگن آقاجان کنار برو نور تو باعث میشه شعله های من خاموش بشه….. بعد حضرت اشاره می کنند آرام بگیر” اشاره میکنند فلانی دشمن منه ، “فخزی” او رو تو آتش بینداز ، فلانی از دوستان منه رهاش کن ،خدایا یعنی میشه ما جزو آزاد شدگان از آتش باشیم؟ آره که میشه” دهه ی آخر مگه نفرمود : “اتقن من النار” دلم هوای دعای مجیر کرد،بزار بگم زمزمه کن “سُبْحَانَکَ یَا اللهُ تَعَالَیْتَ یَا رحمان أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ” آگه امشب نام مارو ننویسی کجا برم ؟!! اصلا امشب اینجوری باهات حرف میزنم ” تا نبخشی ازین خیمه بیرون نمیرم…. بدن بابا رو دفن کردن،امام مجتبی، متصدی دفنه” اولین ضربه رو که زد دید یه قبر آماده ای ، یه لوحی روش هست نوشته شده “هذا قبر اخی علی ابن ابیطالب” این قبریه که نوح نبی برا علی کنار گذاشته ، لذا تو زیارت نامه ش میگی “السلام علی ضجیعیک آدمک و نوح” تمام اینها رو امیرالمومنین به امام مجتبی گفته بود، بالای لحد و خواستند کنار بزنن، بالای این لوح دیدن انبیاء اولوالعظم نشستن ، همه دارن به پیغمبر تسلیت میگن پایین لوح که پایین پای قبر بود ابی عبدالله کنار زد،اصلا این سرش چیه نمیدونم؟!! دید چهار زن بهشتی دور مادرش فاطمه رو گرفتن ، اونا دارن به مادرش تسلیت میگن، نیمه شبه دیگه کجا بریم؟نمی دونم چه سریه، اون شب دفن مادرم ابی عبدالله نیمه شب اومد پایین پای مادر،شروع کرد پاهای مادر رو بوسه زد، اینجا هم نیمه شب حسین اومد پایین پای علی،بازم مادرش رو زیارت کرد… آخ هر دیدی یه بازدیدی داره…. نیمه شب هودج هایی از آسمان اومدن کنار گودال…. این مادر اومده زیارت شبانه ی پسرش رو پس بده،حسین جان نیمه شب اومدی،نیمه شب اومدم دیدنت…. از بالای سر…. (سر که نداشت،سر بالای نیزه بودا…)از بالای بدن که رگ های بریده نمایان بود پیغمبر آمد با انبیاء اولوالعظم …. از پایین گودال هم فاطمه آمده بود با چهار زن بهشتی ،هر چه گشت دید نعلینشو پیدا نمی کنه،عمامه ش رو به غارت بردن… لباسی که فاطمه تهیه کرده بود به تنش نیست… واویلا … واویلا …. هر چی گشت یه جای سالم تو بدن پیدا کنه ،نکرد… آخ یه لحظه تصور کن این زیارت زهرا بعد از لگد مالی سم اسب هاست…. آخ ازین بدن دیگه چیزی باقی نمانده بود…. نیمه شب مادر اومد ،غروب فرداش هم خواهرش اومد گفت داداش:
ته گودال فقط پیکر تو مانده و من
همه رفتند فقط مادر تو مانده و من ….
حسین …..
*شب زیارتی مخصوصه ارباب هستا” یه بیت دیگه ازین شعر بخونم و التماس دعا*
داداش…
ته گودال فقط پیکر تو مانده و من
همه رفتند فقط مادر تو مانده و من ….
تو و عباس که رفتید از آن روز به بعد
زخم های بدن دختر تو مانده و من….
حسین …..
🌾🌾🍂🥀🌾🌾🍂🥀
روضه شهادت امام علی(ع) - امشب که مهمان منی با چشم تر بابا - رضا نریمانی.mp3
7.31M
روضه#شهادت حضرت علی علیه السلام
#امشب که مهمان منی باچشم تربابا
🍂▪️✨🍂▪️✨
#سید رضا نریمانی
@nohevarozehemamali
🌙🍂#شب_قدر
در شب قدر دلم با غزلی همدم شد
بین ما فاصله ها واژه به واژه کم شد
چارده مرتبه قرآن که گرفتم بر سر
در حرم یک به یک ابیات غزل، محرم شد
ابتدا حرف دلم را به نگاهم دادم
بوسه می خواست لبم، گنبد خضرا خم شد
خم شد آهسته از اسرار ازل با من گفت
گفت: ایوان نجف بوسه گه عالم شد
بعد هم پشت همان پنجره ی رویایی
چشم من، محو ضریحی که نمی دیدم شد
خواستم گریه کنم بلکه بر این زخم عمیق
گریه مرهم بشود، خون جگر مرهم شد
گریه کردم، عطش آمد به سراغم، گفتم:
به فدای لب خشکت! همه جا زمزم شد
روی سجاده ی خود یاد لبت افتادم
تشنه ام بود، ولی آب برایم سم شد
زنده ماندم که سلامی به سلامی برسد
از محمد(ص)به محمد(ص) که میسر هم شد
من مسلمان شده ی مذهب چشمی هستم
که در آن عاطفه با عشق و جنون توام شد
سال ها پیر شدم در قفس آغوشت
شکر کردم،در و دیوار قفس محکم شد
کاروان دل من،بس که خراسان رفته است
تار و پود غزلم جاده ی ابریشم شد
سال ها شعر غریبانه در ابیات خودش
خون دل خورد که با دشمن خود همدم شد
داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم
برگ در برگ مفاتیح پر از شبنم شد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده به او کار جهان مبهم شد
بیت آخر نکند قافیه غافلگیرت
آی برخیز! که این قافیه یا «قائم» شد
#سید حمید رضا برقعی