#اربعین_حسینی
#غزل_مرثیه
ندارم از غم، آن حالت که گویم حالت خود را
پریشان تر شوم چون یاد آرم حسرت خود را
تو سرّاللّهی و آگاهی از حالم ولی خواهم
بیان سازم ز سوز دل، حدیث محنت خود را
به کویت از پی تجدیدِ دیدار آمدم اینک
پذیرا شو، برادر! زائرین تربت خود را
حسین! ای میزبان خلق، ما هستیم مهمانت
دریغ از ما مفرما رحمتِ بی منّت خود را
به عنوان اسارت رفته و آزاد می آیم
به دست آوردم آخر عجز دشمن، عزّت خود را
به شام و کوفه رفتم، خطبه خواندم، بازگشتم من
به نیکی داده ام انجام، ماموریت خود را
به هر منزل تو با ما هم قدم بودی ولی آخر
چرا در خانه ی خولی نبردی عترت خود را؟
نبینی تا به رخسارم نشان درد و حرمان را
بپوشم در نقاب اشک خونین، صورت خود را
اگر پرسی ز من حال رقیه دخترِ زارت
به آهی جان گداز ابراز دارم خجلت خود را
غم مرگ رقیه دخترت یکباره پیرم کرد
از این ماتم هلالی کرده ام من قامت خود را
نیاوردم به کف در این سفر من دُرّ پیروزی
ندادم تا ز کف آن گوهر پُر قیمت خود را
"مؤید" گاه گاهی بر غم من اشک می ریزد
به جان من مگیر از او نگاه رحمت خود را
#استاد_سید_رضا_موید
https://eitaa.com/rozeh1443
#اربعین_حسینی
#غزل_مرثیه
ز نینوای تو رفتم چو نی، نوا کردم
چنان که بادیه ها را چو نینوا کردم
به هر کجا که نشستم گریستم ز غمت
به هر طرف که دویدم تو را صدا کردم
ز خار های مغیلان بپرس کز داغت
چقدر اشک فشاندم، چه نالهها کردم
طواف پیکر بی سر به زیر خنجرها
زیارت سرِ بی تن به نیزه ها کردم
نتیجه دادن خونت به عهده ی من بود
که صبر کردم و بر عهد خود وفا کردم
تو خواستی به نماز شبت دعا گویم
تو را به جان تو در هر نفس دعا کردم
به نیزه، خواندنِ قرآنِ تو رُبود دلم
اگرچه سوختم از غم ولی صفا کردم
به دستِ بسته بسی تازیانه خوردم تا
طناب ظلم ز دست سکینه وا کردم...
#استاد_سید_رضا_موید
https://eitaa.com/rozeh1443
4_5996912545909179851.mp3
2.25M
🔳 اربعین حسینی
♨️ام المصائب
🏷 استاد عالی
هدایت شده از موکب حضرت رقیه سلام الله علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موکبی متفاوت در نزدیکی حرم مطهر💠
🔶موکب حضرت رقیه که بیشتر خادمان آن شاگردان مکتب امام صادق هستند چهار روز و پنج شب از زوار پیاده حضرت علی بن موسی الرضا علیهم السلام پذیرایی میکند.
🔸امسال در لحظه بیش از ۱۱۰ نفر مشغول کارند تا بیش از صدهزار وعده غذای گرم را به دست زوّار برسانند.
📌اجرای برنامههای فرهنگی متفاوت وجه تمایز این موکب عظیم است. غرفهٔ خطاطی، پخش سخنرانیهای معرفتی، کرسی تلاوت قرآن کریم و مراسم چهارپایهخوانی بخشی از این فعالیتهاست.
✅این موکب که نبش خیابان آیةالله شیرازی۴ برپا شده است، تا شام شهادت امام هشتم افتخار نوکری زوار را دارد. مشروح فعالیتهای موکب را از طریق شناسه @MOU_KEB پیگیری نمایید.
🌐 https://eitaa.com/joinchat/693764231Cdabe642629
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸مکن به خاک تیمم که آب دیده من تمام عمر کفایت کند وضوی تو را ...
#ابا_عبدالله
https://eitaa.com/rozeh1443
شب تاریک هوای سحرش را می خواست
شهر انگار خسوف قمرش را می خواست
گوشۀ حجره کسی چشم به راه افتاده
حسن دوم زهرا پسرش را می خواست
حضرت عسگری از درد به خود می پیچد
زهر از سینۀ آقا جگرش را می خواست
آسمانیست امامی که زمین افتاده
آسمان جلوه ای از بال و پرش را می خواست
شعلۀ زهر که بد جور زمین گیرش کرد
به خدا که نفس مختصرش را می خواست
لحظه ی آخر خود روضۀ عاشورا خواند
منبر خاک غم چشم ترش را می خواست
ته گودال کسی روی زمین افتاده
خنجر شمر گمانم که سرش را می خواست
دختری دید که بالای سرش نامردی
آمده بود و نگین پدرش را می خواست
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
امروز عسکري ز جهان ديده بسته است
قلب جهان و قطب زمان دلشکسته است
آن حجت خداي ز بيداد معتصم
پيوند زندگانيش از هم گسسته است
صاحب عزاست صاحب عصر اندراين عزا
روحش به چهار سالگي از کينه خسته است
بر چهره ي امام زمان آن در يتيم
از باد ظلم گرد يتيمي نشسته است
در خانه اي که مرکز اندوه و ماتم است
دشمن کمر به غارت آن خانه بسته است
از لطف آن که نار کند برد بر خليل
صاحب زمان ز آتش بيداد رسته است
اندر بقيع و سامره و کربلا و طوس
گلهاي فاطمه بنگر دسته دسته است
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
بیا و سر بـه روی سینـهام بگذار، مهدیجان
شـرر زد بـر درونـم زهـر آتشبـار، مهــدیجان
بیـا تــا سیــر بینــم وقـت رفتن، ماه رویت را
که میباشد مرا این آخرین دیـدار، مهدیجان
در ایـام جوانــی سیــــر گردیـــدم ز جـان خـود
زبس بر من رسیـد از دشمنان آزار،مهدیجان
ازآن ترسم که بعد از من، تو درتنهایی و غربت
به موج غم گذاری چهـره بر دیـوار، مهدیجان
تـو در ایـام طفلــی بیپـدر گشتــی، عزیـزِ دل
مرا شـد در جوانــی پـاره قلب زار، مهـدیجان
از آن میسوزم ای نور دوچشم خود،که میبینم
تو بهــر گریـه کردن هـم نـداری یـار، مهدیجان
غـم تــو بیشتــر باشـــد ز غمهــای پــدر، آری
اگر چه دیـدهام مـن محنت بسیار، مهدیجان
تـو بایــد قرنهــا در پـــردۀ غیبت کنــی گریــه
بود هـر روز روزت مثـل شــامِ تــار، مهدیجان
تو باید قرنها چون جد مظلـومت علـی باشی
به حلقت استخوان باشد،به چشمت خار،مهدیجان
بگیر از مرحمت، فردای محشر، دست«میثم» را
کـه بـر جـرم و گناه خـود کنـد اقـرار، مهدی جان
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
چشم پدر به راه بود اي پسر بيا
تا جان نرفته از تن او زودتر بيا
از پشت ابر اي قمر فاطمي درآي
تا شب به در رود چون فروغ سحر بيا
هم صاحب الزماني و هم صاحب عزا
بهر نماز بر تن پاک پدر بيا
افتاد جام آب ز بس دست لرزه داشت
در پيکرش نمانده تواني ديگر بيا
در احتضار باشد و چشم انتظار تست
بازست اين دو پنجره بر ره ز در بيا
بياشک مردم از پي تشييع آمدند
خاکي نمانده شيعه چه ريزي در به سر بيا
صاحب عزا به ختم حضورش مسلم است
مردم تمام منتظر اي منتظر بيا
با ره جگر شده ست و جگر پاره
جز تو نيست اي پاره جگر بر پاره جگر بيا
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
هدایت شده از هیئت منتظران المهدی مشهدالرضا
31.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞ببینید و نشر دهید...
🇵🇸 تا بحال یک شب اینطوری خوابیدی؟!
🇵🇸 اگر زورشان نمیرسید چرا جنگ را شروع کردند؟!
🇵🇸 #طوفان_الاقصی
🇵🇸 #فلسطین
🎙استاد لطفی پور
#سیاست
https://eitaa.com/montazeran1434
#شب_سوم_محرم
شب سرد خرابه آمد اما «سر» نمیآید
بیا با سر بیا که بغضهایم سر نمیآید
به من گفتند با زور لگد بابا نگو اینقدر
ولی از دختران ، بابا نگفتن بر نمیآید
سرت با بوی نان آمد ولی خود نان نیاوردی
پدر جان از تنور کوفیان نان در نمیآید
پر از لاله شده پیراهنم از بس زمین خوردم
لباس گل گلی به دختر لاغر نمیآید
برای دیدنت از کربلای پر بلا تا شام
دویدم پس نفسهایم از این بهتر نمیآید
نخواه از من که موهایم رسد بر شانههای من
اگر زلفی به آتش خورد دیگر در نمیآید
حساب کوچکی داریم من با خیزران بابا
تو را بوسیده قبل از من ؟ مگر محشر نمیآید؟
🔸شاعر:
#وحید_عظیم_پور
https://eitaa.com/rozeh1443/2139
#شب_سوم_محرم
همه شادند دخترت گریان
همه خوابند دخترت بیدار
خیلی امروز مردم این شهر
دادنم با نگاهشان آزار
دخترت را ببر به همراهت
خسته از دست روزگار شده
یا که تشخیص تو شده مشکل
یا دو چشم رقیه تار شده
گر به دور سرت نمی گردم
پر و بالم ببین که بسته شده
مثل سابق زبان نمی ریزم
دو سه دندان من شکسته شده
وسط ازدحام و خنده ی شام
بغض تنهایی ام ترک میخورد
هر کجا تا که گریه میکردم
عمهام جای من کتک میخورد
میکشم دست بر سر و رویت
چه قدر پلک تو ورم دارد
بر لبت زخم تا بخواهم هست
ولی انگار بوسه کم دارد
آن قدر روی خارها رفتم
بهخدا هردو پای من زخم است
لرزش دست من طبیعی نیست
نوک انگشتهای من زخم است
https://eitaa.com/rozeh1443/2139
#شب_سوم_محرم
به شانه بار غمت را نبرده بودم و بردم
مرا به عمه سپردی تو را به خاک سپردم
شبی شبیه تو افتادم از بلندی مرکب
چه زجرها که ندیدم چه زخمها که نخوردم
به روی خار دویدم که بی تو زود بمیرم
مرا ببخش پدر جان اگر هنوز نمردم
به جای آب گوارا شراب سهم لبت شد
به بزم شام چه زهری زمانه داد به خوردم
برای آنکه بخوابم تو را به خواب ببینم
هزار و نهصد و پنجاه تا ستاره شمردم
نشد به پای تو خیزم مرا ببخش عزیزم
گُل تو بودهام اما شکسته ساقهی خُردم
تو بوریا کفنت شد من این لباس سیاهم
به رسم عشق، کفن هم در این مزار نبردم
https://eitaa.com/rozeh1443/2139
#شب_سوم_محرم
تو بهشت این جهانی که به شوکتم می آیی
چه شبی شود شبی که ، تو به خلوتم می آیی...
به دویدنت ز خیمه، دم احتضار اصحاب
تو درست لحظه ای که پُرِ حسرتم می آیی ...
نه به وصل، ناز داری، نه به پا نیاز داری
پدر منی و با سر به عیادتم می آیی
شده مرقد تو نیزه ، به طواف تو دویدم
شده مرقدم خرابه ، به زیارتم می آیی ؟!
تو شبی بدون دعوت به تنور رفته بودی
به سر مزار من نیز ، به دعوتم می آیی
https://eitaa.com/rozeh1443/2139
#شب_سوم_محرم
سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم
سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم
سراغ سرت را من از آسمان و
سراغ تنت از بیابان بگیرم
تو پنهان شدی زیر انبوه نیزه
من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم...
قرار من و تو شبی در خرابه
پیِ گنج را کنج ویران بگیرم...
هلا! میروم تا که منزل به منزل
برای تو از عشق پیمان بگیرم
https://eitaa.com/rozeh1443/2139
🏴 #شب_سوم_محرم
بابا خبرداری که من بیمار بودم ؟
اصلاً خبرداری کمی تب دار بودم ؟
از درد بازوی شکسته هر شبم را
دور خرابه گشتم و بیدار بودم
وقتی برای چند قدم کودکانه
محتاج یاری سرِ دیوار بودم
اول که دوری از تو و دوم صبوری
از اولش از این سفر بیزار بودم
دور از تو و چشم عمو عباس بابا
از صبح امروز تا غروب بازار بودم
از این همه زحمت که من دادم به عمه
دیگر خودم فهمیده ام سربار بودم
https://eitaa.com/rozeh1443/2139
#شب_سوم_محرم
==============================
دشت و شب و طفل نابلد واویلا
گر زجر حرامی برسد واویلا
از صاحب روضه معذرت میخواهم
پهلوی رقیه و لگد واویلا
https://eitaa.com/rozeh1443/2139
#شب_سوم_محرم
باید بگویم از غم خود مو به مو عمو
با مو عدو کشیده مرا کو به کو عمو
با قصد قربتِ به کدامین خدا چنین
ما را زدند لشگریان با وضو عمو؟
زجر آن شبی که گم شده بودم میان دشت
آنقدر داد زد سرِ من که نگو عمو!
وقتی بدو بدو پیام افتاده بود زجر
هی داد میزدم که کجایی عمو عمو
گفتم به خود میایی و دعواش میکنی
اصلا چهشد نیامدی آخر؟ بگو عمو
جز رنگهای تیرهی نیلی و رنگ دود
رنگی دگر نمانده برایم به رو عمو
با احتیاط و کند دگر راه میروم
این چشمهای تر که ندارند سو عمو
هق هق مزاحم کلماتم شده ببخش
پایان نمیپذیرد اگر گفتگو عمو
امشب بگو پدر ببرد با خودش مرا
حالا که هست نقطهی ختم و شروعم او
https://eitaa.com/rozeh1443/2139
#شب_سوم_محرم
بر تو پدر دست تکان میدهم
چشم تو بر عمه نشان میدهم
کن تو نگاهی بنگر حال من
من ز لب خون تو جان میدهم
کاش بمیرم ز فراغت پدر
سر به دم تیر و کمان میدهم
مردم و دق کرده ام از دوریت
بوسه به آن زخم لبان میدهم
حال برو کاخ یزیدان بیا
ساعتی ای دوست زمان میدهم
وقت نماز است بیا ای پدر
جای علی اکبر اذان میدهم
خشکی لبهای تو سوزد پدر
بر دهن خشک ، زبان میدهم
بابت دندان و دهان و لبت
من لب و دندان و دهان میدهم
هر چه بخواهی تو بگو ای پدر
بهر تو من جان گران میدهم
روز جزا وقت حساب و کتاب
بر همه عشاق امان میدهم
https://eitaa.com/rozeh1443/2139
#شب_سوم_محرم
چادرم را پس بگیر و فرش این کاشانه کن
عمه مهمان آمده موی سرم را شانه کن
از محالات است اما گیسویم را باز کن
فکر پنهان کردن گوش منه دردانه کن
آب و جارویی بزن ویرانه را زینت ببخش
من خجالت می کشم فکر من بی خانه کن
پادشاه عالم امشب روی دامان من است
گرد از رویم بگیر این بزم را شاهانه کن
عمه زحمت دادمت امروز راحت می شوی
گریه کمتر بر عروج سوخته پروانه کن
از روی پیراهنم امشب مرا غسلم بده
زخم بسیار است عمه همتی جانانه کن
موقع دفنم که شد منت ز نامردان نکش
نیمه شب این گنج را پنهان در ویرانه کن
https://eitaa.com/rozeh1443/2139
هدایت شده از نورالمهدی علیه السلام
🍃 دعا حضرت در سجده برای زوار کربلا 🍃
🔸قال الإمام الصّادق عليه السلام:
يا مَن خَصَّنا بِالكَرامَة و وَعدَنا الشَّفاعَةَ اِغفرْ لي و لإِخواني و زُوارِ قَبرِ أبِي الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ صَلَواتُ اللّه عليهما
اَللّهُمَّ إنّ أعداءَنا عابُوا عَلَيهِم خُروجَهُم فَلَم يَنهَهُم ذلكَ عَن النُّهوض و الشُّخوص إلَينا خِلافا عَلَيهِم فَارحَمْ تِلك الوُجوه الّتي غَيَّرَتها الشَّمسُ وَ ارحَمْ تِلكَ الخُدودَ الّتي تَقَلَّبُ عَلى قَبرِ أبي عَبدِ اللّه ِ عليه السلام وَ ارحَمْ تِلكَ الأعيُنَ الّتي جَرَت دُموعُها رَحمَةً لَنا وَ ارحَمْ تِلكَ القُلوبَ الّتي جَزِعَت وَ احتَرَقَت لَنا وَ ارحَمْ تِلكَ الصَّرخَةَ الّتي كانَت لَنا
اَللّهُمَّ إنّي أستَودِعُكَ تِلك الأنفُسَ و تِلكَ الأبدان حَتى تَروِيَهُم مِنَ الحَوضِ يَومَ العَطَش
💠 اى كسى كه ما را به كرامت خود ويژه گردانيدى و به ما وعده شفاعت دادى
من و برادران من و زائران قبر پدرم حسين بن على، علیهمالسلام را بيامرز···
خداوندا! دشمنان ما از رفتن اينان به زيارت خرده گرفتند، اما اين خرده گيري ها، على رغم ميل دشمنان، آنان را از برخاستن و آمدن سوى ما باز نداشت. پس، اين چهره هاى آفتاب سوخته را و اين گونه هايى را كه بر قبر پدرم ابى عبد اللّه به خاك ماليده مى شود و اين چشمهايى را كه از سر دلسوزى براى ما اشكهايشان سرازير مى گردد و اين دلهايى را كه در غم مصيبت ما بيتاب و سوزان است و اين ناله و شيون هايى را كه براى ما مى شود، مشمول رحمت خويش بفرما.
بار خدايا! من اين جانها و اين پيكرها را به تو مى سپارم تا در آن روز تشنگى از حوضکوثر سيرابشان كنى
#زیارت
@nooralmahdi110
میکِشم روی زمین پای پر از آبله را
تا میان من و تو کم کنم این فاصله را
سرِ نیزه، وسط تشت طلا، کنج تنور
فرصتی نیست بگیرم سر پر مشغله را
کاش دست تو کمی موی مرا شانه کند
بلکه آرام کنی دختر بی حوصله را
بین بازار به اشکم همه میخندیدند
دوست دارند چرا گریه ی در هلهله را
کاش بودی و مرا باز بغل می کردی
کاش بودی که بگیری يقه ی حرمله را
عمه در هلهله ها گفت کجایی عباس؟
غیرت الله بیا ختم کن این قائله را
#شب_سوم_محرم
https://eitaa.com/rozeh1443
تو را آورده ام این جا که مهمان خودم باشی
شب آخر روی زلف پریشان خودم باشی
من از تاریکی شب های این ویرانه می ترسم
تو را آورده ام خورشید تابان خودم باشی
فراقت گر چه نابینام کرده باز می ارزد
که یوسف باشی و در راه کنعان خودم باشی
پدر نزدیک بود امشب کنیز خانه ای باشم
به تو حق می دهم پاره گریبان خودم باشی
اگر چه عمه دل تنگ است اما عمه هم راضی ست
که تو این چند ساعت را به دامان خودم باشی
از این پنجاه سال تو سه سالش قسمت ما شد
یک امشب را نمی خواهی پدر جان خودم باشی
سرت افتاد و دستی از محاسن ها بلندت کرد
بیا خب میهمان کنج ویران خودم باشی
سرت را وقت قرآن خواندنت بر طشت کوبیدند
تو باید بعد از این قاری قرآن خودم باشی
کنار تو که از انگشتر و خلخال صحبت کرد؟
فقط می خواستم امشب پریشان خودم باشی
اگر چه این لبی که ریخته بوسیدنش سخت است
تقلا می کنم یک بوسه مهمان خودم باشی
#شب_سوم_محرم
https://eitaa.com/rozeh1443/2139
در پیشِ من آتش مزن بال و پَرَت را
خونین مکن جان پدر چشم تَرَت را
فردا همینکه جمع کردی بسترم را
آماده کن کمکم عزیزم بسترت را
آماده کن از آن کفنها دومین را
بیرون بیاور یادگار مادرت را
بگذار روی سینهام باشد حسینت
بگذار بر قلبم حسن را دخترت را
بگذار با طفلان تو قدری بسوزم
حالا بگویم حرفهای آخرت را
زاری مکن بر حال من با حال و روزت
خاکی مکن دنبال بابا معجرت را
تو بار شیشه داری و میترسم از تو
خیلی مواظب باش طفل دیگرت را
وقتی که میریزند هیزم روی هیزم
وقتی که میسوزاند آتش سنگرت را
بابا حواست باشد آنجا مُحسنت را
بابا مواظب باش پشتِ در سرت را
ای کاش میشد روضهی بازو نمیشد
وقتی علی میشوید آهسته پَرَت را
این جملهی آخر عزیزم با حسین است:
"با خود مَبَر در قتلگه انگشترت را
#فاطمیه
https://eitaa.com/rozeh1443/2139