چمن شکفت و جهان پر ز سوسن و سمن است
به صد هزار زبان روزگار در سخن است
هوای کوی تو دارد صبا ز گشت چمن
چو آن غریب که میلش به جانب وطن است
تبارک الله ازین روضۀ بهشت آیین!
که یک غبار درش آبروی نه چمن است
چه جای گلشن عالم؟ که هفت باغ جنان
طفیل روضۀ سلطان دین ابوالحسن است
چو پرچم علمش بادِ صبح جلوه دهد
چه جای دم زدن یاسمین و نسترن است
فغان ز مکر تو ای ناصبی! بگو آخر
که این چه دشمنی و لاف دوستی زدن است؟
فسانۀ زن جادو و سِرّ پردۀ شیر
حکایتیست که ورد زبان مرد و زن است
حسود جاه تو در پردۀ خجالت باد
چو عنکبوت که بر عیب خویش پردهتن است!
📜 ابیاتی از قصیدۀ #بابافغانی_شیرازی در مدح حضرت شمس الشموس علی ابن موسی الرضا علیه آلاف التحیة والثناء
@rozeh1443