▪️اومد برای رفتن اجازه بگیره به محضِ اینکه اجازه خواست،آقا اجازه داد.
به مصداق "أنْفِقوا مِما تُحِبُّون"آقا حرفی نزد
"ثُمَّ نَظَرَ إِلیه،نَظْرَةَ آیِسِِ مِنه"
یه نگاه ازسرناامیدی به جوونش انداخت
"وَ اَرْخی عَینَیه وَ بَکی"
شروع کرد های های گریه کردن
▪️دختراش اومدن دور علی اکبر رو گرفتن هی صدا میزدن:
"علی! اِرحَم غُربَتَنا"علی!
به غربت ما رحم کن
"لاطاقَةَ لَنا عَلی فِراقِکْ"
ما تحمل دوری تو رو نداریم..
😔علی ببین گوشواره ام هنوز هست.
علی ببین معجر رو سرمونه، علی ببین خلخال به پامونه، بی تاب شهادت بود...
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
https://eitaa.com/rozeh1443
▪️سیدبن طاووس نوشته:
وقتی دیگه کسی برا ابی عبدالله نموندفقط خانواده خودش بودند
."خَرَجَ علیُّ بنُ الحُسین علیه السلام"
علی اکبر آماده ی میدان شد
"وَ كَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً"
زیباترین مردم بود
"وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً "
خوش خلق ترین مردم بود.
"فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِي الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ"
تا گفت من میخوام میدان، فرمود:برو.
▪️"ثُمَ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ "
یک نگاه از سر ناامیدی ودل کندن به علی اکبر انداخت.
"وَ أَرْخَى عَيْنَه وَ بَكَىٰ."
چشماش رو زیر انداخت.
شروع کرد گریه کردن...
بعد سر به آسمان بلند کرد.
فرمود:" اللَّهُمَّ اشْهَدْ"خدایا تو شاهد باش!" فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاس خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ ..."
خدایا کسی داره میره میدان که شبیه ترین خلائق تو به پیغمبره...
"وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ."
ما هروقت دلمون برای علی تنگ میشد به علی اکبر نگاه می کردیم.
▪️امام حسین چقدر خاطره داشت از پیغمبر؟
دلش راضی نشد.
"فَصَاحَ وَ قَالَ يَا ابْنَ سَعْدٍ"
از همون جا که علی اکبر میخواست وداع کنه فریاد زد:
ای عمر سعد!"قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي"
خدا رحمِ تو رو قطع کنه
همه کس و کار من رو داری ازم می گیری.
▪️"فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ"
اومد مقابل لشگر
"فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِيداً"
جنگ نمایانی کرد
"وَ قَتَلَ جَمْعاً كَثِيرا."
خیلی ها رو به درک واصل کرد
"ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِيهِ "
از وسط میدان برگشت پیش امام حسین.
صدا زد "يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي "بابا سنگینی این زره من رو خسته کرد.
▪️"فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِيلٌ"
یه جرعه آب هست؟
"فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام..."
آقا شروع کرد های های گریه کردن.
"وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ يَا بُنَيَّ قَاتِلْ قَلِيلًا"
پسرم یه ذره دیگه بجنگ
"فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّكَ مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله"
خیلی زود پبغمبر رو زیارت میکنی
"فَيَسْقِيَكَ بِكَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَةً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً "پیغمبر چنان تو رو سیراب می کنه؛ یه آب گوارایی به تو میده؛هیچ وقت تشنه نمیشی...
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
https://eitaa.com/rozeh1443
▪️فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ"
برگشت به میدان جنگ
"وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ"
پدرش نگاه می کرد هی زیر لب میگفت:
"لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ اللهُ أَکبَر"
بعد راوی میگه
"فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّةَ الْعَبْدِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ"
اون ملعون یه تیری به سمت علی اکبر روانه کرد،علی از حال رفت...فقط یه صدا ازش شنیده شد
"فَنَادَى يَا أَبَتَاهْ عَلَيْكَ السَّلَام"
باباخداحافظ...
"هَذَا جَدِّي يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ"
بابا پیغمبر به تو سلام میرسونه
"وَ يَقُولُ لَكَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَيْنَا"
پیغمبر میگه:حسین! عجله کن.
اینجا یه اتفاقی افتاد
"فَاحْتَمَلَهُ الْفَرَس إِلی عَسْکَرِ الاَعداء"
همین جور که روی گردن اسب افتاده بود؛
دست دور گردن اسب حلقه کرده بود؛خون جلوی چشمای اسب رو گرفت،اسب راه رو اشتباه رفت.
"وَاحتَواهُ القَومُ"
دورش رو گرفتند
"فَقَطَّعوه بِسُیوفِهِم إرباً إربا"
علی رو ریز ریز کردند.
"ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَةً فَمَاتَ"
قبل از اینکه امام حسین برسه بالای سرش، روح مطهرش به اعلی علیین پرواز کرد.
"فَجَاءَ الْحُسَيْنُ "آقا امامحسین آمد.
"حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهِ"
بالای سرش ایستاد.راوی میگه یه دفعه دیدم نشست.
"وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ"صورت به صورت علی گذاشت..
▪️" وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ "
علی بعد از شهادت تو حرمت من هَتک شد.
یعنی بعد از تو راه چشم ها به خیمه های من باز شد.بعد از عباس نگاه کردن به پردگیان حرم آزاد شد
.بعد فرمود:"عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاءُ
"علی بعد از تو خاک بر سر دنیا
بعد راوی میگه:
"وَ خَرَجَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ."
دیدم زینب از خیمه ها بیرون آمد به سر و صورت میزد ومی گفت:
تُنَادِي يَا حَبِيبَاهْ يَا ابْنَ أَخَاهْ"
ای عزیزدلم...ای پسر برادرم
."وَ جَاءَتْ فَأَكَبَّتْ عَلَيْهِ "
اومد خودش رو روی این بدن ریز ریز انداخت.
"فَجَاءَ الْحُسَيْنُ فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى الفُسطاط"
آقا امام حسین آمد زیر بغل خواهر رو گرفت به خیمه ها برگردوند.
▪️راوی میگه یه مرتبه نگاه کردم دیدم
"ثُمَّ اَقبَلَ عَلی فَتِیانه"
برگشت سمت خیمه ها...
همون جور که ایستاده بود صدا زد:
"یا فِتیَةِ بنی هاشم اِحمَلوا أخاکُم"آی جوونای بنی هاشم بیاید علی رو بردارید...*
من با همین دستام، بچهام رو برداشتم
هر پاره از، جسمش کجاست؟ای کاش خبر داشتم
هرکس که دید، باور نکرد، من هم پسر داشتم
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
https://eitaa.com/rozeh1443
آماده باش مقصد ما در سفر یکی ست
سرهایمان جداست ولی بال و پر یکی ست
این ها برای کشتن ما صف کشیده اند
از هر کجای دشت بپرسی خبر یکی ست
دار و ندارمان همه در بین خیمه هاست
آتش که شعله ور بشود خشک و تر یکی ست
حتی به روی اکبر من تیغ می کشند
با اینکه با پیامبر از هر نظر یکی ست
تنها به این گناه که فرزند حیدریم
تنها به این دلیل که ما را پدر یکی ست
آیا کسی نمانده که یاری کند مرا
اینجا میان این همه لشکر اگر یکی ست
عباس من برادر من نور چشم من
طرز مصاف کردن تو با پدر یکی ست
تنها رجز بخوان و بگو یا علی مدد
در چشم شیر، یک نفر و صد نفر یکی ست
چشم انتظار آمدنت از شریعه اند
حالا دعای اهل حرم بیشتر یکی ست
شمشیرها به دور تنت حلقه می زنند
چون جمع تیغ ها همگی ضربدر یکی ست
بعد از من و تو زینب اگر نشنود بدان
خونین بدن زیاد ولی خون جگر یکی ست
از بس حروف پیکر پاکت مقطعه ست
پائین پای مرقد و بالای سر یکی ست
غرق ستاره است تن من ولی هنوز
در آسمان بی کسی من قمر یکی است
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
https://eitaa.com/rozeh1443
#حضرت_علی_اکبر_علیه السلام
#مرثیه
نگاه مختصری کن به چشمهای ترم
که جان سالم از این مهلکه بدر ببرم
لبی تکان بده پلکی به هم بزن بابا
نفس بکش علی اکبر نفس بکش پسرم
نفس بکش پسرم تا که من فَزَع نکنم
و پیش خنده ی این قوم نشکند کمرم
دل من از پس این داغ بر نمی آید
حریف اینهمه آتش نمی شود جگرم
خودت بگو بدنت را چگونه جمع کنم
پر از علی شده خاک تمام دور و برم
کنار جسم تو باید به داد من برسند
تو این همه شده ای من هنوز یک نفرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
https://eitaa.com/rozeh1443
علی اکبر
زمین سراسر، زمان سراسر، جهان سراسر علیّ اکبر
به قلب لشکر بزن که آمد علیّ دیگر، علیّ اکبر
بلند بالا، بلند همّت، بلند اختر، بلند رُتبت
چه ماه سیما، چه ماه طلعت، چه ماه منظر علیّ اکبر
شراب وحدت، شراب باقی، شراب رحمت، شراب ساقی
شراب شیرین، شراب نوشین، شراب شکّر، علیّ اکبر
به چشم و ابرو، به زلف و گیسو، به خُلق ِاعظم، به نطق ِنیکو
شبیه پیغمبر است و گویی خود پیمبر علیّ اکبر
محمّد آمد محمّد آمد، همانکه باید میآمد آمد
علیّ لیلا، علیّ زهرا، علیّ حیدر، علیّ اکبر
حسین آمد حسین ثانی، چنانکه افتد چنانکه دانی
پر از هیاهو، پر از جوانی، جوان لشکر علیّ اکبر
علیّ اصغر چه قد کشیده، به قاسم بن الحسن رسیده
خدای عبّاسش آفریده، کمی جوانتر علیّ اکبر
بیا که شمشیرْ صیقلی شد، بیا که دعوا سرِ علی شد
کنار مقتل، کنار معبر، کنار سنگر علیّ اکبر
عزیز لیلا کجا و غمها، عزیز لیلا و خاک صحرا
عزیز لیلا و اِرباً اِربا، بهارِ پرپر علیّ اکبر
مؤذنی با تمام قامت، اقامهی عشق و استقامت
قیام ِ قدقامت قیامت، اذان محشر علیّ اکبر
صلای اللهُ اکبر است این، صدا بزن نام دلبر است این
علیّ اکبر، علیّ اکبر، علیّ اکبر، علیّ اکبر
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
https://eitaa.com/rozeh1443
حضرت علی اکبر(علیه السلام)
مجلس ختم حسین است! علی محتضر است!
داغ جان دادن اولاد به قلب پدر است
این علی نیست فقط احمد و حیدر هم هست
روضه اش بین محرم، رمضان و صفر است
یا پسر مرده شده یا که برادر مرده...
هرکجا دیدی اگر دست کسی بر کمر است!
پر شده کل بیابان ز علی ابن حسین
سه پسر دیگر ازین لحظه هزاران پسر است
سر زخمش سر مولاست کهرفته به سجود
پهلویش پهلوی زهراست که در پشت در است
یک طرف تیغ زیاد و طرفی نیزه زیاد
یکطرف کمشده و یکطرفش بیشتر است
در عبا قطعه به قطعه علی اکبر چیدند
یا که در طشت حسن اینهمه پاره جگر است
صحبت معجر زینب شد و پا شد آقا
چه کند؟ زینب کبرای حرم در خطر است
ای جوانان بنی هاشمی آماده شوید
که دگر موقع تشییع تن دو نفر است
سبد پوریا هاشمی
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
https://eitaa.com/rozeh1443
دقم دادند؛ جوانم را گرفتند
همه تاب و توانم را گرفتند
جوانی داشتم، خوشقدّ و بالا
فلک! دیدی جوانم را گرفتند؟
فلک! دیدی چه خاکی بر سرم شد؟
علیاکبر، علیاصغرم شد
برایش کوچه واکردند ای وای
چقدر اکبر شبیه مادرم شد
گلی که خود بدادم پیچ و تابش
به اشک دیدگانم، دادم آبش
در این گلشن، خدایا کی روا بود؟
گل از من؛ دیگری گیرد گلابش
زمین خوردی؛ خزانی شد بهارت
نزارم میکند، حال نزارت
ندارد قوّتی پاهایم امّا
میآیم با سر زانو کنارت
امان از ضرب با شدّت، علیجان
تو را کشتند با سرعت، علیجان
شبیه فاطمه، مادربزرگت
زمین خوردی تو با صورت، علیجان
ترک خورده شبیه من لبانت
شبیه تکّهچوبی شد زبانت
رمق دیگر ندارد دستهایم
که گیرد لختهخون را از دهانت
همین حس و همین حالات مرا کشت
همین زخم پر و بالت مرا کشت
نمانده جای سالم در سر تو
همین لبهای پامالت مرا کشت
چه آهنگین چه با آواز کشتند
تو را یک عده تیرانداز کشتند
اسیر لشگر جرّاحه بودی
تو را با چندتا مقراض کشتند
علی اکبرم! دردت به جانم
نبی دیگرم! دردت به جانم
نکش پا بر زمین در پیش بابا
عزیز پرپرم دردت به جانم
به هرجا بنگرم، تنها تو بینم
نشان از روی زیبای تو بینم
به هرجا ردّی از جسم تو پیداست
به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
بنازم! لحن بابا گفتنت را
نکش از دست بابا، دامنت را
نشستم روی خاک و با تحیّر
تماشا میکنم جانکندنت را
شاعر: #علیرضا_خاکساری
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
https://eitaa.com/rozeh1443
مى زند نیش، سكوتت به دل من، پسرم
لب گشا كُشت مرا خنده ى دشمن، پسرم
چشم خون وا كن و یك بار دگر حرف بزن
از لب تشنه و سنگینى آهن، پسرم
بى تو از دیده ى من قُوّه ى بینایى رفت
در عوض دیده ى دشمن شده روشن، پسرم
داغ مرگ پسرش را به دلش بگذارند
آن كه بگذاشته داغت بدل من، پسرم
پاره هاى تنت افتاده، به هر سو گوئى
برگ گل ریخته در دامن گلشن، پسرم
كس ندیده است كه از تیغ هزاران جلاد
این همه زخم رسد بر سر یك تن، پسرم
تو ذبیح منى و من تن صد چاك تو را
هدیه دادم به ره خالق ذوالمن، پسرم
نتوان گفت كه از داغ تو بر من چه گذشت
هیچ كس را نبود تاب شنیدن، پسرم
بوده حرف دل من بر لب "میثم" زآن رو
سیل خون ریخته از دیده به دامن، پسرم
#شب_هشتم_محرم
گمان مدار كه گفتم برو دل از تو بریدم
نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
محاسنم به كف دست بود و اشك به چشمم
گهی به خاك فتادم گهی زجای پریدم
دلم به پیش تو، جان در قفات، دیده به قامت
خدای داند و دل شاهد است من چه كشیدم
دو چشم خود بگشا و سوال كن كه بگویم
ز خیمه تا سر نعش تو چگونه رسیدم
ز اشك دیده لبم تر شد آن زمان كه به خیمه
زبان خشك تو را در دهان خویش مكیدم
نه تیغ شمر مرا می كشت نه نیزه خولی
زمانه كشت مرا لحظه ای كه داغ تو دیدم
هنوز العطشت می زد آتشم كه ز میدان
صدای یا ابتای تو را دوباره شنیدم
سزد به غربت من هر جوان و پیر بگرید
كه شد به خون جوانم خضاب موی سفیدم
كنار كشته تو با خدا معامله كردم
نجات خلق جهان را به خونبهات خریدم
بگو به نظم جهان سوز "میثم" این سخن از من
كه دست از همه شستم رضای دوست خریدم
#شب_هشتم_محرم
پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا
پدر خون خدا اما، پسر مجنون پسر لیلا
به کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر
به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریا
پسر دور از پدر میشد، مهیّای خطر میشد
پدر هی پیرتر میشد، پسر میبُرد دلها را
در اين آشوب طوفانی، مسلمانان مسلمانی
مبادا اینکه قرآنی بیفتد زیر دست و پا
پسر زخمی، پدر افتاد، پسر در خون، پدر جان داد
پسر ناله، پدر فریاد، میان هلهله، غوغا
پسر از زخم آکنده، پسر هر سو پراکنده
پدر چون مرغ پرکنده، از این صحرا به آن صحرا
که دیده اینچنین گیسو چنین زخمی شود پهلو؟
و خاکآلودهتر از او به غیر از چادر زهرا
#شب_هشتم_محرم
بخوان به گوش سحرها اذان علی اکبر
بخوان دوباره برایم بخوان علی اکبر
لب ترک ترکت را به هم بزن اما
تکان نخور که نپاشد جهان علی اکبر
دوباره داغ پیمبر تحملش سخت است
نرو جوانی حیدر بمان علی اکبر
به دست غصه نده چشم دخترانم را
تمام دل خوشی کاروان علی اکبر
ببین که تیر فراغت نشسته بر جگرم
ببین قدم ز غمت شد کمان علی اکبر
عصای پیری بابا مقابلم نشِکن
توان بده به منِ ناتوان علی اکبر
کنار جسم تو رسم جهان عوض شده است
نشسته پیر کنار جوان علی اکبر
مسیح زندگی ام روی خاک افتاده ست
عجیب نیست شدم نیمه جان علی اکبر
بریده گریه امانِ مرا کنار تنت
میان هلهله ها الامان علی اکبر
اگر چه پهلوی تو یاد مادرم افتادم
شکسته کوفه سرت را چنان علی... اکبر
#شب_هشتم_محرم