eitaa logo
روضة الحسین علیه السلام
332 دنبال‌کننده
178 عکس
157 ویدیو
26 فایل
🏴روضه الحسین علیه السلام 🔰کانالی برای مبلّغین 📝حاوی روضه ها و سینه زنی های زیبا، پرمحتوا و مستند و همچنین کشکولی از مطالب مفید برای مبلغین و روضه خوان ها
مشاهده در ایتا
دانلود
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_نفس_آخر_محمود_کریمی.mp3
زمان: حجم: 4.56M
روضه 🌴عاقبت آه کشیدم نفس ِ آخر را 🌴نفس ِ سوخته‌ی خاطره‌ای پرپر را 🎤 محمود کریمی ⏯ @rozeh1443
هفتم ماه است و باید چشم ها گریه کنند پا به پای روضه های هل اتی گریه کنند   این قبیله بی نیاز از روضه خوانی منند که فقط کافی است گویم کربلا گریه کنند   با همین گریه است که یک چند روزی زنده اند پس چه بهتر اینکه بگذاریم تا گریه کنند   حال که گریه کن مردی ندارد این غریب لااقل زن¬ها برایش در منا گریه کنند   هر زمانی که میان خانه روضه می گرفت امرش این بود اهل خانه با صدا گریه کنند   با سکینه می نشیند شیعتی سر می دهد آه جا دارد تمام آب ها گریه کنند   چشم او شام غریبان دیده بین شعله ها عمه هایش در هجوم اشقیاء گریه کنند   یاد دارد کعب نی هایی که مانع می شدند چشم های زخم آل مصطفی گریه کنند   در قفای ذوالجناح با عمه آمد قتلگاه انبیاء را دید با خیر النساء گریه کنند   عمه دردانه اش جان داد تا اهل حرم یا شوند آزاد از زنجیر یا گریه کنند   یاد موی خاکی همبازی اش تا میکند دخترانش مو پریشان ای خدا گریه کنند @rozeh1443
هزار خاطره ی غم نمی رود از یاد غروب سرخ محرم نمی رود از یاد   به گاهواره ی خالی اصغرم سوگند رباب و خیمه ی ماتم نمی رود از یاد   فرات بود و عطش بود و کودکان حرم خروش غیرت زمزم نمی رود از یاد   دمی که هستی زینب ز روی زین افتاد همان مصیبت اعظم نمی رود از یاد   به دشت دختر و زنها برهنه پا و دوان بدون یاور و محرم ، نمی رود از یاد   به شام بر سر ما سنگ می زدند از بام بلای شهر جهنم نمی رود از یاد   به شهر شام ، به بزم یزید ، بین طشت سر شکسته و درهم نمی رود از یاد   @rozeh1443
🔸🔶《السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ البَاقِرِ(علیهما السلام)》🔶🔸 ✅امام محمد باقر(ع) در پاسخ به سؤال فردی که از ایشان پرسید ؛ آیا شما زمان امام حسین(ع) را درک کرده اید؟ فرمود : 📋《قُتِلَ جَدِّی الْحُسَینُ(ع) وَ لِی اَرْبَعُ سِنینَ وَ اِنّی لَاَذْكُرُ مَقْتَلَهُ وَ مَا نَالَنَا فِی ذَلِكَ الْوَقْتِ》 ♦️هنگامی كه جدّم امام حسین(ع) به شهادت رسید، من چهار ساله بودم و جریان شهادت آن حضرت(ع) و آنچه در آن روز بر ما گذشت همه را به یاد دارم.(۱) وقتی به سال ۶۱ هجری اسراء کربلا را وارد مجلس یزید کردند، یزید در طی سخنانی که امام سجاد(ع) خطاب به یزید فرمود، عصبانی شد و در این هنگام یزید؛ 📋《فَشَاوَرَ يَزِيدُ جُلَسَاءَه فِي أَمرِه، فَأشَارَوا بِقَتلِهِ!》 ♦️در مورد امام سجاد(ع) با مشاورین خود مشورت کرد، که همگی رای بر کشتن ایشان دادند! آنگاه امام باقر(ع) که خردسال بود، در جواب به يزيد فرمود : 📋《لَقَد أشَارَ عَليكَ هَؤُلاء بِخَلافِ مَا أشَارَ جُلَسَاءُ فِرعَونَ عَليهِ، حَيثُ شَاوَرَهُم فِي مُوسَى وَ هَارُونَ، فَانَّهُم قَالوا لَه : أرجِه و أخَاه، وَ قَد أشَارَ هَؤلاءِ عَلَيكَ بِقَتلِنا، وَ لِهَذَا سَبَبُ》 ♦️اهل مجلس تو به تو اشاره‏ اى كردند كه بر خلاف اشاره اهل مجلس فرعون بود كه درباره امر موسى و هارون با آنها مشورت كرد، زيرا كه اهل مجلس فرعون به فرعون گفتند : موسى را با برادرش‏ نگاه دار! ولى اهل مجلس تو به قتل ما اشاره كردند، اين اشاره‏ اى كه اينها كردند داراى سببى است! یزید پرسید : به چه سبب؟ امام باقر(ع) فرمود : 📋《اِنَّ أَولئِكَ كَانُوا لَرُشدةِِ و هَؤلاء لغَيرِ رُشدةِِ! وَ لَا يَقتُلُ الأَنبِياءَ وَ أَولادَهُم إِلّاَ أَولَادُ الأَدعِيَاء!》 ♦️اهل مجلس فرعون حلال زاده بودند ولى اهل مجلس تو حلال زاده نيستند، زيرا پيغمبران و فرزندان آنان را غير از فرزندان زنا كسى نخواهد كشت! آنگاه يزيد ساكت شد و دستور داد تا آنان را از مجلس خارج كردند.(۲) امام باقر(ع) خود یادگار کربلا بود و حوادث کربلا و کوفه و شام را دیده بود. تاریخ نقل می کند که ایشان به همراه فرزندشان امام صادق(ع) به سفر حج رفته بودند و این سفر هم زمان با سفر حج هشام بن عبدالملک بود. نگاه ویژه مردم در مکه، موقعیت امام(ع) را بسیار برجسته نشان داد، به گونه‏ ای که شخصیت هشام را تخریب نمود قرار و سبب کینه‏ توزی هشام نسبت به امام باقر(ع) شد. هشام پس از بازگشت به شام، نامه‏ ای به فرماندار مدینه نوشت و از وی خواست که امام(ع) را به همراه فرزندش به شام اعزام کند. هنگامی که حضرت(ع) به شام اعزام شد، هشام برای تحقیر امام(ع)، سه روز آنان را پشت دروازه شام نگه داشت و به حضور نطلبید. امام صادق(ع) در این باره می فرماید : 📋《فَلَمْ يَعْرِضْ لَنَا حَتَّى انْصَرَفَ إِلَى دِمَشْقَ، وَ انْصَرَفْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ، فَلَمَّا وَرَدْنَا دِمَشْقَ حَجَبَنَا ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ، ثُمَّ أَذِنَ لَنَا فِي الْيَوْمِ الرَّابِعِ، فَدَخَلْنَا》 ♦️کسی متعرض ما نشد تا اینکه به شام رسیدیم و وقتی خواستیم وارد شهر شویم، مانع شدند و این ممانعت تا سه روز طول کشید و روز چهارم به ما اذن داده شد، تا اینکه داخل شدیم.(۳) شاید در آن لحظه خاطرات پشت دروازه شام برای امام باقر(ع) تداعی شده باشد. چون در مقاتل هست که؛ 📋《ظَلُّوا عَلَى بَابِ المَدِينةِ ثَلَاثةَ أيَّامِِ حَتَّى يُزَيِّنُوا البَلَدَ》 ♦️اسرای اهل بيت(ع) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، تا شهر را تزیین کنند.(۴) امام باقر(ع) از صحنه کربلا می فرماید : 📋《وَ كُنْتُ أَرَى، يَشُدُّ عَلَى الْمَيْمَنَةِ مَرَّةً، وَ عَلَى الْمَيْسَرَةِ مَرَّةً، وَ عَلَى الْقَلْبِ مَرَّةً، وَلَقَدْ قُتِلَ‏ بِالسَّيْفِ‏ وَ السِّنَانِ، وَ بِالْحِجَارَةِ وَ بِالْخَشَبِ وَ بِالْعَصَا، وَ لَقَدْ أَوْطَئُوهُ الْخَيْلَ بَعْدَ ذَلِكَ》 ♦️من شاهد بودم که جد غریبم تنها مانده بود و در حین رزم، گاهی به میمنه و گاهی به میسره و گاهی به قلب دشمن می زد. تا اینکه اورا با شمشیر و نیزه و سنگ وچوب و عصا کشتند وبر بدن او اسب تاختند.(۵) امام باقر(ع) پیش از شهادت خود، به امام صادق(ع) وصیت کرد که بعداز شهادتش، به مدت ده سال در منی بر جدّ غریبش مرثیه و روضه بخوانند. در روایت آمده است : 📋《یَا جَعْفَرُ! أَوْقِفْ لِی مِنْ مَالِی کَذَا وَ کَذَا لِنَوَادِبَ تَنْدُبُنِی عَشْرَ سِنِینَ بِمِنًى أَیَّامَ مِنًى》 ♦️ای جعفر! از مال من فلان مبلغ را وقف کن تا نوحه ‏سرایان ده سال در منى برایم نوحه ‏سرائى کنند.(۶) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع : ۱)تاریخ یعقوبى، ج‏۲، ص۳۲۰ ۲)اثبات الوصية مسعودی، ص۱۷۱ ۳)دلائل الإمامة طبری، ص۲۳۳ ۴)کامل بهایی عمادالدین طبری، ج۲،ص۳۶۱ ۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۹۱ ۶)الکافی کلینی، ج۵، ص۱۱۷ @rozeh1443
اي بهشت برين و دار سلام اي زمين بقيع بر تو سلام اي بقيع اي بهشت روي زمين خاکي و برتر از بهشت برين عنبري يا عبير يا عودي هر چه هستي بهشت موعودي چه گهرها که زيب سينه ي تست چه نگين ها که در خزينه ي تست اين بزرگان که در تو پنهانند جسم خاکي و يک جهان جانند هر طرف رخ نهفته در دل خاک پاره اي از تن پيمبر پاک اين يکي خاک پاک دختر اوست پاره ي پيکر مطهر اوست ساحت قدس حضرت زهراست کز جلالت شفيعه ي دو سراست پسري را که او به جان پرورد کربلا را علم به عالم کرد روز اسلام از آن بشد چو شب که گره زد به گيسوي زينب دره التاج و تاج دين باشد زيب او يازده نگين باشد اين امامان که در بقيع درند افتخارات عالم بشرند چار فصل کتاب تکوين اند چار رکن مباني دين اند مهبط نور وحي يزدانند ترجمان رموز قرآنند وارث انبياء و صديقين سايه هاي خدا به روي زمين هر يکي شاخه اي ز نخله ي طور هر يکي آيه اي ز سوره ي نور دست پروردگان خانه ي وحي مرغ لاهوت آشيانه ي وحي چار در خوشاب يک صدفند نور چشمان شحنه ي نجف اند روشني بخش روي مهر و مهند  پسران عزيز فاطمه اند مشکلي دارم اي بقيع عزيز  اي تو ما را شفيع رستاخيز ياد داري شبي چو قير سياه نه چراغي نه پرتوي از ماه علي آورد با دو ديده ي تر بدن پاک دخت پيغمبر ديدي آيا در آن شب تاريک پهلو و بازوي وي از نزديک راستي پهلويش شکسته نبود؟ بازوي او سياه و خسته نبود؟ دستهايش هنوز آبله داشت؟ زير لب ها هنوز هم گله داشت؟ مجتبي آن امام پاک سرشت که بود سيد شباب بهشت جگرش پاره، پاره و خون بود؟ زخمهاش از ستاره افزون بود؟ بر سر زخم او چه آوردي؟ وان جگر پاره ها کجا بردي؟ زين عباد سيد سجاد  کش ز کسري و هاشم است نژاد به مناجات چون برآرد دست صحف او زبور داوود است به اسارت چو رفته بود به شام پادشاه و اسير همچو غلام نازنين پاي او پر آبله بود؟ دست و گردن درون سلسله بود؟ نقش آن آبله بپاست هنوز؟ رد زنجيرها بجاست هنوز؟ باقر آن پنجمين امام مبين بحر مواج بيکرانه ي دين صادق آن کو رئيس مذهب ماست ششمين حجت بزرگ خداست هر دو با زهر کين شدند شهيد اثر زهر مي تواني ديد؟ قبرشان هم مصيبتي دگر است اين غم از هر غمي بزرگتر است قبرهائي که جبرئيل امين بطوافند در بهشت برين نه نگهبان نه پاسبان دارد نه حصاري نه سايبان دارد نه کسي تا چراغي افروزد نه چراغي که تا سحر سوزد باري، اي ماهتاب عالمتاب نور افشان بر اين قبول خراب اي بلند اختران چرخ برين اي زحل، اي ونوس، اي پروين اي شما کهکشان و کوکب ها کاروان هاي نور در شب ها مشعل شام تارشان باشيد شمعهاي مزارشان باشيد تو هم اي ابر آسمان، آبي تو هم اي نور ماه، مهتابي تو هم اي ديدگان، روان، جوئي تو هم اي موي مژه ي، جاروئي تو هم اي سيل اشک، آبي ريز بر سر خاکشان گلابي ريز گرچه اين سينه ها مدينه ي ماست قبر آنان درون سينه ي ماست صورت قبر تا خراب بود دل ما شيعيان کباب بود هر غباري ز خاک برخيزد همه در چشم دوستان ريزد اين همه شکوه از رياضي نيست هر که را ديده ايم راضي نيست ریاضی یزدی @rozeh1443
نگاه کودکی‌ات دیده بود قافله را تمام دلهره‌ها را، تمام فاصله را هزار بار بمیرم برات، می‌خواهم دوباره زنده کنم خاطرات قافله را تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟ چقدر خاطرۀ تلخ مانده در ذهنت ز نیزه‌دار که سر برده بود حوصله را چه کودکی بزرگی‌ست این که دستانت گرفته بود به بازی گلوی سلسله را میان سلسله مردانه در مسیر خطر گذاشتی به دل درد، داغ یک گِله را چقدر گریه نکردید با سه‌ساله، چقدر به روی خویش نیاورده‌اید آبله را دلیل قافله می‌برد پا به پای خودش نگاه تشنۀ آن کاروان یک دِله را هنوز یک به یک، آری به یاد می‌آری تمام زخم زبان‌های شهر هلهله را مرا ببخش که مجبور می‌شوم در شعر بیاورم کلماتی شبیه حرمله را بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت که در تلاطم خون دید قلب قافله را؟ سیدحمیدرضابرقعی @rozeh1443