eitaa logo
روضة الحسین علیه السلام
354 دنبال‌کننده
178 عکس
157 ویدیو
26 فایل
🏴روضه الحسین علیه السلام 🔰کانالی برای مبلّغین 📝حاوی روضه ها و سینه زنی های زیبا، پرمحتوا و مستند و همچنین کشکولی از مطالب مفید برای مبلغین و روضه خوان ها
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد مادرم او را گرفت و تازیانه پشت هم، هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد دست مادر آخرش واشد، نمی‌گویم چطور اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد من فقط می‌دانم آن روز و در آن کوچه، چه شد من فقط دیدم، چرا افتاد مادر، پا نشد حال و روزش فکر می‌کردم که بهتر می‌شود هر چه ماندم منتظر، فردا وفرداها... نشد هر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها... نبود هر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشد... آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی آری، آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشد... چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد @rozeh1443
غزل فاطمی: امشب ردیف شد غزلم با نمی‌شود یا می‌شود تمام کنم یا نمی‌شود شاعر چه باید از تو بگوید که شأن توست؟ ناموس خلقت است؛ خدایا! نمی‌شود باور کنید حکم گذرنامه‌ی بهشت الّا به دست فاطمه امضا نمی‌شود دوزخ کنار می‌کشد از نام پاک او آتش حریف دختر طاها نمی‌شود تنها نه هستی علی از دست رفته است هستی بدون فاطمه معنا نمی‌شود زخمی ست داغ فاطمه بر سینه‌ی علی زخمی که هیچ‌گاه مداوا نمی‌شود «لاخیرَ بعدَ فاطمه» هم بی‌حساب نیست یعنی کسی برای تو زهرا نمی‌شود حُزنی فَسرمَدٌ وَ لیالی مُسَهَّدٌ این گفته ‌های توست كه حاشا نمی‌شود می‌خواستی كه دخترت از حال مادرش چیزی نپرسد از تو، دریغا! نمی‌شود تقویم عمر یاس تو هجده بهار داشت این راز مبهمی ست که افشا نمی‌شود این گنج تا قیام قیامت نهفته است این قبر، گوهری ست که پیدا نمی‌شود برگَرد یاس پرپر گل خانه‌ی رسول! در سینه‌ی علی، غم تو جا نمی‌شود آن شب سپیده سر زد و روشن نشد چرا از گوشه‌ی بقیع، علی پا نمی‌شود عباس شاهزیدی @rozeh1443
به التماس نگاه یتیم های خودت به دست های کریمانۀ دعای خودت بیا دوباره دعا کن ولی برای خودت برای پهلو و بازو و دست و پای خودت   فقط برای نرفتن دعا کنی؛ باشد؟ برای بی کسی من دعا کنی؛ باشد؟   همین که دیدمت از صبح بهتری امروز به سفره نان خودت را می آوری امروز دوباره دست به پهلو نمی بری امروز نگو به فکر جدایی ز حیدری امروز   که گفته پیر شدی یا جوانیت رفته خدای من نکند مهربانیت رفته   تو بار رفتن بستی، علی حلال کند؟! تو بین بستر هستی، علی حلال کند؟! تو بین شعله نشستی، علی حلال کند؟! تو بین کوچه شکستی، علی حلال کند؟!   تو را به جان حسینت نگو حلالم کن از این غریب بخر آبرو حلالم کن   کمی مراقب خود باش... فکر جانت باش به فکر من نه... کمی فکر کودکانت باش تو باش! با تن زخم و قد کمانت باش بمان و قدرت زانوی پهلوانت باش   همان که بست در این خانه دست حیدر را مخواه باز ببیند شکستِ حیدر را   خدا نکرده به تابوت مرگ تن دادی؟ که دست بی کسی ام را به دست من دادی اگر به دخترکت چند تا کفن دادی بگو برای حسین از چه پیرهن دادی   چرا که بر بدنش پیرهن نمی ماند نه پیرهن که برایش بدن نمی ماند @rozeh1443
جز غم کسی به خانهء ما سر نمی زند از روی مهر حلقه بر این در نمی زند آتش زدند خانهء ما را که هیچکس آتش بر آشیان کبوتر نمی زند می زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت زن را کسی مقابل شوهر نمی زند بیش از همه به حالت زینب دلم بسوخت مادر کسی مقابل دختر نمی زند استادموید @rozeh1443
هزار بار بریزید اگر که بر سر من ز سینه بانگ برآرم علی است رهبر من مرازَدید، بیایید باز هم بزنید به شرط آنکه ببندید چشم همسر من علی عبای خودت را به روی من افکن بگیر فضه مرا در بغل چو مادر من چنان از آتش اندوه و غصّه آب شدم که پیرهن شده گریان به جسم لاغر من حسن! برو که نبینی مغیره را مادر حسین! دیده ی خود را ببند در بر من استاد غلامرضا سازگار @rozeh1443
4_6043850757428480436.mp3
9.15M
بسم اللـه الرّحمن الرّحیم گویا که این جوانی ایام سخت پیریست گویا که در مدینه فصل گلاب گیریست در محضر سلیمان هدهد به آتش آمد آتش که شد مهیا گل خود به آتش آمد گلاب سرخ از گل سپید گرفتند ازم شهید گرفتند یه عده از کشتن تو عید گرفتند ازم شهید گرفتند یا فاطمه یا زهرا آیینه را شکستند در رسم آدمی نیست جز غصه جدایی در جان من غمی نیست دروازه شکسته وقتی که با تو لج کرد مسمار در سرش را سوی دل تو کج کرد زمین که خوردم همه امید گرفتند ازم شهید گرفتند جلو چش تو منو ندید گرفتند ازم شهید گرفتند یا فاطمه یا زهرا خشتی که در مدینه بنیان کافری شد در کربلا دلیل آیات بی سری شد آنان که نامسلمان خواندند امام خود را خوردند به نرخ معجر نان حرام خود را جونشو وقتی زهرا رسید گرفتند ازم شهید گرفتند سرش رو پیش چشم یزید گرفتند ازم شهید گرفتند حسین من وای وای @rozeh1443
تمام شمع وجود تو آب شد مادر دعای نیمه شبت مستجاب شد مادر گل وجود تو پرپر شد و بخاک افتاد بهشت آرزوی ما خراب شد مادر بجای شمع که سوزد به قبر پنهانت علی کنار مزار تو آب شد مادر میان آن همه دشمن که می‌زدند تو را دلم به غربت بابا کباب شد مادر حمایت از پدرم را گناه دانستند که کشتن تو در امّت ثواب شد مادر به محفلی که علی بر تو مخفیانه گرفت سرشک دیدة زینب گلاب شد مادر به یاد نالة مظلومیت دلم سوزد که چون سلام پدر بی‌جواب شد مادر؟ نشان غضب فدک ماند تا به ماه رخت گرفته نیمه‌ای از آفتاب شد مادر علی بیاد جوانیت پیر گشت چو دید خمیده سرو قدت در شباب شد مادر عنایتی صف یوم الحساب «میثم» که خسته از گنه بی حساب شد مادر   @rozeh1443
گفتم از درد نهان یار به من می‌گوید یا که مخفی به حسین و به حسن می‌گوید نه حسین و نه حسن راز غمش داد خبر نه به زینب نه به فضّه نه بمن می‌گوید نه ز محسن نه ز صورت نه ز سینه نه ز دل نه زبازو نه ز پهلو نه ز تن می‌گوید گوش او ناله جانسوز مرا می‌شنود چشم‌هایش به من از ضعف بدن می‌گوید هر گه از پیکر آزرده او می‌پرسم عوض او در و دیوار سخن می‌گوید نقش هر غصّة او پیش دو چشم تر من قصّه‌ها از غم و اندوه و محن می‌گوید آنچه را با حسنین و به من و فضّه نگفت شب غسل بدنش خون کفن می‌گوید حق زهرا همه شد غصب و، زبان «میثم» لعن بر طایفة عهد شکن می‌گوید @rozeh1443
*هم نفس* لحظه لحظه زچه مادر نفست می گيرد نفس من زچه آخر نفست می گيرد دردپهلو چه كند باتو كه شب تابه سحر ازهمين درد به بستر نفست می گيرد ازفشار درو ديوار چه ديدی كه هنوز دائم از ضربت آن در نفست مي گيرد به همان ناله كه در پشت درخانه زدی ازغم غنچه ی پرپر نفست می گيرد چه نفسگير شود حال وهوای نفست وقتی ازغُربت حيدر نفست می گيرد دست بركارمزن من كه نمُردم مادر باچنين حال تويكسر نفست می گيرد نفسی راست كن ای گُل كه نفس تازه كنيم ازچه ای ياس پيمبر نفست می گيرد ازغم اين كه نمانی جگرم خون شده است ازچه اين سان بردختر نفست می گيرد تانفس هست «وفایی» تو بگو يازهرا نرسد سود چو ديگر نفست می گيرد @rozeh1443
فرصت عمر برخیز وباز پیش نگاهم قدم بزن غم را زلوح سبز نگاهت قلم بزن یک یا علی بگو و دوباره بلند شو دستی بگیر برسر زانو ، قدم بزن بال وپرت شکسته ولی بهر دلخوشی بالی به پیش دیده ی اهل حرم بزن ای گل بخند تاکه بهاری شود دلم حال وهوای ابری غم را بهم بزن بامن مگو که فرصت عمرت تمام شد پیشم بمان و حرف ز رفتن تو کم بزن برخیز و باز مثل همیشه گه نماز بر روی عرش با نفس خود علم بزن با خطبه های شعله ور خود هنوز هم آتش به خرمن دل اهل ستم بزن مادر دل «وفایی» غمدیده تنگ توست جان علی مدینه ی مارا رقم بزن @rozeh1443
حلقه انگشتر دین را نگین افتاده بود  آیه تطهیر بر روی زمین افتاده بود  از درِ بیت الولا می رفت آتش بر فلک  پشت آن در هستی هست آفرین افتاده بود  روح مابین دو پهلوی نبی شد نقش خاک  یا که جانان امیرالمؤمنین افتاده بود  بضعه ای از بضعة ختم رسالت شد جدا  آیه ای از قلب قرآن مبین افتاده بود  چادر ناموس ذات کبریا خاکی شده  یا ز پیکر شهپر روح الامین افتاده بود  وای من در آستان وحی بر روی زمین  تکیه گاه محکم حبل المتین افتاده بود  آتش و دودی که شد از خانه زهرا  بلند  شعله اش بر جان ختم المرسلین افتاده بود  چار کودک را که جان عالمی قربانشان  لرزه از این غم به جسم نازنین افتاده بود  "میثم" آن روزی که ناموس خدا را می زدند  در جهان غوغای روز واپسین افتاده بود  حاج غلامرضا سازگار @rozeh1443
14.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خصم می گوید که با مرگ طبیعی داده جان من به قرآن می خورم سوگند،زهرا کشته شد.. [یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها] @rozeh1443