eitaa logo
روضة الحسین علیه السلام
356 دنبال‌کننده
178 عکس
157 ویدیو
26 فایل
🏴روضه الحسین علیه السلام 🔰کانالی برای مبلّغین 📝حاوی روضه ها و سینه زنی های زیبا، پرمحتوا و مستند و همچنین کشکولی از مطالب مفید برای مبلغین و روضه خوان ها
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️السلام علیک یا مسلم بن عقیل علیهماالسلام 🍃 وقتی عبیدالله دو هزار نفر برا دستیگری مسلم فرستاد به محمد بن اشعث گفت: زورتون به یک نفر نمیرسه که بگیریدش؟ گفت: مگه ما رو به جنگ یک بقال فرستادی؟ مسلم از تبار بنی هاشمه و قدرتمند ▪️نامرد خلاف رسم جنگ دستور داد گروهی و چندنفری به مسلم حمله کنن! این حرومیا اولین بار و اخرین بارشون نیست که بر سر یک مظلوم چند نفری اوار میشن! گفتن از من و گریش با شما: ▫️اول : خونه ی آتش زده ی فاطمه سلام الله علیها بود که چهل نفری ریختن توو خونه ی بی بی! ▫️دوم: کوچه ی بنی هاشمه اونوقتی که مادر سادات دست در دست حسن جانش با قباله فدک میرفتن که یه عده ارازل جلوی بی بی رو گرفتن و اون قضایای تلخ پیش اومد! ▫️سوم: علقمه بود که چهار هزار تیرانداز حمله ور شدن به ساقی کربلا ▫️چهارم: گودال قتلگاه، اون وقتی که اربابمون تنها شد و گروهی ریختن بر پیکر زخمی و صد چاک حسین فاطمه 😭 خلاصه بگم چند نفر یه یک نفر؟؟!! https://eitaa.com/rozeh1443/1691
YEKNET_IR_vahed_shabe_avval_moharram1399_mehdi_mirdamad.mp3
5.67M
🔳 نوحه واحد ▫️نیا منو از این خجالت آب نکن این همه شهر کوفه رو انتخاب نکن 🎤سید مهدی میرداماد https://eitaa.com/rozeh1443/1691
نیا ای یار و دلدارم، حبیبم نیا کوفه پسر عمّ غریبم من از حق شما گفتم ولیکن لب و دندان خونی شد نصیبم نگو کوفی، بگو بی دین و بی درد عوض شد چهره ی این شهرِ نامرد خودم با چشم خود دیدم لعینی تو را با کیسه ای گندم عوض کرد نه سقفی دارم و نه سایه بانی شدم تنها و بی کس مثل هانی به یاد حیدر کرار بودم دو دستم بسته شد در ریسمانی فقط نام تو را هر لحظه بردم حسابی بین کوچه سنگ خوردم شنیدی که میان قصر کوفه نخوردم آب و تشنه جان سپردم اگر بین عمارت گریه کردم به یادت از خجالت گریه کردم برای داغ و غم های خودم نه برای دخترانت گریه کردم به زیر آسمانی پر ستاره به خاک افتادم از دارالعماره تنم تا کوچه ی قصاب ها رفت مرا بستند بر روی قناره همه آمادۀ جنگند اینجا شدیدا اهل نیرنگند اینجا نیاور دخترانت را به این شهر که بی رحمند و دل سنگند اینجا نده از خون طفلانت هزینه برو با اهل بیت خود مدینه بماند یک دقیقه بی ابالفضل چه می آید سرش آخر سکینه به جان خواهرت، برگرد برگرد فدای اصغرت، برگرد برگرد ندارد صبر دوری و جدایی سه ساله دخترت، برگرد برگرد شدم شرمنده ات با سر به زیری بگو عذر مرا هم می پذیری الهی لحظه ای حتی در این شهر نبیند خواهرت رخت اسیری 🖋محمد جواد شیرازی https://eitaa.com/rozeh1443/1693
▪️السلام علیک یا مسلم بن عقیل علیهماالسلام ▫️مسلم اون موقعی که توو کوچه ها بین لشکر دشمن اسیر و تنها شده بود ، سمت هر در و پنجره ای که میرفت مردم درا و پنجره ها رو میبستن و مسلم رو تنها گذاشتن 😔اما همین کوفیا یه روزی همه در و پنجره ها رو باز کردن اما نه برای کمک و یاری بلکه برا آزار و اذیت کاروان اسرای زینبی... خاکروبه و خاکستر و سنگ و ... به سمت بچه ها و خانواده ی حسین میزدن! 😭 حسین جان کوفه نیا... https://eitaa.com/rozeh1443/1692
امشب بیا و غربتم ای آشنا ببین همچون نسیم در به در کوچه ها ببین رگ ها ز خون مردی و صدق و صفا تهی ست مسلم اسیر، در کف مسلم نما ببین من حاجی ام مناسک حج آورم به جای محرم به کوچه کوچه، به سعی و صفا ببین این جا به شیر مرد دهد پیرزن پناه قحط وفا و اوج قفا و جفا ببین این جا علی به چاه فرو برد سر، ز درد او دید ابتدا و، تو هم انتها ببین دانی که می کشد به کجا کار عشق من آویزه بر قناره بیا و مرا ببین حاج علی انسانی https://eitaa.com/rozeh1443/1698
گر چه ای یار! اسیر کف اغیار توام نی گرفتار عدو بلکه گرفتار توام  نام تو وِردِ زبانم به سر دار شده ست  تو علی هستی و من میثم تمّار توام دشمنم آب دهد لیک ننوشم هرگز  گرچه لب تشنه ولی تشنۀ دیدار توام  دستم از پشت اگر بسته، دگر قطع نشد  فکر انگشت تو و دست علمدار توام  گر شکافی لب من خورده دگر چوب نخورد در غم چوب یزید و لب خونبار توام استادانسانی https://eitaa.com/rozeh1443/1698
😭 والوتر الموتور 😭 🖋راوی میگه: نگاه می کردم به حسین بن علی؛وقایع رو می نوشت این جمله رو برکاغذ جاری کرد " وَبقِیَ الحُسَینُ فَردًا وَحیِدًا" دیدم حسین تنهایِ تنها شد. میدونی چی کار کرد؟ "فنَظَرَ یمیناً و شِمالا" یه نگاهی به راست وچپ کرد "فَلَمْ یرَی مِنْ أصحابِه اَحَداً»دیگه کسی رو ندید. اینجا شروع کرد صدا زدن... "یا مسلمَ بنَ عقیل...یا هانی بنَ عُروه...یا حبیب بنَ مَظاهر..." دونه دونه همه رو صدا کرد بعد فرمود: 😔"فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ، أَیُّهَا الْکِرام"از این خواب ابدی بلند شید.، "وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ"مگه نمی بینید دارند به خیمه های من نگاه می کنند؟ 😭صدای غریبی اینجا بلند کرد "هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنیِ هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّنی" راوی میگه هر چی دور و برم رو نگاه کردم صدایی از لشگر عمرسعد بلند نشد... کسی نگفت من یاریت می کنم... یه وقت شنیدم یه صدا از پشتِ سرش شنیده شد.. ."فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ وَ الْبُکاء"زن ها شروع کردند داد زدن دخترا شروع کردند گریه کردن... https://eitaa.com/rozeh1443/1698
🖋 السلام علیک یا مسلم بن عقیل علیهماالسلام 🍃سفیر امام حسین آمد کوفه راوی نوشته از مسجد کوفه بیرون آمد یه نگاه به پشت سرش کرد،دیدکسی نیست... "فَمَضَى عَلَى وَجْهِهِ مُتَلَدِّداً فِي أَزِقَّةِ الْكُوفَةِ" همین طور سرگردان تو این کوچه ها می چرخید. "لایَدری أیْنَ یَتَوجَّه..."نمی دونست باید کجا بره... مسلم باب امام حسینه. 🍃یکی از ویژگی های مسلم اینه که گریه کنِ امام حسینه... در اوج سختی،در اوج خطر گریه کنِ امام حسینه ▪️یکی بهش گفت: مسلم گریه نکن گفت:ملعون! "واللهِ ما بِنَفْسی بَکَیتُ"من برای خودم گریه نمی کنم. "وَ لَا لَهَا مِنَ القَتْلِ أرْثِي" من برای خودم مرثیه نمیخونم... "وَ لَکِن أبکِی لِلحُسَینِ وَ آلِ الحُسَینِ"من دارم برای حسین گریه می کنم. "وَ لَکِن أبکِی لأهلِی المُقبِلِینَ إلَیَّ" من دارم برای خانواده و دخترها و زن ها و اهل حرمی که دارند میان سمت کوفه گریه می کنم. مسلم ابن عقیل از بالای دارُالاماره بر روی زمین افتاد. میگن استخوونای بدنش شکست بایدم همین بشه نوکر مثل اربابش شهید میشه عاشق عین معشوقشه 😔ارباب ما هم روز دهم زیر سم مرکب ها ... ▪️اسبها پای خود از سینه ی او بردارید... https://eitaa.com/rozeh1443/1698
🏴حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) اولین گریه کننده بر حضرت مسلم(علیه السلام) :👇 ✅شیخ صدوق روایت می کند؛ روزی امیرالمؤمنین(ع)، به حضرت رسول اکرم(ص) عرضه داشت : 📋《یَا رَسُولَ اللهِ(ص)! إنَّکَ لَتُحِبُّ عَقِیلَاً؟》 ♦️ای رسول خدا(ص)! آیا شما عقیل را دوست دارید؟ حضرت(ص) فرمودند : 📋《اِی وَاللهِ!》 ♦️به خدا قسم، عقیل را دوست دارم. سپس فرمود: 📋《إنِّی لَاُحِبُّهُ حُبَّینِ، حُبَّاً لَهُ وَ حُبَّاً لِحُبِّ أَبِی طَالِبِِ(ع) لَهُ》 ♦️من عقیل را از دو جهت دوست دارم! یکی این که؛ عقیل را به خاطر خودش دوست دارم و یکی هم این که؛ عقیل محبوب پدرش ابوطالب(ع) بود و به خاطر اینکه ابوطالب(ع) عقیل را دوست داشت، دوستش دارم. 📋《وَ إنَّ وَلَدَهُ لَمَقتُولٌ فِی مَحَبَّةِ وَلَدِکَ》 ♦️و همانا فرزند عقیل در راه عشق و محبت فرزند تو حسین(ع)، شهید می شود. 📋《فَتَدمَعُ عَلَیهِ عُیُونُ المُؤمِنِینَ》 ♦️و بر او ،چشم همه ی اهل ایمان اشک می ریزد. 📋《وَ تُصَلَّی عَلَیهِ المَلائِکَةُ المُقَرَّبُونَ》 ♦️و فرشتگان مقرب پروردگار، بر فرزند عقیل، مسلم، صلوات و درود می فرستند. 📋《ثُمَّ بَکَی النَّبِیُّ(ص) حَتَّی جَرَت دُمُوعُهُ عَلَی صَدرِهِ》 ♦️با نام بردن از حضرت مسلم(ع)، پیغمبر اکرم(ص) گریه کردند تا جایی که اشک های مبارک پیغمبر(ص) برای مصیبت مسلم بر صورتشان جاری شد و سپس فرمود : 📋《إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو مَا تَلْقَى عِتْرَتِي مِنْ بَعْدِي》 ♦️به خداوند شكايت مى‌كنم از آنچه بر سر خاندانم مى‌آورند.(۱) 📚منبع: ۱)امالی شیخ صدوق، ص۱۲۸ https://eitaa.com/rozeh1443/1698
✅مسلم در کوفه دیگر پناهی نداشت و از طرفی هم راهی برای خروج از کوفه نیافت. تا اینکه شبانه بی یار و یاور در کوچه های کوفه مورد تحت تعقیب قرار گرفت. مسلم خسته و تشنه، تکیه بر دیوار خانه ای زد که صاحب خانه، زنی به نام طوعه بود. پسری داشت بلال نام، که بيرون رفته بود و مادرش بر در ايستاده بود و انتظارش را مى‏ كشيد. مسلم بر طوعه، سلام كرد و طوعه نیز جواب داد. مسلم به طوعه گفت : ای بنده خدا! به من، قدرى آب بده. زن رفت و برايش آب آورد. مسلم، همان جا نشست. طوعه، ظرف آب را بُرد و بازگشت و گفت : مگر آب نخوردى؟ مسلم گفت: چرا! طوعه گفت : 📋《يا عَبْدَالله! اِذْهَبْ اِلي مَنْزِلِکَ!》 ♦️ای بنده خدا! به خانه ات برو. مسلم، سكوت كرد. طوعه، این حرف را برای بار دوم نیز تكرار كرد. باز مسلم، سكوت كرد. آن گاه طوعه گفت : 📋《ياعَبْدَالله! قُمْ! عَافَاکَ اللهُ! اِذْهَبْ اِلي اَهْلِك!》 ♦️ای بنده خدا! خدا، سلامتت بدارد! نزد خانواده‏ ات بازگرد. 📋《فَإِنَّهُ لا يَصلُحُ لَكَ الجُلُوُسُ عَلى بَابِي، وَلَااُحِلُّهُ لَكَ!》 ♦️شايسته نيست بر درِ خانه من بنشينى و من، اين كار را روا نمى‏ دارم. مسلم برخاست و گفت : 📋《مَا لِي فِي هَذَا الْمِصرَ مَنزِلٌ وَ لَا اَهْلٌ》 ♦️من در اين شهر، خانه و خانواده‏ اى ندارم. آيا مى‏ خواهى پاداشى ببرى و كار نيكى انجام دهى؟ شايد در آينده بتوانم جبران كنم. زن گفت : اى بنده خدا! جريان چيست؟ مسلم گفت : 📋《أنَا مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ، كَذَبَني هَؤُلاءِ القَومُ وغَرُّونِي》 ♦️من، مسلم بن عقيل هستم. اين مردم به من دروغ گفتند و مرا فريفتند. زن گفت : آیا تو مسلم هستى؟ گفت : آرى! زن گفت : داخل خانه شو! و او را داخل اتاقى غير از اتاق نشيمن خود كرد و فرشى برايش انداخت و برايش شام برد، ولی مسلم غذایی نخورد. وقتی پسر طوعه برگشت، به دخول و خروج نامتعارف مادرش به آن اتاق تردید کرد و علت را جویا شد. مادرش ابتدا کتمان کرد، ولی چون پسرش اصرار نمود، وی را قسم داد تا این مطلب را به کسی نگوید. سپس حال جریان را به پسرش گفت و پسرش سکوت کرد و خوابید.(۱) 📚منبع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۵۴ https://eitaa.com/rozeh1443/1698
من پیک عشق هستم و نامه بر حسین اول فدایی حرم خواهر حسین لب تشنه ام ولی نزنم لب به آب ها سیراب می شوم فقط از ساغر حسین گرد و غبار چهره ام امضا نموده است مسلم جبین نسوده به غیر از در حسین فطرس کجاست تا ببرد این پیام را ؟ باید سلام من برسد محضر حسین دلواپسم برای النگوی دخترش دلواپس ربودن انگشتر حسین مثل تنور لحظه به لحظه گداختم نقشه کشیده اند برای سر حسین خولی و شمر از عددی حرف می زنند حرف از دوازده شد و از حنجر حسین روی قناره تشنه ی صوت حجازی ام تا که علم شود نوک نی منبر حسین پایین پای اکبر او مدفن من است در کوفه نیست مقبره ی نوکر حسین https://eitaa.com/rozeh1443/1698
▪️السابقون السابقون اولئک المقربون▪️ ▫️دو تا از اولیا الهی اولین فداییان امام و ولایتشون بودند که شباهات زیادی به هم دارند مثلا: هر دو شون تنها موندن هر دو شبها کوچه گردی میکردن برای امامشون هر دو در خونه ها رو زدن و جواب نشنیدن هر دو به در بسته خوردن هر دو مجروح شدن هر دو استخوناشون شکسته شد و.... 😔آره یکی مسلم بود و یکی هم مادرم فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️میشه بگیم مسلم تداعی کننده ی خاطرات فاطمیه ست... https://eitaa.com/rozeh1443/1698