eitaa logo
روضه دفتری
3.2هزار دنبال‌کننده
38 عکس
30 ویدیو
87 فایل
با توکل بر خدا و توسل بر اهل بیت روضه های آماده و کامل از ابتدا تا انتها بااستفاده از جملات عامیانه و کاربردی آیدی کانال در ایتا و تلگرام 👇👇👇
مشاهده در ایتا
دانلود
❣﷽❣ 🎆 بس در حرم تو سوز و آهم دادند تخفیف به نامۀ گناهم دادند با اذن تو، ای فاطمۀ معصومه در وادی فاطمیه راهم دادند 🎆🎇🎆🎇🎆 از کفش کنِ تو طور موسی پیداست در هیبت تو زینب کبری پیداست ای از حرم تو باز ، باب الزهراء از تربت تو تربت زهرا پیداست 🎆🎇🎆🎇🎆 کاش از حرمت صدای ما را ببرند پیغام بسوی قبر زهرا ببرند ما عقدۀ بانوی مدینه داریم ما را سرِ قبر مخفی آیا ببرند () 🎆🎇🎆🎇🎆 معصومه دور از حرم و خانه جان سپرد اندر دیار قم چه غریبانه جان سپرد بی اقربا به وادی غربت فسرده حال همچون رقیّه یی که به ویرانه جان سپرد () ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari
❣﷽❣ 🌺 🌸 🌸🌺🌸🌺🌸🌺 بر چشمۀ نور؛ دخت موسی صلوات بر بانوی بهشت و روح والا صلوات معصومه به قم نشان و یاد زهراست تقــــدیم بدان نشـــــان زهرا صلوات 🌸🌺🌸🌺🌸🌺 بر بانوی با شـــــــــــکوهِ ایران صلوات معصومه؛ به روحِ دین و ایمان صلوات آمد زِ مدینـــة النبـی ســـــــوی رضــــا بر خواهر و آن امام از جـــان صلوات بانوی کرامت و صفـــا را صلوات 🌸🌺🌸🌺🌸🌺 آن خواهر و زائر رضا را صلوات تقدیم بدان شفیعه در باغ بهشــــــت معصومه؛ نشـــان اولیا را صلوات بر دختِ امام هفتــم از جان صلوات بر فخر و شکوهِ قم هزاران صلوات معصومه که او شفیعۀ روز جزاست تقدیم بر او چو آبشـــــــاران صلوات 🌸🌺🌸🌺🌸🌺 بر خواهـــــــــرِ آفتــــاب تابان صلوات معصومه، برآن شـــــکوه ایمان صلوات بر طلعت نور و فخر قــــــم، دختِ امام چون جاریِ چشمه ها چو باران صلوات 🌸🌺🌸🌺🌸🌺 برآیینه جمال داور صلوات بر آیینه ی بتول اطهر صلوات بر روشنی چشم پیمبر صلوات برحضرت معصومه فروغ سرمد بر دسته گل موسی جعفرصلوات 🌸🌺🌸🌺🌸🌺 با اذن رضا سخن نمودم آغاز با ذکر یامعصومه زبان کردم باز بر بانوی قم، به شاه مشهد صلوات، این ذکر عجب کند به دلها اعجاز 🌸🌺🌸🌺🌸🌺 از باغِ کرامت، برکات آورده از صبحِ مدینه، نفحات آورده این بانویِ از راه رسیده حالا.. باخود به قم عطر صلوات آورده 🌸🌺🌸🌺🌸🌺 ما از دعایِ مهدی موعود ، ایمنیم... برلطف رب و آلِ علی سخت مومنیم مارا نه وحشت است زِ طوفان و زلزله تا در جوار حضرت معصومه ساکنیم 🌸🌺🌸🌺🌸🌺 ای کاش که درب حرمت باز بماند این بیت، مرا قبله گه راز بماند یک کاشی این صحن شفابخش دودنیاست ای کاش به ما این همه اعجاز بماند 🌸🌺🌸🌺🌸🌺 ذکر وَ مَن اِسمُه دوا معصومه است حق است،که دافع البلامعصومه است از چه پِیِ دارو و دوا می گردی.. درمان تمامِ درد ها معصومه است 🌸🌺🌸🌺🌸🌺 همسایه ی با صفای من، معصومه اُنسِ شبِ جمعه های من، معصومه هم فاطمه ی مدینه ام این بانوست هم مشهد و کربلای من، معصومه 🌸🌺🌸🌺🌸🌺 صد شُکر که در بَحر کرم گُم هستیم خوشبخت ترین طیف زِ مَردُم هستیم معصومه به قم سایه یِ رحمت دارد ما سایه نشین بانویِ قُم هستیم... ( ) 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari
❣﷽❣ 🎆 زینب ِ آقای خراسان تویی تاج سرِ مردم ایران تویی گُل به سر و روی تو از بام ؛ ریخت بر جگرم شعله غمِ شام ؛ ریخت زینبِ قم ، تاجِ سرِ قافله تو نشدی همسفرِ حرمله زینبِ قم ، پیش دو چشم ِ ترت دست نخورده به مویِ دلبرت زینبِ قم ، دختِ علی پیر شد گوشة گودال ؛ زمین گیر شد زینبِ قم ، رأسِ جدا دیده ای؟! نیزه به حلقومِ رضا دیده ای؟! زینبِ قم ، دستِ تو دیده طناب ؟! راهِ تو افتاده به بزمِ شراب؟! زینبِ قم ، پیش تو چیزی نشد محضرتان حرفِ کنیزی نشد زینبِ قم ، جانم اگر بر لب است دردِ من از بی کسیِ زینب است عمة سادات گرفتار شد ناقه نشین ، واردِ بازار شد عمة سادات به چشمِ ترش دید ، گِره خورده مویِ دلبرش عمة سادات زمین گیر شد تا که بریدند گلو ، پیر شد عمة سادات غرورش شکست نیزه به حلقوم حسینش نشست عمة سادات به دستش طناب دیده اش افتاد به بزمِ شراب عمة سادات چه چیزی شنید عصمتِ حق حرفِ کنیزی شنید () ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari
‍ ❣﷽❣ ▪️ ▪️ ▪️ حسین جان به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم رضا جان ، شده کار من گریه و آه و زاری رضاجان ، خبر از دل خسته من نداری رضاجان ، نمونده برا خواهرت غمگساری ،‌ رضاجان بیا که ، به راه تو چشم انتظارم بیا که ، گره خورده آخر به کارم بیا که ، میخوام سر رو زانوت بزارم ▪️رضا جان … رضا جان ، ندارم به جز غم تو سینه م رضا جان ، همه آرزوم اینه روتو ببینم رضاجان ، میشد کاش دوباره کنارت بشینم، رضا جان اگرچه ، اومد جونم از غصه بر لب ولی من ، نشد غربتم مثل زینب ندیدم ، تنت رو زیر سم مرکب ▪️رضا جان … برادر ، تو این شهر با من با بدی تا نکردن برادر ، من و همدم درد و غمها نکردن برادر ، پای من رو تو کوچه ها وا نکردن ،رضا جان مث شام ، نشد اون همه غصه تکرار مث شام ، نگردوندنم توی بازار مث شام ، نبردن من و بین انظار ▪️رضا جان … یه خواهر ، اسیر یه مشت بی حیا بود یه خواهر ، با دستای بسته روی ناقه ها بود یه خواهر ، سر دلبرش بر سر نیزه ها بود ،یه خواهر بمیرم ، برا گریه های مدامش بمیرم ، گرفتن چه خوب احترامش بمیرم ، کشوندن تو بزم حرامش ▪️رضا جان … بمیرم ، برای همون مادری که جوون بود بمیرم ، جوون بود ولی سرو قدش کمون بود بمیرم ، شب و روز مدام اشک چشمش روون بود ، بمیرم بمیره ، اونیکه به پشت در اومد اونیکه ، برای بردن حیدر اومد اونیکه ، برای کشتن مادر اومد ▪️رضا جان … () ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❣﷽❣ ♦️ السلام ای سلاله ی زهرا السلام ای شفیعه ی فردا شکرخالق که دائمابوده سایه ی توهمیشه برسرما پای بوست تمام جنتیان خواهر حضرت امام رضا بررواقت همیشه مهمانند حضرت مریم هاجروحوا ساره ای یاخدیجه یازهرا س یاکه مادر به ادم وحوا زائرقبرپاک و انورتان روی بال ملک گذارد پا جان ناقابلم که چیزی نیست جان عالم فدای نام شما بعدزهرا و عمه ات زینب س بهترین دخت بررسول خدا همچو زینب عفیفه ای بانو همچو زینب عقیله بی همتا شهرقم باتوانقلابی داشت باقدومت طلای نابی داشت وردلبهای مردمش این بود دخت زهراعجب حجابی داشت بین زنهاو فاقداز مردان روی صورت عجب نقابی داشت دورتا دورتو کنیزو غلام این کجایش دگرعذابی داشت قم کجاوسرزمین شام نه حرامی و نه شرابی داشت سرشش ماهه ای به نیزه نرفت نه سکینه ونه ربابی داشت یادزینب در ان زمان افتاد بین دشمن چه اضطرابی داشت یاد طفل سه ساله ای افتاد به خرابه دل کبابی داشت (آقای مجید مراد زاده) ((السلام علیک یا اهلبیت النبوه)) (تقدیم به امام رضا وحضرت معصومه ) در سپهر بیکران و پهنه ایران ما ماه هست معصومه وخورشید آن باشد رضا آن یکی باشد ملیکه نه بر ایران،برجهان وان دگرشاه خراسان، رهبر ارض و سما اولی خواهرولی مهرش فزون ازمادراست دومی باشد برادر هم رئوف، هم مقتدا سفره موسی بن جعفرپهن دراین سرزمین یک سر این سفره قم باشد یه سر بالرضا گرقسم دادی رضا رابر جوادش، خاطرت جمع باشدچون اجابت میشود آندم دعا لیک گرخواهی سریعترحاجتت گیری ازو گوبحق خواهرت معصومه،ای مشکل گشا چون برادر مهر خواهر رابجانش میخرد نام خواهر گر بیاید میکند جانش فدا من دعایی دارم آقا جان شما آمین بگو خواهری هرگز نبیند آنچه شد در کربلا یک برادر را که تنها بین سیل دشمن است راس اوبرنیزه باشد،تن به زیر دست و پا خوب شدخواهرنبود در لحظه جان دادنت یا که او هرگز نیفتاد دست قوم اشقیا جان بقربان غریبی که به پیش زینبش نیزه برپهلوش بود،درموج خون ميكردشنا قاتلش برروی سینه،مادرش میکرد نظاره خنجر کُندش برید سر را،،، ولیکن از قفا (،آقای سعید سلگی،) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari
❣﷽❣ 🎆 اهل قم خیر ببینید که غوغا کردید احترامی که به این دختر زهرا کردید اهل قم خیر ببینید پناهم دادید با سلام و صلوات آمده راهم دادید همه گفتید به هم عمه سادات آمد گوییا فاطمه از سوی سماوات آمد اهل قم خیر ببیند چه مسرور شدید غیر زنها همه از محمل من دور شدید اهل قم خیر ببینید گلاب آوردید تا که دیدید که لب تشنه ام آب آوردید اهل قم خیر ببینید شما کف نزدید دور ناموس خدا ساز و نی و دف نزدید اهل قم خیر ببینید به خواهر نزدید طعنه ام بر سر هر کوچه و معبر نزدید اهل قم خیر ببینید مراقب بود تا نیفتم زروی ناقه مواظب بودید اهل قم خیر ببینید خدایی مردید چقدر چادر و پوشیه نثارم کردید اهل قم خیر ببینید محبت کردید کوچه را وقت ورودم همه خلوت کردید اهل قم خیر ببینید که همت دارید سر ناموس خدا این همه غیرت دارید شاد کردید شما قلب رضا را به خدا همچو زینب سر بازار نبردید مرا اینکه با گریه معصومه مدارا کردید همه جبران غم زینب کبری کردید بعد از آن خستگی راه توانم دادید بهترین نقطه این شهر مکانم دادید به خدا حق مرا خوب رعایت کردید روز و شب از من بیمار عیادت کردید زحمتی بود اگر غرق ملالم نکنید من دگر رفتنی هستم ،حلالم بکنید غربت و درد و غم و غصه هماهنگ شده بهر بابای غریبم دلم تنگ شده بعد مرگم اگر از کوی رضا میگذرید کمی از خاک مزارم به خراسان ببرید تا که در قبر شود یار من و همسخنم نامه اش را بگذارید درون کفنم اهل قم اجر شماها همگی با زهرا وقت تشییع بگویید فقط یا زهرا مادرم فاطمه شب دفن شد و یار نداشت به جز از هفت نفر او که عزادار نداشت نیمه ی شب چه غریبانه و مظلومانه بدن مادر ما رفت برون از خانه لرزه ها بود که بر عرش برین می افتاد پی تابوت علی هی به زمین می افتاد () 🎆🎇🎆🎇🎆🎇 ای رئوفه که در تمام سفر در امام رئوف گُم بودی هیجده روز بیشتر نشده میهمان دیار قم بودی آری حق داشتی مریضه شوی یا شهیده شوی به زهر ستم معجر اما ندیده ای، غارت نشدی تو اسیر شهر ستم داغ دیدی به روی داغ اما یاد زینب ز خاطر تو نرفت هیجده کشته دادی اما باز سرِ نیزه برادر تو نرفت در مدینه اگر چه، ای بانو همه جا با برادرت بودی همسفر تا به قتلگاه آیا شاهد قتل سَرورت بودی قسمتت تل زینبیه نشد و ندیدی هجوم نامردان زیر شمشیرها امامت را که ندیدی تو پاره پاره دهان تو ندیدی سه شعبه بر قلبش لحظۀ آخرِ برادر را تو ندیدی، بریده ، ای خواهر از قفایش سر برادر را تو ندیدی میان گودالی که رضا زیر سم اسب رود تو ندیدی امام معصومت طعمۀ گرگهای کوفه شود تو اسیری نرفته ای بانو تو نرفتی خرابه با حرَمت تازه موسی بن خزرج آمد و گفت: همۀ خانه های ما حرمت در قم آیا در آستان ورود هیچ جا سنگ بر سرت بارید از سرِ بامهایشان آیا شعله بر روی چادرت بارید هیچ آیا شبیه کوفه و شام نان و خرما به تو تعارف شد بُردنَت مجلس شراب اصلاً سیلی آیا به تو تعارف شد وای از درد غربت زینب اینهمه غربتِ تماشایی همه را دید و عاقبت هم گفت: من ندیدم به غیر زیبایی () 🎆🎇🎆🎇🎆 گرچه از دوریِ برادر خود ذره ذره مریض تر می شد عوضش میهمان مردم قم لحظه لحظه عزیزتر می شد تا بیایی تبرکی ببرند همه درهای خانه ها وا بود در میان اهالی این شهر سر مهمانی تو دعوا بود خوب شد پرده های محمل تو هر کجا رفته ای حجابت شد خوب شد با محارمت بودی زانویی خم شد و رکابت شد آب پاشیده اند و خاک مسیر ذره ای روی چادرت ننشست رد نشد ناقه ی تو از بازار محمل چوبی ات سرت نشکست کوچه ها ازدحام داشت اما سرِ این شهر رو به پایین است می روی کوچه کوچه می گویی ضربِ شامی عجب سنگین است می رسی و حواس مردم هست آب در دلت تکان نخورد از کنارِ خرابه رد نشوی یا نگاهت به خیزران نخورد دختری بود با شما یا نه؟ که اگر بود غصه ای کم داشت جای زنجیر و خار و نامحرم گرد خود چند چشم محرم داشت معجرت احترام خود دارد چه خیالی اگر برادر نیست روی سرهایشان طبق آمد ولی اینبار روی آن سر نیست آه بیماری و همه بیمار شهر قم شد مریضِ روضه ی تو حرف دختر شد و دلت لرزید شده وقت گریز روضه ی تو عمه اش گفت خوب شد خوابید چند شب بود تا سحر بیدار کمکم کن رباب جای زمین سر او را به دامنت بگذار آمد از بین بازوان سر را تا که بردارد عمه اش ای داد یک طرف دخترک سرش خم شد یک طرف سر به روی خاک افتاد ( ) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari
❣﷽❣ ♦️ دو خواهر در جهان مظلومه باشد یکی زینب یک معصومه باشد یکی دخت امیرالمومنین است یکی معصومه محنت غمین است یکی عصمت همیشه پرده دارد یکی عفت بود آئینه دارد یکی آئینه شرم و حیا بود یکی ناموس ذات کبریا بود یکی نور دل زهرای اطهر یکی دسته گل موسی بن جعفر یکی ریحانه بستان زهراست یکی جان علی جانان زهراست یکی گل بوسه زد مادر به رویش یکی چون گل پدر می کرد بویش یکی نام حسین ورد زبانش یکی هجر رضا آرزده جانش ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari
❣﷽❣ 🍃 ⚫️ 🍃 ما گدایان قم و شهر خراسان هستیم عاشق و در به در و بی سر و سامان هستیم خاک زیر قدم ذریه ی زهراییم نسل در نسل همه نایب سلمان هستیم نوکر حلقه به گوشیم همه می دانند خاکبوسان دَر ِ بیت کریمان هستیم سائل طایفه ی حضرت کاظم شده ایم فاطمه کرده نظر، شیعه ایران هستیم عاقبت ، عاقبت ما بشود ختم ِ به خیر حاجیان حرم خواهر سلطان هستیم کفتر مشهد و قم شد دل آواره ی ما زینب ضامن آهوست همه کاره ی ما ما گدایان تو هستیم سعادت داریم از کرامات تو بانوست که قیمت داریم کرمت کاسه ی ما را نگذارد خالی بده در راه خدا باز ، که حاجت داریم ما گنه کار ،گنه کار ،گنه کار، اما روز محشر ز تو امّید شفاعت داریم بین این طایفه ی آینه ها بعد حسین جور دیگر به رضای تو ارادت داریم هر که دارد به جهان عادتی و اخلاقی ما به بوسیدن درگاه تو عادت داریم دل ِ وابسته به تو خانه امّید شود هر که شد خادم تو مرجع تقلید شود آمدی شد همه قم یاور تو ، شکر خدا خاکی و پاره نشد معجر تو ، شکر خدا آمد اشک تو ز دوری برادر اما کس نخندید به چشم تر تو ،شکر خدا مردم قم همه خوبند نریزند ز بام آتش و سنگ به روی سر تو ، شکر خدا به سری نیست درین شهر ولایی فکر ِ غارت زیور و انگشتر تو ، شکر خدا آمدی و کسی از مرد و زن شهر نداشت قصد توهین به تو و دلبر تو ، شکر خدا غصه ی زینب کبری و چهل روز عذاب بین این شهر نیامد سر تو ، شکر خدا زینب و کوفه و اشرار امان از این غم زینب و تشت و سر یار امان از این غم 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari
❣﷽❣ 🍁 برگدای خانه اش معصومه، عصمت می‌دهد دستِ زائرهای خود برگ شفاعت می‌دهد برکسی که خاک شد، تاثیر ِتربت می‌دهد قولِ دیدارِ رضا را در قیامت می‌دهد مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته شک ندارم اصلاً او معصومه را نشناخته مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند با تکان چادرش کافر مسلمان می کند دست او باز است و زینب وار، احسان می کند خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد سالهای سال در چشم انتظاری سوخته در فراق روی بابا دیده بر در دوخته اسم زندان در دل او شعله ها افروخته گریه های بی صدا را از کسی آموخته خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده در یتیمی احترامش را نگه می داشتند دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند داغ بابا دید اما داغی مسمار نه کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد مادرش زهرا ولی در زیر یک «در» گیر کرد سینه‌ی زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد بعد بابا با رضا جان بیشتر مأنوس شد ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد موسم ناقه سواری های او آغاز شد تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است در دیار بی کسی داغ برادر دیده است سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام کوچه واکردند مردم در میان ازدحام می رسید از هر طرف تنها صدای السلام شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام» چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند دورِ ناقه چشم‌های بی طهارت مانده اند خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است گیسوی آقام دست آن و این افتاده است بی طهارت ، دستْ گردان آیهٔ تطهیر شد بسته دستِ قافله در حلقهٔ زنجیر شد باتکانِ نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد بارها با نیزه دار مست او درگیر شد داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن کودکم خوابیده بس کن باسرش بازی نکن ( ) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari
❣﷽❣ 🏴 دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم محتضر ،خسته ،از این بی کسی ایامم ازهمان کودکی ام روزی من هجران شد چهرده سال هم از وصل پدر ناکامم از تو یک نامه فقط مانده برایم چه کنم؟ شده تسکین به همین نامه کمی آلامم چقَدَر خوب شد اینجا سروکارم افتاد میهمانِ قم و این سلسلة خوش نامم چشم ناپاک نیفتاده سوی محمل من فکر آوارگی زینبو شهرِ شامم جز سلام ، از همه یک بی ادبی نشنیدم سرِبازار ندادست کسی دشنامم داغها دیدم اگر بی کس و تنها نشدم دست بسته سرِهر کوچه تماشا نشدم عزتم را نشکستند خیالت راحت غیرتم را نشکستند خیالت راحت پَرِ خاکی ننشسته است روی چادر من حرمتم را نشکستند خیالت راحت مثلِ کوفه وسط خطبة من کف نزدند صحبتم را نشکستند خیالت راحت دست بر سینه مودب همه ره وا کردند شوکتم را نشکستند خیالت راحت با لگد باز نکردند درِ بیت النور خلوتم را نشکستند خیالت راحت قم کجا شام کجا غربت سادات کجا سرِ بر نیزه و دروازة ساعات کجا دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند ما که از کوچه فقط خاطره بد داریم شود این حادثه تکرار خدارحم کند یک و زن و قافله و خنده نامحرم ها بر اسیران گرفتار خدا رحم کند یک شبه پیر شدی یا زتنور آمده ای یک سر و این همه آزار خدا رحم کند نیزه داران همه مستند نیفتی پایین حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد بر من و زلف ِ خم یار خدا رحم کند ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند دست انداخت یکی پرده محمل را کَند جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند زنی از بام صدا زد که کدام است حسین نوبت من شده این بار خدارحم کند یک نفر گفت اگر بغض علی را داری سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند () ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari
❣﷽❣ ⚫️ زینب ِ آقای خراسان تویی تاج سرِ مردم ایران تویی گُل به سر و روی تو از بام ؛ ریخت بر جگرم شعله غمِ شام ؛ ریخت زینبِ قم ، تاجِ سرِ قافله تو نشدی همسفرِ حرمله زینبِ قم ، پیش دو چشم ِ ترت دست نخورده به مویِ دلبرت زینبِ قم ، دختِ علی پیر شد گوشة گودال ؛ زمین گیر شد زینبِ قم ، رأسِ جدا دیده ای؟! نیزه به حلقومِ رضا دیده ای؟! زینبِ قم ، دستِ تو دیده طناب ؟! راهِ تو افتاده به بزمِ شراب؟! زینبِ قم ، پیش تو چیزی نشد محضرتان حرفِ کنیزی نشد زینبِ قم ، جانم اگر بر لب است دردِ من از بی کسیِ زینب است عمة سادات گرفتار شد ناقه نشین ، واردِ بازار شد عمة سادات به چشمِ ترش دید ، گِره خورده مویِ دلبرش عمة سادات زمین گیر شد تا که بریدند گلو ، پیر شد عمة سادات غرورش شکست نیزه به حلقوم حسینش نشست عمة سادات به دستش طناب دیده اش افتاد به بزمِ شراب عمة سادات چه چیزی شنید عصمتِ حق حرفِ کنیزی شنید ( ) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari
❣﷽❣ 🎆 قم کجا شام کجا عزت و دشنام کجا گل اکرام کجا سنگ لب بام کجا یاری یار کجا بارش آزار کجا لطف ایام کجا رنجش و آلام کجا من گرفتار شدم عمه گرفتار ولی دل آرام کجا هلهله عام کجا من اسیر غم یار عمه اسیر غم یار درک آلام کجا خنده حُکام کجا من شدم ناقه نشین عمه شده ناقه نشین محمل بسته کجا ناقه بی بام کجا من چنان عمه خود داغ برادر دیدم داغ اقوام کجا تهمت بدنام کجا فرصت آل کجا کندن خلخال کجا آل اسلام کجا سیلی و دشنام کجا عنبر و عود کجا آتش نمرود کجا تن تبدار کجا شعله به اندام کجا معجر پاره کجا دختر آواره کجا وحشت طفل کجا حمله به ایتام کجا سرکجا سنگ کجا کوفه گل رنگ کجا نیزه جنگ کجا خنجر گلفام کجا ( ) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari