#شب_یازدهم_محرم
#شام_غریبان
#دامن_کشان_رفتی...
#بند_اول
آواره شد زینب. پناهی نداره٣
رو شونهی نیزه. سرش رو میذاره٣
توی میدون افتاده علمدارش
میون خون غلطیده کس و کارش
امون ای دل امون ای دل
دیگه محرم نداره. ناموس خدا٢
مونده تنها وسطِ. یه مشت بی حیا٢
#بند_دوم
میسوزه هر خیمه. تو آتیش نفرت٣
دستاش و میبندن. امون از اسارت٣
میگه با اشک و ناله علمدارم
دارم بی تو از بین حرم میرم
امون ای دل امون ای دل
معجرش سوخته توی. آتیش خیام٢
روی ناقه میشینه. چه بی احترام٢
#بند_سوم
میبینه رو نیزه. سر بچههاش و٣
رو نیزه غرق خون. میبینه داداش و٣
چقد امروز این خانم اذیت شد
چقدر با کعبِ نیزه جسارت شد
امون ای دل امون ای دل
سر تا پاش گشته کبود. شده نیمه جون٢
داره میسوزه براش. دل آسمون٢
♨️◼️♨️◼️♨️◼️
🔳#سینه_زنی_حضرت_سکینه س
🌻#سبک : دامن کشان رفتی
در بین آغوشم سر ذوالجناحت
با اشک من غوغا شده خیمه گاهت
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم روبرو شد
به دنبالت تا میدان دویدم من
کمی آهسته تر که بریدم من
رحم کن به خواهرت مرا هم ببر
حسین جان مادرت مرا هم ببر
پا در رکاب و دل به دریا سپردی
چشمان زینب را به سینه فشردی
بیا قبل از رفتن ای کس و کارم
به حلقومت یک بوسه بدهکارم
ای غریب تشنه لب مرا هم ببر
رسید جان من به لب مرا هم ببر
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم روبرو شد
بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم
آب به خیمه نرسید فدای سرت
حسین قامتش خمید فدای سرت
رحم کن به خواهرت مرا هم ببر
حسین جان مادرت مرا هم ببر
#شب_یازدهم_محرم
#شام_غریبان
#دامن_کشان_رفتی...
#بند_اول
آواره شد زینب. پناهی نداره٣
رو شونهی نیزه. سرش رو میذاره٣
توی میدون افتاده علمدارش
میون خون غلطیده کس و کارش
امون ای دل امون ای دل
دیگه محرم نداره. ناموس خدا٢
مونده تنها وسطِ. یه مشت بی حیا٢
#بند_دوم
میسوزه هر خیمه. تو آتیش نفرت٣
دستاش و میبندن. امون از اسارت٣
میگه با اشک و ناله علمدارم
دارم بی تو از بین حرم میرم
امون ای دل امون ای دل
معجرش سوخته توی. آتیش خیام٢
روی ناقه میشینه. چه بی احترام٢
#بند_سوم
میبینه رو نیزه. سر بچههاش و٣
رو نیزه غرق خون. میبینه داداش و٣
چقد امروز این خانم اذیت شد
چقدر با کعبِ نیزه جسارت شد
امون ای دل امون ای دل
سر تا پاش گشته کبود. شده نیمه جون٢
داره میسوزه براش. دل آسمون٢
♨️◼️♨️◼️♨️◼️
🔳#سینه_زنی_حضرت_سکینه س
🌻#سبک : دامن کشان رفتی
در بین آغوشم سر ذوالجناحت
با اشک من غوغا شده خیمه گاهت
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم روبرو شد
به دنبالت تا میدان دویدم من
کمی آهسته تر که بریدم من
رحم کن به خواهرت مرا هم ببر
حسین جان مادرت مرا هم ببر
پا در رکاب و دل به دریا سپردی
چشمان زینب را به سینه فشردی
بیا قبل از رفتن ای کس و کارم
به حلقومت یک بوسه بدهکارم
ای غریب تشنه لب مرا هم ببر
رسید جان من به لب مرا هم ببر
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم روبرو شد
بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم
آب به خیمه نرسید فدای سرت
حسین قامتش خمید فدای سرت
رحم کن به خواهرت مرا هم ببر
حسین جان مادرت مرا هم ببر