eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4.1هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
304 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
1_21448883.mp3
1.41M
حجره شد، قتلگاهم، غرق آهم نمی‌تونم از جا پاشم قسمت اینه تنها باشم دلدارم، قاتلم شد، حاصلم شد خون‌جگری از این دنیا می‌خوام برم پیش زهرا حتی میونِ خونمم، برام مث زندونه این حال و روز زارم و، فقط خدا می‌دونه چشم انتظار مادرم، چشم ترم می‌مونه آتیشِ زهر کینه، بدنم رو سوزونده خنده‌ی تلخ قاتل، جون به لبهام رسونده غریبم من غریبم بی تاب و، بی قرارم، در کنارم نه یاری دارم نه همدم شدم اسیر درد و غم من تشنه، ولی دشمن، داره عمداً به حال و روزم می‌خنده در و به رو من می‌بنده این لحظه‌های آخری، غریبی شد اقبالم این زهر کینه اِی خدا، برده توون از بالم با کام خشک و چشم تر، انگاری تو گودالم گرچه افتادم از پا، روی خاک غریبی روی سینم نرفته، چکمه‌ی نانجیبی غریبم من غریبم کانال روضه ،نوحه وسخنرانی۱۴ معصوم ع (مطالب عالی) ایتا لینک👇 @nohevarozechahardahmasomsoghandi
کانال روضه ،نوحه وسخنرانی۱۴ معصوم ع (مطالب عالی) ایتا لینک👇 @nohevarozechahardahmasomsoghandi
🏴🍃 نذر شهادت امام ِ جوانم 🍃🏴 سیاهی رفت چشمانت، زبانم از سخن افتاد شنیدم مقتلت شد خانه، اشک از چشم من افتاد نگاهش فتنه در سر داشت یارِ خانه ات تا گفت: برایت آب آوردم، بنوشش از دهن افتاد چه مکّارانه «أمّ الفضل» میشد «جعده» ای دیگر همین که زهر نوشیدی دلت یادِ حسن(ع) افتاد تداعی شد برای من سر بازارِ شهر شام صدایِ هلهله تا بر لبِ یک عدّه زن افتاد تنت در سایۂ بالِ کبوتر ها و عاشورا؛ به دستان یزیدی ها عبا و پیرهن افتاد تو کنجِ حجره جان دادی و امّا گوشۂ گودال حسینِ(ع) تشنه لب بر خاک ها دور از وطن افتاد تنت میسوخت روی بام زیرِ آفتاب آقا دلم آتش گرفت و یاد شاهِ بی کفن افتاد!
🏴سینه زنی واحد .امام جواد(ع) 🌴🌴🌴🌴🌴__________________ خدا کنه هیچ دلی غم نصیب نشه تنها و بی حبیب نشه الهی هیچ کی تو خونش غریب نشه۲ (الهی هیچ کسی تو خونش غم نبینه غصه دمادم نبینه جور و جفا از دست محرم نبینه)۲ (من چی بگم غصه سهم دلم شد سوخته ز زهر تمام حاصلم شد همسر من خدایا قاتلم شد)۲ (وای از غریبی۴)۲ 🌴🌴🌴🌴🌴__________________ (ای ام فضل خندت به قلبم آزره این لحظه های آخره اروم بگیر صدا صدای مادره)۲ تو اوج دردم و دلو به دریا زدم مادرمو صدا زدم جلوی چشم خونِش دست وپا زدم (از سوز زهر پا تا به سرم میسوزه شدم خزون برگ و برم میسوزه به کی بگم آخ جگرم میسوزه)۲ (وای از غریبی۴)۳ 🌴🌴🌴🌴🌴__________________ از تشنگی دیگه رمق نداشت آقا شکم گذاشت روی خاکا میگفت امان( از کربلا۲) اون لحظه آخر دلش توی کربلا بود۲ یاد تیر و نیزه ها بود به یاد آتیش زدن خیمه ها بود چی بگم از وفای اون کفترا ای کاش بودن کبوترا کربلا سایه برای پیکر خون خدا حسین ...
شهادت آقا جوادالائمه ع -(علیِ‌ّ اکبر شاه خراسان) شهادت امام جواد(ع) علیِّ اکبر شاه خراسان میان حجره از پا تا سرش سوخت به پشت در زنی در پای کوبی ولی مرغی همه بال و پرش سوخت شاعر:
☘ 🌸🍃امام جواد(ع) دست پا می زند و نیست کنارش پدری تا ببیند به عزای پسرش خندیدند
مَـرثيـهٔ اِمام جَواد عَلَيهِ الْسَّلام : سوخت از زهرِ هَلاهل ؛ جگرم مادر جان! تیره شد روز به پیش نظرم ؛ مادر جان! من در این حجره ى در بسته به خود مي پیچم کس نداند که چه آمد به سرم مادر جان! نکشد گر که مرا زهر جفا ؛ خواهد کشت4 خنده ى همسـرِ بیـدادگَـرَم مادر جان! من جوادم که به یاد تو سخن مي گویم چون تو را از همه مشتاق ترم مادر جان! همچو شمعي اثرِ زهـرِ ستم آبم کرد سوخت پروانه صفت بال و پَرم مادر جان! همسرم پشت درِ خانه به دست افشاني من به یاد تو و مِسمارِ دَرَم ؛ مادر جان! چون تو در فصل جواني ز جهان سیر شدم که زده داغ تو بر جان شرَرَم مادر جان! به لب خشكِ منِ غمـزده آبي برسـان کز عطش سوخته پا تا به سَرم مادر جان! شعر (ژولیده) گواهي دهد از غربت من دوست دارم که بیائي به بَرم مادر جان! ......... ژولیده نيشابوري........
مرثيهٔ اِمام جَواد عَلَيهِ الْسَّلام از من گرفته همسر من خورد و خواب را زهر جفا زجان ودلم برده تاب را وای از عناد دختر مأمون که از جفا مسموم کرد زاده خیر المئاب را تنها نه جان من که از این شعله سوختند جان رسول و فاطمه بوتراب را ای آنکه التهاب عطش را شنیده ای بنگر به عضو عضو من این التهاب را افکنده است شعله به جان من و هنوز ازمن کند دریغ ؛ یکی جرعه آب را من میکنم به العطش از او سؤال آب او می دهد به هلهله بر من جواب را یارب تو آگه یکه برای بقای دین بر جان خریدم این ستم بی حساب را جان می دهم به غربت و عطشان که خون من تضمین کند تداوم اسلام ناب را باشد زفیض دوستی ما اگر به حشر آسان کند خدا به مؤید حساب را ........سيّد رضا مؤيّد........
در زیر آفتاب تو ماندی حسین هم ای تشنه ! دور از آب تو ماندی حسین هم پیرو جوان نداشت که یک نور واحدید در قلب شیخ و شاب تو ماندی حسین هم کم یا زیاد مرثیه فرقی نمی کند در روضه در کتاب ، تو ماندی حسین هم گودال و بام ، مرز قبول شهادتند راضی از انتخاب ، تو ماندی حسین هم شمشیر و زهر هردو جگر پاره می کنند دل خون و دل کباب ، تو ماندی حسین هم در روضه هی کرببلا جانگدازتر داغ از غم رباب ، تو ماندی حسین هم هرگز نمیرد آنکه از او زنده ایم ما پس با همین حساب ، تو ماندی حسین هم
علیه السلام مرغ بی بال و پر غمکده ی بغدادیم روضه و غصه و دردیم، غم و فریادیم قطره اشکیم که با آه رضا افتادیم سال ها با جگر پاره چنین سر دادیم: ما عزادار دل خون جوادیم همه با دل خون شده مجنون جوادیم همه عرش را غربت او یکسره غمناک کند رخت مشکی به تن پهنه ی افلاک کند گریه بر روضه ی او صاحب لولاک کند خواهری نیست که خون از لب او پاک کند این که پیچیده به خود تشنه و دور از وطن است خاک عالم به سرم گل پسر بوالحسن است مثل یک شمع کف حجره چکیدن سخت است وسط خانه ی خود زهر چشیدن سخت است از سوی همسر خود طعنه شنیدن سخت است پر خود را به روی خاک کشیدن سخت است نیست یک مرد کمی یاری مظلوم دهد قطره ای آب به این تشنه ی مغموم دهد بی وفا خواست که آقای مرا پیر کند غصه را در دل محزون شده تکثیر کند پسر فاطمه را کوچک و تحقیر کند خواست او را وسط حجره زمین گیر کند بی حیا بر جگر سوخته اش می خندید با کنیزان جلوی حجره ی او می رقصید پسر شاه خراسان جگرش می سوزد از غم زهر جفا چشم ترش می سوزد دست و پا می زند و بال و پرش می سوزد وسط حجره، تن شعله ورش می سوزد باورم نیست که این ها به کمک برخیزند آب را پیش نگاهش به زمین می ریزند گاهی از شرم کمی رحم و مدارا خوب است نگذارید تنش را به تماشا خوب است نکشیدش به سوی بام، همین جا خوب است چه کسی گفته قد و قامت رعنا خوب است؟! حمل او روی سر چند نفر، دردسر است تیزی پله و تنگی گذر، دردسر است خوبی بام به این است مصیبت نکشد بدنش زیر سم اسب مشقت نکشد نیزه و سنگ به پیشانی حضرت نکشد آخر روضه ی او کار به غارت نکشد تشنه جان داده ولی در بدنش سر دارد صحن این بام چه خوب است، کبوتر دارد شاه عالم به زمین خورده و بی حال شده پیکرش در ته گودال لگدمال شده بر سر پیرهنش صحبت و جنجال شده شمر با خنجر خود وارد گودال شده داشت با خنجر خود ضربه به آقا می زد ناگهان صوت فراگیر "بُنَیَّ" آمد ..........محمد_جواد_شیرازی ........
از صداي نفس نفس زدنت همسر ِ تو چقدر شاكي بود شده پيراهن ِ تنت تازه مثل آن چادري كه خاكي بود تا صدايِ غريبي ات نرسد با كنيزانِ خانه كف ميزد ناله اي از مدينه فاطمه و ناله اي حيدر از نجف ميزد و كنيزي كه آب آورد و تو به يادِ هلال افتادي همسرت كاسه را شكست و سپس تشنه مثل حسين جان دادي در ميانِ تمام معصومين در مقاتل مُوَرخان ديدند در عزاي حسين و تو تنها دشمنان كف زدند و رقصيدند پيكر تو ز ِ پشت بام افتاد ولي آقا به خون نشسته نشد به لبِ پلّه خورد لبهايت ولي دندان تو شكسته نشد چقَدَر خوب وقتِ تَدفينَت سهم ِ قبرت به جز گلاب نشد و از آن بهتر اينكه در يك طشت سَرَت آلوده يِ شراب نشد
بیقرارم،تو دلم یه دنیا درد و ماتمِ ناله دارم،هر چی از غمم بگم بازم کمِ دل فکارم،جگرم میسوزه خیلی تشنمه واویلا ... واویلا ... بارون اشکایِ چشمام میچکه برویِ گونه ام چی بگم از غصه هام که قتلگام شده تو خونم دیگه طاقت ندارم دعام اینه بزنم زود همه دردم اینه قاتلم شریک زندگیمه بود واویلا ... وای وای وای واویلا ای دل،ای دل،بخدا از همه دنیا سیر شدم من ای دل،ای دل،تو حصار دردُ غم اسیر شدم ای دل،ای دل،مثلِ مادر تو جونی پیر شدم من واویلا ... واویلا ... میدونم دردِ منو جدم امام حسن میدونه اوج غربت اگه حتی غریب باشی تو خونه دل خونم کی میرسه لحظۀ شیرینِ رهایی پشت در به زیر لب همش میگم مادر کجایی واویلا ... وای وای وای واویلا تک و تنها هر نفس ذکرِ لبم خدا خداس صحنِ چشمام خیسُ بارونیِ سوزِ روضه هاس خودم اینجا ولی روحُ دلِ من تو کربلا س واویلا ... واویلا ... دستُ پا میزنم از عطش شکسته بال و بی حال پیش چشمِ فاطمه زنده میشه روضۀ گودال زیر لب زمزمه ام شده حسین مادر نداره همه خون گریه کنید جدِ غریبم سر نداره واویلا ... وای وای وای وای فایل صوتی 👇👇👇
بزمی وسینه من جوادم من جوادم گوشه ی حجره فتادم از نفس افتاده ام من کس نمی آید به دادم بسوزد حاصلم همه آب و گلم کجا این غم برم که همسر قاتلم بیا بابا رضا غریبم من غریب من گل باغ رسولم نور چشمان بتولم خسته ام از بی وفایی از ستم ها من ملولم بهارم شد خزان به دل سوز نهان ز عمر کوته ام حدیث غم بخوان بیا بابا رضا غریبم من غریب شکوه دارم از جدایی آرزو دارم بیایی نوز چشمانم کجایی گشته ام کرب و بلایی خزانی لاله ام سرا پا ناله ام به مادر می برم غم چند ساله ام بیا بابا رضا غریبم من غریب اکبر عابدی (عابد) قم ❤️❤️
زهری آمد ای که بر جودت سلیمان نبی رو می زند روبروی گنبد تو نوح زانو می زند صحن و ایوان تو را جبرییل جارو می زند شمع عمرت در جوانی از چه سو سو می زند بار دیگر شعله در محصول جان افتاده است در تبار مرتضی داغ جوان افتاده است ذکر مظلومیّتت در شهر پر آوازه شد در جوانی رشته ی عمر تو بی شیرازه شد زهری آمد رخنه کرد و درد بی اندازه شد زخم های کهنه ی آل پیمبر تازه شد باز یا رب بی وفایی زنی در اهل بیت روضه های مجتبی و زهر همسر، اهل بیت زهر گاهی چند سالی با جگر سر می کند رفته رفته مرغ روحت را کبوتر می کند گاه زهری در جگرها کار خنجر می کند قلب ها را پاره و جان را مکدّر می کند در دلت آقای من این زهر کار دشنه کرد مثل جدّت، لحظه ی آخر تو را لب تشنه کرد مثل جدّت، لحظه ی آخر تنت بی تاب شد تشنه بودی و لبت محتاج قدری آب شد آب هم چون کربلا در خانه ات نایاب شد ذکر لبهایت”علی این تشنه را دریاب” شد وقت مردن،جرعه آبی بر جگرها خوشتر است آب خوردن اصلاً از دست پسرها خوشتر است همچو بسمل! وای بر من، می زدی تو دست و پا هلهله می کرد دشمن، می زدی تو دست و پا در سرای خویش اصلان، می زدی تو دست و پا بشکند دستان آن زن، می زدی تو دست و پا ای شب قدر رضا، قدر تو را نشناختند پیکرت را روی بام خانه ات انداختند سایه سار پیکرت، بال کبوترهای شهر گریه کن های غمت، چشمان مادرهای شهر سینه زن های شما دستان خواهرهای شهر پیکر تو دفن شد مانند پیکرهای شهر کربلا امّا تنی عریان به روی خاک ماند داغ یک سینه زنی در سینه ی افلاک ماند ...........امیر عظیمی..........
🎼 🔘🔘436🔘🔘 ✅بنداول مدحی سلام آقاسلام سلام ابن الرضا آقا سلام آقاسلام سلاله ی زهرا سلام برتو که شاه عالمین هستی سلام آقا امیر کاظمین هستی سلام اقا سلام ای دلبر دل ها سلام اقا سلام ای رافع غم ها سلام آقا سلام آقا 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بنددوم مدحی سلام اقا سلام ای هستیه سلطان سلام اقا سلام ای خورشید تابان سلام اقا که از نسل کریم هستی توسالاره دل من از قدیم هستی سلام برتو توکه داروی دردایی خدایی که توخیلی خیلی آقایی سلام آقا سلام آقا 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بندسوم مصیبت مثل جدم تو خونه هم غریبم من مثل جدم بی یارو بی حبیبم من توی حجره تک و تنها می سوزم من یاد مادر یادغمها می سوزم من به جز خوبی نکردم با کسی رفتار مثل جدم حسن زهر می خورم از یار غریبم من غریبم من 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بندچهارم خداوندا امون از کینه ی همسر میگم مادر روی بستر دم آخر نفسام شد واسم خیلی عذاب دیگه غمای من ندارن هیچ حساب دیگه مث جدم حسن خیلی غریبم من چه بی یاور چه بی یاروحبیبم من توی حجره میسوزم بادلی پرخون غریبی هام نداره ای خدا درمون غریب آقام غریب آقام 🔘➖➖➖➖🔘 ✅بندپنجم مصیبت به پشت در دارن کف می زنن اینجا کنارمن چه رقصی کرده ان بر پا چشامو من همه ش به درمیدزوم من تو این حجره تک وتنهامیسوزم من مث یوسف اسیرم من اسیر چاه میسوزم من توحجره م باغمی جانکاه غریبم من غریبم من 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بندششم گریزبه کربلا میسوزم از شرارزهرمیرم ازحال یادجدم که رفت ازحال توی گودال مث جدم میمیرم تشنه و بی تاب مث جدم میره جسمم زیرآفتاب مث جدم نمیرم زیر دست وپا سر و جسمم نمیره زیرمرکبها حسین جانم حسین جانم 💠💠4⃣3⃣6⃣💠💠 🔘➖➖➖➖➖🔘
بسم‌الله الرحمن الرحیم میان هلهله سینه مجال آه نداشت برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت میان حجره کسی وقت احتضار نبود چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست به تشنه ای نرسیدن مگر گناه نداشت سپاه حرمله در پشت در به صف بودند حسین بود و عطش ، یک نفر سپاه نداشت نبود نیزه به دیوار تکیه زد یعنی پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت برای کشتن او زهر بی اثر می ماند میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت برای غربت او چشم هیچ کس نگریست! کبوتر حرمش اشک ذوالجناح نداشت
ای مرا دلبر و دلدار دلم میسوزد همچنان شمعِ شب تار دلم میسوزد بغضِ غربت به گلو بسته خدا آهم را پشت این آهِ شرربار دلم میسوزد گُر گرفته جگرم از ستمِ همسر خود من ز بی مهریِ این یار دلم میسوزد دست نیرنگ پیِ یاری اُمُّ الفضل است زآتشِ زهر ستمکار دلم میسوزد همۀ عمرم از او زخم زبان میخوردم یارب از اینهمه آزار دلم میسوزد ظلم بیداد چونان روزِ مرا شب کرده که چه در خواب و چه بیدار دلم میسوزد دور تا دور تنم هلهله دارد دشمن همچنان زینب از این کار دلم میسوزد این لبِ تشنه مرا بُرد به گودالِ عطش از غم قافله سالار دلم میسوزد چشم من روضۀ طفلان حرم میخواند مثل چشمان علمدار دلم میسوزد روضۀ علقمه و بوی گل یاس علی یادِ آن مادر بیمار دلم میسوزد
آیات تشنگی است سرود زبان من مرثیه های داغ عطش ترجمان من جز آیه های درد، ترنم نمی کنم یعنی که زهر برده تمام توان من سوز عطش گلوی مرا زخم کرده است بیخود نشد شکسته شکسته بیان من از بس که تشنگی تب و تاب مرا ربود خشکیده ذره ذره زبان در دهان من این حُجره نیست مقتل جان کندن من است خود قاتل است همسر نا مهربان من آیا جواب آه غریب است کف زدن؟ هر هلهله ست خنجر تیزی به جان من این جا نفس به سینه من حبس می شود دشمن نشسته منتظر نیمه جان من گیرم چراغ عمر مرا هم کنی خموش خاموش کی کنی تو فروغ نهان من؟ از حجره تا به بام تنم زخمه زخمه شد این راه پله می شکند استخوان من افسوس قاتل پسر فاطمه شدی خیری کجا رسد به تو از دشمنان من کُشتی مرا به فصل جوانی خدا کند رحمی کنی بر پسر نوجوان من هادی بیا وقت جدایی نظاره کن بر بام خانه بی کفنی میزبان
تمام حجره ی غم در برابرم می سوخت درست لحظه ی آخر که پیکرم می سوخت چه ها که زهر خیانت نکرده با دل من وجودم از شرر زخم همسرم می سوخت فقط نه دل؛سر و صورت ، جگر وَ یا چشمم میان آتش کینه سراسرم می سوخت چه کرده با جگرم سمّ دختر ماءمون که مثل آه من اینبار بسترم می سوخت میان حجره قدم رنجه کرده "مادر آب" در آن زمان که به دست عطش سرم می سوخت هنوز دست خودش را به روی پهلو داشت دل من از اثر درد مادرم می سوخت حسین گفتم و انگار کربلا رفتم به پیش چشم منه غمزده حرم می سوخت اگر چه سایه ی بال کبوتران هم بود ولی سه روز همین جسم پرپرم می سوخت شهید بی سر ِ سرنیزه ها "بنفسی انت" به یاد زخم گلوی تو حنجرم می سوخت برای درد دل انگار دختری می گفت عمو نبود که در شعله معجرم می سوخت شهید اشک عزایم برای عاشوراء سرم فدای غم سرجدای عاشوراء
بر روی خاک حجره ای مردی بی رمق، بی شکیب افتاده باز تاریخ میشود تکرار یک امام غریب افتاده جگرش از عطش چه میسوزد چون پرستوی پرشکسته شده بسکه فریادکرده "واعطشا" یاس زهرا چقدر خسته شده همسر بی وفا و سنگدلش به رویش درب حجره میبندد میزند دست و پا عزیز رضا او به اشک امام میخندد به کنیزان خویش میگوید پای کوبی کنید و دف بزنید دور ابن الرضا همه امشب شادمانی کنید و کف بزنید بسکه کاری شده است زهر ببین نتواند به روی پا خیزد در عوض پیش چشم او دشمن آب را بر روی زمین ریزد من چه گویم که لحظه ی آخر دلبر فاطمه چه حالی بود لب خشک و دلی پر از خون داشت جای شمس الشموس خالی بود شکر لله پدر نبود وندید که به روز پسر چه آمده است اگر هم بود گریه میکرد و چشم خود را به روی هم میبست گرچه داغ جواد آل رسول غصه ای بر دل پدر بگذاشت ولی ای کاش روز عاشورا علی اکبری حسین نداشت پیش چشمان یک پدر پسری غرق در خون و ناله ها میزد زیر سم تمام مرکب ها چقدر سخت دست وپا میزد همه دیدند قامت پسری بر روی خاک اربا اربا شد همه دیدند داغ جانسوزش باعث مرگ زود بابا شد
  مرهم حریف زخم زبان ها نمی شود اصلاً جگر که سوخت مداوا نمی شود گریه مکن بهانه به دست کسی مده با گریه هات هیچ مدارا نمی شود خسته مکن گلوی خودت را برای آب با آب گفتن تو کسی پا نمی شود این قدر پیش چشم کنیزان به خود مَپیچ با دست و پا زدن گره ات وا نمی شود گیسو مکش به خاک ؛دلی زیر و رو شود در این اتاق عاطفه پیدا نمی شود باور کنم به در نگرفته است صورتت؟ این جای تنگ و این قد و بالا...نمی شود! با ضرب دست و پا زدنت طشت می زنند جز هلهله جواب مهیا نمی شود با غربتی که هست تو غارت نمی شوی نیزه به جای جای تنت جا نمی شود خوبیِ پشت بام همین است ای غریب پای کسی به سینه تو وا نمی شود
حجت کبريا امام جواد کعبـه ي انبيـا امام جواد قبلـه ي اوليـا امام جواد بابـي انـت يـا امام جواد بابي انت يا امام جواد * تـو ابالهــادي و اباالکــرمي تـو کليـم‌ ا... مسيــح دمـي تو مقام و تو حجر، تو حرمي تـو مراد همـه، تـو باب مراد بابي انت يا امام جواد * تشنــه ي کوثــر ولاي تـوام سرفرازم که خاک پاي توام سائلـم؛ سائـل گداي تـوام دامنت را ز کف نخواهم داد بابي انت يا امام جواد * نالـه و اشک و آه آوردم گرد عصيان ز راه آوردم به حـريمت پنـاه آوردم کـرمت را نمي‌بــرم از يــاد بابي انت يا امام جواد * تو ز عالـم گره‌گشايي تو تو امامي، تو رهنمايي تو تو عزيـز دل رضـايي تو که رضـا بر لب تو بوسه نهاد بابي انت يا امام جواد * اي به دست تو باز، مشکل من يـاد رويـت چـراغ محفل من کاظميـن تــو قبلــه ي دل من کعبه ي دل ز جـان سلامت باد بابي انت يا امام جواد * تو جوادي و سائلت عـالم کمترين سائل درت حاتم اي فداي کرامتت گـردم قدر من کم، عنايت تـو زياد بابي انت يا امام جواد * تو جـواد و پـدر امــام رئـوف جود کرده به خاک پات وقوف لطفت افزون ‌تر از حروف و الوف بلکـه وصفت فراتـر از اعداد بابي انت يا امام جواد * حيف کز حق خود شدي محروم مثل اجداد طاهـرت مظلـوم کرد يارت ز زهر کين مسموم شـرر زهـر در دلــت افتــاد بابي انت يا امام جواد * تو که سرو رياض دين بودي تو که خود باغبان دين بودي در امامان جوان‌تـرين بودي از چه شد يار مار و زهرت داد؟ بابي انت يا امام جواد * تو که بر جسم دين روان بودي تو که توحيــد را نشـان بـودي به چه تقصير تشنه جان دادي؟ رفت آهـت بـر آسمان ز نهاد بابي انت يا امام جواد * دل «ميثم» هماره سوزد از اين کـه نهادنـد اي ســلاله ي ديـن بـدنت را سـه روز روي زميـن مثـل جـدت حسيـن از بيـداد بابي انت يا امام جواد * ........استاد_سازگار..........
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا