السلام یا صاحب الزّمان (عج)
سبک میگذرد کاروان
ای گُل آلعبا یابن الحسن هارداسان
عالمه گل ویرصفا یابن الحسن هارداسان
آیریلیق جانه اوت سالدی گل
عاشقلر گوز یولدا قالدی گل
یابن الحسن یابن الحسن
۲بار
گل نجه گوردهریده شمع محبت سئونوب
اهل مروّت داخی یوخدی زمانه دونوب
گل بو هجرانه وئر خاتمه
پرچم عدلی وور عالمه
یابن الحسن یابن الحسن
گل آقا عاشقلری خاک شفایه آپار
دوت الیمزدن اوزون کرببلایه آپار
جامع عشقی وارسویمیان
کرببلادن وار دویمیان
یابن الحسن یابن الحسن
نه کربلا گورملی غصه لی آثاری وار
آدینه قربان اولاق قولسوز علمدار وار
راه حقده اوزوندن گچوب
ایکی قول بیرگوزوندن گچوب
یابن الحسن یابن الحسن
ای شه مُلک وفا منبع جود وسخا
ایستری عبداللّهی برات بیت خدا
سیّدی نولار احسان ایله
بیرده بقیعه مهمان ایله
یابن الحسن یابن الحسن
الاحقر عبداللهی جدید
🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃
ای گرفتار بلا زینب سلام اولسون سنه
دختر خیر النساء زینب سلام اولسون سنه
ای مصیبت لر چکوب ام المصائب آدلانان
صبر ائدوب اعظم بلایه صبریده تصدیق آلان
ای شکسته محملون اوستونده بی معجر قالان
وی اسیر و مبتلا زینب سلام اولسون سنه
ای فداکاری مقامینده ازلدن سان وئرن
نهضت عُظمای عاشورادن اؤتری جان وئرن
ای ایکی اوغلین علیِّ اکبره قربان وئرن
عشقده جلوه نما زینب سلام اولسون سنه
ای یانان وقته خیامی آتش سوزانیده
ساخلیان آل رسولی موقع طوفانیده
وی امام ساجدی جاندان کچوب بحرانیده
ایلین اوتدان رها زینب سلام اولسون سنه
ای یازوب نسگل لرین لوح اؤرکده سطر ائدن
گلشن مقتلده استشمام بوی عطر ائدن
ای آچوب زلفین داغلمیش سینه اوسته چتر ائدن
نسگلی بی انتها زینب سلام اولسون سنه
ای حسین تک عهد و پیمانینده نقصان قویمیان
هورمیَن آغ ساچلارین ماتم لباسین سویمیان
ای وداع آخرینده قارداشیندان دویمیان
گوز تیکَن حسرت یولا زینب سلام اولسون سنه
ای الی باشدا قاچان گوداله اول بحران زمان
ای گورن قارداشینی گودالیده بیر پارچا قان
ای چوخور یرده حسیندن اؤتری شمره یالواران
ایلین محشر بپا زینب سلام اولسون سنه
ای کنار نهر علقمده قوران غم خیمه سی
صبحه تک قطع اولمیان مظلوم حسینیم وای سسی
جمع ائدن باشینه بیر عدّه سویولموش بی کسی
وردی «جان مظلوم اخا » زینب سلام اولسون سنه
ای یاتان نیلی بدنلن شهر شومِ شامیده
آهیوون تأثیری واردور بزم خاص و عامده
یاد ائدر محنتلرون «انور» سحر آخشامیده
ورد ائدر صبح و مسا زینب سلام اولسون سنه
مرحوم استاد انور اردبیلی
﷽🍁
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨💫
ostad_mirzamohammadi (11).mp3
6.69M
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 #روضه حضرت زهرا سلام الله
🔊ای کاش از قلبم به قبرش راه داشت
کاش زهرا هم زیارتگاه داشت
🎤حجت الاسلام استاد میزرا محمدی
#حضرت_زهرا
📥#روضه
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
#امام_صادق
السلام ای دل و دلدار اباعبدالله
ششمین سید و سالار اباعبدالله
همه با دیدن تو یاد حسین افتادند
ای حسینیه سیار اباعبدالله
ما حسینی شدگان ِ نفس گرم توایم
به تو هستیم بدهکار اباعبدالله
کار تو داده نتیجه چه قیامت کردند
اربعین لشکر زوار اباعبدالله
در و دیوار مدینه ز غم بی کسیت
می زند تا به ابد زار اباعبدالله
مادری بودی و کوبید در ِ بیت ِ تو را
آتش آن در و دیوار اباعبدالله
یعنی از آن همه شاگر در آن شب آقا
یک نفر با تو نشد یار اباعبدالله ؟!
تا که بستند دو دستان تو را شد زنده
غربت حیدر کرار اباعبدالله
تو علی گشته ای و ابن ربیع هم قنفذ
وای از این همه تکرار اباعبدالله
این چه سری است که شد ذکر لبت وا اماه
با زمین خوردنت هر بار اباعبدالله
سر ِ پیری گذر ِ تو به چه جاها افتاد
وای از آن همه آزار اباعبدالله
هر چه هم بر سرت آمد دم آخر ز عطش
چشم های تو نشد تار اباعبدالله
خواهر تو نشد ای شاه برای پسرت
در دل شعله پرستار اباعبدالله
کفنت خار بیابان نشد و بی تو نرفت
دخترت بر سر بازار اباعبدالله
محمد حسین رحیمیان
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
#امام_صادق
کاش میشد بگذارند مُهیا گردد
شبِ او صبح به محرابِ مصلا گردد
شبِ او صبح نشد ، نیمه شب او را بردند
تا که با زخمِ زبان آن شبش احیا گردد
شعله بر خانهاش انداخت حرامی تا زود
درِ این خانه به یک ضربهیِ پا وا گردد
درِ آتش زده کم بود بیاُفتد رویَش
باز کم بود که میخی به تَنی جا گردد
پیشِ طفلان پِیِ مَرکب پدر پیری رفت
تا که این کوچه پُر از نالهی بابا گردد
دو قدم راه نرفته به زمین میاُفتاد
که پُر از زخمِ تنِ خستهی مولا گردد
فرصتی هیچ ندادند و کشیدند تنش
قبل از آنی که نفس تازه کُنَد پا گردد
گرچه میخورد زمین گرچه کشیدند به خاک
روضهای خواند غمش باز مُداوا گردد
روضهی غربتِ پیری که به زانو آمد
به امیدی که گُلِ گُمشده پیدا گردد
پیرمردی به سرِ نعشِ جوانش آمد
شاهدِ کَم شدنش وقت تَقَلا گردد
اِرباً اِربا بدنی دید به دستش فهمید
هرچه کردند نشد تیغِ دگر جا گردد
دشنه و تیغ و تبر دست به دستِ هم داد
بدنی باز شود مثل معما گردد
دست و پا زد پسری تا پدری جان بدهد
دست و پا زد پسری تا کمری تا گردد
دست انداخت به دورِ بدنش ریخت زمین
دست انداخت دهانش نَفَسش وا گردد
چشم را نیزه گرفته است اگر چشمی بود
کاش میشد نظرش قسمتِ بابا گردد
چند عضو از بدنِ اکبرش آنجا کَم بود
خواهرش بود ولی حلقهیِ نامحرم بود
حسن لطفی
🌴🌴🌴🌴🍀🍀🍀🌴🌴🌴🌴🌴