*صاحب عزای حضرتِ .....
#روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده
اللهُمَّ الْعَنْ أوّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَآخِرَ تَابِع لَهُ عَلَى ذلِكَ اللهُمَّ الْعَنْ الْعِصَابَةَ الَّتِي جَاهَدَتِ الْحُسَيْنَ وَ شَايَعَتْ وَ بَايَعَتْ وَ تَابَعَتْ عَلیٰ قَتْلِهِ اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعاً.
صاحب عزای حضرت خیرالنساء بیا
ای بانیِ شکسته دلِ روضه ها بیا
دردِ فراق تو به خدا میکُشد مرا
رحمی نما به حالِ دلِ این گدا بیا
ما در میانِ بحرِگنه غوطه میخوریم
آقا نجاتمان بده از این بلا بیا
مشغول خویش و بنده ی دینار و درهمیم
فکری به حال نوکرِ زهرا نما بیا
ای سُفره دارِ واسعه ی هَل أتی بیا
ای آخرین نگارِ دل آرای فاطمه بیا
آقا بحقِ چادرِ خاکیِ مادرت
آقا بحقِ داغِ دلِ مرتضی بیا
*چه خبره خونه ی امیرالمومنین ؟گفت: زهرا...!*
خرمایِ نخلستانِ من خرمایِ ختمت شد
همسایه ها خوردند وخندیدند و رفتند
آخرَش شرح غمم روی زبانها افتاد
همه گفتند که خیبرشکن از پا افتاد
زهراجان! رفتی و تمام بدنم میلرزد
پهلوانِ تو زمین خورد و از نا افتاد
غسل جسم تو بُوَد سخت تر از هر کاری
کوه پاشیده شد و بر روی دریا افتاد
دوسه ماه است که رخسارِ تو با پوشیه است
چشمِ من بر رخ نیلیِ تو حالا افتاد
محرمت بودم و نامحرمِ زخمِ بدنت
این چه زخمی ست که بر بازویِ تو جا افتاد
با یتیمانِ تو هم ناله شده جَبرائیل
ولوله در وسطِ عرشِ مُعلیٰ افتاد
با چه رویی بدنت را بدهم بر پدرت
لبم از شرم زِ هر صحبت و نجوا افتاد
*امیرالمؤمنین میومد بالای قبر زهرا، زهراشو صدا میزد..میگفت: زهرا جان! چرا جواب سلام علی رو نمیدی؟زهراجان !هر موقع سلام میکردم تو به من جواب میدادی. بعد خود مولا می فرمود: چطور جواب بدی وقتی بدنت زیر خروارها خاک دفن شده. ابن عباس میگه با امیرالمومنین میومدم سر مزار زهرا ،علی اونقدر گریه میکرد که بیهوش میشد یه شب دیدم سریع بلند شد. گفتم آقا چی شد؟ فرمود: خوابیدم، خوابِ زهرا رو دیدم ..گفت: زودتر برو خونه حسینم بیدار شده بهانهٔ مادر گرفته.. چه کنه علی با این بچه ها؟ میومدخونه میدید چادرنماز مادرشونو گذاشتن دارن گریه میکنن صدا میزد.. اسماء این وسایلا رو جمع کن بچه هام دارن دق میکنن. اسماء همه وسایل زهرا رو جمع کرد.علی دوباره اومد دید بچه ها یه گوشه نشستن دارن گریه میکنن.. گفت: چی شده ؟ اسماء گفت: آقا! وسایلا رو جمع کنم در و دیوار و چه کنم ؟همین جا بود که مادرشون رو بین در و دیوار شهید کردند...
زهرای مرضیه به امیرالمؤمنین فرمود:بیا بالا سر قبرم برام قرآن بخون من با صوت قرآن تو به آرامش می رسم.. زهرا سلام الله با صوت امامش به آرامش رسید ..اما من به خانمی رو هم میشناسم. تا صدای قرآن خوندن حسین از بالای نیزه ها بلند شد یه وقت دیدن زینب پریشان شد ...به خدا اون لب ودندانی که دارین سنگ میزنید پیغمبر بوسیده..به خدا مزد قرآن خوندن چوب وسنگ نیست...حسین....!
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حجت_الاسلام_یونس_سمیعی
#•ستاره ای که مَلَک را...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله
بسم الله الرحمن الرحیم
ستاره ای که مَلَک را رهی به بامش نیست
کدام چرخ که در محور نظامش نیست
چه شاه بانویی آنکه جز شه مردان
ز نسل پاک امامان یکی امامش نیست
چه شاه بانویی آنکه فخر مریم نیز
به جز تفاخر خدمت برای مامش نیست
کسی که پا سر زانوی مرتضی بنهد
کدام قلۀ هستی که زیر گامش نیست
کسی که خَم شده احمد به بوسه بر دستش
شعور عقل شناسندۀ مقامش نیست
به محض دیدن بابا که باغبانش بود
کدام عِطر که در غنچۀ سلامش نیست
مگو کدام فضیلت ندارد آن بانو
بگو کدام فضیلت که ذیلِ نامش نیست
کسی که عقلِ خطیبان ز خطبه اش شد مات
کسی که جز ادب وحی در کلامش نیست
ز انبیاء که همه تشنه اند کوثر را
بگو کدام لبی جرعه نوشِ جامش نیست
در آفتابِ قیامت بسوزد از حسرت
سری که در کَنَفِ ذِلِ مُستدامش نیست
*قیامت هر جوری شده خودم رو به چادرت میرسونم...*
ز تلخ و شور جهان بی شکایتی بگذشت
که جز حلاوت ذکر خدا به نامش نیست
فدای سادگی خانه ی مُحقّرِ او
که هیچ آئینه همتای خشتِ خامش نیست
سه روز روزۀ آن اَبر با سخاوت بین
که غیر آب سَرِ سفرۀ طعامش نیست
حرم اگر چه ندارد مزار گمشده اش
ولی به نزد خدا کس به احترامش نیست
فدایِ غربت آن استخوان شکستۀ عشق
که غیرِ لطف و کَرَم جابرِ عظامش(۱) نیست
_
دعای خیر او آنقدر بر مردم محبت کرد
که دشمن گفت: زهرا حق ما را هم رعایت کرد
زمین از آن زمانی که تنش را در خود جای داد
به لطف آب غسلِ فاطمه کسبِ شرافت کرد
علی در خانه بود و رفت زهرا پشتِ در
یعنی به نرخِ دادنِ فرزند و جان حفظ اِمامت کرد
همان کس که طناب آورد و دستانِ علی را بست
طناب خیمه های کربلا را نیز غارت کرد
تنی را مادری در گودی مقتل رها کردُ
سری را در تنور خانۀ خولی زیارت کرد
___
۱_جابر العظم..
یعنی ای شکسته بند استخوانهای شکسته ..
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#داغ تو را بهانه گرفتم...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه
"اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُک"
داغ تو را بهانه گرفتم گریستم
از قبر تو نشانه گرفتم گریستم
*یعنی میشه یه کسی اینقده غریب باشه هزار و چهارصد سالِ بچه هاش دارن دنبال قبرش می گردن...*
یک گوشه از محلّه ی غَمْ آشنای تو
با یادت آشیانه گرفتم گریستم
*یعنی چی؟ یعنی همین کاری که شماها می کنید، می گردید ببینید روضۀ بی بی کجاست... محلۀ غم آشنای تو، یعنی حسینه ها و مجالس روضه ها...
هر جا روضه هست میرم میشینم روضه ات رو گوش میدم، آرام آرام زمزمه میکنم: مادرِ جَوُون مرگم...
ان شاالله یه روز همۀ ما دق کنیم، چه جور تحمل کنیم یه بی سر و پا سَرِ مادرِ ما داد زد... وای مادر! وای مادر! وای نَنه، وای نَنه...*
یک گوشه از محلّه ی غَمْ آشنای تو
با یادت آشیانه گرفتم گریستم
از کوچه های شهر گذشتم یکی یکی
وقتی سراغ خانه گرفتم گریستم
با ماجرای هیزم و آتش دلم شکست
یک روضه مَحرمانه گرفتم گریستم
*گفت: علی جان! هیچ کسی رو خبر نکن، شب غسلم بده، شب کفنم کن، مخفیانه و محرمانه گرفت روضه رو علی...
اسماء تو آب بریز، من بدنِ زهرا رو شستشو بدم...
وقتی کسی که مجروح بوده و از دنیا بره، اول باید جراحتها رو بشورن، خونهارو پاک کنن... گفت: فاطمه جان!... برای شستن تو از کجا شروع کنم...*
لازم نشد سوال کنم رفته ای کجا
از ردّ تازیانه گرفتم گریستم
مقتل نوشته شانه ات از کار مانده بود
بر موی خود که شانه گرفتم گریستم
#شاعر محمد حسن بیات لو
* اسماء میگه: من آب می ریختم، علی شستشو میداد، دیدم از زیرِ بدن بی بیخونابهجاریه
#حاج_حسن_خلج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ای شفاعتکننده....
#روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
*اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى صِدِّیقَةُ شَهِیدَة، ذَاتِ الْأَحْزَانِ الطَّوِيلَةِ فِي الْمُدَّةِ الْقَلِيلَةِ، الْمَجْهُولَةِ قَدْرُها وَ الْمَخْفِيَّةِ قَبْرُها، الْمَدْفُونَةِ سِرُّها وَ الْمَمْنُوعَةِ اِرثُهِا، وَ الْمَکْسُورَةِ ضِلْعُهَا، المَقتُولَةِ وَلَدُهَا...*
ای شفاعت کننده فردا
السلَّام علیکِ یا زهرا
فاطمه ای حبیبه ي داور
فاطمه ای بهشت پیغمبر
بانوی بانوان هر دو جهان
مفتخر از کنیزیات هاجر
ای که معنای لیلةالقدری
درک کرده فقط تو را حیدر
به حسین و به زینبین و حسن
بهترین، مهربان ترین مادر
ای به وصف تو سوره ي انسان
ای به مدح تو سوره ي کوثر
من گناهکارم و پشیمانم
ای که هستی شفیعه محشر
نَفَسِ پاک توست انسانساز
چادرت میشود مسلمانساز
ای کرامت همیشه عادتِ تو
ای به کون و مکان سیادتِ تو
به نمازت خدای فخر کند
عرشیان عاشقِ عبادت تو
ای تو تنها مدافع مولا
جان فدای تو و رشادت تو
بدست تو بوسه زد نبی و
زنی کور شد چشمش از حسادت تو
من سیهپوش ماتمت هستم
آمدم تا که در شهادت تو
بر غروب مدینه گریه کنم
بر جراحات سینه گریه کنم
یاس بودی و ارغوان گشتی
ای بهار علی خزان گشتی
ای رخت ماهِ آسمان علی
پشت ابر سیه نهان گشتی
از اثرِ ضربه های قنفذ بود
که تو در کوچه نیمه جان گشتی
قدر تو خاکیان ندانستند
عازم روضه ي جنان گشتی
صبر مبهوت مانده از صبرت
سینه ي عاشقان بود قبرت
*مي خوام برات روضه بخونم بدوني اين مادرِ جَوُون رو چه جوري زدن، سادات منو ببخشن...*
گیر کرد و به خانه راه نداشت
وسط کوچهها پناه نداشت
او سَرِ جنگ با مدینه نداشت
بین نامحرمان پناه نداشت
بر روی خاک بیصدا افتاد
مادر ما مجالِ آه نداشت
غیر دیوار کوچهها آن روز
فاطمه هیچ تکیهگاه نداشت
به چه جرمی چرا کتک خورده
به خدا مادرم گناه نداشت
کاشکی به مغیره میگفتیم
که زمین خوردنش نگاه نداشت
کاش میشد غلاف کاری با
زن تنهای پا به ماه نداشت
در خانه مانده عطر خوشِ ربنای تو
امروز زندهام به هوای دعای تو
همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همين دو سه تا بچه هاي تو
خيلي به مجتباي تو بر خورد فاطمه
فامیل کم گذاشت برای عزای تو
جاي تمام شهر خودم گريه مي كنم
از بس که خالی است در این خانه جای تو
مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختمِ با شکوه بگیرم براي تو
از دست گریه های تو راحت شدند این محل
شکوه نمیکنند به من از صدای تو
دیگر به تیغ فتنه کوفه نیاز نیست
خون مرا نوشته مدینه به پای تو
اگر میتوانی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
*امام حسن ميگه: دستم تو دستِ مادرم بود، خوشحال مي اومديم، يه وقت يه نانجيبي جلوي مادرم ايستاد، كجا داري ميري؟ امام حسن ميگه: تا چشمام رو بستم و باز كردم ديدم مادرم رويِ زمين افتاده... عجب دست سنگيني داشت نامرد، ديدم مادرم هي به خودش ميپيچه، اينقدر نامرد دستش سنگين بود ديدم گوشواره هاي مادرم شكست روي زمين افتاد...
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#کربلایی_حسین_سیب_سرخی
4_6028484876271882053.mp3
22.54M
|⇦•گرفت راهِ زنی را...
#روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱
گرفت راهِ زنی را به کوچه راهزنی
در آن محله که بسیار رهگذر دارد
بگو به دشمن مولا مرام ما این نیست
زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد
کشید و برد...زد و رفت
من نمیدانم ..
حسن دقیق تر از این ماجرا خبردارد
شبا سر به سجده میذارم فقط
تا این سِر بمونه بازم سَر به مُهر
غرورِ من و حرمتِ تو شکست
از اون کوچه اون ضربه اون وقتِ ظهر
به ما کاش اون روز نمی رسید
نامرد اصلاً انگار من و ندید
چون ترسیده بود از قیامِ تو
جوری سیلی زد که قدت خمید
اگر چه داغِ این جسارت
می مونه تو دلِ من همیشه
نمیدونست با این کبودی
نور خدا خاموش نمیشه
«آی مادر...مادر....»
دلیل دارد اگر ضربه سخت و سنگین بود
عفیفه بود و سرش بین کوچه پایین بود
*مادر ما رو بی هوا زدند.. یه آقایی صدا می زد:...*
تمام غصه ام این است پشت پا بخوری
تو هم شبیه خودم نیزه بی هوا بخوری
*بریم علقمه...یه پهلوونی زمین خورده....
بریم علقمه....یه آقایی صورت به خاک گذاشته...هی صدا می زد: آقا !بی هوا زدنم
آقا! من فکرم پیش خیمه هات بود...
گفت: اباالفضل....!*
خیلی گران تمام شد این آب خواستن
یک مشک از قبیلهٔ ما یک عمو گرفت
از آن به بعد بود صداها ضعیف شد
از آن به بعد بود که راه گلو گرفت
صدا بزن:حسین....*
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#کربلایی_مهدی_رسولی
4_5839034732133746148.mp3
4.98M
#روضه و ذکر توسل ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرای مرضیه سلام الله علیها
هرکه جانانه به پایِ غم دلبر مانده
نام او در همۀ ایام سراسر مانده
لبمان با قدحِ ساقیِ کوثر تر شد
آنچنانی که لب از بادۀ او تر مانده
کیست زهرا که درخشندهتر از خورشید است؟
ماه از شمسِ رخ اوست منور مانده
قرنها گفته شد از وصفِ مقامش اما
آنچه گفتند همه ، باز فراتر مانده
خطبهاش در وسط معرکه غوغا میکرد
شیر از غرش زهراییِ او درمانده
آنقدر دشمن او بغض علی در دل داشت
که عدو بود و دلی سخت مکدر مانده
با لگد زد به در و نعره زنان گفت : علی
این تلافیِ اُحد ، کینۀ خیبر مانده
میخ از دیدنِ این واقعه خون میبارید
شاهدم لختۀ خونی ست که بر در مانده
دود ، مسمار ، لگد ، فاطمه ، آتش ، ای وای
کمرِ صبر هم از غصه مکسر مانده
آن طرف قنفذُ و در دست غلاف آشفته
این طرف چشم حسن ، خیره به مادر مانده
دست از دامن مولا نکشد او هرگز
فاطمه پایِ علی تا دم آخر مانده
چه کنم؟! شعر به گودال تمایل دارد
دستِ من نیست اگر قافیه «سر» مانده
ته گودال اگر پیرُهنی را بُردند
جایِ آن نیزه و شمشیر به پیکر مانده
ضربه زد شمر و سرِ شیشۀ عطری افتاد
از همان لحظه ، حرم نیز معطر مانده
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج منصور ارضی
|⇦•مادر ما روز آخر.....
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده #شام_غریبان به نفس حاج سید علی حسینی نژاد •✾•
"السلام علیک یا فاطمه الزهرا س یا بنت رسول الله،یا قره عین الرسول ایتها الصدیقة شهیده السیدة الجلیله ذات الاحزان الطویله فی المدت القلیله"
*به خدا هجده سال سنی نبود که مادر رو به قبله بخوابه دست به دعا برداره "الهی عجل وفاتی سریعا المجهوله قدرهاالمخفیه قبرها المکسوره ضلعها "سلام بر اون مادر پهلو شکسته "المظلومه بعلها"
*ان شاالله رزقمون بشه یه شهادتی تو حرم مادر به سر و سینه بزنیم. ان شاالله یه همچین ایامی زنده باشیم تو حرم و حریم مادر برای مادر گریه کنیم..*
امشب دلم گرفته از آن گریه میکنم
هم ناله با امام زمان گریه میکنم
*قربون اون آقا و صاحب عزایی که تک و تنها کنار یه قبر مخفی و خاکی برا مادر عزا گرفته.. قربون امام زمانی که امشب شب یتیمی و بی مادریشه کجای عالم آقا زانوی عزا بغل کردی قربونت برم.. آقا ببین شیعیان یتیمانه برا مادرت گریه میکنن..*
یا رب رسیده شامِ غریبان یاس من
رنگ غروب و فصل خزان گریه میکنم
*آخ چه خبر بود مدینه اون روز..من میخوام دلتو یه لحظه پر بدم خونهٔ مولابگم امروز چه غوغایی بود خونهٔ آقا.. روز خونه خرابیه امیرالمومنینه ..الهی هیچ خونه ای بی مادر نشه وقتی مادر از دنیا میره خونه از هم میپاشه.. وقتی مادر از دنیا میره رکن خانه خراب میشه..*
مادر ما روز آخر بسترش را جمع کرد
گاه خنده گاه گریه همچو یک شمع کرد
*مثل امروز زینب بیدار شد این مادر خودش بستر رو جمع کرده خوشحال شد دیدن این دختر دوید زیر آسمان، خدا ممنونتم نذرهای زینب قبول کردی و مادرم رو شفا دادی..*
خانه را جارو میزدلیک لب را میگزید
روی پا نه، خویش را مثل جنازه میکشید
*اینجا مدینه نیست..اینجا باید برای غربت مادر داد زد بیقراری کرد مرهم رو دل و زخم امام زمان گذاشت*
گرد و خاک خانه را وقتی به جارو میگرفت
گاه گاهی هردو دستش را به پهلو میگرفت
*میگه زینب ایستاده نگاه میکنه میدید مادر هر از گاهی دو دست رو به پهلو میگیره با زحمت غبار خانه میگیره..*
تشنه میشد مادر آب مینوشید آن نور دو عین
آب مینوشید و زیر لب میگفت حسین
*آی مردم برا مادر باید بلند گریه کرد الهی خدا مادرتو بهت ببخشه. الهی سایه هیچ مادری از سر هیچ اولادی کم نشه اگه مادر زیر خاک داری این شبا یادش کن*
*خبر رسید به مولا بچه ها حرفی نمیتونستن بزنن فقط میگفتن بابا بیا مادرمیگه دیدن امیرالمومنین هی زمین میخوره بلند میشه..الهی خبر ندن بهت خبر مرگ عزیز سخته..کار به جایی رسیده بچه ها به سر زنان تو مسجد دویدن راوی میگه دیدم امیرالمومنین هی چند قدم میره زمین میخوره .چندبار این فاصله کمو علی زمین خورد و بلند شد.میگه دوید تو خانه کنار بستر نشست..هی صدا میزنه"یا بنت رسول الله کلمینی" با من حرف بزن فاطمه..به خدا روح از بدنم مفارغت میکنه خانوم... خانوم علی داره دق میکنه با من حرف بزن من پسر عَمِّتَم علیم.. میگن تا صدای مولا رو شنید چشماشو باز کرد." وَبَکت وَبَکاء" گریه کردن هر دو با هم این اشک ها جاری شد.. میگه گذشت دیدن امیرالمومنین این دو دست رو روی سر گذاشت "انا لله و انا الیه راجعون"حالا علی با چهار تا یتیم قد و نیم قد چه کنه..*
*غربت امیرالمومنینه امشب.. باید دق بده شیعه رو..میگه بچه هاشو جمع کرد گفت: ای نور چشمان من مادر وصیت کرده "غسلنی باللیل، کفلنی باللیل، دفنی باللیل" اگه بلند گریه کنید این نامردمان میفهمن...ببینید یه دختر چهارساله امشب چطور بغضو تو گلوش نگهداشته..اسماء میگه دیدم این بچه ها آستین به دهان عربی پشت در ایستادن..*
چرا پس بوی غربت یارب از این خانه می آید
صدای شستن فردی از این کاشانه می آید
چرا در پشت درب آن حجره نشسته چهارتن کودک
صدای ناله ی هر یک ز دل جانانه می آید
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_سید_علی_حسینی_نژاد
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده #شام_غریبان به نفس حاج سید علی حسینی نژاد•✾•
چرا از روزن در دختری دائم نظر دارد
چه میبیند که اشک آن گل دردانه می آید
*میگه دیدم آرام امیرالمومنین این بدن نحیف رو بلند کرد رو تختهٔ یک غساله گذاشت.امام صادق ع فرمود:یه شبحی از مادر به جا مونده..*
بعد از سه ماه روزدن و رو ندیدنش
وقتش شده فاطمه را رو نما کند
*میگه آرام دیدم گره چارقد رو باز کرد تا چارقد رو باز کرد دیدم علی شکست. دیدم به یه نقطه ای خیره میشه زینب جواب داد..*
بابا جون با چشم تر کبودی روشو بشور
بابا جون آهسته تر زخم های پهلو رو بشور
*میگه نگاه کردم دیدم هنوز صورت بی بی کبوده.. علی چی رو داره نگاه میکنه.. اسماء آب بریز.آقا بسه دق میکنی چشمتو بردار از این کبودی..*
دست میکشم که شاید بره کبودی روت
سخته حالا عزیزم شستن زخم پهلوت
*میگه علی دست از غسل کشید این سرو به دیوار گذاشت هی میگه...*
مریز آب روان اسماء
که دست من به زخم سینه می آید
*تا اومد بند آخر کفن رو ببنده دید بچه ها از بین در دارن التماس میکنن .. صدا زد. "هَلمّوا تزوّدوا مِن اُمّکم" میگه بچه ها ریختن رو بدن مادر..میگه دیدم این دو دست مادر یتیماشو بغل گرفته..ندا اومد علی جان ارکان و ملائکهٔ عرش به لرزه آمدن این بچه ها رو از روی بدن بردار. اولین کاری که امیرالمومنین کرد دیدن اول زینبو بغل گرفت. زینبو به سینه گذاشت.. دختره ظریفه دق میکنه.. اصلا حرفم با ملائکه ست..آی ملائکه! چنتا بچهٔ قد و نیم قد رو بدن عزیزشون دیدید بیقرار شدید..کجا بودید شما... گوشه ی خرابه.. اینجا دختر و امیرالمومنین بغل کرد گفت ظریفه حساسه دق میکنه ..آی ملائکه! کجا بودید وقتی یه سه ساله یه سر بریده بغل گرفت.. هر کجایی ناله بزن ...«یا حسین»
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_سید_علی_حسینی_نژاد
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#(فاطمیه)(۲)▪️▪️▪️🥀🥀
#روضه حضرت فاطمه زهرا(س)
#(بعداز شهادت)
گریز امام رضا (ع)
اجرا استاد احمد بهزادی
بسم الله الرحمن الرحیم...
یا رحمن و یا رحیم...
🔸بخوان دعای فرج را که یار می آید
🔸به روی دست ملائک بهار می آید
🔸بخوان دعای فرج را که یادگار علی
🔸دوباره با علم و ذوالفقار می آید
هرکجا نشستی...
اول مجلس...
همه با هم...
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
▪️دلا بیا به سرای علی سری بزنیم
▪️به خانه ای که درش سوخته دری بزنیم
▪️خبر رسیده که این روزها علی تنهاست
▪️بیا به خانه ی بی فاطمه سری بزنیم
▪️نشد برای مریض علی گلی ببریم
▪️بیا گلاب اشک به افتاده بستری بزنیم
▪️کسی به گرد یتیمان او نمیگردد
▪️بیا به شیوه ی پروانه ها پری بزنیم
▪️کنون که جان علی خفته است در دل خاک
▪️بیا زخونابه برخاک گوهری بزنیم
⬅️حالامردم مدینه راحت شدید مادرمان روکشتید دیگه صدای مادربه گوش نمی رسد اخه خودشان گفتند یاروز گریه کن یاشب خسته شدیم از گریه هات(روز) شب یتیمی بچه های مولایمان امام علی است ای کسانی که درگوشه ای ازاین مجلس نشسته ای می دونم حاجت داری گرفتاری مریۻ داری جوان داری برای هرحاجتی امدید ازمادر پهلو شکسته درخواست نماید حاجت روا میشید اول مجلس همرا بشیم با صاحب الزمان بگیم اقاجان درکجای عالم در عزای مادر نشستی همه باهم صداش بزنیم
یا صاحب الزمان ۲
⬅️ابن عباس میگه بعد شهادت بی بی فاطمه رفتم سری به امیرالمومنین بزنم همین که وارد دهلیز خانه شدم دیدم فاتح بدر و خیبر - لنگر زمین و آسمان - رو زمین نشسته - حسنین رو زانوان علی نشستن - زینبین دور بابا میگردن - حضرت با انگشت موهای زینب رو مرتب میکرد - ابن عباس میگه یه صحنه ای دیدم جگرم آتش گرفت - هرخانه ای مادر از دست میده پدر دور بچها میگرده آخ قربان😭 دردهای دلت برم آقا- نمیدانم داغ فاطمه چه کرده با امیرالمومنین که بچها دارن دور بابا میگردن اما عزادران مرگ مادربرای دخترها سخته چون مادر انیس دخترها راز دل به مادر میگه انشالا هیچ خانوادهای را داغ مادرنشان ندهدیکی ازخاطرات مادرچادورنماز که هیچ وقت یاد😭 دخترنمی ره ... میگه زینب رفت چادر مادر رو پوشید اومد جلو بابا راه میرفت - بابا جان ببین شبیه مادرم شدم یا نه آخ قربان دردهای دلت برم بی بی - میخواد دل بابا روشاد کنه )همه ما می دونیم دخترها علاقه ی زیادی به بابا دارند ومعرف هستدبه بابای انشالا هیچ خانواده ای را داغ بابا نشان ندهد😭😭
یادشهدا امام شهدا اموات جمع حاضرا ازاین مجلس ومحفل فیض ببرندایام شهادت بی بی دوعالم زهرای مرضیه است میدونم کسانی هستند که درگوشه ای از این مجلس نشسته اند گرفتارند حاجت دارند مریض دارند به هرنیتی آمده انشالا حاجت روابشید
اما آقاجان علی بن موسی الرضا سرشما دردامن حضرت جواد بود که جان دادی مادرت زهرای مرضیه نیز کنار امیر المومنین وصیت نمود کنار امیرالمومنین مطالبش را بیان کردآقاجان توغریب بودی😭 دراتاق تنها بودی مادت زهرای مرضیه هم آن😭 لحظه آخر تنها بود که جان داد اسما میگه هیچ کس داخل اتاق نبودتنهای تنها بود امام علی مسجد بود بچه ها کنار قبر پیامبر بودند دخترها خانه ی هاشمیه بودند وقتی آمدند دیدند بی مادر شدند خودشان انداختند روی بدن مادر ابا عبدالله صورت راروی پای مادر گذاشت مادرجان من حسینم😭 مادرجان چه قدررنج کشیدی که حاضرشدی بچه هایت درکودکی یتیم شوند چه قدررنج کشیدی که برای مرگ خوددعا کردی😭😭
دیشب دعا کردی خدا جانت بگیرد
امشب دعا کن دخترت زینب بمیرد
لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
تایپ مداح اهل بیت (ع)احمدبهزادی✍
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#روضه
#روضه_دفتری حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
🔸برتو ای ام البنین مادر روضه صلوات
🔸بر مادر با وفــای ســـــقا صلوات
🔸رخسارِ مه و ستاره ها را صلوات
🔸آن چهار شهید و مادر پاک سرشت
🔸بر گلشــــن و باغبانِ والا صلوات
🍀لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم، حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیر،
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ، ذُو الْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ ، و اَتُوبُ اِلَیه🍀
اجرومزده شما عزیزان با فاطمه زهر(س) انشاالله حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشاالله امشب بریم درخونه خانم ام البنین
آی حاجت دارا..مریض دارا..آی جوون دارا..
تویی که آرزو داری حرم اباالفضل رو ببینی.امشب
دامن مادر ابالفضل رو بگیر..
دامن اباالفضل رو بگیر..باب الحوائجه..
درسته کربلا دستاشو ازبدن جدا کردن
اما دست عالمی رو گرفته..
آقا خودش ناامید شد اماکسی را نا امید از در خونش رد نمی کنه
مادرش ام البنین هم همینطوره..
اینا از خانواده کرمند..
از خانواده لطف و احسانند..
هر کی بیاد در خونشون دست خالی برش نمیگردونند..
⬅️فقیری هرسال یه شب می اومد مدینه..در خانه ابالفضل..خرجی یک سالش رو از دست ابالفضل میگرفت و میرفت..
یه سال اومد مدینه درِ خانهٔ ام البنینو زد..
کنیز درو بازکرد..پرسید با کی کار داری..فقیر گفت برو به مولا و آقات بگو بیاد..
من با یه آقایی کار دارم اسمش رو نمیدونم..
ولی هرسال میام خرجی یکسالمو میگیرم و میرَم..
(گفت نشونی بده ببینم آقات کیه؟)
مرد فقیر گفت:اسمشو نمیدونم ولی آقای رشیدی بود..بلند بالا.. خیلی زیبا..خیلی مهربان..
⏪کنیز برگشت منزل
مادر ابالفضل بیبی پرسید کی بود پشت در؟
صدا زد خانم جان فقیری بود که هر سال می اومد خرجی یک سالشو از آقام عباس میگرفت..
خانم جان حالا که آقام نیست..شروع کرد گریه کردن..
یه وقت ام البنین صدا زد حالا که عباسم نیست.. منه مادرش هستم..
نمیزارم کسی از در خونه ابالفضلم نا امید برگرده..عباسم ناراحت میشه
بی بی فرمودند هر چی زیورالات تو خونه است بیارین بدین دست فقیر..
یه وقت دیدن ناراحت سرشو به دیوار گذاشت.😭
(چرا ناراحتی بگیرو برو)
صدا زد من به بهانه دیدن آقام می اومدم
من عاشق عباسم.(من برای پول نیامدم
اومدم دست و بازوی آقام ابالفضل رو ببوسم..
یه لحظه بگین آقام. خودش بیاد.
یه وقت نگاه کرد دید صدای شیون زنها بلند شد..چی شده
(چرا گریه میکنید؟(امان امان)
خانم صدا زد آی مرد دیر اومدی..
کربلا دستای ابالفضلمو از بدن جدا کردند..😭
آخ عمود آهن به فرقش زدند..
تیر به چشم نازنین پسرم زدند..
آخ تو کربلا شهیدش کردند.
داغشو به دل حسین گذاشتند..
الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
التماس دعا
#احمد بهزادی
🏴🏴🏴🏴🏴
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
4_5798539272206158843.mp3
3.04M
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج میثم مطیعی
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج میثم مطیعی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
✨یادته اون لحظۀ آخر بابات
✨گفت به جز،بچههای فاطمه
✨باقی برن، اما تو عبّاس بمون
✨یادته؟ ،من خوبِ خوب یادمه
*ام البنین داره با پسر صحبت میکنه.... یادته به همه گفت برن بیرون؛عباس بمونه...*
✨یادته اون لحظۀ آخر بابات
✨گفت به جز،بچههای فاطمه
✨باقی برن، اما تو عبّاس بمون
✨یادته؟ ،من خوبِ خوب یادمه
✨مُزد کنیزیهام بود
✨فاطمه شد مادرت
*آخه میگن علقمه مادرِ عباس اومد، اما زهرا بود...زهرا اومد بغل باز کرد گفت:پسرم...
✨علقمه بوی گل یاس میاد
✨صدایِ مادر عباس میاد
✨مُزد کنیزیهام بود
✨فاطمه شد مادرت
✨چه افتخاری کردم
✨شاید نشه باورت
✨فخرم این بود، میگفتن
✨بچّههای علی بِت برادر
✨مادر هستم،برای،اونکه
✨زهرا براش بوده مادر
✨واویلا....واویلا...
*قربونت برم با چه افتخاری بچه هاتو فرستادی کربلا... تو هم اگر زرنگ باشی همین امشب اربعینتو میگیری و میری کربلا....*
💥کنار قدم هایِ جابر
💥سوی نینوا رهسپاریم
💥ستون های این جاده را ما
💥به شوق حرم میشماریم
💥 شبیه رباب و سکینه
💥برای شما بی قراریم
💥از این سختی و دوری راه
💥به شوق تو باکی نداریم
💥فدایی زینب،پر ازشوق و عشقیم
💥اگرکه خدا خواست،بزودی دمشقیم
لبیکَ یابن الحیدر ..
⬅️*اونجایی که گفتم «شبیه رباب و سکینه،برای شما بی قراریم» یکی از بی قراریای سکینه رو بگم .... بی بی جان ام البنین ! مقاتل نوشتن امام حسین به هزار زحمت از کنار علقمه بلند شد .... تنها برگشت ...
⏺آخه سعی کرد این بدنُ جمع کنه ... نشد .... عباس لحظه های آخر صدا زد : «یا اَخی ماتُرید منّی» میخوای با من چه کنی ؟ منو به خیمه ها نبر .... میدونید امام حسین چه جوری برگشت؟ «و رَجَعَ الحسَین منکَسِراً، حزیناً، باکیاً....» دیدند آقا داره برمیگرده سمت خیمه ها .... کمرش خم شده .... داره گریه ...
⬅️«یُکَفکِفُ دُموعَه بِکُمِّه...» هی با آستین اشکاشُ پاک میکنه ... زن ها اومدن دورشو گرفتن .... سکینه آمد یه سوال کرد .... «وَ سألَتهُ عَن عَمِّها ...» بابا عمو کجاست؟
🔰«فَاَخبَرَها بِقَتلِه...» دخترم! دستای عموتو بریدن .... دخترم تیر به چشماش زدن .... دخترم! تیر به مشکش زدن .... دخترم ! با عمود آهن به سرش زدن ....
(چی فکر کردی؟! اگر در مقاتل معتبر ندیده بودم نمیگفتم ....) پاشو قطع کردن .... (میدونید چی شد؟)
میگه زن ها شروع کردن بلند بلند گریه کردن .... (خب این طبیعیه ... اشکالی هم نداره ... زن ها دلشون رقیقه .... اما نوشته)
⚜«وَ بَکَی الحُسَین مَعَهُنَّ ....» لشکر دشمن نگاه کرد .... دید امام حسین بین زن ها ایستاده داره بلند بلند گریه میکنه ....حسین.....*
وقتی گرفت دستتو اون روز بابات، یادته؟، گریه ش گرفت آسمون
گفت که حسینم رو سپردم به تو،بعد از این،جون تو و جون اون
حالا بگو کو حسین؟، زینب برا چی تنهاست؟
*عباس! قرارمون این نبود....قرار نبود زینب تنها برگرده....*
حالا بگو کو حسین؟،زینب برا چی تنهاست؟
به دختر پیمبر، بگم عزیزش کجاست؟
کاش نپرسه،پیمبر، پس کجاست روشنیِ دو دیده ام؟
کاشکی حیدر، نخواد که، بِش بگم تو مدینه چی دیدم؟
واویلا....واویلا....
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
319.3K
#روضه ونوحه
#حضرت_ام_البنین_س
#مداح_آقای_کربلایی_محمود_سلطانی👌😭
◾️◾️◾️
عزیزم حسین(ع)
پسرهای مرا کشتند! دیگر
مسلمانان مرا مادر نخوانید
پریشانم پریشانم پریشان
مرا أم البنین دیگر نخوانید
شنیدم دستِ عباسم قلم شد
به خاک افتاد با پیشانی از زین
بشیر از کربلا آورده سوغات
برایم صد هزاران داغِ سنگین
دلم آشوب شد، قلبم تکان خورد
شد آن لحظه که مَشکش تیرباران
حلالم کن شدم شرمندهٔ تو...
«علیِ مرتضی ای شاه مردان»
شنیدم قامتش شد إرباً إربا
میانِ روضه می میرم بزودی
چه بد کشتندعلیِ اکبرم(ع) را
«اگر دردم یکی بودی چه بودی»؟!
بمیرم!...ضربه هایِ کُندِ خنجر
دلیل گریهٔ چشم ترم شد
حسینم(ع) عاقبت لب تشنه جان داد
«فلک دیدی چه خاکی بر سرم شد»؟!
دلش آشفته شد؛ شد بی برادر
فدای زینبم(س) تنهایِ تنها...
لب گودال، آن لحظه که میخوانْد
«گلی گم کرده ام می جویم او را»
کنار پیکرِ بی سر، گمانم
چنین گفته ست بی صبرانه، ممتد
«من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد»
نبودم تا ببوسم صورتش را
شنیدم داشته حالِ وخیمی
رقیه(س) سخت سیلی خورده از زجر(لع)
«یتیمی درد بی درمان یتیمی»
منِ أم البنین را پیر کرده
غم ِ طفلِ رباب و اینکه شبها-
-میان خواب میگوید عزیزم...
لالالالا لالالالا لالالا!
مرضیه عاطفی
#شعر_شهادت_ام_الادب #شعر_شهادت_ام_العباس #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_ام_البنین
◾️◾️◾️
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
#مناجات و #روضه جانسوز_
حضرت اباعبدالله علیه السلام _ ویژه شب جمعه _
شب های جمعه فاطمه،با سوز و آه و واهمه
آید به دشت کربلا گردد به دور قتلگاه
گویید حسین من چه شد،نور دوعین من چه شد
*شب زیارتی ابی عبدالله ست،آسمان هم با ما در این ساعت بر ابی عبدالله گریه کنه . فرمود فاطمه جان ، همه چشم ها قیامت گریانه غیر ازاون چشمی که بر حسین تو گریه کنه وقتی جبریل خبر شهادت ابی عبدالله رو به پیغمبر داد، همون لحظه ی ولادت، پیغمبر گریه کرد دستور امد این خبر و باید به مادرش فاطمه هم بدی،کدوم فاطمه؟همون فاطمه ای که "وَوَضَعَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا" حسین و به سختی به دنیا آورده، تا پیغمبر به فاطمه خبر داد دخترم این بچه ای که تازه از تو به دنیا اومده این فرزندت و کربلا غریبانه میکشند "بَکَتْ فَاطِمَةُ بُکَاءً شَدِیداً" ان شالله بی بی دوعالم شفاعت همتون رو کنه میگه اینا مجلس روضه حسینمو ترک نکردند نذاشتند جلسه روضه حسینم بی رونق باشه بگو فاطمه جان شاهد باش .
تا زهرا گریه کرد همون جا پرسید: بابا روزی که حسینمو میکشن شما زنده ای یا نه فرمود: نه دخترم، من مادرش هستم یا نه؟ نه دخترم، باباش علی هست یا نه؟ نه دخترم، گریه زهرا بیشتر شد عرضه داشت "یَا أَبَهْ فَمَاْ یَبْکِی عَلَیْهِ؟"اگه ما نیستیم پس کی بر حسین من گریه میکنه؟فرمود: دخترم غصه نخور امتی میان نسلی بعد نسلی بر حسین تو زار میزنند گریه میکنند، تا این بشارت و داد گل لبخند بر چهره فاطمه نقش بست، پیغمبر فرمود:زهرا جان باید یه قولی به من بدی بابا، چیه بابا؟ دخترم تو باید از زنهای گریه کنشون شفاعت کنی .... منم قیامت از مرد هاشون شفاعت کنم ...."
یعنی با این گریه تو مشمول شفاعت پیغمبر و فاطمه ای" آماده ای یا نه؟بریم کنار گودال....
"فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً وَضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ" یه نگاه کرد دید همه یاراش رو زمین افتادن خسته شد،تکیه به نیزه داد بلکه لحظه ای استراحت کنه،نانجیبی چنان با سنگ به پیشانی حضرت زد.... خون تمام پیشانی رو فرا گرفت ...
شهدا هم با ما گریه کنند ....
ابی عبدالله هرچه کرد نتونست خون پیشانی رو بند بیاره،یا اللعجب این لباس عربی رو بالا زد .... بلکه بتونه خون پیشانی رو بند بیاره،اینجا بود سپیدی سینه حسین نمایان شد .... یه ظالمی با تیر سه شعبه چنان به قلب حسین..... دیگه نتونست تیر و از مقابل در بیاره خون مثل ناودان داره فواره میزنه ... دیدن ابی عبدالله میگه بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله دیگه نتونست دوام بیاره چنان با صورت به زمین افتاد همه بگیم یا حسین ......
*صل الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله*
با همین حال خوشت شب زیارتی ابی عبدالله است حالا که چشمت گریان شده امام صادق علیه السلام فرمود:ابی عبدالله به گریه کن هاش نظر میکنه الان ابی عبدالله داره به تک تکمون نظر میکنه فرمود اثر این نظر حسینم اینه برا گریه کن هاش خود حسین استغفار میکنه حالا میخوای نامتو جزو زایرینش هم بنویسن یا نه ؟؟ به نیابت هم همه شهدامون شهدای این مکان مقدس شهدایی که خانواده هاشون شرف حضور دارند بالاخص شهدای گمنام عرض سلام کن از همه التماس دعا :
🍂✨🍂اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
4_5965380622598805815.mp3
4.13M
|⇦الا مادر...
#روضه وتوسل ویژهٔ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج امیر عباسی✾
|⇦
الا مادر به قربون جمالت
رخ چون بدر و ابروی هلالت
عباس من شنیدم کام عطشان
جان سپردی ...
*خیلی چیزا به من گفتن ، یه دونه اش این بود ، عباسم ...*
شنیدم کام عطشان جان سپردی
گُل اُم البنین شیرم حلالت
شنیدم دست هایت را بُریدن
شنیدم چشم نازت را دریدن
چو طفلان این خبرها را شنیدن
همه از هم خجالت میکشیدن
*شاید گفته باشه، بشیر، باورم نمیشه عمود به فرق عباس زدن ؟! مگه میتونستن به این راحتی این کار رو کنن ؟! اول گفت، خانم، دستاشو جدا کردن کنار علقمه ... بعد یه نانجیبی تیر به چشمش زد ... وای ... اما یه وقت یه نانجیبی صدا زد، اونی که از صبح همه ی لشگر کوفه رو در رعب و وحشت نگه داشته، تویی ؟؟ صدا زد نانجیب الان که دست ندارم اومدی ؟؟ الان که تیر به چشمم زدن اومدی ؟ ... عباس من که دست دارم، ... یه وقت چنان با عمود آهنین به فرق عباس ... صدای نالش بلند شد، داداش ... داداش دیگه برادرت رو دریاب... این صدا رو به کربلا برسون همه با هم.... ان شاالله شهدا ، گذشتگان امام راحل فیض ببرن صدا رو به کربلا برسان بگو یا حسین ...*
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
|⇦•نشستم روی خاکِ ..
#روضه و توسل، ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید مهدی حسینی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
صَل الله عَلَيْكَ يا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ یا قَمرَالعَشیره ..
نشستم روی خاکِ آرزوهایم
بغل کردم خیالی از مزارت را
اگر چه قابِ این خاک از تنت خالیست
نسیم آورده از مقتل غبارت را
اگر سوسوی چشمان ترم کم شد
اگر تسبیحِ تربت خیسِ اشکم شد
نشستم میشمارم با نفسهایم
شمارِ زخمهای بیشمارت را
شنیدم پَر زدی دستت زمین افتاد
تو بالا رفتی و اُمالبنین افتاد
به عرشِ خیمهها با مشک میرفتی
که تیری آرزوی آبدارت را ...
زد و بیآرزو بر خاک افتادی
تنِ خود را به دستِ نیزهها دادی
صدای نوحۀ ادرک اخایت گفت
زیارت کرده زهرا نیزهزارت را
کنار رود، اما تشنه لب بودی
به جای آب، سقای ادب بودی
تو دریازادهای؛ هر چند بیآبی
نمیسنجند، با مشکت عیارت را
*مادر داره روضه میخونه ها ..*
اگر میشد به جایت آب میبُردم
به جای قلبِ مشکت تیر میخوردم
به پای آرزوهای تو میمردم
نمیدیدم نگاهِ شرمسارت را
اگر میشد به جنگِ تیر میرفتم
به زیر کوهی از شمشیر میرفتم
که حتی نشکند آیینۀ چشمت
نبیند هیچ سنگی انکسارت را
به من پیکِ اجل نزدیک شد رفتی
تمام آسمان تاریک شد رفتی
شده «امُّالقَمر»؛ «امُّالبُکا» بی تو
ببین ای ماه، ابرِ در مدارت را
اگر چه قدّم از داغت خمید آخر
ولی مادر به رویایش رسید آخر
که شد اُمالبنین «اُمالشهید» آخر
ببر حالا کنارت داغدارت را
شاعر: رضا قاسمی
چهار صورت قبر درست کرده بود .. پشتِ بقیع برا همدیگه روضه میخواندن .. (1) یه گوشه از روضه رو خانم زینب میخواند (زبان حال)، یه گوشه از روضه رو اُم البنین .. یه وقت سکینه بلند میشد؛ اُم البنین من شرمندهام .. من بودم مشکُ رو دوشِ عباس گذاشتم «فَسَمَعَ الأَطفَالُ يُنادُونَ العَطَشَ اَلعَطَشَ فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ ..» (2) زینب سلام الله صدا میزد ام البنین شما که نبودی فقط شنیدی چه گذشت کربلا .. انقدر برا عباس و حسین داری ناله میزنی .. ام البنین داغ عباس با دلِ حسین کاری کرد .. روزِ عاشورا هر شهیدی رویِ زمین می افتاد اول حسینم میومد دم خیمۀ زن ها ما رو سر سلامتی میداد .. اما وقتی عباس رو زمین افتاد .. انگار دیگه کاری از حسینم بر نمیومد صدا زد .. «و قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي ..» (2) زینب به بچه ها بگو آماده اسارت بشن ..
کربُبَلا نبودم حیف،
داغش تو سینهم مونده
ولی همه روضهها رو
زینب برا من خونده
مادر؛ چشماتُ دوست داشتم
عباس؛ غریبیتُ قربون
دستی نداشتی از چشمت
تیرُ و بکشی بیرون ..
چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات
چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات
چشمتُ و زدن دیگه نگی چَشم به آقات
امیدِ مادرت بودی
رفتی و من آشفتهام
نیستی زیرِ بال و پرم
خیلی زمین می اُفتم
قدِ رشیدُ و زهراییت
نورِ نگاهِ خستهم بود
بازوی حیدری تو
عصایِ دستم بود ..
دستتُ و زدن، بیفته روی خاک علم
دستتُ زدن، راحت برن سمتِ حرم
دستتُ زدن، قامت آقا بشه خم
چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات
چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات
چشمتُ و زدن دیگه نگی چشم به آقات
یاقمرالعشیره ، عباس عباس عباس ..
منابع:
(مربوط به روضه خوانی حضرت ام البنین در رثای امام حسین(ع) و شهدای کربلا:)
1)مقاتل الطالبیین، ۱۳۶۸ق، ص۸۵
ریاحین الشریعه، ۱۳۶۴ش، ج۳، ص۲۹۳
حسون، اعلام النساء، ص۴۹۶-۴۹۷
2)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
4_5976506898587847259.mp3
13.8M
|⇦•نشستم روی خاکِ ..
#روضه و توسل، ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید مهدی حسینی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
|⇦•ام البنین شدم...
#روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج رضا گرمابی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
"لا حول و لاقوة الا بالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر"
ام البنین شدم که شوم یاور حسین
تا گل بیاورم، بشود پرپر حسین
قصدم نبود اینکه شوم مادر حسین
هستند دختران علی در بر حسین
هستند مثل مادرشان مضطر حسین
*وقتی میخواست کاروان حرکت کنه، دیدن ام البنین اومد زانو زد جلو ابی عبدالله..*
عهدی ست بین ام بنین و خدای خود
غیر از رضای دوست نخواهم برای خود
من دل نبسته ام به دلِ بچه های خود
اصلا حسین و زینب و کلثوم جای خود
عباس من فدای علی اصغر حسین
گفت آقا..
شرمنده ام نشد سپر مجتبی شوند
قسمت نبود زودتر از این فدا شوند
حالا بناست راهی دشت بلا شوند
حتی اگر که تک تک شان سر جدا شوند
جای گلایه نیست، فدای سر حسین
هر چند او دگر پسر خویش را ندید
*الهی قربونت برم مادر یا ام البنین، بخدا خیلی از تو این روضه حاجت گرفتن، اگر کاری داشتن گره خیلی کوری داشتن به دست با کفایت ام البنین حاجت گرفتن، مادر ابالفضله، مگر میشه نگاه نکنه..*
هر چند او دگر پسر خویش را ندید
اما غمین نبود که عباس شد شهید
*برا این غمگین نبود که عباسشو کشتن..*
دق کرد بعد از آنکه به او این خبر رسید
بودند دیو و دد همه سيراب و میمکید
خاتم ز قحط آب لب انور حسین
کارش دگر نشستنِ در آفتاب شد
آب زلال در نظر او مذاب شد
شرمنده ی نگاه غریب رباب شد
از اینکه هم قبیله ی شمر است آب شد
رو میگرفت نزد دو تا خواهر حسین
دیگر مدینه خنده به لب های او ندید
او نیز مثل زینب کبری قدش خمید
گرچه صبور بود کم آورد تا شنید
یک مرد بی حیا وسط مجلس یزید
با دست اشاره کرد سوی دختر حسین
شام یک محشر کبری ست، کجایی عباس؟
خواهرت بی کس و تنهاست، کجایی عباس؟
به نوامیس خدا پیر و جوان خندیدند
آستین معجر زن هاست، کجایی عباس؟
گاهی از طشت غضب کن که نگاهم نکنند
بی حیا روبروی ماست، کجایی عباس؟
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
روضه خانگی - حضرت ام البنین(س) - 1387.mp3
9.22M
|⇦•ام البنین شدم.....
#روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج رضا گرمابی •✾•
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاجمحمد رضا بذری
●━━━━━━───────
*امام معصوم زمان ام البنین امام سجاد علیه السلامه بعد کربلا، دیدید بعضی روزای خاص جمع میشن میرن دیدن بزرگی تو مناسبتها، مدینه هم اینطور بود جمع میشدند میرفتند در خونه امام سجاد،عیدی بود، مناسبتی بود.. عبیدالله فرزند عباس ابن علی اومد پیش مادربزرگ، گفت مادربزرگ عید هست میخوام برم محضر امام سجاد یه لباسی به من بده درشان جلسه باشه.. نوشتند خانم ام البنین لباس عباس رو نگه داشته بود، لباس نویی بود. اون لباس رو تن آقازاده کرد.آقا زاده وارد مجلس شد امام سجاد تا قامت عبیدالله رو دید آنقدر گریه کرد..گفتند: یابن رسول الله چرا اینقدر گریه می کنید؟ فرمود: لباس باباش رو تنش کردند..*
غم ِدل ام بنینه غمت
روضهٔ بازه چهره ی درهمت
خیلی عوض شدی عزیز دلم
منو حلال کن که اگه نشناختمت
*روز اول فاطمیات وارد مدینه شدندجمع شدن سادات شروع کردن گریه کردن..نقل میگه وارد مدینه شدن زینب کبری سلام الله علیها برای تسلیت رفت منزل خانم ام البنین. دسته عزا راه افتاد رفتند برای عرض تسلیت. عرض تسلیتها که تمام شد حالا زینب خودش مجلس گرفته..اولین روزه وارد مدینه شدن. سادات وارد خانه ی زینب کبری شدن برای عرض تسلیت..همه داخل گریه می کردن.. یه وقت دیدند از پشت دیوار یکی داره ناله میزنه سر به دیوار گذاشته گریه میکنه.. گفتند زیینب جان یکی پشت دیواره هر چی اصرار کردیم داخل خانه نمیاد. زینب کبری اومد بیرون دید خانم ام البنین سر به دیوار گذاشته، مادر جان بیا داخل.. میگفت نه امروز، روز ساداته روز فاطمیاته..من فردا میام من کنیز این خانواده ام.. اجازه بدین همین پشت در گریه کنم. بغلش کرد مادر و... حالا ام البنین شروع کرد گفت: زینب جان !
غمِ دل امّ بنینه غمت
روضه ی بازه چهره ی درهمت
خیلی عوض شدی عزیز دلم
منو حلال کن اگه نشناختمت
اشک غریبی توی چشمام نشست
مثل سر تو پشت من هم شکست
زینبم بیا بگو دروغه اینکه میگن
حرمله دستاتو بست
گفت حقیقته انگاری خواب نبودم
ناراحتم پیش رباب نبودم
بدجوری آبرو ریزی کرده شمر
کاشکی من از بنی کِلاب نبودم
*زینب جان شنیدم برای عباسم امان نامه آوردند..*
آسمونم رو بی قمر کی دیده
پروانه رو بدون پر کی دیده
ام بنین بهم نگن حق دارن
ام بنین بی پسر کی دیده
سراغتو از این و اون می گیرم
جونی ندارم ولی جون می گیرم
حالا که مادر نداره حسینم
خودم میام براش زبون میگیرم
*وقتی بشیر روبروش قرار گرفت گفت: خانم جعفرتو کشتند.. فرمود: "اخبرنی عن الحسین" از حسینم چه خبر؟ دونه دونه رو اسم برد. گفت: الان بگم عباس خانم جون میده..خانم عباستم کشتند گفت:بسه اسم بچه هامو نبر همه کس و کارم اولادم وهر چی تو آسمون و زمینه فدای حسین...حسینم کجاست؟ گفت: "قُتل الحسین" حسینتم کشتند.. نشست روی زمین هی به سینه می زد مادر برات بمیره.*
گفتی تموم دشت رو دشمن گرفت
تک تک بچه هامو از من گرفت
زینب من بگو کی اومد آخر
سر حسین روی به دامن گرفت؟
گفت مردم شهر سر به سرم نذارید
زخم زبون رو جگرم نذارید
تموم زندگیم فدا حسینه
گریه امو پای پسرم نذارید
غمم ربابه که به غم اسیره
طفل خیالیشو رو دست می گیره
شبا هی از خواب میپره و میگه
آبش بدید آبش ندید میمیره
سقای دشت کربلا دلواپسم کردی
یک خیمه گاه چشم انتظارن برنمی گردی
غصه نخور عیبی نداره زده رقیه قید آب و
خودم جوابشونو میدم نخور تو غصه ی رباب و
«ای وای علمدارم اباالفضل»
*اومد زینب رو بغل کرد گفت: زینب جان زنای مدینه چی دارن میگن ،میگن زینب گفته کربلا به فرق عباسم عمود آهنین زدند. خودشو انداخت بغل ام البنین گفت مادر حق داری قبول نکنی عباس بچه شیر علی بود اما یه چیز بگم اول دستاشو بریدند بعد عمود زدند... «ای حسین»*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#وفات_حضرت_ام_البنین
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#حاج_محمد_بذری
#بازگشت_به_مدینه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
روضـــه - حاج محمدرضا بذری.mp3
24.12M
|⇦•جان بر لبم رسیده.....
#روضه #حضرت_ام_البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج محمد رضا بذری
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#روضه
#روضه دفتری_حضرت_ام_البنین(ع)
#گریز به امام حسن مجتبی علیه السلام
بسم الله الرحمن ارحیم
یا رحمن یا رحیم
اللهمصلعلیفاطمةوابیهاوبعلهاوبنیهاوالسرالمستودعفیهابعددمااحاطبهیعلمک
اجرومزده شما عزیزان با فاطمه زهر(س) انشاالله حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشاالله امشب بریم درخونه خانم ام البنین
آی حاجت دارا..مریض دارا..آی جوون دارا..
تویی که آرزو داری حرم اباالفضل رو ببینی.امشب
دامن مادر ابالفضل رو بگیر..
دامن اباالفضل رو بگیر..باب الحوائجه..
درسته کربلا دستاشو ازبدن جداکردن
اما دست عالمی رو گرفته..
آقا خودش ناامید شد اماکسی را نا امید از در خونش رد نمی کنه
مادرش ام البنین هم همینطوره..
اینا از خانواده کرمند..
از خانواده لطف و احسانند..
هر کی بیاد در خونشون دست خالی برش نمیگردونند..
⬅️فقیری هرسال یه شب می اومد مدینه..در خانه ابالفضل..خرجی یک سالش رو از دست ابالفضل میگرفت و میرفت..
یه سال اومد مدینه درِ خانهٔ ام البنینو زد..
کنیز درو بازکرد..پرسید با کی کار داری..فقیر گفت برو به مولا و آقات بگو بیاد..
من با یه آقایی کار دارم اسمش رو نمیدونم..
ولی هرسال میام خرجی یکسالمو میگیرم و میرَم..
(گفت نشونی بده ببینم آقات کیه؟)
مرد فقیر گفت:اسمشو نمیدونم ولی آقای رشیدی بود..بلند بالا.. خیلی زیبا..خیلی مهربان..
⏪کنیز برگشت منزل
مادر ابالفضل بیبی پرسید کی بود پشت در؟
صدا زد خانم جان فقیری بود که هر سال می اومد خرجی یک سالشو از آقام عباس میگرفت..
خانم جان حالا که آقام نیست..شروع کرد گریه کردن..
یه وقت ام البنین صدا زد حالا که عباسم نیست.. منه مادرش هستم..
نمیزارم کسی از در خونه ابالفضلم نا امید برگرده..عباسم ناراحت میشه
بی بی فرمودند هر چی زیورالات تو خونه است بیارین بدین دست فقیر..
یه وقت دیدن ناراحت سرشو به دیوار گذاشت.😭
(چرا ناراحتی بگیرو برو)
صدا زد من به بهانه دیدن آقام می اومدم
من عاشق عباسم.(من برای پول نیامدم
اومدم دست و بازوی آقام ابالفضل رو ببوسم..
یه لحظه بگین آقام. خودش بیاد.
یه وقت نگاه کرد دید صدای شیون زنها بلند شد..چی شده
(چرا گریه میکنید؟(امان امان)
خانم صدا زد آی مرد دیر اومدی..
کربلا دستای ابالفضلمو از بدن جدا کردند..😭
آخ عمود آهن به فرقش زدند..
تیر به چشم نازنین پسرم زدند..
آخ تو کربلا شهیدش کردند.
داغشو به دل حسین گذاشتند..
یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر کسانی که بین من وشما بودند
حالا جایشان بین من وشما خالیست
پدران ومادران که از دنیا رفتند فیض ببرندگریزی هم داشته باشیم به روضه کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) همه اموات فیض ببرند فقط یک لحظه رایاد کنیم آن لحظه ای که آقا عبدالله
نشست کنار بدن تیر خورده برادرش امام حسن.. انشاالله داغ برادر نبینی
چه صحنه ای دید..
شروع کرد ناله زدن..
(دشتی)
◼️برای تو دلم دارد بهانه
◼️گرفت از آه من آتش زبانه
◼️به زیرلبحسیناینگونه میگفت
◼️الهی دفن می گشتی شبانه
الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
احمد بهزادی
التماس دعا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
سخنرانی درباره املبنین مرحوم کافی(1)(1).mp3
704.7K
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ زوجه امیرالمومنین
#روضه #مرثیه
🍃▪️🍃▪️🍃▪️
#استاد_کافی
#مرثبه حضرت ام البنین سلام الله علیها
#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
#۱۳ جمادی الثانی رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها
1_794755735.mp3
2.53M
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ زوجه امیرالمومنین
#روضه #مرثیه
▪️🥀▪️🥀▪️🥀
#استاد_عالی
#مرثبه حضرت ام البنین سلام الله علیها
گریز به روضه #حضرت_ابوالفضل علیه السلام
#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
#۱۳ جمادی الثانی رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها
#روضه وفات حضرت زینب سلام الله علیها
🍁🍁🍁▪️🍁🍁🍁
کجایی حسین کجایی که موندم ازت بی خبر
کجایی حسین بیا و منم رو ببر همسفر
کجایی داداش دیگه خواهرت پیر شده یا حسین
کجایی داداش همین حالاشم دیر شده یا حسین
بیا و ببین کبوده کبوده کبودم هنوز
اسیرم هنوز توی کوچه های یهودم هنوز
سرت روی نی دلم رو به دنبال تو می کشوند
سرت روی نی برای من خسته قران بخون
*
من کی ام انگشتر زیبای عصمت را نگینم
آفتابی بر فراز دوش ختم المرسلینم
گوهر نابی به دست رحمت للعالمینم
ریسمان محکمی در پنجه حبل المتینم
بازوی مشکل گشای فاطمه در استینم
اسمان عصمتی در حلقه چشم زمینم
من گرامی دختر مولا امیر المومنینم
*
از ولادت جای در اغوش پیغمبر گرفتم
تا گشودم دیده خود را دل از حیدر گرفتم
نقش گل پیوسته از گلبوسه مادر گرفتم
روح ثارالله را با یک نظر در بر گرفتم
انچه را می خواستم از دامن کوثر گرفتم
مصطفی می خواند بر گوش ایه فتح المبینم
من گرامی دختر مولا امیر المومنینم
*
ماه و خورشید ولادت را به دامن کوکبم من
با اسارت مظهر ازادگی در مکتبم من
زیور دامان عصمت زینت ام ابم من
افتاب دامن زهرا در اغوش شبم من
مثل مادر تا سحر در ذکر یا ربم من
روح میگیرد دعا از نغمه های دلنشینم
من گرامی دختر مولا امیر المومنینم
*
در سنین کودکی داغ رسول الله دیدم
بعد چندی ناله مادر ز پشت در شنیدم
او به دنبال علی من نیز دنبالش دویدم
نله از دل پنجه در رخ از اغم بابا کشیدم
جامه جان در عزای مجتبی از هم دریدم
داغ روی داغ بنشستی به قلب نازنینم
من گرامی دختر مولا امیر المومنینم
***
صبر کردم تا شبی تاریک و ارام از مدینه
بار بستم از برای کربلا با سوز سینه
افتاب و ماه من با اختران بی قرینه
ام کلثوم و رباب و فاطمه نجمه سکینه
بدرقه ام البنین کردند و لیلای حزینه
اشکشان میبود از یسار و در یمینم
من گرامی دختر مولا امیر المومنینم
*
نیم روزی داغ روی داغ دیدم صبر کردم
بین دشمن از حسینم دل بریدم صبر کردم
از هزاران زخم او گلبوسه چیدم صبر کردم
جسم پاره پاره را در بر کشیدم صبر کردم
کوه غم بردم هلال اسا خمیدم صبر کردم
صبر هم بی تاب شد از صبر ایوب افرینم
من گرامی دختر مولا امیر المومنینم
*
از امیرالموم در کوفه استمداد کردم
لب گشودم مثل زهرا و خدا را یاد کردم
کوفه را از خطبه گرمم حسین اباد کردم
خود اسیری رفتم و اسلام را ازاد کردم
در هزاران موج غم قلب علی را شاد کردم
احمد و زهرا و حیدر هر سه گفتند افرینم
من گرامی دختر مولا امیر المومنینم
*
خواب دشمن را به مرگ و ذلتش تعبیر کردم
با زبان حیدری کار دو صد شمشیر کردم
دختر شیرم که در ان بیشه کار شیر کردم
راس ثارالله را وادار بر تکبیر کردم
او فراز نیزه قران خواند و من تفسیر کردم
گاه با نطق بیانم گاه با خون جبینم
من گرامی دختر مولا امیر المومنینم
*
بر تن بیدادگر ها شعله میزد آه سردم
کربلا و شام و کوفه گشت میدان نبردم
غیر زیبایی ندیدم با همه اندوه و دردم
روح پیروزی گرفت از هر دمم اسلام هر دم
گرچه پای تشت زر از غم گریبان پاره کردم
سوخت تار و پود دشمن از خطبه های اتشینم
من گرامی دختر مولا امیر المومنینم
*
بود جاری بر حسین از دیده گریان گلابم
ریخت خاکستر عدو بر فرق در شام خرابم
ذاغ هجده دسته گل میکرد همچون شمع ابم
صوت قران و چوب دشمن کرد یک لحظه کبابم
دختر قرانم و بردند در بزم شرابم
بود در ان دم نگه بر اشک زین العابدینم
من گرامی دختر مولا امیر المومنینم
*
گرچه جسمم شد چهل منزل کبود از تازیانه
ماند بر اندام مجروحم ز کعب نی نشانه
داغ روی داغ دیدم خون ز چشمم شد روانه
دفن کردم در دل ویرانه جسم نازدانه
قاتلم داغ حسینم شد نه بیداد زمانه
قسمتم این شد که راسش را به نوک نی ببینم
من گرامی دختر مولا امیر المومنینم
*
از مدینه تا به شهر شام رو کردم دوباره
کوچه ها و بام های شهر را
کردم نظاره
در دل تنگم نفس از اتش غم شد شراره
چون تن پاک حسینم گشت جسمم پاره پاره
اشک ریز چشم میثم در عزای من هماره
دستگیرد در حیاط و مرگ قبر و واپسینم
من گرامی دختر مولا امیر المومنینم
#وفات_حضرت_زینب_سلام الله علیها #روضه
@rozeh_daftari1
🏴#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج سید مهدی سماواتی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
"صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ يا عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَيُّهَا الْهادِى النَّقِىُّ يَا بْنَ رَسُولِ اللّه"
ای دائم از خدا و نَبییّن تو را سلام
وی روی عالمی به حریمِ تو صبح و شام
اِبنالرّضای دومی و چارمین علی
جدِّ امامِ منتظرّی و دهم امام
مِهر جهان فروزِ سپهرِ هدایتی
هادی است کُنیهات، به تو و کُنیهات سلام
ای بابِ عسکری، پسرِ حضرتِ جواد
ای نورِ چشم فاطمه و سیّدِ اَنام
ما آروزیِ سامره داریم، رحمتی
تا خاکِ زائرِ تو ببوسیم، گام گام
*ان شاءالله به زودی از نزدیک عرضِ ادب کنیم، سامرا و عَسْکَریَّیْن علیهم السلام، قبرِ شش گوشه رو در بر بگیریم...*
دردا که چرخ بر تو جفا کرد روز و شب
آوَخ که خصم، خون به دلت کرد صبح و شام
دشمن تو را به زور به بزمِ شراب برد
کرد از تو و رسول خدا، هتکِ احترام
#شاعر حاج غلامرضا سازگار
*ریختن تویِ خونه آقارو بردن، واردِ اون مجلس شد، حجتِ خدا، پسرِ پیغمبرِ خدا، به ایشان شراب تعارف کردن، فرمود: پوست و گوشتِ ما از اینها بیگانه است...نانجیب گفت: برام شعر بخوان، حضرت ابیاتی رو فرمود،دیدن اون ملعون داره گریه میکنه، بساط اون ملعون رو بهم ریخت...
اما دلا برِ کنارِ دلِ زینبِ کبری، لحظه ای که واردِ مجلسِ یزید ملعون شد، صدا زد:" أمِنَ العَدلِ یَابنَ الطّـُلَقاˈءِ تَخدیرُکَ حَراˈئِرَکَ وَ إماˈءَکَ وَ سَوقُکَ بَناˈتِ رَسولِ اللهِ، سَباˈیاˈ؟!" یعنی: آی ای پسرِ آزاد شده، آیا این از عدالتِ، زنها و دخترانِ تو پشتِ پرده، اما دخترانِ رسولِ خدا تو کوچه و بازار، اسیرِ تو...*
گه بر فروش حکم کنی، گه به قتلِ ما
ظالم مگر تو، آلِ علی را خریده ای؟
* دید سَرِ بریده هم به یاریِ خواهر اومده، صدا میزنه:" وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون"...یه وقت دیدن اون نانجیب، چوب خیزران برداشت...حسین...
یه پیرمردِ شامی از جا بلند شد، صدا زد: یزید! چوبت رو از رویِ این لبها بردار، خودم دیدم، رسولِ خدا این لبها رو می بوسید، حسین..."صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه..."
|♻️•می نویسم از زنی...
#روضه و توسل به حضرت امکلثوم سلام الله علیها
مینویسم از زنی از جنس نوری بیکران
دختر زهرا و حیدر برتر از هفت آسمان
زینب صغریٰ همان که نور چشم حیدراست
شیر دخت دیگری از آیههای کوثر است
زینبی دیگر برای اهل بیت مصطفی
زینتی دیگر برای جلوهی حق، مرتضی
جلوهای از کوثر و طه و انسان بود و بس
دختر یس و الرحمن و فرقان بود و بس
مثل زینب مو به مو آیینهی زهراست او
مثل زهرا برتر از دنیا و ما فیهاست او
او که از هر رجس و ناپاکی یقینا دور بود
جرعهای از آیهی تطهیر بود و نور بود
نورِ مستوری که از جنس کلام الله بود
جز مطهرها مگر کس را به سویش راه بود؟
ظلمت و عصیان کجا و همنشینی با گلاب؟
پنبه دانه را شتر بیند مگر تنها به خواب!
بی نماز و کعبه؟ این فرض محالی بیش نیست!
بت پرست و بت شکن؟ بیشک خیالی بیش نیست!
دختری که بوده شاگرد کلاس فاطمه(س)
خطبه خوانده پیش دشمن بی هراس و واهمه
ام کلثوم است بانوی شهادت پروری
ام کلثوم است در فضل و شجاعت حیدری
مکتب او مکتب ایمان و عزت بوده است
مثل زهرا مکتب خون و شهادت بودهاست
مکتب زهراست الگوی همه آزادهها
راه زهرا میبرد ما را به سوی کربلا
شیعه تا امروز هم مدیون لطف مادر است
هر کسی شاگرد زهرا شد از این عالم سر است
مکتب زهرا شهادت را به ما آموخته
جان و قلب شیعه را بر عشق حیدر دوخته
تشنه کامان را نگاهش غرق باران میکند
چادر زهرا یهودی را مسلمان میکند
نسل سلمانیم ما سرباز زهراییم و بس
چون سلیمانی اسیر موج دریاییم و بس
مکتب سرخ سلیمانی به غیر از عشق چیست؟
مکتبش جز مکتب اولاد حیدر نیست، نیست!
حاج قاسم مکتبش دلدادگی بود و جنون
دم به دم در آرزوی پر زدن در خاک و خون
او که مصداق الشداء علی الکفار بود
بین مردم مهربان و ساده و غمخوار بود
روضهدار و روضهخوان و غصهدار روضه بود
او همیشه هر کجا در سایهسار روضه بود
سوخت عمری با غم زهرا و آخر پر کشید
مثل زهراسوخت در آتش بلا را سرکشید
غصهدار روضهها بود و مدافع از حرم
آه از شام و خرابه، آه از مشک و علم
یک شب جمعه پرید و زائر ارباب شد
بعد از او بار دگر اهل حرم بیتاب شد
رسم او را در نگاه نسل فردا دیدهاست
دشمن از راه سلیمانی ما ترسیدهاست
ام کلثوم است بانوی شهادت پروری
ام کلثوم است در فضل و شجاعت حیدری
داغ مادر دیده او در کودکی های خودش
یاس پر پر دیده او در کودکی های خودش
آتش و دود و در و دیوار را دیده است او
سیلی و خون ِروی مسمار را دیده است او
غصههای حضرت مولا امانش را برید
فرق مجروح و پر از خون امامش که دید
خط به خط روضه را با چشم تر دیدهست او
در مدینه مجتبی را خونجگر دیدهست او
مثل زینب، غرق خون، خون خدا را دیده است
مثل زینب، روضهی کرببلا را دیدهاست
مثل زینب، گیسویی در دست قاتل دیده است
مثل زینب، او سری را در مقابل دیده است
درد بسیار است اما ماجرایی آشنا
میبرد ذهن مرا تا خیمههای کربلا
دختری با گوشواره های قلبی غرق خون
این عبارت میکشد دل را به صحرای جنون
ماجرای گوشواره قلب را سوزانده است
روضهای که داغ آن بر جان شیعه مانده است
مجتبی و کوچه و دستی که بر صورت رسید
گوشواره روی خاک افتاد و شد مویی سپید
سیلی و نامحرم و روی کبود مادری
شد لگد مال حرامیها گل پیغمبری
آه از این غصه از این روضه چگونه بگذرم
پیش نامحرم زمین افتاد روزی مادرم
*اما حرف من اینجا تموم نمیشه گوشواره روضه دارد بازهم با من بیا*
از مدینه میروم اینبار دشت کربلا
تا علم افتاد،ترسی در حرم افتاد و بعد
از غم اهل حرم عباس جان میداد و بعد
شمر با خنجر سوی گودال رفت
زینب از این غصهها از حال رفت
گوشواره، عصر عاشورا، هجوم و خیمهها
گوشواره، دست نامحرم، عزیزان خدا
گوشواره، تازیانه، دختری را پیر کرد
گوشواره، عمه را از زندگانی سیر کرد
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#کربلایحسینطاهری
🏴🏴🏴🏴🌹🌹🌹
#روضه
#روضه دفتری شب جمعه
#روضه امام حسین (ع)
#گریز سالگرد سردار سلیمانی
بسم الله الرحمن الرحیم
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم
ْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
♦️شب جمعه حرمت بوی محرم دارد
♦️بانویی کنج حرم مجلس ماتم دارد
♦️شب جمعه شده و باز دلم رفت حرم
♦️دل آشفته ی من، صحن تو را کم دارد
⬅️شب جمعه است شب زیارتی آقا ابی عبدالله شبی که مادرش فاطمه زهرا(س) مهمان امام حسین است امشب بی بی فاطمه زهرا خودش میاد رو سرعزادار حسینش دست میکشه ای کسانی که در گوشه ای از مجلس نشستی حاجت داری مریض داری گرفتاری امشب امام حسینو قسم بده به پهلوی شکسته مادرش (زهرای مرضیه)انشاء الله حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشاالله حالادلت روانه کن کربلا برات روضه بخونم همه اموات کسانی که بین من و شما بودند حالا جایشان خالیست فیض ببرند
)راوی میگه)روزعاشورا شمر لنت الله علیه از گودی قتلگاه امد بیرون اما لرزه براندامش افتاده تمام این دست وپاه تمام این بدن می لرزه میگه رفتم سوال کردم چرا لرزه به اندامت افتاد درجواب گفت آن لحظه ای که من بر روی سینه ای عزیزفاطمه بودم
وای حسین وای حسین😭
گفت آن لحظه ای که من داشتم سر از بدن جدا می کردم در ان لحظات از گوشه گودال قتلگاه صدای ناله ای شنیده می شد از ان وقتی که ان صدا به گوشم رسید لرزه به اندام افتاد
مگر چه صدای بود چه ناله ای بود چه فریادی بود 😭
ناله مادری بودکه فریاد می زد غریب مادر حسین مظلوم مادر حسین شهید مادر حسین😭
شب جمعه است شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر فیض ببرند
🔸ایا ای تشنه لب مادر حسین جان
🔸به خون اغشته ای مادرحسین جان
انشاالله یک شب جمعه ای من وشما کربلا باشیم
آه کربلا رفته ها ای کسانی که دل تنگ کربلا شدید شب جمعه مادر کربلاست کنار ضریح شش گوشه
یاحسین یا حسین😭
🔻ایا ای تشنه لب مادر حسین جان 😭
🔻به خون اغشته ای مادر حسین جان
🔻چرا بی سرفتاده پیکر تو مادر
🔻به روی نیزه ها بینم سرتو
با شهدا امام شهدا الخصوص روح سردار دلها حاج قاسم سلیمانی فیض ببرد
⏪اما عزیزان درایام پنجمین سالگرد
سردار دلها حاج قاسم سلیمانی و ولادت امام باقر(علیه السلام) وماه رجب قرار داریم روضه دراین خصوص بخونم روح شهدا شهید سلیمانی و شهدای کرمان فیض ببرند
⏪ اماعزیزان در سالگرد سردار دلها
عده ای از بهترین عزیزان به عشق حاج قاسم از سراسر کشوردرسالهای قبل چنین روزی به کرمان آمدند که تعدای به شهادت رسیدند روحشان از این مجلس فیض ببرنداما حالا هم عاشقان حاج قاسم عزیز به کرمان رسیدند تادرسالگرد سردار دلها شرکت کنند فقط یک جمله روضه در این خصوص بگم التماس دعا
اما عکس منتشر شده از دست سردار سلیمانی وقتی نگاه کردیم دیدیم انگشتر به دست شهید سلیمانی است تا انگشتر را رو دیدیم به یاد انگشتر امام حسین علیه السلام در کربلا افتادیم سردار سلیمانی شما شهید شدی اما انگشترت در دست شما بود اما .
لا یوم کیومک یا ابا عبدالله اومد تو گودی قتلگاه یه چیزی ببره چشمش افتاد به انگشتر چه کرد ؟ بمیرم برات حسین جان ....
🌾حسین جان سلیمان زمانی
🌾چرا انگشت و انگشتر نداری
🌾چرا برتن برادر سر نداری
🌾بمیرم من مگر مادر نداری
حسین آرام جانم حسین روح وروانم
الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
#التماس دعا
#احمد بهزادی
🏴🏴🏴🏴🏴
1403/10/13
#شب جمعه