eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
302 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
قرائتِ حدیث شریف کساء ویژۀ ایام فاطمیه و شهادتِ حضرت صدیقۀ طاهره به نفس حجت الاسلام میرزامحمدی *یعنی الان محلِ نزولِ رحمتِ خداست .. ملائکه دارن استغفار میکنن ، از همۀ اینا بالاتر خوده صاحب روضه حضرتِ صدیقۀ طاهره داره برامون استغفار میکنه .. اسماء میگه غسل کرد ، سورۀ یس زو خواند ، به من فرمود تو بستر دراز میکشم ، ساعتی بعد صدام بزن ، اگه جواب ندادم برو مسجد علی رو خبر کن .. قبل از اینکه تو بستر دراز بکشه دیدم آخرین مناجاتشُ اینجوری شروع کرد : اَللَّهُمَّ اِنّی اَسْاَلُکَ بِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی وَ شَوْقِهِ اِلَیَّ، وَ بِبَعْلی عَلِیِّ الْمُرْتَضی وَ حُزْنِهِ عَلَیَّ، وَ بِالْحَسَنِ الْمُجْتَبی وَ بُکائِهِ عَلَیَّ، وَ بِالْحُسَیْنِ الشَّهیدِ وَ کَآبَتِهِ عَلَیَّ، وَ بِبَناتِیَ الْفاطِمِیَّاتِ وَ تَحَسُّرِهِنَّ عَلَیَّ، اَنَّکَ تَرْحَمُ وَ تَغْفِرُ لِلْعُصاةِ مِنْ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ وَ تُدْخِلُهُمْ الْجَنَّةَ بی بی برا همه دعا کرده .. حقِ دعاش اینه خوب اقامۀ عزا کنی ..* فَقالَ عَلِی اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَ فازَ شیعَتُنا وَرَبِّ الْکعْبَةِ فَقالَ النَّبِی ثانِیاً یا عَلِی وَالَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیاً وَاصْطَفانی بِالرِّسالَةِ نَجِیاً ما ذُکرَ خَبَرُنا هذا فی مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلاّ وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَکشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَةٍ اِلاّ وَقَضَی اللّهُ حاجَتَهُ فَقالَ عَلِیٌ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَکذلِک شیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَرَبِّ الْکعْبَة . *وقت گذشته دو سه جمله روضه و التماسِ دعا ، ساعتی گذشت ، اسماء هرچه صدا زد دید فاطمه جواب نمیده .. گریبان پاره کرد ، حَسَنین سلام الله آمدند .. تا حالا سابقه نداشته مادرِ ما این ساعت ، غروب استراحت کنه ..اسماء هرکاری کرد مخفی کنه نتونست .. آخرالامر گفت بچه ها برید باباتون علی رو خبر کنید .. یا صاحب الزمان .. علی میدونه داغِ زهرا چقدر سنگینه .. تو مسجد نشسته بود ، این خونه ای که درش به مسجد باز میشد یه وقت دید دوتا آقازاده هاش سراسیمه دارن میان .. هنوز حرفشون تموم نشده علی بلند شد .. ابن عباس میگه بلند نشده با صورت زمین خورد .. از مسجد تا خونه چند قدم بیشتر راه نبود ، بعضی ها گفتن سه مرتبه خورد زمینُ بلند شد .. هی میگفت : بِمَنِ الْعَزَاءُ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ .. (جانم ... آماده ای به وصیتِ فاطمه عمل کنی یا نه ؟..) کربلا هم دخترِ همین علی از خیمه پا برهنه ، سراسیمه دوید .. این لباسِ عربی مانع میشد .. هی زمین میخوردُ بلند میشد .. هی میگفت وا محمدا .. وا حسینا ..*
⚜🕊 روضه و ذکر توسل ویژۀ ایام شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها _ به نفسِ کربلایی حمید علیمی⚜ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ *بی بی جان! اومدیم بگیم:اگه بودیم ما هم مثل اهلِ قم،احترام می کردیم،ادب می کردیم،یه عُمرِ ریزه خواره سفریِ شماییم...یا امام رضا! سرت سلامت آقا!یا امام رضا! روزِ شهادتِ خواهرتونِ...* آقا! سلام خواهرتان روبراه نیست دور از تو کار هر شب او غیرِ آه نیست می خواست تا به طوس بیاید ولی نشد ور نه رفیق بی کسی ات نیمه راه نیست وقتی به قم رسید خرابه نشین نشد آسوده باش خواهر تو بی پناه نیست یک مرد هم نیامده نزدیک محملش شب را به آفتاب که اذن نگاه نیست اذنم بده به طعنه بگویم به شامیان در قم محب فاطمه بودن گناه نیست دروازه را که دید به یاد رباب گفت در شهر شام هیچ کسی سر به راه نیست زینب کجا و محمل بی سایبان کجا بال و پر رقیه کجا ریسمان کجا شاعر:مجید تال *فرجِ امام زمان ناله بزن:یا زهرا!* ________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
@babolharam.ir- Alimi Shahdat Hazrat Masoome 96-01.mp3
796K
⚜🕊 #قسمت_پایانی روضه و ذکر توسل ویژۀ ایام شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها _ به نفسِ کربلایی حمید علیمی⚜ ┄┅═══••↭••═══┅┄
⚜🕊 روضه جانسوز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال 96 به نفسِ سيدمهدي ميرداماد⚜ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست آهسته از غم تو زمین و زمان شکست پرسید آسمان چه نوشتی که اینچنین... گفتم که فاطمه، کَمَرِ آسمان شکست هجده بهار دیدی و در سوگِ تو دلم بعد از هزار و سیصد و چندین خزان شکست ای دل بسوز و بِشکن تا باورت شود حتما دَری که سوخته را می توان شکست با هر دری که بعد نگاه تو باز شد انگار در گلوی علی استخوان شکست *فرمودند :هر وقت زهرا را میدید ،صورتش رو میبوسید ..یه روز دیر وقت اومد.. ام سلمه گفت یا رسول الله چی شده ،گفت :امروز یادم رفت زهرامو بغل کنم ..یادم رفت صورتشو ببوسم ..آخ...هر جا پیغمبربوسید، یه نشونه زدن ..یا با تازیانه .. یعنی یا رسول الله ..ما هواسمون هست ..حقِّ زهراتو ادا میکنیم ،عجب رسمی داره مدینه ..این رسم مال مدینه بود فقط، نه..!!!!این رَسم رفت کربلا ...کربلا هم هرجا پیغمبر بوسیده بود ..یا با نیزه ...یا با شمشیر ..یا با سنگ ..یا با چوب و عصا ...حسین....آخ ....یعنی چی هر جا پیغمبر بوسید کربلا زدن... سلمان میگه :میگه من خودم شاهد بودم پیغمبر سر تا پای حسین رو بوسه می زد ،از موهای سرش شروع میکرد، اینقدر بوسید پیغمبر ..که نوشتن یه وقتهایی تو تاریکی ،حسین می آمد ..از نورِ دندانهاش از نوری که زیر گلوش بود فضا روشن می شد ..این اثرِ بوسه های پیغمبر بود ..بگم یا رسول الله..کربلا هیچ عضو سالمی نگذاشتن ..فقط دندونهاش سالم بود ..اونم بی حیا چوب خیزرانش رو برداشت ..نگفت این لبها رو پیغمبر بوسیده....حسین ....ان شالله یه شب جمعه کربلا بگی حسین ..."السّلامُ عَلی الثَّغرِالمَقروعِ بالقَضیب"من نمیگم ..امام زمان عج میگه "السَّلام عَلی الثَّغرِالمَقروعِ بالقَضیب "امام زمان می فرمایند: سلام به اون دندونهایی که با چوب زدن ... مقروع بالاتر از زدنِ..نانجیب چوب نمی زد ...چوب رو میکوبید روی لبهای حسین ....کاری کرد رقیه بغل کنه سَر رو ،دست کشید دید همه دندونها خورد شده...هی زد تو دهنش با دست .......آخ.....حسین ....* ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
@babolharam.ir- Azadari_Fatemieh1_Aleyasin_b.mp3
2.18M
⚜🕊 روضه جانسوز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال 96 به نفسِ سيدمهدي ميرداماد⚜ ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال روضه ،نوحه وسخنرانی چهارده معصوم علیهم السلام ایتا لینک👇 @nohevarozechahardahmasomsoghandi
⚜🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ سید مهدی میرداماد فاطمیه 96⚜ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ به علی هم نگفتی ای زهرا که چگونه شبت سحر میشد هر کسی با علی عداوت داشت به تو در کوچه حمله ور میشد جسمِ در هم شکسته ات هر دم هدف ضربه ای دگر میشد چشمشان تا که برعلی افتاد ضربه هاشان شدیدتر میشد *کی باور میکرد یه زنِ هیجده ساله ، دورش چهل تا نامحرم ... هی به علی نگاه کنن ، زهرا را بزنن ... اینجا آخرین جایی نبود که دورِ یه زن حلقه زدن ... یه جایی دیگه ام سراغ دارم .. دور یه زن مردها حلقه زدن .. هرچه او بیشتر نفس میزد .. بیشتر میزدند زینب را .. تیغ ها مانده بود در گودال با سِپَر میزدن زینب را .. یک نفر مانده بود در گودال صدنفر میزدن زینب را .. بیاید همین الان نیت کنیم برا زیارت حرم حضرت رقیه سلام الله علیها یه روضه بخونم .. بگم مادر .. شما را روز زدن .. شما را توی کوچۀ صاف زدن .. شما هیجده ساله بودی زدن .. اما رقیه سلام الله علیها رو شب و روز زدن .. تو بیابون زدن .. تو خارها زدن ... حسین .... مادر شما را زدن اما یه تکیه گاه داشتی به نام حسن علیه السلام ، پسرت بود زیر بغلهاتو بگیره .. رقیه رو تو بیابون زدن .. با لگد تو پهلوهاش زدن .. زینب هر چی التماس کرد بزارید ، خودم برم .. زَجر اومد از موهاش گرفت .
babolharam Mirdamad.mp3
1.39M
⚜🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ سید مهدی میرداماد فاطمیه 96⚜ ┄┅═══••↭••═══┅┄
🎼 با برادر به کربلا رفتُ .. |⇦• روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام رحلت حضرت اُم کلثوم سلام الله علیها به نفسِ کربلایی سید رضا نریمانی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ می‌نویسم برای آن بانو که زند صبر پیش او زانو بانویی که به‌راهِ زینب بود شاهدِ اشک و آه زینب بود بانویی که شکسته شد بالش و نگفتند شرحی از حالش دخترِ فاطمه‌ست این خانوم نام او هست ، حضرتِ کلثوم *امشب دوست دارم برا این خانم بلند بلند گریه کنید .. به خدا غصه هاش کم از زینب نبود ..* مثل زهرا شریف و با عزّت مثل حیدر غیور و با غیرت خلق و خویش به مرتضی رفته غربتش هم به مجتبی رفته با برادر به کربلا رفتُ قاضریه به نینوا رفتُ شد علمدارِ خواهرش زینب سپر و یار خواهرش زینب کربلا پابه‌پایِ زینب بود گریه‌هایش برایِ زینب بود روضه‌هایی عجیب را دیده بدنی را هجا هجا دیده .. بدنِ پاره‌پاره‌ای را دید رویِ نیزه ستاره‌ای را دید شاهد کشتنِ برادر بود شاهد ناله‌هایِ خواهر بود کعبه نی خورده او به‌جایِ همه ضربه هی خورده او به‌جایِ همه چادرش چنگ خورده چندین بار به‌سرش سنگ خورده چندین بار بعد روزِ دهم اسارت رفت زیور آلاتِ او به غارت رفت بر سر و روش بی‌امان میزد دست او بسته و سنان میزد سر بازار بردنش ای وای .. بینِ اغیار بردنش ای وای .. شمر و خولی تمسخرش کردند بس‌که پست و کثیف و نامردند شاعر : *امام باقر علیه السلام فرمودن جدِ غریبِ ما رو با پنج حربه و وسله به شهادت رسوندن .. نیزه دار با نیزه میزد .. شمشیر دار با شمشیر میزد .. بعضی ها با چوب میزدن .. بعضیا از دور با سنگ میزدن .. اما پنجمی بیجاره میکنه بعضیا از دور بی ادبی میکردن .. ناسزا میگفتن ..* حسین ..... •┄┅══༻○༺══┅┄• کانال روضه ،نوحه وسخنرانی۱۴ معصوم ع،فاطمیه، حضرت ام کلثوم س و شهید سلیمانی ایتا لینک👇 @nohevarozechahardahmasomsoghandi
babolharam _ narimani.mp3
7.81M
🎼 با برادر به کربلا رفتُ .. |⇦• روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام رحلت حضرت اُم کلثوم سلام الله علیها به نفسِ کربلایی سید رضا نریمانی •✾• کانال روضه ،نوحه وسخنرانی۱۴ معصوم ع،فاطمیه، حضرت ام کلثوم س و شهید سلیمانی ایتا لینک👇 @nohevarozechahardahmasomsoghandi
🕊⚜ ذکر توسل ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام به نفسِ حاج حسین سازور⚜ ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ سر ما محفلِ سودایِ علی النقی ست جانِ ما نذرِ قدمهایِ علی النقی ست دلِ ما غرقِ تمنایِ علی النقی ست دینمان چیست تولایِ علی النقی ست ما که از روزِ ازل عاشق و خاطر خواهیم زیرِ دینِ کَرَمِ هادیِ آلُ اللهیم از هدایتگری اش ، اهلِ هدایت شده ایم لطفِ او بوده که اینقدر عنایت شده ایم خار راهش شده و صاحبِ عزت شده ام کاسه لیسانِ سرِ خانِ ولایت شده ایم عشقِ ما بر پسرِ فاطمه مادر زادیست هرچه داریم از الطافِ امام هادی ست دل ما گم شده در پیچ و خمِ سامرا چون کبرتر شده جلدِ حرمِ سامرا پر شده از نفس حق تو دنیایِ همه با تو تضمین شده آبادیِ فردایِ همه کوریِ چشم هر آن کس که خبیثُ شقی است مهر آن هم لکَ لبیک علی النقی است پسرِ حضرت جودی و سراپایت لطف میچکد از عرق چهرۀ زیبایت لطف ما که دیدیم فقط از یدِ طولایت لطف گشته صادر همۀ عمر ز لبهایت لطف جامعه با جملاتِ تو عَجب شیرین است حرف هایِ تو همه مثله رُطب شیرین است در غم دوریِ خود از حرمت میسوزیم سوم ماهِ رجب شد ز غمت میسوزیم با نفس هایِ تو از باز دمت میسوزیم پا برهنه مرو مثله قدمت میسوزیم پابرهنه شدی و موی پریشان کردی یادِ دردانۀ سالارِ شهیدان کردی میدواندن تو را از پی مرکب ، ای وای داغ میخورد به قلبِ تو مرتب ، ای وای پا برهنه و سط کوچه معذب ، ای وای چقدر سوخت دلت از غم زینب ، ای وای گرچه در بزم شرابِ متوکل رفتی شکر زیرا به سلامت سویِ منزل رفتی سینۀ سوختۀ سینه زنت شد پاره جگرِ مادرت از سوختنت شد پاره از درون آه ، تمام بدنت شد پاره چون کشیدن تو را پیرهنت شد پاره پیرُهَن چاک زدن تا حسنی زار زنم همرت بر بدنِ بی کفنی زار زنم تنِ صدپارۀ جدت به زمین افتادُ وسطِ گودیِ گودال ز زین افتادُ از رکابِ شه افلاک نگین افتادُ شمر زد قهقه در دشت طنین افتادُ نیزه ها کشتۀ خونین بدنی را بردن از تن بی سرِ او پیرهنی را بردن *وارد مجلس متوکل شد ، دلا بسوزه برا امامِ هادی .. عمقِ روضه رو اگه کسی فهمید دیگه روضه خوان نمی خواد .. همۀ تقوا ، همۀ خوبی ، همۀ خیر اومد مقابل همۀ بی ادبی قرار گرفت .. وقتی اومد پیشِ متوکل به حضرت شراب تعارف کرد ... خیسِ عرق شد حضرت .. سر پایین انداخت .. آقاجان کجا رفتی .. کجا بردنت .. فرمود والله گوشت و پوست و خونِ ما از این نجاسات به دورِ ، شروع کرد بی ادبی کردن به آقا ، حضرت فرمود کجان سَلاطینی که بالایِ قله هایِ مرتفع برا خودشون کاخ ها ساختن ؟ مرگ آنها را به زیر کشید ؟... کجان سلَاطینی که برای خودشان نگهبانان و قراولان بی شمار گذاشته بودن مرگ آنها را در خانۀ قبر کشاند ... اونقد کلمات حضرت تاثیر کرد ، مستی از سرش پرید افتاد رو پاهایِ امام هادی .. عذر خواهی کرد ، دستور داد برا حضرت هدیه آوردن ، گفت آقا رو با احترام ببریدش .. اما دیدن امام هادی داره گریه می کنه ... از مجلس متوکل که بیرون رفت گریه ش شدید شد ، می خوام بگم آقاجان شما امام بودید ، بزرگ بودید ، معصوم بودید ، ولی مرد بودید آقاجان ... عمۀ بزرگوارتونُ واردِ مجلسِ عبیدالله کردن .. دستایِ زینبُ بسته بودن .. سکینه خانم صدا زد عمه ببین دارن ما رو خیره خیره نگاه می کنن ... یه چیزی بده من سرم رو بپوشانم .. صدا زد عزیزِ برادرم ، عمه تم مثله توِ .... همه تو مجلس عبیدالله داشتن قهقه میزدن ، خنده میکردن فقط بین اونا یه نفر ، اونم سرِ بریده بود گریه میکرد .. یه نگاه کرد به خواهرش .... حسین .... ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄ کانال روضه ،نوحه وسخنرانی۱۴ معصوم ع وفرزندانشان وشهید سلیمانی ایتا لینک👇 @nohevarozechahardahmasomsoghandi
🕊⚜ ذکر توسل ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام به نفسِ حاج حسن خلج⚜ ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ چشمهایت فرات دلتنگی اشکهایت تلاطم غم هاست حال و روز دلِ شکستۀ تو از نگاهِ غریب تو پیداست *بیشتر عمرشُ تو یه پادگان ... بیشتر عمرشو محصور تو خونه .. حق این و نداشت یه دوست یه رفیق بیاد کنارش بشینه، یه دوکلمه حرف بزنه ...* آقای من؛ ای غریبِ مدینه دوم مردِ خلوت نشین سامرا التماسِ همیشه باران حضرتِ عشق التماس دعا *یعنی میشه آقا شما مارو دعا کنی ، دستتو بلند کنی ، آقا من بی ادبی میکنما پیش خودم بگم چه خواهشی دارم، همین و از خدا برام بخواید، به خدا عرض کن امام هادی، (خاک به دهان من که من دارم به شما میگم) به خداعرض کن خدایا اینا غرق حسین بشن .. لحظه ای از حسین جدا نشن .. بی حسین نفس نکشن .. چی شد، چرا اسم امام حسین میاد...* "حسین جانم .. حسین جانم .. حسین جانم جانم جانم .... « وَما اَهلی اَسمائَکُم .. چقد شیرینه نام شما .. » آه ؛ آقا تو خوب می دانی که دلِ بیقرار یعنی چه .. *نمیدونم بین شماها هست کسی کربلا نرفته باشه،هست واقعا؟ هرکی کربلا نرفته دستشو بگیره بالا!! نمیدونم واقعاً بگم خوش بحالتون ، یابگم آخ بمیرم براتون ، ولی بمیرم براتون که کربلارو ندیدین ...* امشب بیاکربلای هممون وامضا کن... پشت دروازه های شهر ستم آن همه انتظار یعنی چه چه به روز دل تو آوردند رمقِ ناله در صدایت نیست ... ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ کانال روضه ،نوحه وسخنرانی۱۴ معصوم ع وفرزندانشان وشهید سلیمانی ایتا لینک👇 @nohevarozechahardahmasomsoghandi
Hasan Khalaj babollharam.mp3
2M
🕊⚜ ذکر توسل ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام به نفسِ حاج حسن خلج⚜ ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ کانال روضه ،نوحه وسخنرانی۱۴ معصوم ع وفرزندانشان وشهید سلیمانی ایتا لینک👇 @nohevarozechahardahmasomsoghandi
🍁🍂 روضه و توسل جانسوز _شهادت امام صادق عليه السلام_96_حاج محمد رضا طاهري🍁🍂 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 رسیده اند که از باغ لاله را ببرند امام صادقِ هفتاد ساله را ببرند *شما الان يه پيرمرد وارد مجلستون بشه،همه بلند ميشن احترام مي كنن،جاي خوبشون رو به پيرمرد ميدن،صندلي براش ميارن ميگن:پاش درد مي گيره.... نانجيبِ حرومزاده،سوار بر مركب،مي ديد امام صادق با دست بسته پشت سرشه،مرتب اسب رو هي.. مي كرد ،مَركب تندتر برِ،اين پيرمرد هي رو زمين مي افتاد.... نمي دونم پير مرد هفتاد ساله سخت ترِ رو زمين بيوفته با دست بسته،يا دختر سه ساله! حداقل اينجا تازيانه نمي زدن،اما اون دختر سه ساله وقتي رو زمين مي افتاد تازيانه مي زدن،حسين....* تصورش چقدر سخت میشود ای وای بزرگ طایفه در کوچه میدود ای وای کسی نگفت مگر پیر مرد بردن داشت تن نحیف مگر تازیانه خوردن داشت میان گریه آرام او بلند نخند به دست بی رمقش لااقل طناب نبند میان سینه او روضه ي مدینه به پاست طنین روضه اش از وای مادرش پیداست عزیز فاطمه را بی اراده می بردند همه سواره و او را پیاده می بردند دوید و از نفس افتاد پشت آن مرکب دوید و از نفس افتاد گفت یا زینب اگر چه رفت ولی قامتش خمیده نبود به نی مقابل چشمش سر بریده نبود اگر چه رفت ولی سلسله به شانه نداشت به جای جای تنش رد تازیانه نداشت *** در احتضارِ2، زهر جفا کرده دلش رو پاره پاره آروم نداره2، انگار اسیرِ نعلای ده تا سواره از این امام مو سفید کردن همه قطع امید پا رو به قبله است خوب بسه هر چی غم و محنت کشید آقم آقام آقام... غربت همینه2، بانیِ هیئت داره هر روزه مدینه سخت ببینه2، قرآنِ زینب پخش و پا روی زمینِ غریب که گیر آوردنش با زانو افتاد رو تنش سه ساعتی زد دست و پا زجرش دادن تا کشتنش حسين غريب مادرم... *هر جوري بود،امام صادق وقتي اومد تو مجلس منصور ملعون ،ربيع باباي اين كسي كه اومده دنبال امام صادق،ميگه: ديدم منصور سه بار قصد جان امام صادق رو كرد،اول يه قدري شمشير رو از نيام بيرون كشيد،دوباره شمشير رو غلاف كرد،بار دوم قدري بيشتر شمشير رو بيرون كشيد دوباره غلاف كرد،بار سوم شمشير رو كامل بيرون آورد،ميگه:ديدم دستش لرزيد،شمشير روي زمين افتاد،دويد حضرت رو بغل كرد،با احترام آقا رو برگردوند،گفتم:چي شد؟ من كه ديدم قصد جان امام صادق رو كردي...گفت:آري،بار اول پيغمبر رو ديدم،خشمگين داره نگام ميكنه، گفتم شايد دارم بد مي بينم،توجه نكردم،بار دوم ديدم پيغمبر باز غضبناك جلو اومد،باز توجه نكردم...بار سوم وقتي قصد جانش رو كردم،پيغمبر جلو اومد،فرمود: منصور اگه يه مو از سر پسرم كم بشه،كاخ رو روي سرت ويرون مي كنم.... يه شمشير برهنه ديد پيغمبر،الهي بميرم،برا اون خانمي كه اومد بالا تل زينبيه،نگاه كرد،يه عده شمشير مي زدن،يه عده سنگ مي زدن... روضه خونا ميگن:يا رسول الله كجا بودي كربلا؟ اما اگه پيغمبر نبود زينب نمي گفت: "یَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَیْکَ مَلَائِکَةُ السَّمَاءِ هَذَا حُسَیْنٌ بِالْعَرَاءِ،مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ، مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ، مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا...." 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀.
@babolharam.ir-Taheri Shahadat Emam Sadegh 96-02-Segment 1.mp3
3.41M
🍁🍂 روضه و توسل جانسوز _شهادت امام صادق عليه السلام_96_حاج محمد رضا طاهري🍁🍂 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🍁🍂 روضه و توسل بسیار جانسوز _شهادت امام صادق عليه السلام_96_سید مهدی میرداماد🍁🍂 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 اگه روحانيون ،شاگردان امام صادق توي جلسه حضور دارن،به احترام آقاشون كه بدون عمامه بردن،عمامه بردارن،من روضه ي عمامه بخونم.... چند جا به عمامه و لباس پيغمبر بي احترامي كردن،چند تا روضه داره عمامه،يه جا مدينه علي رو بي عمامه بردن،قهرمان خيبر رو كشون كشون بردن... يه روضه ي ديگه هم عمامه داره،كي طاقتش رو داره بشنوه؟ اسم عمامه مياد ياد يه روضه ي ديگه هم ميوفتم،كجا؟... زين العابدين دستاش تو غلو زنجيرِ، از بالاي بام خاكستر رو سرش ريختن،آتيش رو عمامه اش افتاد... دستاش بسته است،نميتونه آتيش سر رو خاموش كنه،عمامه سوخت،سر سوخت.... يه روضه عمامه هم هست، اون روضه رو زينب خونده،امان از دل زينب،اومد تو گودال،نيزه هارو كنار زد،شمشير ها رو كنار زد،ديد حسينش بي سر،بدون پيراهن،هم سر رو بردن،هم عمامه رو بردن،حسين... دست برد زير بدن" هَذَا الْحُسَیْنُ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ، مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ"...* السلام اي نَفسِ سوخته ي كربلا السلام اي سر خونين،سرِ بي عمامه *اومد به سر برسه،به سر نرسيد،ميدوني كي آخرش به سر حسين رسيد،ميدوني كه آخرش سر بي عمامه رو بغل كرد؟ دختر دارا! اگه از سر كار بري خونه گوشه ي سرت زخم باشه دخترت مريض ميشه،قربون اون دختر برم كه سر باباش رو بغل كرد،بابا! سرت رو بي عمامه نديده بودم،سرت رو خاكي و خوني نديده بودم،اي حسين.... 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 روضه امام صادق علیه السلام
@babolharam.ir- Mirdamad Shahadat Emam Sadegh 96-03.mp3
1.12M
روضه و توسل بسیار جانسوز _شهادت امام صادق عليه السلام_96_سید مهدی میرداماد🍁🍂 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
|⇦• ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ شهادت راوی دشتِ کربلا امام محمد باقر سلام الله علیه به نفسِ حاج محمدرضا بذری 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 قلم به دست گرفته رساله بنویسد به نام حضرت جل جلاله بنویسد مقیّد است به تحلیلِ کربلایِ حسین کنار این همه مقتل مقاله بنویسد مقید است که تاریخ را ورق بزند دوباره از غم تلخِ قباله بنویسد *امشب رفقا ، امام باقر اصلاً زائر نداره همه برای اعمالِ حج رفتن مکه .. امشب دلت رو ببر کنار قبر پسر زهرا ، خوب برای امام باقر گریه کن ...* روایتِ سفرش سویِ کربلا کم نیست تمام روز و شب اش را به ناله بنویسد میانِ روضۀ بازار شام میطلبد که از نجابتِ طفلِ سه ساله بنویسد تمام مرثیه هایش میان لفافه ست به اشک چشم تر از «باغ لاله» بنویسد برای اینکه محرم به کربلا برسم نشسته ام که برایم حواله بنویسد کنار این همه ابرِ بهار گریه کنم میان روضۀ او زار زار گریه کنم دلی شکسته و بغضی شکسته تر دارد دوباره یاد چه کرده که چشم تر دارد همیشه مجلس روضه ش پر تلاطم بود حسین گفتن او مزه ای دگر دارد مرور خاطره ها کار هر شب آقاست چقدر زخم رویِ زخم بر جگر دارد چقدر پیر شده ، خم شده ، شکسته شده به خاطر غم و غصه است ، خب اثر دارد چقدر این شبِ آخر به مادرش رفته میان نافله اش دست بر کمر دارد لهوف از غم یک صبح تا شبش ، گفته کجا کسی ز غم و غصه اش خبر دارد! همیشه بالش زیر سرش پر از اشک است چرا که روضۀ گودال زیر سر دارد غروبِ روز دهم را نمی برد از یاد شبیه خیمه شده ، آه شعله ور دارد به یاد کودکی اش از رقیه می خواند چه خاطرات عجیبی ز همسفر دارد ... همین که خار نشسته به پای او کافی ست خدا کند که دگر زجر دست بردارد میانِ دفتر عمرش چه خاطرات بدی ز چوب و باده و دندان و تشت زر دارد در آن شبی که سنان بین راه اسیرش کرد گرسنه بود ولی تازیانه سیرش کرد ... شاعر : *پدرا و مادرا وصیت نوشتن ، بچه ها باید عمل کنند .. امام صادق هم وصیتِ پدرُ عملی کرد .. آخه دوتا از دندان های مبارکه امام باقر افتاده بود یا شکسته بود من نمیدونم ، تاریخ میگه حضرت این دوتا دندانِ مبارکُ در دستمالی پیچید داد دستِ پسرش امام صادق علیه السلام ، پسرم اجزاء بدن باید با امام دفن بشن ... (چی شد ، مگه چی گفتم ؟...) دیدن امام سجاد از قبر اومد بیرون .. هی میره تو گودال .. هی میره این طرف هی میره اون طرف .. آقا دنبالِ چی هستی ؟.. خدا ساربانُ لعنت کنه .. انگشتر خواستی ، چرا انگشتُ بریدی .. یا امام صادق ، واردِ قبر شدی ؛ صورتِ باباتُ رو به قبله کردی ، گونۀ راستِ بابا رو ، رو خاک گذاشتی ، اما امام سجاد فقط ناله میزد ..( چرا ؟..) آخه سر رویِ نیزه ها ... (بریم گودال ؟ ..)* غریب گیر آوردنت .. جلو چشایِ خواهرت .. غریب گیر آوردنت .. میزد به سینه مادرت .. غریب گیر آوردنت .. شد تکه تکه پیکرت .. غریب گیر آوردنت .. میزد به صورت دخترت .. غریب گیر آوردنت .. به گوش خاک سپردم تو را بپوشاند بد است اینکه ببیند تو را عریان به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند فتاده به صحرا به خاک خون غلتان ماه مانده رویِ زمین .. پیکرِ تو رها .. أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْلُ الْقُرى خواهرت اگه نیست .. رفته شامِ بلا ریگ و رملِ بیابان برات گرفتن عزا 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🌾🍂 ذکر توسل و روضه جانسوز _ ویژۀ ایامِ شهادت امام باقر علیه السلام و مسلم بن عقیل علیه السلام_96_حاج محمود کریمی ↯ 🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾 از شام تا هشام فقط نا امید شد پیش رقیه آخر سر روسپید شد از سَم گذشته بود، دلیل شهادتش این بود که مصائب زینب شدید شد جا داشت ای کاش بود عمهْ رقیه کنار او این درد هم به علت زهرش مزید شد روضه شنیدنی ست ولی پشت خیمه او دیده که گوشواره کجا ناپدید شد پا می‌کشید و حجره چو گودال سرخ گشت ازبس که محوِ روضۀ «او می‌کشید» شد پس می‌بُرید از بدنش درخیال خود تا اینکه ظهر نوبت «او می‌بُرید» شد او می‌بُرید و قصه به جایی رسید که سوم امام کرب وبلا هم شهید شد ⇦ شاعر:مهدی رحیمی او می برید و من می بریدم او از حسین سر،من از حسین دل... *قربون دست و پای میانِ ریسمانت برم،یا امامِ باقر! قربون سر شکسته ات میان کوچه ها و بازار،ای آقام.... جای ما الان بقیع خالیِ،امشب بشینیم بقیع برات گریه کنیم،دو سه شب دیگه هم،همه از بقیع بریم کوفه،تو حرم مسلم داد بزنیم،این شبا،شباییِِ که مسلم داره تو کوچه ها می گرده... سیدالشهدا فرمود:تو همه چیز بعد از عباس،مسلم...تو وفا،تو شجاعت.... میگه:دیدم از لای در مسلم نمیه شب تو کوچه ها داره میره،پاش اومد کنار یه سگِ ماده ای که بچه هاش رو داشت شیر می داد،سگِ ماده خیلی خطرناک تر از حیوانای درنده ی دیگه است،اونم بچه داشته باشه... سگ بلند شد مقابل مسلم نعره ای کشید،میگه:دیدم مسلم پلک به هم نزد،این مسلمِ... اراذل کوفه رو می گرفت،پرت می کرد رو بام ها،آخر خندق کندن،با هزار کلک مسلم رو دستگیر کردن... بعد همچین مسلمی زار زار گریه می کرد،طعنه بهش می زدن:چیه؟میخواستی رئیس بشی اینجا؟ می گفت: من گریه ام برا خودم نیست،گریه ام برا اینه شما نامردا نامه نوشتید حسین بیاد،نمی خواست بیاد،شما اصرار کردید،گفتید: باغامون سر سبزِ،بیابون هامون سرسبزِ،آقا نداریم بیا،نمی خواست بیاد،نامه نوشتید بیاد،بچه ی شیرخوارِ داره.... آی رفقا! مهمون کنید همدیگه رو،ولو به ارزون ترین خوراکی،آب،در دست ترین چیز،آبِ،گواراترین چیز،آبِ،دیگه آب دست همه میرسه،این همه نامه نوشتن....* از آب هم مضایقه کردن کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا *نیمه شب تو کوچه ها بچه های مسلم خسته شدن "محمد و ابراهیم"گفتن:بابا! مادیگه پاهامون درد گرفته...هی گوشه ی کوچه می نشستن،هی مسلم می گفت:پاشید بریم،خطرناکِ.... همه رفتن،درهارو بستن،خدا برا کسی غربت نیاره،خدا نیاره یه شهری همه بیان بگن: بیا خونه ی ما،قدمت بر چشم...چند روز بعد در رو به روت ببندن... بچه هارو آورد دَرِ خونه ی شریح قاضی،در زد،کیِ؟ منم مسلم بن عقیل،از پشت در گفت:مسلم! ما برا تو جا نداریم،گفت: من خودم نمیخوام بیام خونه ات،در رو باز کن،دو تا بچه هامو امانت بگیر،دختر علی،خانوم زینب وقتی اومد اینجا،بچه هامو بهشون بسپر...قبول کرد.. یه جوری بچه ها از بابا جدا شدن،بعد از چند لحظه دید دوباره در میزنن،کیِ؟ منم مسلم...گفتم برا خودت جا نداریم...فرمود: من خودم نمی خوام بیام داخل،دَم در یه بار دیگه بچه هامو ببینم... خیلی سختِ،قرار نبود شهادت هر دوتاشون رو ببینه،الله اکبر،جان عالم فدای اون آقایی که صدا زد:* بالا بلندِ بابا،گیسو بلندِ بابا *علی اکبر!* خرامان،خرامان می بری از تنم جان شهیدم کاکُلش در خون غلطونه شهیدم خفته بینِ خاک و خونه چشماتو قربون،زخماتو قربون افتادی رو خاک،ای قد و بالاتو قربون * امیرالمؤمنین،خدمت پیغمبر رسید،فرمود:آقا برا من دعا کن،پیغمبر فرمودن: "اَللهُم بِحَقِ عَلىٍ عِندَكَ اِغفِر لِعَلِىٍ !" خدایا به حق علی،علی رو ببخش، مولا عرض کردند:یارسول الله! این چه دعایی بود؟ فرمودند: آیا پیش خدا کسی بزرگوارتر از تو هست که او رو واسطه قرار بدم؟ خدایا بحق علی،مارو به مُحرم برسون،پیرهن سیاهِ ما آماده است،دیگ هامون آماده است،سیاهی های حسینیه رو زدیم،پرچم هامون آماده است،خدایا دلِ مارو آماده کن،الهی بحق امیرالمؤمنین فرج آقای مارا برسان..... 🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾
@babolharam.ir- Karimi Shahadat Emam Bagher 96-01-2.mp3
3.88M
⇦🕊 ذکر توسل و روضه جانسوز _ ویژۀ ایامِ شهادت امام باقر علیه السلام و مسلم بن عقیل علیه السلام_96_حاج محمود کریمی 🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾
🕊⚜ روضه و ذکر توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج ابا الرضا موسی ابن جعفر علیه السلام به نفسِ حاج حسین سازور ⚜ ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ روزِ عاشورایِ موسی ابن جعفرِ بریم کاظمین ببینیم چه خبره .. خیلی امروز تشییع جنازه اش غریبانه بود .. هیچ کسی به غیرِ امام رضا نبود بدن آقا رو برداره .. دارم امید با حرمت روبرو شوم تا با تو در حریم تو در گفت و گو شوم حالا که دورم از سحرِ کاظمین تو باتو من از حریم رضا روبرو شوم قربان کاظمین که بوی رضا دهد دل خسته آمدم که به مشهد رفو شوم دارد صفا غلام سیاه شما شدن بد بویم و کنار تو خوش عطر و بو شوم آزاد آمدم که تو عبدم کنی ز لطف با یک نگاه نافذ تو زیر و رو شوم با امام داشت میومد فاصله گرفت از حضرت ، حضرت فرمود چرا از ما فاصله گرفتی؟ گفت داداشم داره از روبرویِ شما میاد ، بی حیا و بی تربیتِ ، میترسم یه حرفی به شما بزنه من خجالت زدۀ شما بشم حضرت فرمود میخوای برادرتم مثله تو محّبِ ما بشه؟ عرضه داشت بله آقا از خدامه .. حضرت فقط یه نگاه کرد بهش ، اُفتاد رو پاهایِ حضرت ... یه نگاه کرد به زنِ رقاصه افتاد رو خاک ، صورت رو خاک گذاشت .. استغفار می کرد ... در یک سحر بیایم اگر در کنارِ تو با ناله هایِ فاطمه در جستجو شوم گاهی تو را صدا کنم و گه جواد را با اشکِ روضه هایِ تو در شستشو شوم قفلِ زبان چو باز کنی چند لحظه ای من روضه خوانِ روضۀ سّرِ مگو شوم ساقِ شکسته ، طاقت زنجیر را نداشت من با چه حال نوحه گرِ دردِ او شوم گردن نمانده بود برایش زِ سلسله میگفت مثله عمۀ خود سر به تو شوم مُردم زِ غربت تا شبِ تارم سحر شد تنها غل و زنجیر از حالم خبر شد درد و بلایِ شیعه را بر جان خریدم من ضربه ها خوردم که این ره بی خطر شد از این قیامی که دگر شکلِ رکوع است طوبیِ این مذهب همیشه باروَر شد قعر سجون در پنجه هایِ سردِ زندان آهی به هر دیوار خورد و بی اثر شد سندی چه آورده سرم ، شیعه نداند از چه زِ خون آبه همیشه دیده تر شد؟ از خونِ رویِ کعبِ نی پیداست کامل بر ضربه هایم دست هایِ من سپر شد از بس که پیچیده به دورم تازیانه از چادرِ مادر، لباسم پاره تر شد *پیغمبر فرمود ، هیچ قومی مثله یهود منو اذیت نکردن ... اینا ذاتاً دشمنِ بچه هایِ پیغمبر بودن ..* در پنجه هایِ آهنینِ پنجه هایش بر پهلویم کاری شبیه میخِ در شد سر بسته گویم ، بی ادب حرفِ بدی زد با ناسزاهایش ، غرورم شعله ور شد گر مویِ پیشانی بهم میریخت اما شکلِ محاسن از سرم آشفته تر شد در دسته این نامرد چون گودیِ گودال حتی بلندیِ محاسن دردسر شد در پیشِ چشمِ مادرم سر را بریدن از این مصیبت مادرِ ما نوحه گر شد *خدا به همتون خیر بده ، دله امام رضا رو شاد میکنید با این گریه هاتون ..* وقتی که با ضربه جدا میکرد سر را فریاد هایِ یا بُنَیّ بیشتر شد ... *«نحن رضضنا الصدر» امام زمان در ناحیۀ مقدسه میفرماید : سلام بر اون بدنی که کوبیده شد .. امام صادق فرمود جّدِ ما هنوز دستُ پا میزد .. اسب هاشون رو نعلِ تازه ردن ... یه جمله دیگه و التماسِ دعا ...* دنبالِ گیسویِ پریشانی به نیزه در کوچه و بازار زینب در به در شد زینب کجا و سکویِ ...... حسین ..... ________ ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
Babollharam Sazvar.MP3
16.24M
🕊⚜ روضه و ذکر توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج ابا الرضا موسی ابن جعفر علیه السلام به نفسِ حاج حسین سازور ⚜ ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
#▪️روضه و توسل به ساحت مقدس حضرت باب الحوائج امام موسی ابن جعفر علیه السلام _سیدمجید بنی فاطمه •✠• ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ *تا خبر پیچید که فردا امامتون رو آزاد میکنن، همۀ مَردم جمع شدن جلویِ زندانِ بغداد، یکی گفت: اگه آقارو ببینم دستش رو میبوسم، یکی گفت: اگه آقارو ببینم، میگم: آقا! هم من چشم انتظارت بودم و هم پدر و مادرم...اما عُمرِ پدر و مادرم کفاف نداد، به من گفتن: هر وقت آقارو دیدی سلامِ مارو به موسی بن جعفر برسون... مَردم دیدن خیلی طول کشیده، یه عده ای نشستن، یه مرتبه دیدن در زندان باز شد، جمعیت بلند شدن، گفتن:الان امام بیرون میاد، اما دیدن چهارتا حمّال، لنگۀ یه دری رو گرفتن، از اون لنگۀ در یه سری آویزانِ،هی صدا میزنن:« هذا امامُ الرَّفَضَه »...همۀ مردم اومدن زیر لنگۀ در رو گرفتن، یه مرتبه دیدن این در خیلی سنگینی میکنه...خدایا!به ما گفتن، موسی بن جعفر این همه سال تویِ زندان بوده، حضرت ضعیف و لاغر شده، پس چرا این قدر سنگینی میکنه؟ همچین که عبا رو کنار زدن، دیدن هنوز غُل و زنجیر به دست و پایِ موسی بن جعفر... آقا! غریب بودی،می دونم...چهارده سال زندان بودی،میدونم، دلت برا بچه هات پرپر میزد میدونم، تازیانه ات زدن میدونم، سیاه چال انداختنت، میدونم، ناسزا بهت گفتن، میدونم،عاقبت شهیدت کردن، بدنِ مطهرت رو روی لنگۀ در انداختن میدونم، بدنت رو آوردن رو پل بغداد گذاشتن اونم زیر آفتاب،میدونم...اما خبر دارم بهترین کفن هارو برات آوُردن، یعنی بدنت با همۀ صدماتی که داشت،اما بدنت رو میشد کفن کنند،من بمیرم برا اون بدنی که، هر طرفش رو که بلند میکرد، یه طرف رو زمین می موند، بمیرم برا اون بدنی که خواهر بدنِ پاره پاره رو دید نشناخت، اومد بِره سمت خیمه، شنید از حلقوم بریده یکی میگه: اُخَیَّ! خواهرم!....حسین....* ای وای بر اسیری که از یاد رفته باشد در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد به شب نشینیِ زندانیان می خورم حسرت که نُقلِ محفلشان دانه هایِ زنجیر است @nohevarozechahardahmasomsoghandi
4. حضرت زهرا س.mp3
3.43M
|⇦•شمع خموش ما را.... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها :حاج_عباس_حیدر_زاده •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• من همین جا دلم رفت مدینه، یه شبی هم چند تا طفل پنج ساله با قد و نیم قد، پشت سرِ بابا ایستادند، به بدن مادر نماز خوندند ... اون شب علی خیلی غریب بود : شمع خموشِ مارا از خانه بردند تابوتِ مادرم را شبانه بردند مدینه در نوایِ اَمَن بُجیب است مادر به خانه برگرد، بابا غریب است ... *اما غربت امیرالمومنین آنجا نمایان شد، وقتی بدن رو تنها دفن کرد، با دستان پیغمبر ... خاک روی بدن ریخت ، وقتی روی قبر رو هموار کرد ، پرده ها کنار رفت ، دستش رو روی دستش زد، علی چه کردی ؟ علی با دست خودت گُلت رو زیر خاک کردی ؟ سردارِ خیبره، فاتح خیبره، اما دیگه زانواش توان نداشت ... صحنه ای بچه ها دیدند ، جگرشون سوخت برای غربت بابا، یه مرتبه دیدند بابا خم شد، صورت روی قبر مادر گذاشت، هی صدا میزنه فاطمه ، فاطمه ، فاطمه ..."نَفسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ" فاطمه جان، بلند شو ببین دیگه نفس علی بالا نمیاد ... بگم یا علی!مدینه صورت روی قبر فاطمه گذاشتی، گریه کردی، ناله زدی، کربلا هم حسینت صورت رو صورت علی اکبرش گذاشت ، اما کربلا ، بدن ارباً اربا بود ، هی صدا میزد : وَلَدی وَلَدی وَلَدی ...* •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari1
و توسل به حضرت جواد الائمه علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج سعید حدادیان •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *بین ائمه دو‌نفرن که همسرانشون تو قتلشون سهیمند..اما همه میگن امام‌ حسن از همه غریب تره..همسر امام‌ حسن ظاهری هم شده وقتی دید رنگ صورت امام‌ حسن برگشت وخونابه بالا میاره گریه اش گرفت.آقا فرمود: مگه من بد همسری برات بودم چه کردی با من؟ دید داره گریه می کنه فرمود:از اون راه برو‌دست حسین و زینبم بهت نرسه.. اما بمیرم پسر امام رضا خیلی غریب بود.نه خواهری!نه برادری! اونیم‌که زهر دا ه پشت در نشست کنیزا رو جمع کرد.گفت: کنیزا کف بزنید..نمیخوام صدای ناله اش رو‌کسی بشنوه.یه کنیز رفت یه ظرف آب آورد برسونه به جواد الائمه. ام‌فضل دسد نزدیک در سده ظرف آب رو ازش گرفت. چه میخوای بکنی؟کنیز گفت: خانم این آقا داره از دنیا میره لااقل بذار یه ذره آب بهش بدم ظرف آب رو زمین زد گفت: میخوام‌ عزیز زهرا از عطش بال بال بزنه.. یا جواد الائمه! خدا رو شکر خواهر نداشتی، خدا رو شکر خواهری نداشتی ببینه داری داد میزنی سوختم.یه خانمی بالای تل زینبیه جلودار همه ی عزادارها و سینه زنها می گفت یا حسینا....ارثی که جواد الائمه برده این صحنه ای که ظرف آب رو زمین زدن گفتن‌نمیذاریم آب برسه از اینجای گوداله..یه ملعون خبیثی اومد دو سه متری حسین، امام‌حسین رو‌ صدا زد چشمها بسته است...قربونش برم دیگه رمقی براش نمونده بود..آدم دستش رو‌ میبره یه ذره خونریزی داره میبینی بی حاله خون ازش رفته. از صبح عاشورا امام‌ حسین رو‌ هی زدن ..خیلی بدن زخم شده، خیلی خونریزی شده، دیگه چشما هم اومده.خب نانجیب رها می کردی میرفتی حسین‌ که داشت از دنیا میرفت. گفت:حسین! ابی عبدالله چشمش رو باز کرد دید یه مشک آب دست این خبیثه. گفت این مشک آب رو‌ میبینی؟اونوقت جلو‌ چشم‌حسین آروم آروم می ریخت روی زمین..حسین هرگز به دشمن نگفت تشنه امه. یه جا وقتی نگاهش به آب افتاد فهمیدن عطش کار خودش رو‌کرده...حالا تو‌گودال داره آب رو‌میریزه صدا زد حسین‌! پرنده های آسمان و درندگان زمین آزادن از آب بنوشن. اما نمیذارم یه قطره آب به لبت برسه...* از آب هم‌مضایقه کردن کوفیان خوش داشت حرمت مهمان کربلا *یه خانمی بین آسمان و زمین ناله می زد یه طرفش مریم بود یه طرفش هاجر، دورش رو‌ حوا و آسیه گرفته بودن..یه وقت صداش تو ملکوت پیچید. صدا زد...."بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مَا عَرَفُوکَ وَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ مَنَعُوک‏" حسین....*
و توسل به حضرت جواد الائمه علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی روح الله بهمنی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *وقتی می‌زدنت دخترت نگاه نمی‌کرد وقتی می‌زدنت خواهرت نگاه نمی‌کرد* ولی به سوی تو خیره نگاه دختر نیست به روی جسم تو سایه به جات کبوتر نیست هزار شکر که جسم تو نامرتب نیست هزار شکر که بر بام،جای مرکب نیست *اما یه آقایی رو من سراغ دارم.. بمیرم* آقا تو گودال سر تو تشنه بریدن ده تا اسب با نعل تازه روی پیکرت دویدند *اون زن میگه از کوچه‌های بغداد رد می‌شدم نگاه کردم دیدم کبوترها بالای یه پشت بامی ایستادند بال‌هاشونو به هم نزدیک کردند کَاَنّ می‌خوان از چیزی حفاظت کنند. صحنه عجیبی رو رقم زده بودند. ایستادم نگاه می‌کردم دیدم یه کنیزکی از در اومد بیرون. گفتم چه خبره؟ این وضع عادی نیست.. یه نگاه بالا پشت بوم واین طرف اون طرف کرد گفت به کسی نگو.. می‌دونی چرا این کبوترا دارن این کار رو می‌کنند؟ بدن جوادالائمه سه روزه زیر آفتابه این کبوترها بال‌هاشونو به هم دادند همه روضه خون‌ها اینجا رو گریز می‌زنند میگن کاشکی این کبوترها کربلا بودند درسته.. ولی امشب یه چیز دیگه می‌خوام بگم. این کبوترها کربلا بودند آره، کبوترهای کربلا کی بودند؟ یکیشون سکینه بود، یکیشون زینب بود، یکیشون نازدانهٔ ابی عبدالله بود. اینا وقتی دیدن نور آفتاب رو بدن حسین افتاده خودشون رو حائل کردند بدن بابا آفتاب نخوره. اما این کبوترا خیلی فرق دارند با کبوترهای بغداد.. یه وقت یه صدای بچه بلند شد.. بابا! بابا! پاشو، بابا! پاشو این نامحرم‌ها الان ما رو می‌کشند. انقدر این کبوترها رو تازیانه زدند انقدر شلاق زدند..حسین... کیا دلشون برای محرم امام حسین تنگ شده.. چند صباح، دیگه بیشتر نمونده این ناله‌هاتو برسون به ناله‌های محرم حسین.. بگو حسین* میزنه قلبم داره میاد دوباره باز بوی محرم یواش یواش محرم از راه میاد دوباره ماهی که اشک و سوز و گریه داریم یواش یواش غبار غم به دلا میشینه عشق حسین زهرا خدایی که شیرینه «حسین حسین جان ...» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜