.
|⇦•این گریز اول روضه است..
#توسل به ساحت مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها حاج محمد رضا طاهری
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
رفتی و قلب مرا افروختی
خوب درس عشق را آموختی
بس که بودی جان نثار فاطمه
مثل زهرا بین آتش سوختی
این گریز اول روضه است در آتش گرفت
آنقدر هیزم فراهم شد گذر آتش گرفت
در مقاتل مینویسند شعله از در هم گذشت
آن چنان که متن هایِ معتبر آتش گرفت
*فرمود وقتی بهتون اجازه میدن این شبا تو روضۀ بی بی صدا بزنید مادر ؛ قدر بدونید .. برا اینکه روزِ قیامت این صدا بهت بر میگرده .. این مادرِ مهربون قیامت دنبالت میگرده .. امام صادق علیه السلام فرمود تو روضه هایِ مادرِ مامثلِ مادرِ بچه مرده داد بزنید ..*
واژه ها دارند میسوزند پس حق میدهم
برگ هایِ دفتر شاعر اگر آتش گرفت
دود از این ماجرا در چشم های خلق رفت
تا ابد از این مصیبت خشک و تر آتش گرفت
این که میخِ داغ با پهلو چه کرده جای خود
وای معجر بود اما مویِ سر آتش گرفت
گوشِ مادر سرخ شد از ضربت سیلی ولی
در روایت آمده آنجا پسر آتش گرفت
این خبر تا آسمان ها رفت شاید هم کسی
گفت با فطرس نبودی بال و پر آتش گرفت
آه مادر را علی با اشک های گرم شست
ریخت اسما آب را اما پدر آتش گرفت
ام کلثوم سه ساله سمت مادر میدوید
این گریز آخر روضه است در آتش گرفت
ــــــــــــــــــ
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
.
#زمزمه و توسل به ساحت مقدس #حضرت_زهرا سلام الله علیها حاج محمد رضا طاهری
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
ابرهه ها هجوم آوردن
کعبه رو از تو خونه بردن
قطره به قطره خونِ زخمِ
زهرا رو رویِ خاک شمردن ..
اونایی که تشنه به خونش هستنُ
با کینه دستایِ خدا رو بستنُ
ساقه هایِ نیلوفر و شکستنُ
وای مادرم ..
به پشت در به زحمت اُفتاد
نمیدونم با صورت اُفتاد
تصورش هم خیلی سخته
پیش یه مشت بی غیرت اُفتاد
راه شکستِ حیدر و بلد شدن
شأن نزول سورۀ مَسَد شدن
در روی زهرا بود و از روش رد شدن
وای مادرم ..
این روضه جون به لب رسونده
غصه رویِ دلم نشونده
مقتل میگه شعلۀ آتیش
صورتِ مادرُ سوزونده
دنبال حیدر غرق ناله میدوید
از سینۀ یارِ علی خون می چکید
شکر خدا زینب ندید، زینب ندید
وای مادرم ..
این کار دستِ روزگاره
زینب همیشه بی قراره
یه روز چشاش برایِ مادر
یه روز برا حسین میباره
یه روزی توی قتلگاه پا میذاره
حسین سری دیگه به پیکر نداره
لب از رگای پاره بر نمیداره
حسین من ..
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
.
#روضه و توسل به ساحت مقدس #حضرت_زهرا سلام الله علیها تقدیم به ارواح طیبۀ شهدا خصوصاً سردار دلها #حاج_قاسم_سلیمانی با نوای حاج محمد رضا طاهری•✠•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
اجازه بدید از اینجایِ روضه رو براتون بخونم .. چه کردن بینِ در و دیوار .. برید ببینید تاریخ و مقاتل رو .. سربازِ ولایتِ با اون مقام یه شخصیتی مثه فاطمه .. تا چشماشُ باز کرد نگفت بینِ در و دیوار محسنمُ کشتن .. نگفت آخ پهلوم شکست .. اولین حرفی که سوالی کرد ، فرمود اسما بگو ببینم علی کجاست؟..
عرضه داشت خانم اگه زود برسی شاید تو کوچه ببینی مولا رو .. زبانم لال عمامۀ مولا رو دور گردنش بسته بودن دارن تو کوچه میبرنش .. (یه نفر مردُ اگه ببینی تو کوچه چند نفر دورش کردن به غیرتت بر میخوره میری کمکش میکنی ، آقا چه خبره مظلوم گیر آوردی؟..) یه وقت دیدن فاطمه با اون حال اومد وقتی دید مولا رو دارن میبرن کمربندِ علی رو گرفت .. فرمود به خدا تا جان در بدن دارم نمیزارم مولامُ ببرید .. گریه کن ها .. چهل نفر آمدن فاطمه رو دوره کردن .. یکی با غلافِ شمشیر میزنه .. یکی تازیانه میزنه .. امام صادق علیه السلام فرمود سبب شهادت مادر ما همین جا و غلافِ شمشیرِ اون نانجیب بود ..
بی بی از حال رفت ، دوباره چشمشُ باز کرد فرمود مولام کجاست؟ گفتن بردن آقا رو تو مسجد .. عرضم تمام ؛ وقتی اومد تو مسجد دید نانجیب شمشیر رو سرِ علی گرفته .. میگه بیعت میکنی یا بگم سر از بدنت جدا کنند .. اینجا دیگه فاطمه عنانِ صبر از دست داد فرمود یا شمشیرُ از رو سرِ علی برمیداری یا همین الان کنارِ قبرِ بابام میرم موهامُ پریشان میکنم .. نفرینتون میکنم ..
سلمان میگه هنوز حرف هایِ فاطمه تمام نشده بود والله قسم دیدم ستون های مسجد انگار از جا بلند شد .. امیرالمومنین فرمود سلمان بیا، جلو آمدم ؛ فرمود برو به فاطمه بگو دست نگه داره اگه نفرین کنه الان مدینه زیر و رو میشه .. اومدم گفتم بی بی جان دست نگه دار .. فرمود سلمان کنار برو مگه نمیبینی شمشیر رو سرِ علی گرفتن .. عرضه داشتم بی بی جان فرمایشِ خوده مولاست.. فرمود اگه علی گفته به رویِ چشمم .. اما من جلو درِ مسجد می ایستم تا علی نیاد من خونه نمیرم ..
بی بی جان یه شمشیرِ برهنه رو سرِ علی دیدی بی قرار شدی .. من بمیرم برا دخترت زینب .. وقتی اومد بالایِ تل زینبیه ایستاد نگاه کرد «فِرقَةٌ بِالسُّیُوفِ وَ فِرقَةٌ بِالرِّمَاحِ وَ فِرقَةٌ بِالحِجَارَةِ» ای حسین ...
ــــــــــــــــــ
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
.
#مور را رخصت تمجید..
#روضه و توسل به حضرت ام کلثوم سلام الله علیها
مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست
پیشگاه کرمت عرصۀ جولان ها نیست
از کرامات فراوان تو خوبان ماتند
این همه حسن در اندیشۀ انسان ها نیست
باید ادیان پی اوصاف تو تحقیق کنند
گفتن از شخصیتت وسع مسلمان ها نیست
عصمت از فاطمه داری که مطهر شده ای
احتیاجی پی این امر به برهان ها نیست
شعر اگر بهر تو کم گفته شده خرده مگیر
سیر اوصاف تو در قدرت عَمّان ها نیست
نقش تو نیست کم از زینب کبری بانو
گرچه حک نام تو در صفحۀ اذهان ها نیست
شام زیر لگد خطبۀ تو جان می داد
مثل تو هیچ کسی فاتح میدان ها نیست
رمز عرفان اثر سجدۀ پیشانی توست
احتیاجی سر این سفره به عرفان ها نیست
خواستی تا همه جا صحبت زینب باشد
مدح و مرثیه اگر از تو به دیوان ها نیست
ام کلثوم شدن زینب و زهرا شدن است
حرف عشق است در آن صحبت عنوان ها نیست
ازدواج تو و نمرود مدینه ؟ هیهات
نخی از چادر تو قسمت شیطان ها نیست
نمک سفرۀ افطار پدر هستی تو
*برا همین صدا زد عزیزِ دلم کی دیدی بابات با دو جور غذا افطار کنه؟! .. آخرین افطار رو تو خونۀ اُم کلثوم، امیرالمومنین مهمان بود ..*(1)
نمک سفرۀ افطار پدر هستی تو
لذتی بی تو در این شیر و در این نان ها نیست
می شود گفت زتو از غم و درد تو نگفت ؟
مدح خوب است ولی مکفی گریان ها نیست
*دو سه خط روضه ش رو بگم :*
یوسفت در عوض چاه به گودال افتاد
چون تو دلسوخته در یثرب و کنعان ها نیست
سر و سامان تو را نیزه ای از پا انداخت
خیمۀ سوخته جایِ سر و سامان ها نیست
ناز پروردۀ دستان پر از مهر علی
شأن تو ناقۀ عریان و بیابان ها نیست
دور تا دور تو با هلهله جمعیت بود
بزم مِی، طشت طلا جای پریشانها نیست
هرچه گفتم کمی از قدر و مقام تو نشد
مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست
شاعر : #سید_پوریا_هاشمی
*بالاترین روضه برا بی بی جان حضرت زینب و این خانم همینه: بالای منبر بود گفت: دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَي ابنِ زِيادٍ وَ عليها اَرْذَلُ ثِيابِها وَ هِيَ مُتَنَکِّرَةٌ ..(2) وارد شد زینب بر مجلس نامحرمان .. مجلسِ ابن زیاد .. اون عالم و بزرگ عمامه از سر برداشت .. فرمود بسه دیگه چی میخوای دیگه بگی ؟! آخه مگه جای عمۀ سادات تو مجلس نامحرما بود .. یه جا مجلس عبیدالله یه جا هم مجلسِ بزید .. (غیرتیا ..) نوشتن زن یزید ملعون از خواب بیدار شد شنید قافلۀ اسرا رو تو کاخ آوردن ، پریشان اومد وارد مجلس شد (3) با سر عریان یه وقت یزید سریع از جا بلند شد، عباشُ رو سرِ زنش انداخت .. گفت نانجیب بهت برخورد من با این وضع وارد شدم!! من همسرِ توام اما ببین ناموس آل الله رو با چه وضعی تو مجلس آوردی ..
منابع:
1)منتهی الآمال چاپ افست، ج 1، ص 125
2) ریاحین الشریعه، ج 3، ص 141
بحارالانوار، ج 45، ص 116.
ارشاد مفید، ص 244
تاریخ طبری، ج 6، ص 263
لهوف، ص 160
3)بحار الأنوار، ج 45، ص 196،بیروت
ابو مخنف، ص 269 – 271
#حاج_محمد_طاهری
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
.
|⇦•چی میشه از پسِ ابرا...
#زمزمه_امام_زمان روحی له الفدا اجرا شده ۱۴۰۳ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
خیلی وقته که شب و روز آرزومند وصالم
به امید دیدن تو میگذره هر روزِ سالم
چی میشه از پس ِ ابراخورشید نگات بتابه
به خدا نفس کشیدن بی حضور تو عذابه
توی روزگار غیبت سرم از عشق تو داغه
ردِ اشکامو می بینی یادگاریهِ فراقه
طلوع شیرین فردا طعم انتظار تلخه
بی تو انگار همه دنیا به دور سرم میچرخه
به خدا هر کجا رفتم حضورت رو کردهام حس
العجل بقیه الله العجل زاده ی نرگس
وقتی که میای میبینم جلوه های بی کرانو
میزنم از این جا بوسه خاک پاک جمکرانو
کاش میدونستم کجایی کاظمین یا سامرایی
یا مدینه یا که مشهد یا نجف یا کربلایی
شنیدم وقتی بیایی می زنی صدا خدارو
میگیری تو انتقام كوچه و کرب و بلا رو
العجل بقیه الله
#شاعر:محمدحسن بیات لو
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#مناجات_با_امام_زمان
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•روضه ها رو دارم میبینم...
#روضه پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
من میرم و ای فاطمه جان
پشت خونه ات هیزم میارن
پا روی حرف مرتضی و
پا روی چادرت میذارن
فاطمه جان!
بهشتو با بال و پرت می سوزونن
به پیش چشم همسرت می سوزونن
ای وای تو رو با پسرت می سوزونن
«فاطمه جان! فاطمه جان!
ای وای من ای وای من ای وای من»
*همه دلشوره های پیغمبرو میخوام بهت بگم...*
می مونه این فاجعهٔ تلخ
برا همیشه توی تاریخ
درد تو رو باید بپرسن
از پنجه های سرخ یک میخ
زهراجان!
قامت کمون دنبال مرتضی میری
نفس نفس زنون تو کوچه ها میری
زهرای من به زیر دست و پا میری
«ای وای من ای وای من ای وای من»
*دور بستر همه دارن گریه میکنن.پیغمبر تو بستر افتاده، امیرالمومنین حضرت صدیقه، اسما همه دارن اشک میریزن. یه وقت دیدن در باز شد حسنین اومدن خودشونو رو سینه ی پیغمبر انداختن. حال رسول خدا حال خوبی نیست. محتضره. خودش فرموده محتضر یه حالی داره که یه دکمه پیراهن رو سینش سنگینی میکنه. روایت میگه دکمه پیروهنم باز کنید محتضر آروم جون بده راحت تر جون بده. تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو برداره یه وقت اشاره کرد بذارید باشن. اونا رو سینه من باشن من راحت جون میدم. اما دیدن همینطور که عرق سرد کرده پیغمبر، هی نگاه به ابی عبدالله میکنه. زیر گلوشو می بوسه، هی میگه "ما لی وَ لِیزید.....؟"
ما رو به یزید چیکار؟ لعنت کرد پیغمبر قاتلای ابی عبدالله رو. آه آه... گفت...*
روضه ها رو دارم می بینم
دلم از این غصه ها خونه
این دم آخری بذار تا
حسین روی سینه ام بمونه
*آخ بمونه.چرا رو سینت بذارن؟ آخه..*
یه روز میاد که با پا رو سینه اش میذارن
پیرهنشو از پیکرش در میارن
کاشکی برن براش یه کم آب بیارن
«ای وای حسین ای وای حسین »
*روضه امشبم داره به آخر میرسه...
ای خدا ای خدا...*
حسینمو آبش ندادن
حسینمو خاکش نکردن
*همه اینا رو داره می بینه پیغمبر...*
هنوز دارن این نانجیبا
میون گودالو میگردن
سرش رو می برن به روی نیزه ها
تنش می مونه زیر سمّ مرکبا
واویلا مَن دَفَنَهُ أهلَ القُری
*وقتی امیرالمومنین بدن رسول خدا رو داره غسل میده، مولا میگه خواستم پیراهن از تن بیرون کنم، ندا اومد علی جان! پیراهن از تنش بیرون نیار. از زیر پیراهن بدنو غسل بده. وقتی بدنو به صورت میخواست بخوابونه، پشت حضرتو غسل بده. باز خطاب اومد رسول خدا رو به صورت روی زمین نگذار. بدنو روی شونه قرار داد. بدنو غسل داد. باید بگیم یا امیرالمومنین حقم همینه. اما الهی بمیرم برای اون آقای که امام زمان «عج» میگه" أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ..."قربون اون صورتی که با خاک یکسان شد..أَ"لسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّليبِ" قربون اون بدنی که پیراهن از تنش بیرون کردن. بدنو عریان کردن. ای حسین ...
* این دست گداییتو بالا بیار هرچقدر کار داری با ابی عبدالله... ای حسین...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#زحلت_رسول_اکرم #رسول_الله
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#حاج_محمد_طاهری
#بیست_و_هشت_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•همدختر حسینی...
#روضه #حضرت_سکینه سلام الله علیه اجرا شده پنجم ربیع به نفس حاج محمدرضا طاهری
●━━━━━━───────
تابیده است از دو نظر بر تو آفتاب
هم دختر حسینی و هم دختر رباب
هر چند آمنه است و امینه ولی حسین
نام تو را سکینه ی خود کرده انتخاب
*آرامش دل ابی عبدالله بود این دختر، لذا وقتی گفت: بابا بیا بشین رو خاک کنارم، ابی عبدالله از اسب پیاده شد. گفت: بابا! دست یتیمی رو سرم بکش برو، ابی عبدالله شروع کرد گریه کردن ،فرمود: "لاتُحْرِقی قَلبی"دلمو آتیش نزن عزیزدلم....*
درباره ی مقام بلند تو گفته اند
ممسوس در خداست شبیه ابوتراب
در هر دو عالم از سر ارج و بها تو را
شد فخرتُ النساء لقبش سیدُالشباب
*میگن کنار بدن بی سرِ ابی عبدالله،اینخانوم از هوش رفت. بعضیا نوشتن تو رویا ابی عبدالله گفت دخترم، وظیفه ای رو روی دوشت میگذارم...*
از آن زمان که راوی شیعتی شدی
"شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی"
*به دوستانم بگو هر موقع آب گوارا خوردن یاد من باشن....*
"اَوْ سَمِعْتُم بِغَريبٍ اَوْ شَهيدٍ فَانْدُبُوني"
من حسین سر جدایم سر بریده از قفایم
*"فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی"بدونید من، نوه ی اون پیامبری هستم که بی جرم و گناه منو کشتن"وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی"وقتی هم به شهادت رسیدم اسباشون رو نعل تازه زدند بر بدن من با اسباشون رد شدند."لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی "ای کاش بودید عاشورا همتون میدیدید "کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی "بچه ام رو روی دست گرفتم طلب آب کردم.میدونید چطور جوابمو دادن؟
"و سَقَوهُ سَهْمَ بَغْىٍ عِوَضَ الماءِ المَعینِ" آب طلب کردم تیر سه شعبه به گلوی بچه ام زدند"فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُن"...*
شاعر #مجتبی_خرسندی ✍
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_سکینه
#روضه_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه4_5843446501065361473.mp3
زمان:
حجم:
1.83M
#لعن_الله_قاتلیک_یا_فاطمة_الزهرا
قسمت_دوم زمزمه و توسل ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها
بازم شالِ روضه،می شینه رو دوشم
ببین که شبیهِ،تو مشکی میپوشم
کجا روضه داری؟ کجا روضه خونی؟
کجا هی صدا میزنی مادرت رو؟
تو هم مثل مولا ،شبا بین نخلا
رو شونۀ چاه ، میذاری سرت رو
میگن مادرت موندنی نیست
میگن روزِ مولا سیاهِ
یکی نیست بگه مادر ما، بی گناهِ
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#لعن_الله_قاتلیک_یا_فاطمة_الزهرا
قسمت_اول روضه و توسل ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها
دوباره در دلم آشوبِ عالم آمده است
قیامت آمده یا که مُحَرَّم آمده است
عزای کیست که حتی خودِ مُحَرَّم هم
به سر زنان و پریشان و درهم آمده است
عزایِ اشرفِ اولادِ آدم است،آری
عزایِ بِنتِ نبیِ مُکَرم آمده است
تمامِ خلق دُچارِ مُحَرَّم اند،ولی
برای فاطمه دلهایِ مَحرَم آمده است
*اصلا نترس،هرکی میاد تو مجلس حضرت زهرا راحت بگه:آی مادر!...اگه مَحرَم نبودی اینجا راهت نمیدادن... آی مادر*
برای فاطمه دلهایِ مَحرَم آمده است
دوباره فاطمیه آمد و یقین دارم
در این حسینیه، صاحب عزا هم آمده است
وضویِ گریه بگیر و بیا که در روضه
عزیزِ فاطمه، با قامتِ خم آمده است
رواست مُردن از این غم،که پُشتِ دَربِ بهشت
برای سوختنِ گُل، جهنم آمده است
*اگر یه نفر میگفت: زهرا تازه بابا از دست داده،بیاید شاخه ی گل ببرید اینقدر گل جمع نمیشد،اما تا گفتن: بیایید هیزم بیارید همه دسته دسته هیزم آوردن*
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
📕#مراسم_گذاشتن_قرآن_به_سر
#ویژۀ_شب_های_احیاء
#شب_های_قدر
مداح:#حاج_محمد_طاهری 👌😭
•┈┈••✾•🌿🖤🌺🖤🌿•✾••┈┈•
قرآن ها را مقابل صورت باز کنید
*اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ، وَ فِیهِ اسْمُکَ الاَْکْبَرُ، وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى، وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى، أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ*
حاجاتتو مد نظر بیار ، حاجاتِ امامِ زمانمون ... حاجات رهبرمون ... حاجات مراجِعمون ... قرآنها رو رویِ سر بذاریم"
*اللَّهُمَّ به حق هَذَا الْقُرْآنِ وَ به حق مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ به حق کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَبِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ
ده مرتبه : *بکَ یَا اللّهُ ....*
*الهی بمُحَمَّد ....* خدایابه رسول خدا قسم حسن خلق محمدی به ما عنایت بفرما
*الهی بعَلِیٍّ .... * خدایا ما را با ولایت امیر المومنين زنده بدار و بمیران
*الهی بفاطِمَةَ ....* خدایا به عصمت فاطمه (س) به بانوان ما حجابِ فاطمی عنایت بفرما
*الهی بالْحَسَنِ ....* خدایا به کریمِ آلِ طاها قسمت میدهیم بزودیِ زود این قدمها را مدینه کنارِ قبرستان بقیع برسان
*الهی بالْحُسَیْنِ .....* این دلِ تنگم غصه ها دارد ... گوییا میل کربلا دارد ... خدایا بحق ابی عبدالله بزودی زود این قدمها را به حرم ابی عبدالله برسان
•┈┈••✾•🌿🖤🌺🖤🌿•✾••┈┈•
*الهی بعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ....* خدایا،به گریه های امام سجاد ما را از اهلِ طاعت و اهل گریۀ برا مظلومی اباعبدالله قرار بده
*الهی بمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ....* خدایا،جوانهای ما ، مملکت ما را به عالیترین درجاتِ علمی نائل بفرما
*الهی بجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد ....* فرمود زینتِ ما باشید باعث خواریِ ما نباشید خدایا به امام صادق (ع) قسمت می دهیم ما را زینت امام صادق قرار بده
*الهی بمُوسَى بْنِ جَعْفَر ....* خدایا زندانی های بی گناهِ ما هر کجایِ این مملکت هستن هرکجا گرفتارن نجاتشان بده
قربونِ کبوترایِ حرمت امام رضا ...
قربونِ این همه لطف کرمت امام رضا ...
آقاجان ، شنیدم سَجیَتُکم الکَرم ....
شما رو رها کنم کجابرم ....
تو که آخر گره رو وا میکنی ....
پس چرا امروزُ فردا می کنی ....
دلمُ گره زدم به پنجِرت می خوام بیام ...
به امیدی که میام ،این گره ها رو وا کنی ...
نکنه یه روز بیام این گره ها رو واکنی ... بزار دلِ من همیشه به این پنجره هایِ ضریحت گره بخوره ...
•┈┈••✾•🌿🖤🌺🖤🌿•✾••┈┈•
*الهی بعَلِیِّ بْنِ مُوسى ....* خدایا ، آقام امام رضا رو دمِ جون دادن ، شبِ اول قبر ، تو عرصۀ محشر ، تو شلوغیِ محشر به فریادمان برسون
*الهی بمحَمَّدِ بْنِ عَلِی .....* جوادالائمه قربونت برم آقا ... خدایا ، خیلیا حاجاتِ دنیایشونُ روشون نمی شه وقتی میان اینجا ، میگن خدا این قدر مهربون بودی اما رو راه دادی (کمک مون کردی تا اینجا اومدم بسمونِ )خدایا بحق جوادالائمه حاجات دنیای این جمع ، اونا یکه به زبون آوردن ، اونایی که روشون نمی شه ، بحقِ آقازادۀ امام رضا حاجت شون برآورده بخیر بفرما
*الهی بعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّد .....* خیلی حاجات میده (این دو امام هادی و عسکری ... یادت نره تو گرفتاری هات صلوات نذر کن )خدایا به حقِ امامِ هادی بزودی زود این قدمها رو به سامرا برسان ...
*الهی بالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ .....* خدایا ، بحق امامِ عسکری ریشۀ وهابیت رو بکن
الهی ... خیلی ها منتظر بودن تا این فراز برسه ...
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش .... (یابن الحسن ...)
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویم
ده مرتبه الهی بالْحُجَّةِ ....
•┈┈••✾•🌿🖤🌺🖤🌿•✾••┈┈•
بروزترین
کانال روضه دفتری تلگرام وایتا👇👇
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
🏴🏴
#روضه_امام_علی_ع
#شب_نوزدهم
#ماه_رمضان
#روضه و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام
مداح#حاج محمد طاهری 👌
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
طرف اومد بره دید آقا امیرالمومنین سفرش پهنه، گفت آقا مهمون نمیخوای؟!
حضرت فرمود تو نمیتونی از غذای من بخوری گفت چرا نمیتونم شما میخوری من نمیتونم!
تا اومد دندون به این نون بزنه انگار میخواست دندونش بشکنه گفت: آقا این چه نونیه؟ حضرت فرمود من که گفتم تو نمیتونی بخوری اما دست خالی نمیری الان معرفیت میکنم یه جاسفرش پهنه همه چی سرسفرش هست برو اونجا دست خالی نمیری، نشونی داد رفت نشست سر سفره امام حسن .. آقا دید یه لقمه میخوره یه لقمه کنار میزاره" گفت عزیزم میخوای ببری ببر برا چی کنار میزاری؟!
گفت تو راه میومدم یه آقایی یه نونی داشت میخورد نزدیک بود دندونم بشکنه میخوام برای اون ببرم .. حضرت شروع کرد به گریه کردن گفت سفره برای اون آقاست ..
الهی بمیرم امشب خونه دخترش بود، یه خورده نمک آورد شیر آورد حضرت فرمود دخترم کی دیدی بابات با دو جور غذا افطار کنه؟! میگه اومدم گفتم خوب حالا بابا ناراحت میشه، ظرف نمکُ برداشتم فرمود نه بزار نمک باشه شیرُ بردار ببر انگار آقا میدونه بچه یتیما شیرمیارن چند روز غذاش فقط شیره ..
میگه دیدم بابا افطار کرد،اومد تو صحن خانه هی نگاه به آسمون ها میکنه، هی صدامیرنه: انا الله واناالیه راجعون ..
گفت بابا یه شب مهمون دخترت شدی دلم وخون کردی چرا انقدر آیه استرجا میخونی بابا .. صدا زد دخترم دیگه وقتشه خیلی وقته منتظر یه همچین لحظه ای ام .. دلم برای مادرت خیلی تنگ شده ..
حیوانات سر راهشُ گرفتن، مرغابی ها هی میومدن عبایِ آقا رو میکشیدن، خیلی عجیبه والله آقایی که سفارش مرغابی ها رو کرد به دخترش سفارش مارونمیکنه؟!..
از آبُ غذاشون گفت یادت نره دخترم دوباره اومد جلو در، قلاب در جلوی آقا رو گرفته اشیا همه میخوان یه کاری کنن مولا نره به سمت مسجد ..
آخ بمیرم .. هرجوری بود خودشُ رسوند مسجد بالایِ ماذنه رفت اذانُ گفت خود حضرت اومد قاتلُ بیدار کرد فرمود: اینطوری که خوابیدی خوابِ شیاطینِ ..
الهی بمیرم عجب نمازی خوند .. هنوز اونایی میرن محراب مسجد کوفه کآن آخرین نماز علی رو میفهمن روح اون نمازِ آخر مولا هنوز تو مسجد کوفه هست، چنان نانجیب ابن ملجم ملعون با شمشیر بر فرقش .. گفت:
ای تیغ همیشه بی خبر می آیی
یک روز به شکل میخ در می آیی
امروز تو شمشیری و فردا قطعاً
در قالب یک تیر سه پر می آیی
یک مرتبه کم شتاب باشی خوب است
با قاعده با حساب باشی خوب است
فکر دل فاطمه نبودی اما
فکر جگر رباب باشی خوب است
ناگهان دریای خون محرابُ منبر را گرفت
جوی خون سرچشمه ساقی کوثر را گرفت
تیغ آن ملعون به یک ضربت دو جا آمد فرود
هم علی جان داد هم جان پیمبر را گرفت
یک برادر سر به روی سینه بابا گذاشت
یک برادر نیز بر زانوی خود سر را گرفت
جامعه بعد از امیرالمومنین گمراه شد
چون خدا از مردم ناشکر رهبر را گرفت
حضرت سر داخل چاه می کرد میگفت خدا اینا لیاقت علیُ ندارن .. علیُ از این مردم بگیر .. هرکی لایقشونِ بر اینا حکومت بکنه .. برو تاریخُ بخون ببین بعد علی چه کسی حاکم شد .. همون که تو کوچه شمشیر به بازوی فاطمه زد تا مغیر اومد کوفه زینب گفت داداش بیا از این کوفه بریم .. حسن جان من دیگه اینجا نمیمونم ..
جامعه بعد امیرالمومنین گمراه شد
چون خدا از مردم ناشکر رهبر را گرفت
وقت رفتن سوی مسجد میخ در مانع نبود
دست زهرا بود آنکه شال حیدر را گرفت
دست زهرا تا قیامت حافظ جان علیست
مثل وقتی که میانِ شعله ها در را گرفت ..
*میخوام بااین یه بیت روضه مُ بخونم:*
تکیه ی زینب نباید متکی باشد به غیر
پس نباید بازوان این دلاور را گرفت
تا جلوی درخونه یه طرف زیر بغلشُ امام حسن گرفته، یه طرف ابی عبدالله.. اما تا در خونه رسیدن حضرت فرمود زیر بغل هامُ رها کنید .. چرا باباجان؟!
فرمود نمیخوام زینب منو با این حال ببینه .. فکر نکنی فقط علی به فکر دل زینب بود! مادرش زهرا هم وقتی تو بستر بود همین امیرالمومنین کنار بستر نشسته بود داشت گریه میکرد، عرضه داشت علی جان نمیگم گریه نکن گریه کن اما نگاهت به در باشه زینبم نیاد تورو با این حال نبینه .. همه مراعات دل زینبُ کردن .. بعضی ها نوشتن پاره های جگرش داخل تشت بود تا صدای پای خواهر شنید فرمود ببرید خواهر نبینه ..
همه میدونستن این خواهر چی قراره ببینه همه منتظر این لحظه بودن ، همه دل نگران این لحظه بودن، یه لحظه اومد بالای گودال نگاه کرد:
والشِمرُ جالس علی صَدرِک ..
◾️◾️◾️◾️◾️
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#حاج_محمد_طاهری
#ماه_مبارک_رمضان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به راوی دشتکربلا #امام_سجاد علیه السلام به نفس حاجمحمدرضا طاهری
●━━━━━━───────
یه وقت دید زینب دست رو شونه اش گذاشت. داداش!
اینجا عمه ی سادات فرمود:باخودت داری چیکار میکنی. تو امام زمانی .حضرت سجاد فرمود:عمه جان مگه این بدن امام زمان نیست. فرمود: گویا اینها ما رو مسلمان هم نمیدونن.بدن شهدای ما روخاکهاست..
دلتْ ز داغِ اسارت غمِ فراوان داشت
دو پلکِ چشم ترِ تو همیشه باران داشت
همیشه خاطرِ تو یادی از شهیدان داشت
به سینه روضۀ مکشوف چون هزاران داشت
«یه دونه از روضه هاش اینه...
سه شعبه دیدی وتیر وگلوی اصغر را
تو تیغ دیدی و خنجر به روی حنجر را»
به نوک نی سر خورشید ماهِ قافله بود
نگاهبانِ سر شیر خواره حرمله بود
به دست و پای تو در این مسیر سلسله بود
غمی که کشته تو را شام بود وهلهله بود
شهادت ارث شما بود و اعـتبار شما
به ظلمْ سوی اسارت کـشید کـار شما
* از روضه های شام و تو راه شام که حضرت فرموده : هرکجا ما رو سوار بر ناقه های لَنگ کرده بودن همین که راه میرفت این شکنجه ی بچه ها بود. دست وپاهامون رو به زنجیر بسته بودن از همه بدتر سرهای شهدا رو مقابل این بچه ها گذاشته بودن. حضرت فرمود: تا بچه ها نگاه می کردن میومدن اشک بریزن با نیزه تو سراشون می زدن کسی جرأت نداشت گریه کنه. امام زمانم فرمود: من برای این روضه خون گریه می کنم.کدوم روضه آقا؟ فرمود: برا روضه ی عمه جانم زینب...
پشت دروازه ی ساعات همه رو نگه داشتن تا همه جمعشون تکمیل بشه. رقاصه هارو آوردن. یه عده دارن دست میزنن. یه عده بالا بامها رفتن سنگ میزنن.گفته بودن یه مشت خارجی وارد شهر کردن.
مگه روضه بالاتر از این میشه یه عده یهودی خاندان رسالت رو خارجی میخوندند. یه کسی توکوچههای یهودیا داد میزد هرکی عقده از علی داره بسم الله.. وقتشه.
این روضه روخود امام سجاد نقل کرده. فرمود:میگه دیدم یه پیر زنی اومد بالای بام با سنگ چنان نشانه گرفت سر بابام از رو نیزه شکست.میگه گفت خدا رو شکر خدا شما خارجیا رو رسوا کرد مرداتون روکشتن وزنهاتون رواسیر کردن. حضرت نگاه کرد دید غریبه نیست. حضرت فرمود بگوببینم قرآنخوندی ؟ بله خوندم، شماروبه قرآنچهمربوط؟ حضرت فرمود :به آیه ی تطهیر رسیدی؟گفت: بله! این آیه در شأن اهل بیت ِپیغمبره. فرمود:مرد! به خدا ما بچه های پیغمبریم. من به این خانواده ارادت دارم شما کی هستین ؟فرمود من علی ابن الحسین هستم .گفت تو پسر حسینی؟!بابات کجاست؟حضرت فرمود:سرت رو بالا بگیری بابام رومیبینی.... اون سری که داره قرآن میخونه سر بابای منحسینه.. تا اینخانواده رو شناخت گفت الهی قربونتون برم چیکار میتونم براتون بکنم ؟ حضرت فرمود: پول همرات هست؟بله آقا هست. گفت یه مقدار به این نیزه دارها بده بگو یا این سرها روجلو قافله ببرن،یا پشت سر قافله ، مردم به هوا دیدن این سرها یه وقت چشمشون به ناموس خدا نیوفته. دیدن حرف عمه سادات فرق میکنه.فرمود: بگو چند گام پیشتر آید که
چند بوسه بگیرم از آن گلو ی بریده ....حسین..
ــــــــــــــــــ
#روضه_دروازه_ساعات
#روضه_امام_سجاد
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت_امام_سجاد
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇