eitaa logo
روضه حاج عباس طهماسب پور
414 دنبال‌کننده
275 عکس
451 ویدیو
10 فایل
کانال تخصصی روضه همراه با متن با نوای دلنشین #حاج_عباس_طهماسب_پور هیئت محبان الزهرا سلام الله علیها #بابل ارتباط با خادم کانال @youssof_62
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 😭😭 🏴 يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً 🔻ای جان آرام گرفته و اطمینان یافته! به سوی پروردگارت در حالی که از او خشنودی و او هم از تو خشنود است، باز گرد. 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
قسمت این بود،بال و پر نزنی مرد بیمار خیمه ها باشی حکمت این بود روی نی نروی راویه رنج نینوا باشی چقدر گریه کردی آقاجان مژه هایت به زحمت افتادن 😭آب میدید گریه میکرد 😭طفل شیرخواره میدید گریه میکرد 😭جوون با قد و قامت رشید میدید گریه میکرد 😭دختر 3ساله میدید گریه میکرد یه روز گفتن آقا،بسه دیگه هر روز به هر بهونه ای گریه گریه گوسفند ذبح میکنن گریه میکنی 🔹فرمود: یعقوب پیغمبر اینهمه پسر داشت، یه دونه از پسراش به اسم یوسف گم شده با علم پیغمبری که میدونست پسرش زندس، انقده گریه کرد نور چشاش رفت 🔸انقده گریه کرد نابینا شد چیجور دلت میاد گریه نکنم؟ جلو چشای خودم،سر بابامو بریدن 😭😭 با همین چشای خودم، حلق دیده شده داداش اصغرمو دیدم 😭😭 بدن اربا اربای داداش اکبرو دیدم دست بریده عموم ابالفضلو دیدم 😭😭 روضه رو غیرتیش کنم ها؟؟ با همین چشای خودم دیدم دستای عمه جانم زینبو بستن 😭😭 خواهر کوچولوم رقیه... دستاش بسته به هر بهونه ای تازیونه ها بالا میومد 😭😭 💠💠💠💠💠 چقدر گریه کردی آقاجان مژه هایت به زحمت افتادن قمری قطعه قطعه را دیدی ناله هایت به لکنت افتادن سر بریدن پیش چشمانت دشتی از لاله و اَقاقی را پس گرفتید از یزید آخر عَلَم با شکوه ساقی را کربلا،خاطرات تلخی داشت ساربان را نمیبری از یاد تا قیام قیامت،آقاجان خیزران را نمیبری از یاد 😭😭😭😭 خون این باغ گردن پاییز یاس همرنگ ارغوان میشد چه خبر بود دور تشت طلا عمه ات داشت نصف جان میشد 🔹اهل بیتو وارد بزم شراب کردن 🔸زینب،ام کلثوم رباب 🔹ناموس پیغمبرو وارد بزم شراب کردن سر بریده داخل تشت طلا چوب خیزران... یوقتایی شراب،زهرمار میکرد خوده نانجیب یوقتایی شراب میریخت داخل تشت طلا یه گریز میخوام بزنم هرچقد تونستی برا این روضه،گریه کن اینجا چوب خیزران که بالا میومد، رو لب و دندون امام حسین... شراب میریخت رو سر امام حسین رباب از تو جمعیت (زبونه حاله)، خودشو انداخت رو سر بریده سرُ گرفت،شروع کرد به بوسیدن زینب اومد... آخه با تازیانه جداش کردن حسین... 😭😭😭😭 چه خبر بود دور تشت طلا عمه ات داشت نصف جان میشد این جمله رو خوده آقا،تو شام فرمود کاش مادر، تورا نمیزایید گله از دست زندگی داری دیدن آب،آتشت میزد دل خونی ز تشنگی داری اگه اجازه بدید اوج روضه من،این قسمتی باشه که همیشه از زبون خانوم زینب گفتم 👈امشب میخوام از زبون امام سجاد بگم ⚫️بزار برم به بالای تل خاک غم ⚫️دوباره ای پدر جان،برات بگیرم دم ⚫️از غمی که دیدم پیکرم چقد شد،خم 🔸مگه یادم میره اون لحظه عجیب مقتل 🔸مگه یادم میره دیدم شدی غریب مقتل 🔸مگه یادم میره خوردی زمین،تو شب مقتل 🔹مگه یادم میره شَرّی که شمر،اینجا به پا کرد 🔹مگه یادم میره با چکمه هاش،رو سینه جا کرد 🔹مگه یادم میره چند ضربه زد،سرُ جدا کرد 💠مگه یادم میره مردم سر کوچه و بازار 👈اینی که آقارو کشته همینه 🔸مگه یادم میره مُردم سر کوچه و بازار 🔸مگه یادم میره نامحرما،میدادن آزار 🔸مگه یادم میره خون بود جلو،چش علمدار 🔅مارو وارد یه محله یهودی نشین کردن 🔅هرکی تونست سنگ زده 🔅هرکی تونست خاکروبه ریخته یه بی حیایی با سنگ،به پیشونی بابام حسین زده 🔸مگه یادم میره روی سرش،جای کبودی 🔸مگه یادم میره سنگش زد اون،زن یهودی 🔸مگه یادم میره بزم شراب،خودت که بودی 💠اگه از یه کوچه ای رد میشی، با بابات با خواهرت، با مادرت یه اتفاق بدی براشون پیش بیاد، تا قیام قیامت سعی میکنی ازونجا عبور نکنی میگی همینجا مادرم زمین خورد 💠میدونی چیکار کردن با این آقا؟؟ 🔸اول کاری که کردن، آقا زین العابدین و اهل بیتو از گودیه قتلگاه عبور دادن خانم زینب میگه آقا زین العابدین خیره شده به یه نقطه ای 🔹الانه که جون از بدنش مفارقت کنه 🔸گفتم تو امام منی 🔸تو امام بر حقی 🔸چیکار داری میکنی با جون خودت؟؟ همچین غریبونه شروع کرد به گریه کردن گفت عمه جان، مگه این بدن، بدن امام نبوده؟؟ ببین چه به روز این بدن آوردن.... 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
🔹مقاتل را تماماً جست و جو کردم 🔹لُهوف و مَقتَلُ الشََّمس،اَبی مِخنَف،مُقرَّم 🔹با سَحاب رحمت و کبریت احمر رابه دقت زیرو رو کردم 🔸نشستم بین مقتل ها،تمام لحظه ها را 🔸از سر ظهر عطش تا لحظه ی گودال باهم روبرو کردم 🔸گلی را گوشه ی مقتل،گوشه ی گودال بو کردم ☑️به خود گفتم که در کرب و بلا چیزی گمانم سخت پنهان مانده از چشمان هر فردی که راوی شد غم اصحابْ جای خود،نبودِ آبْ جای خود ☑️مصیبت های عباس و علی اکبر و ابن الحسن ها و علی اصغر و طفلان زینب هم به جای خود ☑️به سمت خیمه ی زینب، بدون صاحبش برگشته مرکب هم به جای خود 😔مرور اسم ها در ذهن من کار خودش را کرد 👌پس علتش را عشق پیدا کرد ✅کسی که باابالفضل و علیِ اکبر و کُل بنی هاشم به میدان رفت در واقع *هر نفر که میدان رفت امام زین العابدین درواقع با جانش او را همراهی میکرد* ✅کسی که بودو اما هفتادو دو بار از پیکرش جان رفت، در واقع 🔅کسی که تا غروب روز عاشورا فقط مشغول بر جامه دریدن بود 🔅کسی که درمیان خیمه، مصداق شنیدن کی بود مانند دیدن، بود 💎به دل گفتم تصور کن، روایت کردنش با من 💎به دل گفتم بگو تصویرهای رفتنش با من ❇️دلم، دل را به دریا زد تصور کرد ❇️نشست و نقطه چین های مقاتل را فقط از نام زین العابدین پر کرد 🔰تصور میکنم وقتی جوانان بنی هاشم به سمت خیمه برگشتند 🔰عبا در دست وقتی عون و عباس و خوده قاسم به سمت خیمه برگشتند 💎علی اکبر ارباب وقتی رفت، چشم خیمه سمت زین العابدین برگشت 💎تصور میکنم بدین ترتیب انگاری ورق در مقتل من ظهر روز واپسین برگشت علی اوسطِ ارباب آمد، اذن میدان خواست به بابا گفت باباجان، بخواه از من پدر هم از پسر جان خواست پس از پیغمبر کرببلا آری امام دوم کرببلا هم رفت بگو که زینت سجاده و ذکر و دعا هم رفت تصور کن اگر با کوفیان، پیکار هم باشد تصور کن اگر بغض علی در کار هم باشد تصور کن به دورش لشگرش بسیار هم باشد علی بن حسین بن علی بیمار هم باشد شبیه شمر و خولی کم نبود آنجا بمیرم شهربانو هم نبود آنجا برای هر شهیدی در زمین کربلا قاتل مشخص بود و اینکه حرمله یا شمر یا زجر و سنان اصلا برای کشتن هر کس دم آخر فقط اسم ها بس بود همه یک قاتل، اما قاتلان تو به جرأت صد نفر هستند به پیش خنده های حرمله با شمر و زجر و خولی و اَزْرق تمام زهرها زهرند اما بی اثر هستند 👌پس از کرب و بلا چون آب خوردی اولین دفعه، درون خویش پژمردی 👌تو در واقع همان بیست و سه سال پیش جای آب، سَم خوردی تصور کردم آقایم، شهید آخرین هفتادُ سوم شد در اوج این تصورها سرنخ ناگهان از دست من گم شد به خود گفتم که از کرب و بلا اینگونه جا ماندن خودش روضست علی بن حسین بن علی اما به زیر دست و پا ماندن خودش روضست تو دیدی و علی اکبر ندیدآن لحظه ای را که نسیم از زلف عباس علی سرمست می آمد تو دیدی و علی اکبر ندیدآن لحظه ای را که ابالفضل از کنار علقمه بی دست می آمد تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس وقتی حرمله آماده شد در دشت تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس با تیر سه شعبه،طفل شش ماهه سرش برگشت 😭😭😭😭 تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس و اصغر اسب هارا نعل کردند و به سمت پیکر ارباب هِی کردند تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس و اصغر که سر ارباب در تشتِ... حسیـــــــن تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس و اصغر که سر ارباب را در تشتِ مِی کردند تو دیدی، آنچه که حتی حسینت هم ندید آن را تو دیدی در میان چشم های دختری، ترس از بیابان را 😭😭😭😭 تو دیدی روضه ی گوش و دهان و نیزه داران را بمان داستان کوفه و شام و لبان خیزران خورده بماند اینکه با هر ضربه اش، دندان تکان خورده بماند اینکه هر دم خنده های حرمله با زجر می آمیخت بماند اینکه دستت بسته بود و بر سرت در شام، آتش ریخت بماند اینکه بعد کربلا بیست و سه ساله درد را دیدی همینکه چشم بستی بر سر جسم پدر، با خنجر و چکمه آن نامرد را دیدی بماند آنکه تو مانند یعقوب نبی، در هجر یوسف گریه ها کردی جهان را کربلا کردی در این قصه ولی یوسف پدر بود و پسر یعقوب دنیا شد برای چشم این یعقوب پیراهن نیامد چونکه بر تن اِرباً اِربا شد همان بیست و سه سال پیش،دنیا ناامیدت کرد همان بیست و سه سال پیش در واقع شهیدت کرد من از این مردم بی عار بدم می آید از مکافات، از آزار بدم می آید ذبح را جلویم آب نداده، سر نبرید تا قیامت من از این کار، بدم می آید سنگ ها از در ودیوار به ما میخوردند تا ابد از در و دیوار بدم می آید پای من بسته نبود، اسب زمینم میزد من از افتادن بر خار، بدم می آید دست من بسته که شد، برده فروشی رفتم من از این دست گرفتار، بدم می آید از شهر شام بدم میاد از ازدحام بدم میاد از کوچه هاش بدم میاد از پشت بام بدم میاد بس که ندیدم روز خوش از این چشام
آمد و دید ، تَنی افتاده کشته ی بی کفنی افتاده شه بی پیرهنی افتاده پاره پاره بدنی افتاده 😭😭😭😭 همه پروانه و شمعش گردند بوریا آمد و جمعش کردند زنهای بنی اسد گفتن اگه یه جو مردونگی ندارید چادرامونو شما سر کنید ما میریم کربلا... پسر پیغمبر، عریان افتاده پسر غریب فاطمه، بی کفن افتاده به غیرتشون برخورد، اومدن کربلا دیدن قیامتیه بدن پاره پاره افتاده اصلا قابل شناسایی نیست از دور دیدن یه سواری داره میاد، گفت بنی اسد شما کمک کنید من بدنو شناسایی میکنم این بدن، بدن قاسمِ آخه نه تنها اینکه بدن هارو زیر سم مرکب گذاشتن، خیمه هارو هم که آتیش دادن بدن ها سوخت تو خیمه دار الحرب این حرفا مال روز عاشوراست. اصلا قابل شناسایی نبوده این بدن، بدن اِرباً اربای داداشم اکبرِ دونه دونه بدن هارو شناسایی کرد. اومد تو گودال... گفت این بدن، بدن بابای غریبم حسینِ 😭😭😭😭😭 خودش وارد قبر شد، بدن ابی عبدالله رو تحویلش دادن شروع کرد گریه کردن یه قطعه از بدن کمه گفت بابا رسم ما اینه صورت رو خاک میزارن، رو به قبله... تو که سر در بدن نداری بدنت اینجاست، سرت کوفه چه خبر بود علقمه؟؟ نوشتن بدنو جمع کرد، آروم هلش داد داخل قبر برا همینه که اوناییکه رفتن سرداب، میگن قبر، قبر یه شیرخوارس... 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
re_1.mp3
11.59M
❗️ کسی رو هیچوقت،خراب نکردی هرکسی در زد،جواب نکردی ❣ 🎤🎤 💥 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
🔸کسی رو هیچوقت،خراب نکردی 🔸هرکسی در زد،جواب نکردی 🔹هرجا گرفتار میشم 🔹 سر تو آوار میشم 💎اما تو لطف میکنی 💎بیشتر گرفتار میشم رفقا.. 👌در هر وضع و حالی،حواست باشه باامام حسین قهر نکن ☑️گفت از دور... عرق خورده بود، مست مست بود دید حضرت داره میاد، گفت حرمت نگه دارم ☑️بااین وضع با اقا، چش تو چش نشم روشو برگردوند رو به دیوار حضرت اومد دست گذاشت رو شونش، گفت در هر وضعیتی از ما روبر نگردونید ☑️ابی عبدالله لحظه ای که اینا رسیدن، به خودشون و حتی اسباشون آب داد و سیرابشون کرد ☑️حیووناشونم سیراب شدن آقافرمود اجازه بده ما برگردیم گفت مأمورم و معذور ☑️نمیزارم قدم از قدم بردارین فرمود: ثکلتک امک...مادرت به عزات بشینه 🔘عرب بد میدونس کسی اسم مادرو بیاره، رگ غیرتش بالا زد گفت اگه کسی جز شما بود، خونشو میریختم، چه کنم مادرت فاطمس... 😭😭😭 🔰چیزی جز خوبی نمیتونم از مادرت بگم حرمت نگه داشت... کاش تو کوچه هم حرمت نگه میداشتن 🔅حر، با لباس دشمن اومد تو سپاه امام حسین لحظه آخر مخیر مونده بود بین جهنم و بهشت پوتیناشو دور گردنش انداخت، سرشو پایین انداخت پاسبان حرم، کی میتونه باشه این شب ها غیر ابالفضل؟؟!! ✅قدم از قدم،کسی نمیتونه برداره از دور دید یه پهلوونی داره میاد اما سر به زیر، چکمه دور گردنش انداخته کی هستی؟؟ ❇️چنبار این حرفو تکرار کرد یخرده جلوتر اومد، گفت آقا اگه میشه آرومتر... حُرّم 👌آقا اگه اسم منو بچه هات بشنون، میترسم دوباره بترسن با اون خاطره ای که تو ذهن رقیه هست، تو ذهن سکینه هست... ♻️اومد نزدیک خیمه، رخصت گرفت محضر ابی عبدالله که رسید، شرمنده و خجالت زده سرش پایین بوده ♻️آقا فرمود: انت حُر.... همونجور که مادرت اسمتو حُر گذاشته، پیش کی داری خجالت میکشی؟ پیش کی سرتو پایین گرفتی؟! ... یه گریزی بزنم؟! 💠این آقا،همون آقاییکه فقیر اومد در زد، غریبم بی کسم گرسنمه از لا در ، مقداری پول( خیلیم زیاد بود)، حتی نذاشت قیافشو ببینه خجالت بکشه پولو گرفت شروع کرد به گریه کردن، گفت کمه؟! گفت نه آقا... 💠گفت پس براچی گریه میکنی؟! گفت گریم برا اینه یه همچین دست کریمی قراره یه روزی زیر خاک بره ✳️بنده خدا خبر داری این دستا بخاطر یه انگشتر... 😭😭😭😭 🔸کسی رو هیچوقت،خراب نکردی 🔸هرکسی در زد،جواب نکردی 🔥هرجا گرفتار میشم 🔥سر تو آوار میشم ⚡️اما تو لطف میکنی ⚡️بیشتر گرفتار میشم 👌به غیر روضه،کجارو دارم 👌فقط همینجاس پناه میارم 😭ذکر دمادم حسین 😭دل بتو دادم حسین 😔خیلی خرابه حالم 😔برس به دادم حسین 🔅افتاده خیلی گره به کارم 🔅باید دلت رو به دست بیارم 🍁هرکسی اینجا،خم شد 🍁از تو بهش،کرم شد 🍃هرکسی رو تو خواستی 🍃مدافع حرم شد... ... 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
ای زینت دوش نبی تو روح و جان زینبی تو آبروی عرشیان در زیر سُم مرکبی تو ناحیه مقدسه، امام زمان میفرمایند! 🔺تَطَؤف_الخُيول_بِحَوافِرِها🔺 🔸تورو لگدکوب کردن اسب ها🔸 🔺وَتعْلُوكَ_الطُّغاةُ_بِبَواتِرِها🔺 🔸یه عده وحشی با شمشیراشون بتو ضربه میزدن🔸 قلب مرا آتش نزن اینقد دست و پا نزن ای بی حیا بر پیکر مجروح او با پا نزن اینجاس طور مصطفی چکمه بپا کردی چرا از بوسه گاه فاطمه برخیز خصم بی حیا فرمود: 🔺 ِالي' مَصْرَعِكَ مُبادرات🔺 🔸اهل بیت به قتلگاه،میشتافتند🔸 🔺وَالشِّمْر_جالِسٌ_عَلى_صَدْرِکَ🔺 🔸درحالیکه شمر،رو سینه تو بوده🔸 🔺وَ مُولِـعٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِک َ🔺 🔸شمشیرشو به گلوی تو گذاشته🔸 🔺قابِضٌ عَلى شَیْبَتِک َ بِیَدِهِ🔺 🔸با دستاش گلوی تورو گرفته بودن🔸 🔺 ذابِـحٌ لَک َ بِمُهَنَّدِهِ🔺 🔸با شمشیر تیزش،گلوی تورو برید🔸 بلند مرتبه شاهی و پیکرت افتاد همینکه پیکرت افتاد،خواهرت افتاد تو نیزه خوردی و یکمرتبه زمین خوردی هزار مرتبه خواهرت، برابرت افتاد همینکه از طرف جمعیت دوتا چکمه رسید اول گودال ،مادرت افتاد 😭😭😭😭😭 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
🔸گم میشویم تا که تو پیدایمان کنی 🔸نوکر شدیم تا که تو آقایمان کنی 🔹ما زیر بار منت عیسی نمیرویم 🔹کور آمدیم تا که تو بینایمان کنی 💥بی جذبه عصا،بجایی نمیرسیم 💥یک جذبه کن که حضرت موسایمان کنی ❇️حتی غزل،تغزلتان را بیان نکرد ❇️باید عنایتی به غزلهایمان کنی 💎تا حشر دست بوستان میشویم اگر 💎راهیه کربلای مُعلّایمان کنی ☑️چیزی ز شاه بودن تو کم نمیشود ☑️در بین نوکرانت اگر جایمان کنی 🔥ما یک برات کرببلا،لای پوشه ایم 🔥ساکت نشسته ایم که امضایمان کنی 🌾هرگز قیاس قطره و رفع عطش مکن 🌾خوش آن دمی که وصل،به دریایمان کنی 🍁مارا هدف ز نوکری،ترفیع رتبه نیست 🍁مجنون نگشته ایم که لیلایمان کنی 🍃من آن نیم که جامه یوسف،رها کنم 🍃پرهیز کن از اینکه زلیخایمان کنی 🌿چندیست مرده ایم و ز انفاس قدس تو 🌿اصلا بعید نیست مسیحایمان کنی ☄کار جنونِ ما، به تماشا کشیده است ☄یعنی تو هم بیا که تماشایمان کنی ❤️... ❤️ 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خداوندا.... تورا بی نهــــــــایت ســـپاس بابت عشقی که از بر سینه مان نهــــادی 🌹 . ⚫️ 💎
💠جا مونده بودم اما، امشب دیگه به قافله رسیدم 💠کربلا آتیشم زد،از بعد اون یه روز خوش ندیدم 💠تن تورو رو خاک و سرت رو، رو نیزه دیدم 💠بریدم تو حال احتضارم پامو با زحمت باباجون، سوی قبله کشیدم جا مونده بودم اما، امشب دیگه به قافله رسیدم کربلا آتیشم زد،از بعد اون یه روز خوش ندیدم ⬅️آب میدید،گریه میکرد ⬅️طفل شیرخواره میدید،گریه میکرد ⬅️دختر 3ساله میدید،گریه میکرد ⬅️جوون با قد و قامت رشید میدید،گریه میکرد ⬅️گوسفند ذبح میکردن جلوش،گریه میکرد 💠تن تورو رو خاک و سرت رو، رو نیزه دیدم 💠بریدم تو حال احتضارم پامو با زحمت باباجون، سوی قبله کشیدم 💠ظهر عطش نه، برادرام نه غصه زیاد دیدم 💠نامحرما،دور مارو گرفتن گوشواره بچه هارو گرفتن راستی خودت که بودی و میدیدی بگذرم از این که به ما چی گذشت محله یهودیا،چی گذشت خودت که ناسزاهارو شنیدی تو که بالای نیزه،همه چیو میدیدی بابا بابا بابا بابا بابا بابا... 💠دور عمه نامحرم، دور من جمع مستان 💠تنها گیرم آوردن جات نبود خالی بابا ✴️خیزران و لب تو ✴️خیزران و دل من ✴️بعد شام و خرابه ✴️خیزران قاتل من 🌐این برا شماست،میخوام غیرتی گریه کنی برا آخریش ✴️بزم می،جای ما نیس ✴️خاک ما از بهشته ✴️چشماشون خیلی هیزه ✴️حرفاشون خیلی زشته انقدر گریه کرد، ده ها سال از واقعه عاشورا گذشت به هر بهونه ای عاشورا داشت به هربهونه ای،یاد کوفه و شام گریه میکرد گفتن آقا بسه دیگه... پیر شدی خسته شدی هر روز گریه هرساعت گریه هروقت و به هر بهونه ای یاد کربلا میفتی و اشک میریزی 🔹چطور گریه نکنم؟؟ یعقوب پیغمبر 8تا پسر داشت، یه دونه از پسراش گم شده با علم پبغمبری که میدونست یوسفش زندس، انقده گریه کرد چشاش نابینا شده 🔹چطور گریه نکنم؟ یوسفای پیغمبرو جلو چشای خودم،سر بریدن 🔹چطور گریه نکنم؟ خودم بدن ارباًاربای یوسف حسین، علی اکبرو دیدم 🔹چطور گریه نکنم؟ خودم با چشمای خودم حلق بریده علی اصغرو دیدم 🔹چطور گریه نکنم؟ خودم بدن پاره پاره بابای غریبم،حسینو دیدم 🔹چطور گریه نکنم؟ خودم دیدم قاتل رو سینه بابام نشست، سر بابامو بریده 🔺بازم بگم؟؟! 🔹چطور گریه نکنم؟! ده نفر به اسباشون نعل تازه زدن، رو بدن بابای غریبم تاختن 🔹چطور گریه نکنم؟ دستای عمه جان،زینبو بستن چطور گریه نکنم؟ دستای رقیه3ساله رو بستن 🔘بالاتر بگم،،، 🔘شمام غیرتی گریه کنید 🔹چطور گریه نکنم؟ ناموس آل الله رو وارد بزم شراب کردن 🔹چطور گریه نکنم؟ جلو چشای خودم،بی حیا چوب خیزران گرفت 🔹چطور گریه نکنم؟ یه نامرد سرخ مو،وارد بزم شراب شده 🔹چطورگریه نکنم؟ به سکینه اشاره کرد 🔹چطور گریه نکنم؟ مارو از محله یهودیا عبور دادن انقدر سنگ زدن... 😭😭😭 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas