eitaa logo
مرگ و رستاخیز
47.2هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
9.5هزار ویدیو
11 فایل
🍂امیرالمؤمنین علیه‌السلام:درشگفتم ازکسی که مرگ رافراموش می‌کنددرحالیکه داردمردگان رامی‌بیند! مدیریت : 👈 @mosafer_110_2 تبلیغ؛ https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝 #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
دختر جوانی از مادرش خواست تا او را به فاحشگی (زنا) اجازه دهد!! 🔰مادر آگاه در نصیحت دخترش برآمد چرا که این خواسته، از نظر اجتماعی امری ننگین و از نظر دینی نیز حرام بود و این کار چنین شخصی را هر چند که دارای زیبایی و ثروت باشد، از جامعه ساقط می‌گرداند.اما دختر بر رأی خود پافشاری نمود.چه می‌پنداری؟ مادر با دخترش چه کار کند…؟!مادر با اصرار دخترش موافقت کرد اما به چند شرط؛ اگر در این شرطهای مادر پیروز شد، پس اختیارش در دست خودش می‌باشد..شرط اوّل مادر این بود که از دخترش خواست در جلوی قصر حاکم بایستد و هنگامی که حاکم از قصر خارج می‌شود و از جلویش می‌گذرد، خود را بر زمین بیندازد؛ گویا که بیهوش شده است و سپس بنگرد که چه چیزی برایش رخ می‌دهد.دختر شرط مادر را پذیرفت تا ببیند چه می‌شود.. او صبح روز بعد جلوی حاکم رفت و هنگامی که حاکم بیرون شد، خود را به بیهوشی زد و به زمین انداخت. ناگهان حاکم به سویش شتافت و او را از زمین بلند کرد و همه با اهتمام زیاد دور و برش جمع شدند.دختر جوان تظاهر کرد که به هوش آمده است و از حاکم سپاسگزاری نمود و از آن‌جا دور شد تا به مادرش خبر دهد که در امتحان اوّل پیروز شده است و امتحان دوم چه باشد… مادرش به او گفت: فردا هم باید به همان‌جا بروی و این نمایشت را به هنگام خروج حاکم که از پیشت می‌گذرد، اجرا کنی. دختر چنین کرد، اما نتیجه‌اش با نتیجه‌ی دیروزی فرق می‌کرد؛ این بار حاکم به سویش نرفت، بلکه وزیر رفت و او را از زمین بلند کرد و دور و برش برخی از جمع شدند و حاکم اصلاً به وی توجهی نکرد!!دختر باز چنین وانمود کرد که به هوش آمده و از وزیر تشکر کرد و رفت تا واقعه‌ی امتحان دوم را به مادرش خبر دهد. باز از مادرش نسبت به امتحان سوم پرسید و جواب مادر همین بود که فردا هم باید به هنگام خروج چنین کنی.روز بعد هم دختر چنین کرد و هنگامی که خود را بر زمین انداخت، فرمانده محافظان آمد و او را از راه کنار زد و رهایش نمود و به جز چند نفری هیچ کس نزدیک نیامد و این‌ها هم زود او را کردند.. دختر به سوی مادر بازگشت و آن‌چه را پیش آمده بود، با نوعی دلتنگی و حسرت بازگو نمود و از مادرش پرسید: آیا امتحان به پایان رسیده است؟ مادر گفت: نه دخترم! فردا هم از تو می‌خواهم که چنین کاری را دوباره انجام دهی و در مرا از آن‌چه اتفاق می‌افتد با خبر کنی که این آخرین روز امتحان است!دختر چنان کرد که مادر گفته بود؛ اما این دفعه گریان به نزد مادر آمد که امتحان روز آخر برایش سخت شده بود؛ چرا که کسی به نزدیکش نیامده بود تا او را کمک کند، بلکه برخی او را مسخره کرده بودند و برخی دیگر بد گفته و عده‌ای با او را کنار زده بودند…در این لحظه مادرِ فهمیده به دخترش گفت: عاقبت زنا همین است؛ در ابتدا همه از اشراف، و… پیشت می‌آیند، اما وقتی که چند روزی از آن گذشت، همه از تو متنفر می‌شوند، بلکه تو را مسخره می‌کنند. کرامت از دست رفته‌ات هرگز به تو باز نمی‌گردد، حتى پست‌ترین مردم هم تو را به باد می‌گیرد؛ با وجود آن هنوز هم می‌خواهی زنا کنی عزیزم؟!دخترجوان عقل و هوشش را باز یافت و از مادر فهمیده‌اش سپاسگزاری کرد و گفت: ممنونم مادرم به این درسی که به من دادی، به خدا قسم که هرگز زنا نخواهم کرد گر چه آسمان و زمین بر سرم فرود آیند؛ چرا که زنا، ذلت، پستی و بیش نیست 👈کانال مرگ و رستاخیز 🆔 @rozehasrat
🔥🔥🔥🔥🔥 🔥 🔰مشاهدات رسول الله (ص) در ، از جهنمیان رسول خدا (ص) فرمودند که: من در در حال معراج به جماعتی برخورد کردم که در جلوی آنها سفره هایی از پاکیزه و طیب و سفره هایی از گوشتهای بود و آنها گوشتهای طیب را رها کرده و از گوشتهای می خوردند. از جبرئیل سوال کردم اینها چه کسانی هستند؟ جبرئیل گفت: جماعتی از امت تو هستند که را رها نموده و از غذای حرام می خوردند. رسول خدا فرمود: از آنجا عبور کردیم به جماعتی برخورد کردیم که کلفتی مانند لبهای داشتند و با آن لبها گوشتهای بدن خود را کرده و در دهان خود قرار می دادند. من گفتم: اینان چه کسانی هستند ٬ ای جبرئیل؟ جبرئیل گفت: افرادی که پیوسته در صدد از مردم برآمده و با زبان و به عیب و مردم می پردازند. رسول خدا فرمود: و از آنجا عبور کردم به گروهی که و آنان با سنگ می شد برخورد کردم. گفتم: ای جبرئیل ! این گروه چه کسانند؟ گفت: افرادی که را ترک می کنند. سپس گذشتیم از آنجا تا رسیدیم به جماعتی که در فرو می رفت و از خارج می شد. گفتم ای جبرئیل ! اینان کیانند؟ گفت: اینان افرادی هستند که را از روی و می خورند ٬ اینان در حقیقت آتش می خورند و به زودی به آتش آتش گرفته و در آن سوخته خواهند شد. از آنجا نیز عبور کرده و رسیدیم به اقوامی که از بزرگی هرچه می خواستند از زمین بر می خیزند ٬ نمی توانستند. گفتم: ای جبرئیل! اینان چه دسته ای هستند؟ گفت: اینها کسانی هستند که می خورند و نمی توانند از جای خود برخیرند مگر مانند برخاستن کسی که شده و عقل خود را به کلی از دست داده است ٬ و اینها در راه و روش آل فرعونند و هر و بر آتش عرضه می شوند. و از آن محل عبور کردیم به زنانی که به خود آویخته شده بودند رسیدیم. پرسیدم: ای جبرئیل ! اینان چه گروهی از زنانند؟ جبرئیل گفت : اینان زنانی هستند که را که باقی مانده و متعلق به آن شوهران است ٬ به فرزندان غیر آن شوهرها داده اند و در حقیقت یتیم های آنها را برای غیر آنها صرف نموده اند. 📚 تفسیر علی بن ابراهیم ص ۳۷۰ - داستانهای عبرت انگیز ٬ ص ۹۵ 🔻کانال مرگ و رستاخیز🔻 🆔 @rozehasrat