eitaa logo
اشعار روضه های مکتوب
2هزار دنبال‌کننده
9 عکس
9 ویدیو
1 فایل
انشاالله به مرور در این کانال اشعار مدح و مرثیه اهل بیت قرار داده خواهد شد. متون مرثیه آل الله را در کانال روضه های مکتوب ببینید: https://eitaa.com/rozehayemaktoub
مشاهده در ایتا
دانلود
جان به ما داده ربنای حسین جان عالم فقط فدای حسین به خدا می رسیم با گریه سجده کردیم بر خدای حسین به بلای عظیم ممتحنیم چونکه هستیم مبتلای حسین پادشاهان اسیر ما همه اند چون گداییم ما گدای حسین مثل مجنون، اسیر لیلائیم عشق ما چیست، کربلای حسین دل ما خانهء شهیدان است مستحقیم بر دعای حسین نفس ما به روضه ها بند است پر کشیدیم در هوای حسین پای دین و عقیده می مانیم جان خود می دهیم پای حسین مادرش فاطمه برای خدا همه را می خرد برای حسین دم مغرب، دم اذان شده است اشهد ما حسین جان شده است @hosenih قد غم دال بوده ساعتِ سه وقت جنجال بوده ساعتِ سه لشکر مست های کوفه نشین دور گودال بوده ساعتِ سه خواهری در پی برادر خود بی پر و بال بوده ساعتِ سه آنقدر که دویده در مقتل خسته، بی حال بوده ساعتِ سه دیده افتاده دست شمر، حسین دیده پامال بوده ساعتِ سه سختی هر دقیقه کشتن او قدر صد سال بوده ساعتِ سه ذوالجناح آمده بدون حسین خون، روی یال بوده ساعتِ سه چشم غارتگر سپاه یزید پی خلخال بوده ساعتِ سه گیسوی دخترش پریشان شد چونکه بی شال بوده ساعتِ سه آتش و خون نشسته در صحرا می خورد لطمه صورت زهرا @hosenih سر که افتاد مادرش افتاد پیش او جدّ اطهرش افتاد حلق او از حروف قرآن، پُر جای نیزه به حنجرش افتاد کوفه تا شام را قیامت کرد سنگ میخورد و خواهرش افتاد سر میان تنور و دیر و درخت یاد غمهای دیگرش افتاد مثل گودال، زیر پاها رفت در مسیری که دخترش افتاد لگد زجر تا اسیرش کرد دردهایی به پیکرش افتاد خون تازه ز صورتش می ریخت خون به هر جای زیورش افتاد مثل زهرا که بین آتش سوخت شعله ها بر موی سرش افتاد خار در چشم دشمنش بود و خار در پای لاغرش افتاد کشتهء روزهای تنهایی است دختری که عجیب، بابایی است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه
هر دم ز آه حسرت تو آه می کشم با مقتل شهادت تو آه می کشم @hosenih در آرزوی یک سحر کربلای تو در حسرت زیارت تو آه می کشم اصلا سلام من به امید جواب توست با شوق یک اجابت تو، آه می کشم ای رحمت وسیع خدایی، نگاه کن در آرزوی رحمت تو آه می کشم قربان آیه آیه ی لب های زخمی ات دائم برای غربت تو آه می کشم با یاد ساربان و عقیق یمانی ات با لحظه های غارت تو آه می کشم @hosenih با یاد خیزران و لب چوب خورده ات با آن همه مصیبت تو آه می کشم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه
تا نغمه ی حسین نوایش به ما رسید دادی زدیم و فضل خدایش به ما رسید مارا نوشته اند شکار کمند یار شکرخدا که زلف رهایش به ما رسید @hosenih کعبه نبرد و قسمت ما کربلا نمود سعیش به دیگران و صفایش به ما رسید حتی برات مشهد ما دست کربلاست سهمیه ی امام رضایش به ما رسید دستور داده است به ما: فَابْکِ لِلْحُسَیْن سلطانِ “طوس” توصیه هایش به ما رسید گرچه گرسنه کشته شد و تشنه ذبح شد اما همیشه آب و غذایش به ما رسید زخم هزار نیزه و خنجر به او رسید اجر طواف کرب و بلایش به ما رسید @hosenih میگفت این قبیله عبا شد نصیب ما میگفت آن قبیله قبایش به ما رسید جسمش به خاک ماند و کسی دست هم نزد تا که پس از سه روز زنان بنی اسد… شاعر: © اشعار آیینی حسینیه
یا مولاتی یا زهرا: ز داغ کام خشکت دل خسته و کبابم اي سر بريده چون تو در زير آقتابم کي ميبرم ز خاطر حسين عزيز زهرا قد خميده ات را حسين عزيز زهرا آن قامت رشيد حسين عزيز زهرا در خون تپيدات را حسين عزيز زهرا کي مي رود ز يادم حسين عزيز زهرا لبخند آخر تو حسين عزيز زهرا در پيش ديدگانم حسين عزيز زهرا بريده شد سر تو حسين عزيز زهرا آن سينه ي شکسته حسين عزيز زهرا کي مي رود ز يادم حسين عزيز زهرا بر حلقه خون فشانت حسين عزيز زهرا با گريه بوسه دادم حسين عزيز زهرا کي مي رود ز يادم حسين عزيز زهرا بر نيزه رفته بودي حسين عزيز زهرا قرآن ز نيزه خواندي حسين عزيز زهرا ديده به من گشودي حسين عزيز زهرا کي مي رود ز يادم حسين عزيز زهرا زخم لب کبودت حسين عزيز زهرا از ني زمين فتادي حسين عزيز زهرا قربان آن سجودت حسين عزيز زهرا راس تو را به نيزه حسين عزيز زهرا رقصانده دشمن تو حسين عزيز زهرا کي مي رود ز يادم نيمه شب خرابه جان داد دختر تو پيش من و ربابه مارا به جرم عصمت حسين عزيز زهرا ويرانه جاي دادندحسين عزيز زهرا راس تو را ميانه حسين عزيز زهرا تشت طلا نهادند حسين عزيز زهرا کي مي رود ز يادم غم هاي آن جسارت شد صد هزار دفعه بر زينبت جسارت اي بي کفن برادربر حال من نظاره جان ميدهم به يادآن جسم پاره پاره
مگه یادم میره اون داغی که کسی ندیده مگه یادم میره من بودم و گلای چیده مگه یادم میره من بودم و سر بریده مگه یادم میره یک کاروان بچه و زن رو مگه یادم میره اون ماجراهای کفن رو مگه یادم میره طعنه های خولی به من رو مگه یادم میره دستای اون یل دلاور مگه یادم میره لبخند روی لب اکبر مگه یادم میره گهواره خالی اصغر مگه یادم میره گوشواره های دخترت رو مگه یادم میره خون لخته روی سرت رو مگه یادم میره دزدیدن انگشترت رو
متن حسین جان ای آبروی دو عالم محمدحسین پویانفر حسین حسین حسین جان ای آبروی دو عالم نگین سلیمان به حلقه ی خاتم نگین سلیمان به حلقه ی خاتم خداحافظ ای برادر زینب به خون غلطان در برابر زینب به خون غلطان در برابر زینب برادر جان بی تو در دل صحرا شده تنها خواهرت گل زهرا شده تنها خواهرت گل زهرا حسین جان ای آبروی دو عالم‌ نگین سلیمان به حلقه ی خاتم نگین سلیمان به حلقه ی خاتم حسین دانلود مداحی حسین جان ای آبروی دو عالم محمد حسین پویانفر ز زخم تنت روی ریگ بیابان به اشک دل و سوز آه یتیمان خدایا از این غم چه چاره کنم تنت بی سر مانده در دل صحرا سرت هر دم روی نیزه ی اعدا خدایا از این غم چه چاره کنم کند گریه خواهر تو به هر شب حسین شده محمل جای روضه ی زینب حسین به شهر شام در هجوم نظرها کند خنده دشمنت به غم ما کند خنده دشمنت به غم ما زند سیلی دشمنت به رخ من دلم خون است از جسارت دشمن خدایا از این غم چه چاره کنم حسین جان ای آبروی دو عالم‌ نگین سلیمان به حلقه ی خاتم نگین سلیمان به حلقه ی خاتم حسین جان ای آبروی دو عالم‌ نگین سلیمان به حلقه ی خاتم حسین حسین جان ای آبروی دو عالم‌ نگین سلیمان به حلقه ی خاتم
در این شعر می توان به جای «اگرچه» از واژه «منم که» یا «برادر» «حسین جان» استفاده کرد اگر چه داغ روی داغ دیدم اگر چه طعنه از دشمن شنیدم اگر چه سفید از غصّه مویم اگر چه چون هلال از غم خمیدم اگر چه سر زدم بر چوب محمل اگر چه ناله از دل برکشیدم اگر چه با نگاهی اشک آلود دل از هجده عزیز خود بریدم اگر چه پا به پای چند صیاد به دنبال غزالان می دویدم اگر چه از گلوی پاره پاره به مقتل خم شدم گلبوسه چیدم اگر چه دور از چشم حسینم به روی خاک زندان آرمیدم خدا داند چو در راه خدا بود به چشمم غیر زیبائی ندیدم من از روزی که چشم خود گشودم بلای دوست را بر جان خریدم دلم خوش بود در باغ ولایت به هجده لالۀ سرخ و سفیدم بریز ای اشک چون باران به دامن بسوز ای دل به گل های امیدم گلستان مرا در خون کشیدند مرا در دامن هامون کشیدند
دریغ از لاله های پرپر من زهفتادو دو خونین اختر من دریغ از آن عزیزانی که خفتند به خون در پیش چشمان تر من خودم دیدم سر پاک حسینم جدا شد پیش چشم مادر من خودم دیدم که در خون دست وپا زد به روی دست بابا اصغر من خودم دیدم که قطعه قطعه گشته زتیر و نیزه، جسم اکبر من خودم دیدم که پامال خزان شد گل من یاس من نیلوفر من خودم دیدم که هجده سر چو خورشید همه گشتند برگرد سر من خودم دیدم که سرها گریه کردند بر احوال دل غم پرور من خودم دیدم که افتاد از سر نی سر محبوب از جان بهتر من به آن بلبل که در شام خرابه دل شب پر زد و رفت از بر من بخوان این بیت را (میثم) هماره زسوز سینۀ پر آذر من گلستان مرا در خون کشیدند مرا در دامن هامون کشیدند
وداع کربلا ز خوناب جگر دریا کنم چشم تر خود را مگر پیدا کنم در این یم خون گوهر خود را الا ای بلبلان با من بنالید از برای من که نقش خاک دیدم لاله های پرپر خود را برم تا یادگار از این گل پرپر شده با خود سزد از خون او رنگین کنم موی سر خود را برادر ای زدور خردسالی همدم زینب چرا تنها سفر کردی نبردی خواهر خود را زمین از اهرمن پر ای سلیمان به خون خفته در این صحرا کجا گمکرده ای انگشتر خود را از آن ترسم که زیر تازیانه جان دهد از کف به جان مادرت زهرا رها کن دختر خود را سرت از نوک نی کافی است با من همسخن گردد دگر زحمت مده جان برادر حنجر خود را چگونه طاقت آوردم که دیدم بر گلوی تو نشان زخم تیغ و بوسه های مادر خود را جدائّی من و تو بند از بندم جدا کرده چگونه از تو بردارم نگاه آخر خود را دو زخمت مانده آن یک بر کمر این بر جگر آری که دیدی داغ عبّاس و علی اکبر خود را صدای غربتت پر کرد عالم را در آن ساعت که کردی دفن پشت خیمه جسم اصغر خود را گنکاری چو «میثم» چشم بر لطف شما دارد مبادا روز محشر واگذاری نوکر خود را
رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتاد پر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد دگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاک دمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد پس از بی مهری دریا، قَسِیُّ القلب شد آتش به جان دودمان رحمة للعالمین افتاد خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسی‌ها نیست که چشمش سوی خیمه، لحظه‌های واپسین افتاد شکستن با غلاف تیغ را سربسته می‌گویم زبانم لال... النگوی زنان از آستین افتاد برای من نگه دار و بیاور زخم‌هایت را اگر خواهر مسیرت سوی من در اربعین افتاد نفهمیدند طاها را... نفهمیدند یاسین را به چوب خیزران دندانه‌ای از حرف سین افتاد سیدحمید برقعی
ای از ازل به مهر تو دل، آشنا حسین! وی تا ابد لوای عزایت بپا، حسین! ‏‏‏‏‌ هر ماه در عزای تو، ماه محرم است هرجا بود به یاد غمت کربلا، حسین! ‏‏‏‏‌ امواج اشک از سر هفت آسمان گذشت آن دم که کرد جسم تو در خون شنا، حسین! ‏‏‏‏حسرت برم به محتضری، کاخرین نفس روی تو دید و خنده زد و گفت: یا حسین! ‏‏‏‏‌ من کیستم که گریه کنم در عزای تو؟ گریند روز و شب به غمت انبیا، حسین! ‏‏‏‏‌ من کیستم که بر تو بگیرم عزا؟ خدا صاحب عزای توست به حقّ خدا، حسین! ‏‏‏‏‌ خون تو: آب غسل و کفن: گرد و خاک غم تشییع توست زیر سُمّ اسبها، حسین! ‏‏‏‏‌ سنگم اگر زنند، به جایی نمی‏روم آخر تو خود بگو که روم در کجا حسین! ‏‏‏‏‌ تن خسته، پشت خم شده، بار گنه به دوش رحمی به حال «میثم» بی‏‌دست و پا حسین! ‏‏‏‏‌
|⇦•مرگ من بود دمی کز تو .. و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها _ کربلایی حسین طاهری ೋ ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ مرگ من بود دمی کز تو جدایم کردند در همان گوشۀ گودال فدایم کردند دوستانم که نبودند بگریند به من دشمنانم همگی گریه برایم کردند من که خود راهنمایِ همه عالم بودم سَرِ خونینِ تو را راهنمایم کردند هر کجا خواستم از پای دراُفتم دیدم کودکان دست گشودند و دعایم کردند خِجلم از تو که گم گشته امانت هایت بر سَرِ خار دویدند و صدایم کردند گریه ها داشتم از دوریِ رویِ تو ولی خنده ها بود که بر اشکِ عزایم کردند همرهانم که گرفتند غبار از محمل همه در خاک فتادند و رهایم کردند تا دَمِ مرگ طرفدار تو بودم ای دوست دشمنانِ یکسره تحسین به وفایم کردند این اسارت همه جا عزّتِ من بود حسین که پیام آورِ خون شهدایم کردند حاج غلامرضا سازگار ↫