تقدیم به قهرمان ملی #شهید_محسن_فخری_زاده
در راه جهاد، امت آزاده
جانباز و شهید هم فراوان داده
در مکتب قاسم سلیمانی ها
باشیم همه محسن فخری زاده
شاعر: #محمدتقی_بهجت_دوست
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
تقدیم به قهرمان ملی #شهید_محسن_فخری_زاده
شاعر: #علیرضا_قزوه
▶️
کاسب تحریم لم دادهست بر سجادهها
می خورد تا هفت پشت از لقمهی آمادهها
اف به این اصحاب فتنه، تف به این تکرار شوم
آن سلبریتی جماعت، وین مخنث مادهها
@hosenih
دستشان با تولههای خرس در یک کاسه است
میزنم چون شیر امشب در صف وادادهها
باده پنهان خوردهاند و باده پنهان میکنند
نعرهاش باقیست، داد از مستی آن بادهها
روزگاری شد که در موج بلا افتاده است
با گرفتاران دنیا، کار ما آزادهها
آن که از دیوار میترسانْد مردم را کجاست؟
بازی جمعی قرمساق است و مشتی سادهها!
تف به این برجام و فرجام و به تَکرار دروغ
سوخت ایرانم به دستِ از نفس افتادهها
شهریاری را شما تقدیم دشمن کردهاید
حاج قاسم را شما کشتید! آقازاده ها!!
@hosenih
این وزیران و وکیلان نارسیده میروند
"شهریاری" فخر ایران است و "فخریزاده"ها
جادهها باز است و راه رستگاری بازتر
میرسد فردا سواری تازه از این جادهها
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شعر زیبای سید حمید رضا برقعی در وصف حاج قاسم سلیمانی:
خاتم سلیمانی
به واژهای نکشیدهست مِنَّت از جوهر
خطی که ساخته باشد مُرکَّب از باور
کنون مرکب من جوهر است و جوهر نیست
به جوش آمده خونم چکیده بر دفتر
به جوش آمده خونم که اینچنین قلمم
دوباره پر شده از حرفهای دردآور
دوباره قصۀ تاریخ میشود تکرار
دوباره قصۀ احزاب باز هم خیبر
دوباره آمدهاند آن قبیلۀ وحشی
که میدرید جگر از عموی پیغمبر
عصای کینه برآورده باز ابوسفیان
دوباره کوفته بر قبر حمزه و جعفر
به هوش باش مبادا که سِحرِمان بکنند
عجوزههای هوس، مُطربان خنیاگر
مباد اینکه بیاید از آن سر دنیا
به قصد مصلحتِ دین مصطفی؛ کافر
چنان مکن که کسان را خیال بردارد
که باز هم شده این خانه بی در و پیکر
به این خیال که مرصاد تیر آخر بود
مباد اینکه بخوابیم گوشۀ سنگر
زمان زمانۀ بیدردی است میبینی
که چشمها همه کورند و گوشها همه کر
هزار دفعه جهان شاهراه ما را بست
هزار مرتبه اما گشوده شد معبر
خوشا به حال شکوه مدافعان حرم
که سر بلند میآیند یکبهیک بیسر
اگر چه فصل خزان است، سبز پوشانیم
برآمد از دل پاییز میوۀ نوبر
به دودمان سیاهی بگو که میباشند
تمام مردم ایران سپاهِ یک لشکر
به احترام کسی ایستادهایم اینک
که رستخیز به پا کرده در دل کشور
نفس نفس همۀ عمر مالک دل بود
کسی که بود به هنگامه، مالک اشتر
بغل گشوده برایش دوباره حاج احمد
رسیده قاسمش از راه، غرق خون، پرپر
به باوری که در اعماق چشم اوست قسم
هنوز رفتن او را نمیکنم باور
چگونه است که ما کشته دادهایم اما
به دست و پا زدن افتاده دشمن مضطر
چگونه است که خورشید ما زمین افتاد
ولی نشسته سیاهی به خاک و خاکستر
چه رفتنیست که پایان اوست بسم الله
چه آخریست که آغاز میشود از سر
جهان به واهمه افتاد از آن سلیمانی
که مانده است به دستش هنوز انگشتر
بدون دست علم میبرد چنان سقا
بدون تیغ به پا کرده محشری دیگر
چنین شود که کسی را به آسمان ببرند
چنین شود که بگوید به فاطمه مادر
قصیده نام تو را برد و اشک شوق آمد
که بیوضو نتوان خواند سوره کوثر
خدا به خواجۀ لولاک داده بود ای کاش،
هزار مرتبه دختر، اگر تویی دختر
میان آتشی از کینه پایمردیِ تو
کشاند خصم علی را به خاک و خاکستر
فقط نه پایۀ مسجد که شهر میلرزید
از آن خطابه، از آن رستخیز، از آن محشر
تمام زندگی تو ورق ورق روضهست
کدام مرثیهات را بیان کنم آخر؟
تو راهیِ سفری و نرفته میبینی
گرفته داغ نبود تو خانه را در بر
تو رفتهای و پس از رفتنت خبر داری
که مانده دیدۀ زینب هنوز هم بر در
کنون به تیرگی ابرها خبر برسد
که زیر سایۀ آن چادر است این کشور
رسیده است قصیده به بیت حسن ختام
امید فاطمه از راه میرسد آخر
#سید_حمیدرضا_برقعی
متن نوحه ما خون را به خون می شوییم از حاج میثم مطیعی
در اين غم تسلايي نيست
ما را جز قصاص دشمن
روياي سليماني چيست
غير از كشتن اهريمن
يا زينب
تا وقتي سر و تن و جان داريم
پا در جاده ي شهيدان داريم
ما به نهضت شما ايمان داريم
«یا زینب مدد»
اين را با صراحت اينجا
بي ترس و ابا مي گوييم:
باسم القاصم الجبارين
ما خون را به خون مي شوييم
يا مهدي
در اين انتقام كمك كن ما را
يابن فاطمه! عزيز زهرا
عجل في الظهور! كجايي يا مولا
«يا منصور أمِت»
اين گل را به رسم هديه
تقديم نگاهت كرديم
حاشا اينكه از راه تو
حتى لحظه اي برگرديم
يا زينب
از كرب و بلا، شهيد آوردند
با شور و نوا، شهيد آوردند
سوي شهر ما، شهيدي آوردند
«یا زینب مدد»
در خون خفته كه نگذارد
نخل زينبي خم گردد
حاشا از حريم زينب
يك آجر فقط كم گردد
يا زينب
تقديم شماست، قبولش فرما
قدر وُسع ماست، فداي زهرا
در راه خداست، فداي مرتضى
«یا زینب مدد»
شاعر: دکتر محسن رضوانی
Shab1Fatemieh1-1398[04].mp3
17M
▪️ما خون را به خون می شوییم (خون خواهی حاج قاسم)
🎙بانوای: #حاجمیثممطیعی
🏴 ویژه اولین سالگرد شهادت
حاج #قاسم_سلیمانی
👈 مشاهده متن :
Meysammotiee.ir/post/2094
☑️ @MeysamMotiee
بسم الله الرحمن الرحیم
تقدیم به روح پر فتوح #علامه_مصباح_یزدی
#سیدمحمدرضا_یعقوبی_آل
▶️
السلام ای خادم اسلام و قرآن السلام
ای عَلَم در علم! ای علامهء عالی مقام!
علم را از نور مصباح هدایت یافتی
هرچه در توحید داری از ولایت یافتی
در هجوم فتنه ها یار علی بودی و بس
در تمام عمر عمار علی بودی و بس
@hosenih
ما که در آثار تو فیض فراوان دیده ایم
هرکجا جای تو خالی بود خسران دیده ایم
ای عروجت معنی "انا الیه راجعون"
ای قلم در دست تو تفسیری از "مایسطرون"
این همه آثار مکتوب تو قرآن محور است
"نکتب ما قدموا آثارهم" روشنگر است
سرنوشتت آنچه عمری می نوشتی می شود
با شهیدان روح پاک تو بهشتی می شود
با امام عارفان در رتبهء بهجت بمان
باز "الحقنی بنور عزک الابهج" بخوان
همچنان نامت بیان روشنت مصباح بود
عزم تو در راه مصباح الهدی، اصلاح بود
در نجف رفتی و توفیقات بیحد یافتی
در قم و فیضیه عمری فیض ممتد یافتی
اعتلای علمی ات را تا قیامت، قم گواه
*یرفع الله الذین آمنوا منکم* گواه
در حریم اهل بیت آکنده از قرآن شدی
خوشه چین خرمن تفسیر المیزان شدی
فلسفه، اخلاق، تفسیر و کلامت یک طرف
آن حمایتهای دائم از امامت یک طرف
این ولایت محوری مشهور عام و خاص بود
آبرو و اعتبارت در کف اخلاص بود
تو به منطق پرده از روی نفاق انداختی
تو به جدّ و جهد، دِینت را به دین پرداختی
طرح نو آوردی و سقف فلک بشکافتی
نقشهء این راه را، *طرح ولایت* یافتی
رسم تو روشنگری در شاهراه انقلاب
راه تو راه امام و مکتبت اسلام ناب
فرقه ای که طالب اسلام امریکایی اند
پیش تیغ نطق تو محکوم بر رسوایی اند
باید اکنون در زکات علم تو همت گماشت
با تو و آثار تو توفیق حشر و نشر داشت...
نور را از مطلع الاشراق مشهد یافتی
علم را از عالم آل محمد یافتی
در مصاف خصم قرآن، تیغ برهان داشتی
تو مدادی افضل از خون شهیدان داشتی
داغ ما در سالگرد حاج قاسم تازه شد
داغ رهبر در غم هجر تو بی اندازه شد
@hosenih
شاهد اوج جهاد و اجتهادت حیدر است
در جنان اجر تو *جامی از زلال کوثر* است
فاطمیه آمده از سورهء کوثر بخوان
با دلی آتش گرفته روضهء مادر بخوان
"سینه ای کز معرفت گنجینهء اسرار بود
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود"
⏹
به نقل از کانال اشعار آیینی حسینیه
بسم الله
تضمین مهدی جهاندار عزیز بر غزل سیدمحمدمهدی شفیعی به مناسبت دویستمین روز شهادت حاج قاسم سلیمانی:
نزد عاشق وصل یا هجران چه فرقی میکند
پیش یوسف مصر یا کنعان چه فرقی میکند
مرد میدان باش و مردستان؛ چه فرقی میکند
"کوه باشی سیل یا باران چه فرقی میکند
سرو باشی باد یا طوفان چه فرقی میکند"
آسمان را کِی توان نزدیک شد بینردبان
نردبانی کو برای ما زمینچسبیدگان
ای شهید ای فارغ از این آسمان و ریسمان
"مرزها سهم زمینند و تو سهم آسمان
آسمان شام یا ایران چه فرقی میکند"
وقت آن آمد که زنجیر نفس را بشکنیم
رخت بربندیم و آواز جرس را بشکنیم
موج طوفان بلا از پیش و پس را بشکنیم
"فقل باید بشکند، باید قفس را بشکنیم
حصر الزهرا و آبادان چه فرقی میکند"
گرچه ادراک شهید آنسوتر از ادراک ماست
با شهادت زیستن در همّت چالاک ماست
عشق اگر یاری کند، طوفان خس و خاشاک ماست
"مرز ما عشق است، هرجا اوست آنجا خاک ماست
سامرا، غزّه، حلب، تهران چه فرقی میکند"
ای زمین چسبیدگان چیزی به نام مرگ هست
ای هوسرانان دنیا، انتقام مرگ هست
کام سیریناپذیران را طعام مرگ هست
"هرکه را صبح شهادت نیست، شام مرگ هست
بیشهادت مرگ با خسران چه فرقی میکند"
ساکت و تنهاتر از فانوس میسوزد ولی
روشن از یا نورُ یا قدّوس میسوزد ولی
گرم در مقیاس اقیانوس میسوزد ولی
"شعله در شعله پرِ ققنوس میسوزد ولی
لحظهی آغاز با پایان چه فرقی میکند"
ای چشم! از آن دیدۀ بیدار بخوان
ای اشک! از آن چشمِ گهربار بخوان
یک سالِ تمام، اَینَ مالک خواندی!
آرام مگیر! اَینَ عمّار بخوان
📝 #یوسف_رحیمی
✅ @ShereHeyat
این خبر سخت بود، سنگین بود
تا شنیدیم، بی قرار شدیم
روح علامه تا خدا پر زد
داغ دیدیم، داغدار شدیم
نفسش گرمی دل یاران
خطبه اش راز خشم دشمن بود
سال ها نور چشم حزب الله
سال ها خار چشم دشمن بود
استوار و شکوهمند و صبور
مهربان و صمیمی و ساده
مثل یک کوه، سربلند و رشید
مثل یک آبشار افتاده
نه در این راه عافیت طلب و
نه در این راه منفعت بین بود
گفت "جان ها فدای دین" آری
همه ی عمر خادم دین بود
در دل فتنه ها به ساغر ما
جامی از کوثر ولا می ریخت
بعد هر زخم در پیاله ی ما
جرعه ای از خم "شفا" می ریخت
روح او در بدن نمی گنجید
عاقبت سوی دوست عازم شد
شب جمعه "به سوی او" پر زد
رفت و همراه حاج قاسم شد
قلمش، خطبه های مستندش
بود عمری سلاح علامه
بی شک از کربلا شروع شده
راه سردار، راه علامه
آن یکی هم مسیر با عباس
این یکی هم مسیر با زینب
السلام علیک یا عباس
السلام علیک یا زینب
سیدمحمدمهدی شفیعی
🏴 تقدیم به عالِم مجاهد
#علامه_مصباح_یزدی
#قصیده_واره
🔹عزیزِ سفرکرده🔹
کجاست آن که دلش چشمهسار حکمت بود
کجاست آن که رخش آبشار رحمت بود
کجاست آن که وجودش نثار قرآن شد
کجاست آن که دلش آشنای عترت بود
کجاست آن که به یک عمر چون طلیعۀ صبح
صبور و صالح و صدیق و با صلابت بود
قسم به آیه «اللهُ نور» مثل صباح
چراغ باور و مصباح هر هدایت بود
شب از طهارت روحش هزار خاطره داشت
مگر که نافلۀ او هزار رکعت بود؟
چه عاشقانه گره خورد کربلا و نماز
به سجدههاش که با عطر مهر تربت بود
شب از ستارۀ اشکش فروغ کثرت داشت
اگرچه پرتویی از آفتاب وحدت بود
«وَ مَن یُهاجِر» قرآن در او تجلی کرد
مجاهدانه همه عمر گرم هجرت بود
همیشه در سر او شوق کار خالص بود
همیشه در دل او آرزوی خدمت بود
جهان دین و سیاست همیشه اذعان داشت
سیاستش همه آیینۀ دیانت بود
غبار فتنه چو برخاست او چنان عمار
بصیر و صاحب فکر و بلندهمت بود
شکست هیمنۀ فتنههای دوران را
به آن کلام که لبریز از صراحت بود
نشان اهل جهان داد پایداری را
همان که اسوۀ ایثار و استقامت بود
چه عاشقانه در این فاطمیه رحلت کرد
کسی که در دلش از فاطمه محبت بود
مگر قرار نهادهست با سلیمانی
برای سیزده دی که روز رحلت بود
اگرچه ماتم او موجب تأثر شد،
اگرچه ضایعۀ رحلتش خسارت بود،
همیشه در دل تاریخ نام او باقیست
که آن عزیزِ سفرکرده بینهایت بود
📝 #جواد_محمدزمانی
به نقل از کانال شعر هیات
✅ @ShereHeyat
خادم اهل بیت در عمرش
فخر باید به خدمتش بکند
مثل مادربزرگ خانه ی ما
که خداوند رحمتش بکند
.
پیرزن سال های آخر عمر
سخت دلبسته شد به خاموشی
چیزهای کمی به خاطر داشت
مبتلا بود به فراموشی
.
روزی از روزها به او گفتم
گرچه خو کردهای به بیماری
نام های ائمه را مادر !
این اواخر به خاطرت داری ؟
.
گفتم اول ؟ درست گفت ! ” علی “
پاسخ دومین سوال : حسن
سومی را نگفته گفت : حسین ؛
آن که در کربلا نداشت کفن
.
گفتمش چارمین ؟ و ساکت شد
گفت : مادر ! ببخش یادم نیست
تا همین جاش یاد من مانده ست
مشکل از دین و اعتقادم نیست
.
گفتمش آمدیم و از تو کسی
این سوالات را شفاهی کرد
دور از جان تو ، ملک در قبر
گر بپرسد چه کار خواهی کرد ؟
.
گر چه حرفم مزاح بود اما
اشک او روی گونه اش افتاد
گفت من رفته است از یادم
او مرا که نمی برد از یاد
.
من فقط تا حسین یادم هست
دادم از کف توان و نیرو را
شسته ام سالهای سال اما
استکان های مجلس او را
.
من که اولاد سیدالشهدا
اسم شان رفته است از یادم
زیر دیگ عزاش را یک عمر
فوت کردم به گریه افتادم
.
همه سال منتظر بودم
تا دوباره محرمش بشود
چادرم را به تکیه می دادم
تا سیاهی ماتمش بشود
.
اشک مادربزرگ در روضه
ماند از او به جا و ارثیه شد
رفت مادربزرگ از این دنیا
خانه ی کوچکش حسینیه شد !
.
.
.
پیمان طالبی
༻↷↭↶༺┄═∞
سلام مادر مهر و سلام مادر ماه
سلام مادرِ صبر و سلام مادر آه
سلام مادر دلهایِ خسته یازهرا
سلام بانوی پهلو شکسته یازهرا
سلام بر تو و بر مادرانِ زهرایی
به آیه های وفاداری و شکیبایی
به آیه هایِ عفاف و شکوه و صبر و ثبات
به مادرانِ شهیدان راه حق صلوات
سلام بر دَم غیرت ، سلام بر فریاد
به شاهدانِ شهید قیام گوهرشاد
که پاسدار حریم حیایِ خود بودند
به جلوه آینۀ جانِ خود نیالودند
به مادران شهیدانِ انقلاب و قیام
به همسران شهیدان این جهاد سلام
سلام های خدا بر دلِ صبور شما
در این فراق که سخت است گفتنش حتی
که استخوان و پلاکی به پیش چشم ترت
بیاورند و بگویند : این هم از پسرت
سلام بر زهرا .. سلام بر زهرا ..
قیامت است که بعد از سکوت و بعد از آه
تو اشکِ خویش به چادر نهان کنی آن گاه
بایستی و بگویی فدایِ راه حسین
تمامیِ پسرانم فدایِ پیرِ خمین ..
خوشا زنی که چنان همسرِ زهیر شود
که مرد از نفَسش عاقبت به خیر شود
به روزِ واقعه مرد آفرین چو اُمّ وهب
که مانده است از او دهر آفرین بر لب
که شیر شرزه مهیای کارزار کند
سر پسر ز کرامت فدای یار کند
میان آتش و خون در غروبِ عاشورا
طلوع سوره ی صبر است زینب کبری
به خطبه های علی وار خویش کوی به کوی
رسانده است پیام قیام را هر سوی
شده ست کرب و بلا را پیامبر زینب
به صبر و عزم عظیمش سلام بر زینب
شاعر: محمد مهدی سیار
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حاج_قاسم_سلیمانی
شاعران: #سیدمحمدمهدی_شفیعی و #سیدعلیرضا_شفیعی
▶️
میزبان تو میشود ملکوت؟
یا ملائک درآستان تواند؟
لحظه ای که قنوت میگیری
همه ی شهر میهمان تواند
چتر این رحمت الهی را
بر سر اهل شهر گستردی
با تو همسایه ها چه خوشبختند
همه را یک به یک دعا کردی
@hosenih
ماکه همسایه ی تو نه.. اما
از ازل زیر سایه ات هستیم
در هیاهوی روز محشر هم
به نخ چادرتو دل بستیم
درس عشق است درس زندگی است
بین خانه صفا و سادگی ات
چه دفاع مقدسی شده است
در دل جبهه ایستادگی ات
بهتر از این کدام تقدیر است؟
در دفاع از علی شهید شدن
باب شد بعد از آن حماسه ی تو
در رکاب ولی شهید شدن
نام زهرا میان معرکه ها
نقش سربند حاج قاسم هاست
دل سردار ما سرای علی،
خانه اش وقف روضه ی زهراست
سالها بود بانی روضه
حال بر سفره ی تو مهمان است
حاج قاسم که مرد میدان بود
حاج قاسم که مرد میدان است
تو علمدار عزت و غیرت
کوثری.. کوثری و بی مانند
تو شب قدر عالمی زهرا
حیف قدر تو را ندانستند
ما از آن قدر ناشناسی ها
ما از این زخم ها عزاداریم
با در خانه ی تو میسوزیم
با در خانه ی تو میباریم
آه! بر غربتت شهادت داد
ریسمان..شعله...میخ..در...دیوار
سر به دیوار غم گذاشت علی
تکیه داده ست کوه بر دیوار
@hosenih
گوشه ای بچه های تو گریان
روضه برپاست کنج خانه ی تو
در دل آسمان چه غوغایی است
وقت تشییع مخفیانه ی تو
آه.. همراه یاس پرپر خود،
باغبان را علی به خاک سپرد
مثل گنجی که میشود پنهان
آسمان را علی به خاک سپرد
⏹
© به نقل از اشعار آیینی حسینیه
کی صبر چشمان صبورت سر میآید؟
کی از پس لبخندت این غم برمیآید؟
با هر صدای کوبۀ در بعد سی سال
جان و دلت با شوق، پشت در میآید
گفتی پس از صد سال هم من مطمئنم
تنها چراغ خانهام آخر میآید!
گفتی خودش دیشب به خوابم آمد و گفت
«دارد زمان انتظارت سر میآید...»
سی سال پای قاب عکسی صبر کردن
این عشقها تنها به یک مادر میآید
صبح است؛ پشت گوشی از بخش تفحص
گفتند دارد باز هم پیکر میآید
عصر است؛ در بخش شناسایی جوانی
با برگهای و چشمهایی تر میآید
از سرو رعنای تو حالا بعد سی سال
یک پیکر از قنداقه کوچکتر میآید
آه از صدای روضهخوان ظهر تشییع:
«اکبر به میدان میرود اصغر میآید...»
بخش شهیدان حرم؛ فردای آن روز
با چشم تر دارد زنی دیگر میآید...
📝 #سعید_تاج_محمدی
🌐 shereheyat.ir/node/2040
✅ @ShereHeyat
بایست آنچنان که تا به حال ایستادهای
که در کمال شوکت و جلال ایستادهای
به استعاره تن نمیدهد صلابتت که تو
فقط شبیه خویش، بیمثال ایستادهای
چه با شکوه ایستادنیست ایستادنت!
که در هجوم زخم، بیملال ایستادهای!
ذلیل مردگان چه خوابهای نحس و شوم که...
برای تو... ولی تو لا یزال ایستادهای!
ز پا نشستنت خیال خام هر مُعَبّریست
چرا که تو فراتر از خیال ایستادهای
همیشه تکیه کردهای به تیغ غیرتت وطن!
که سالهای سال در جدال ایستادهای
و ایستادهای و استوار ایستادهایم
میان صحنهایم و پای کار ایستادهایم
وطن! اگر مقابلت جهان بایستد چه باک!
به خون خود قسم که جاننثار ایستادهایم
که هر چه میکشیم از کنار ایستادههاست
و گرنه ما که بر سر قرار ایستادهایم
گذاشتیم زیر پا غرور غرب و شرق را
که روی قلههای اقتدار ایستادهایم
شکوفه باریات دوانده ریشه در رگان ما
به کوری خزان، چهل بهار ایستادهایم
که صبح دولتت هنوز مانده جلوه کردنش
به شوق دیدنش به انتظار ایستادهایم
📝 #سیدمحمدجواد_میرصفی
🌐 shereheyat.ir/node/3547
✅ @ShereHeyat
#شعر_پایداری
#انقلاب_اسلامی
#رباعی
🔹تا صبح ظهور🔹
این صبر و صلابت و صفا، زهراییست
دلهای تمام شهدا زهرایی ست
یا فاطمه گفتیم و به میدان رفتیم
جمهوری اسلامی ما زهراییست
با روبهکان ز صولت شیر بگو
با دشمن اهل شر ز شمشیر بگو
تا لرزه بیفتد به تن کاخ سفید
کوبندهتر از همیشه تکبیر بگو
تا نام حسین بر لب مردم ماست
در معرکهها شکست دشمن پیداست
معنای بلند لعن بر شمر و یزید
«امروز شعار مرگ بر آمریکاست»
در اوج صلابت است این پرچم پاک
دور است نگاه اجنبی از این خاک
هیهات که تن به ترس و ذلت بدهیم
یاران حسین را ز تحریم چه باک؟
در لشکر نور، انقلابی هستیم
پر شور و شعور، انقلابی هستیم
ثابت قدم و غیور، انشاءالله
تا صبح ظهور انقلابی هستیم
📝 #محمدمهدی_سیار
🌐 shereheyat.ir/node/3548
✅ @ShereHeyat
مدافعان_حرم
خوشا سری كه سرِ دار آبرومند است
به پای مرگ چنین سجده ای خوشایند است
چه دیده است در آن سوی پرده ی هستی
كسی كه روی لبش وقت مرگ لبخند است
به سن و سال ، به نام و نشان نگاه مكن
شناسنامه ی سرباز نقش سربند است
زبان مشترك نسل های ما عشق است
ببین سلاح پدر روی دوش فرزند است
ز جاهلان سخن ناشناس بی مقدار
بپرس قیمت خون عزیزشان چند است ؟!
مدافعان حرم پای جانفشانی شان
بدان كه چیزی اگر خورده اند ، سوگند است
خوشا به حال شهیدان كه سربلند شدند
كه مرگِ غیر شهادت ز خویش شرمنده است
بند پنجم
رسید نوبت دردانهی دلش، پسرش
گل محمدی اش، شاخسار پر ثمرش
نگاه کرد به مادر: "اجازه می خواهم"
کشید دست نوازش به گوشهی جگرش
بلند گفت: "که من راضیم برو پسرم"
گرفت مصحف و پاشید آب پشت سرش
"خوشا به حال شماها که مرد میدانید"
بهیاد خونِ خدا خون فشاند چشم ترش
خدا قبول کند از من این امانت را
فدای اصغر و اکبر، فدایی قمرش
فدای شاه شهیدان، برو برو پسرم
مباد باز بمانی ز یاری پسرش
به راه لشکر اسلام جان و دل دادم
چه غم اگر که نماند ز خادمی اثرش
شکوه مادری و ذکر یا رب و یارب
به جان و دل همه در راه حضرت زینب (س)
بند اول
حماسه بی زن و زن بی حماسه بی معناست
که مرد بی مدد عشق در جهان تنهاست
کجاست خانهی سبزی بدون دستی گرم
که باغبان و پرستار و مرهم گلهاست
زن از نخست، اگر مادر است، اگر همسر
همیشه مظهر آرامش است و عطر صفاست
زنان لطافت تاریخی حکایاتند
که قصه گرچه غم انگیز، صبر زن زیباست
شبیه ساره صبور است و مثل مریم پاک
شبیه آسیه در مصر منجی موسی ست
اگر به هیئت بلقیس سرزمین سبا
وگر به هیئت هاجر نماد سعی صفاست
بدون فاطمه (س) دنیا برای مولا هیچ
بدون فاطمه (س) پیغمبر خدا تنهاست
بدون زینب کبری (س) کدام خطبهی ناب
طلایه دار پیام بلند کرب و بلاست
زمان رسیده به تکرار مادرانهی عشق
بگو به نام خدا شرحی از ترانهی عشق
بند دوم
بخوان به نام خدا داستان ایمان را
حدیث زینبی مادران ایران را
بخوان به نام خدا از شکوه بت شکنان
که روح تازه دمیدند باغ و بستان را
پس از حماسهی گردآفرین دوباره بخوان
غرور صف شکن این زن مسلمان را
به سمت لشکر طاغوت بی سلاح دوید
که جاودانه کند شوکت سلیمان را
اگر چه مادر و همسر ولی به راه "ولی"
گرفته در کف اخلاص گوهر جان را
بخوان حکایتی از صبر "اشرف السادات"
کهیادگار بماند زنان دوران را
شکوه شیر زنی، مادری صبور و شکور
نماد عشق و بصیرت، غرور شعر و شعور
بند هشتم
حماسه بی زن و زن بی حماسه بی معناست
که بر سر شهدا، دست حضرت زهراست
چو کوه در وسط قبر نوجوان شهید
اگر چه در جگرش داغ عصر عاشوراست
چو کوه چادر خاکی به سر، دل مادر
به جستجوی نشانی ز خاک کرب و بلاست
چنان شکوه دماوند در غم فرزند
چنین صلابت نستوه، ناب و بی همتاست
گذاشت صورت فرزند را به سینهی قبر
به خاک گفت که این نوجوان حبیب خداست
کنون که بار امانت به خاک می سپرد
به سربلندی دردانهاش سرش بالاست
چه شیر کوه زنی، مثل مادرش زهرا(س)
صبور و شکرگزارست و در دلش غوغاست
شکوه زینبی و صبر اشرف السّادات
نماد و جلوهی ایثار مادر شهداست
گلم رسید، سرافراز و روسپیدم کرد
به شانزده غزلش مادر شهیدم کرد
بند نهم
اگر چه در غم روی تو نیستم تنها
چنان که خواسته بودی گریستم تنها
تو در کنار منی هر نفس، خدا اینجاست
نه، صادقانه بگویم که نیستم تنها
گرفته دست مرا هر زمان به مرحمتی
هر آن زمان که به یادت گریستم تنها
تو خواستی که نبیند غم مرا دشمن
تو خواستی که چو زینب بایستم تنها
تو خواستی که ببینی که من سر افرازم
که یاد اوست همه هست و نیستم
تنها بخوان دوباره بخوان روضه خوان، هلاک شدم
به یاد حضرت ارباب زیستم تنها
شکسته پا و زمینگیر و خستهام مادر
محرم است ببین دلشکستهام مادر
در شعله و شور عشق
پروانه صفت بودن
تا کرب و بلا می رفت
آن بال که بگشودند
از آن همه خون صحرا
شد باغ شقایق ها
در معرکه می رفتند
با نغمه یا زهرا
حسین وای
دیدند گلستان را
در شعله چو ابراهیم
گفتند خداوندا
آماده این راهیم
هر کس که سعادت داشت
بر جبهه ارادت داشت
این خانه مصفا بود
تا بوی شهادت داشت
حسین وای
دیدند شکوفا شد
گلهای اجابت زود
معراج دعاهاشان
در صبح دوکوهه بود
آن سینه پر احساس
شد مست شمیم یاس
تا علقمه می رفتند
با پرچم یا عباس
حسین وای
بر غنچه لبهاشان
لبیک حسینی بود
امید دل آنها
لبخند خمینی بود
در معرکه ها رفتند
تا پیش خدا رفتند
با تشنه لبی آخر
تا کرب و بلا رفتند
حسین وای
گفتند که ما رفتیم
از کرده خود شادیم
این نهضت خونین را
در دست شما دادیم
تا زنده به ایمانیم
تا در خط قرآنیم
با لطف امام عصر
در راه شهیدانیم
حسین وای
داغ عروج تو ، نشد باور ما
سوخته برای تو ، دل رهبر ما
برو پیش ارباب ای گل پرپر
شدی اربا اربا چون علی اکبر علی اکبر
آه دلم سوخته برات ، می خونم حسین
واسه دستای جدات، می خونم حسین
واسه غمت داره ، چشامون می باره
قلب همه مردم ، برات سوگواره
به آغوش ارباب تو شدی مهمان
فراقت سنگینه آه برا ایران برا ایران
وای دم فاطمیه ست ، دلا پر غمه
سوختی توی شعله ها ، برا فاطمه
بغض غمت هر چند ، توی گریه هامه
غصه نخور راهِ ، تو داره ادامه
برامون شد روضه ، این تن خونبار
بلند شو حاج قاسم ، ای سپهسالار
آه دلم از غم تو ، شده زیر و رو
روضه این جمله شده ، کجایی عمو ....
آه دلم سوخته برات ، می خونم حسین....
(دامن کشان رفتی ، دلم زیرو رو شد
چشم حرامی با ، حرم روبرو شد
بیا برگرد خیمه ، ای کس و کارم
منو تنها نگذار. ای علمدارم علمدارم
آب به خیمه نرسید فدای سرت
حسین قامتش حمید فدای سرت)

0:00
/ 0:00



سید و مولا حسین، آرام دل ها حسین
زمزمه عاشقان، یاحسین و یاحسین
ندارم غیر تو فکر و خیالی
بنفسی انت و اهلی و مالی
روضه های مقتل را، مثل باران می گرییم
در غم تو اين شبها، با شهیدان می گرییم
اشک ما مرثیه خوان فرات است
مولای ما قتیل العبرات است
با ولایت می مانیم، شور ما از عاشوراست
ای عاشقان بسم الله، راه قدس از کربلاست
تنها نگذارم در میدان، ولی را
مولايم رهبرم سِيد علی را
كل يوم عاشورا، كل ارض كربلا
وارث خون حسين، مهدي زهرا بيا
يار مظلومان كي ميرسي از راه
العجل العجل يا حجةَ الله