eitaa logo
اشعار روضه های مکتوب
1.7هزار دنبال‌کننده
9 عکس
9 ویدیو
1 فایل
انشاالله به مرور در این کانال اشعار مدح و مرثیه اهل بیت قرار داده خواهد شد. متون مرثیه آل الله را در کانال روضه های مکتوب ببینید: https://eitaa.com/rozehayemaktoub
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تو یادگار حسینی که کربلا دیدی شبیه عمّه‌ی مظلومه‌ات بلا دیدی "سری به نیزه بلند است" را شما دیدی و غارت حرم و خیمه‌گاه را دیدی دو چشم گریه‌ی تو تا همیشه آباد است در این سکوت تو صدها هزار فریاد است @hosenih برای گریهـات آقا اشاره کافی بود همین که چشم تو بینَد سه‌ساله کافی بود گلوی نازک یک شیرخواره کافی بود به آب‌دادن ذبحی نظاره کافی بود تو را به غصّه چهل‌سال مبتلا دیدند به لحظهْ‌لحظهْ گریز تو کربلا دیدند @hosenih اگرچه عصر دهم قسمت تو غم گردید که سایه‌ی پدرت از سر تو کم گردید نصیب تو فقط آه و غم و الم گردید ز بار غصه‌ی یاران قَدِ تو خم گردید اگرچه تبْ نگهت را ز درد، تیره نمود خدا برای امامت تو را ذخیره نمود @hosenih دلتْ ز داغِ اسارت غمِ فراوان داشت دو پلک چشم ترِ تو همیشه باران داشت همیشه خاطرِ تو یادی از شهیدان داشت به سینه روضه‌ی مکشوف چون هزاران داشت سه‌شعبه دیدی و تیر و گلوی اصغر را تو تیغ دیدی و خنجر به روی حنجر را @hosenih به نوک نی سرِ خورشید ماه قافله بود نگاهبان سر شیرخواره حرمله بود به دست و پای تو در این مسیر سلسله بود غمی که کُشته تو را شام بود و هلهله بود شهادت ارث شما بود و اعتبار شما به ظلمْ سوی اسارت کشید کار شما @hosenih چه رفت بر دل غمدیده‌ات به دفن پدر درون قبر زدی ناله‌ای ز سوز جگر سری نمانده کنی رو به سوی قبله دگر رواست خون بشود جاری از غمت ز بصر به دفن شاه شهیدان کفن نبود آنروز به زیر آن همه نیزه بدن نبود آنروز ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم (با تلخیص و تصرف) ▶️ من یادگار دستهای بسته هستم من شاهد زنجیر های خسته هستم وقتی که دست عمه ام را بسته دیدم حتی صبوری را ز دستش خسته دیدم @hosenih آنچه که ما دیدیم چشم غم ندیده حتی اسیر کفر و رومی هم ندیده من دیده ام صبر و قرار زخمها را من دیده ام شلّاق تند اخمها را @hosenih روزیکه رو و آبرو و اَبرویم سوخت عمامه ام آتش گرفت و گیسویم سوخت وقتی حریم حرمت ما را شکستند درّندگان بر سینۀ قرآن نشستند @hosenih گلزار طف پیش نگاهم لاله گون بود معراج دارالحرب چون دریای خون بود @hosenih وقتی عبور از قتلگاه نور کردم با کوه غم صبر از سرِ دستور کردم من سروهای نور را اِستاده دیدم تن های بی سر بر زمین افتاده دیدم در خیمه بر قلب پریشان تاب دادم با اشک بر لبهای عطشان آب دادم @hosenih من عرش اعظم را ز غم دلریش دیدم من ذبح اعظم را به چشم خویش دیدم از شام عاشورا همان شام غریبان دیدم یتیمان را همه سر در گریبان @hosenih از کربلا تا کوفه تا شام و مدینه تا آخرِ عمرم ندیدم غیر کینه دشمن مرا یک عمر گریان دید و خندید بر داغهای سخت نالان دید و خندید یک عمر بر گلهای پرپر گریه کردم یک عمر بر رگهای حنجر گریه کردم @hosenih تنها نه هجده سر بروی نیزه دیدم عمامه و معجر بر روی نیزه دیدم هفتاد و دو گل پیش چشمم بود پرپر هشتاد و چار آزاده زن در حصر لشگر من دفن کردم نعش های بی کفن را من دفن کردم رأسها دور از بدن را از داغهای کوچه و بازار و صحرا من مرگ را از حق طلب کردم چو زهرا ⏹ © اشعار آیینی حسینیه
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ چهل سال است در تب گریه کردم چهل سال است هر شب گریه کردم چهل سال است من بیدار ماندم صحیفه را نوشتم روضه خواندم @hosenih چهل سال است غرق اشک و آهم شبانه روز یاد قتلگاهم چهل سال است خواب شمر دیدم به دستش خنجری دیدم پریدم چهل سال است گفتم دادِ بیداد همیشه ظرف آب از دستم افتاد چهل سال است تا مذبوح دیدم نشستم بر زمین، ضجه کشیدم چهل سال است دشت کربلایم به یاد روز دفن و بوریایم چهل سال است فکر اصغرم من عزادار ذبیحی پرپرم من چهل سال است مانند ربابم به کام تشنه، زیر آفتابم چهل سال است می گویم خدایا عطا کن خیر، سهلِ ساعدی را @hosenih چهل سال است یاد شهر شامم کنار عمه ها در ازدحامم چهل سال است بر زخمم نمک خورد بمیرم عمه ام زینب کتک خورد چهل سال است می گویم رقیه زنم بر دست می گویم رقیه چهل سال است در بزم شرابم به یاد خیزران خانه خرابم چهل سال است می سوزد وجودم به روی ناقه با غل بسته بودم @hosenih چهل سال است داد از سنگ دارم به روی خود نشان از چنگ دارم نگو این زهر امانم را بریده چهل سال است عمرم سر رسیده ⏹ © اشعار آیینی حسینیه